اگر به اندازه بال پشهای به پیشرفت فرهنگ سرزمینم کمک کرده باشم، عمرم بیهوده نبوده است
ــ مجتبی مینوی
مجتبی مینوی در سال ۱۲۸۲ در تهران زاده شد. پدرش مجتهد بود، ولی سرپرستی دادگستریهایی را به عهده داشت.
سه ساله بود که با خانواده به عراق رفت و نُه ساله بود که به تهران بازگشت: «از سامره که بازگشتیم، فارسی را مثل بچه عربها حرف میزدم.»
۱۶ ساله بود که پدرش سرپرست اداره دادگستری لاهیجان شد و او را منشی اداره کرد: «در سال ۱۲۹۹ وارد دارالمعلمین شدم و ضمن تحصیل، شغل تندنویسی را هم در مجلس شورای ملی داشتم. بعد ریاست کتابخانه وزارت معارف (کتابخانه ملی) را به من دادند.»
۲۳ ساله بود که نخستین مقالهاش “انتقاد مقاله طهران یا تهران” را در “مجله آینده” به چاپ رساند و از آن پس در مجلههای گوناگون، نقد و معرفی کتاب مینوشت.
۲۸ ساله بود که از سفر یک ساله انگلیس به تهران بازگشت، در وزارت آموزش و پرورش به کار پرداخت و با ادیبان نوگرا “گروه ربعه” را تشکیل داد و چند کتاب ماندگار مانند جلد اول شاهنامه و “نوروزنامه خیام” را ویرایش کرد و به چاپ رساند: «چه خوب شد که پس از چاپ «شاهنشاهی ساسانیان» به لندن رفتم.»
این کتاب توقیف شد و چون میخواستند او را که مترجم اثر بود به ایران بکشانند و دستگیر کنند، ۱۰ سال در لندن ماند، درس خواند، تدریس کرد و با خاورشناسان لندن و آکسفورد نسخههای خطی بسیاری را بازخوانی، یادداشتبرداری و ویرایش کرد و برای گذران زندگی با رادیو بیبیسی در بخش فرهنگی همکاری کرد: «زندگی من در انگلیس خیلی به سختی میگذشت، چون بانک اجازه ارسال پول نمیداد.»
او به زبانهای عربی، انگلیسی و فرانسه مسلط بود، پهلوی میدانست و بیش از ۸۰ کتاب ادبی و علمی کهن را ویراست، ترجمه یا تألیف کرد و به چاپ رساند که نمونههای برجسته ای از دقت و ذوق او در کار پژوهش در متنهای سختیاب و سختفهم کهن فارسیاند.
۴۷ ساله بود که تدریس ادبیات و متنهای کهن را در دانشگاه تهران آغاز کرد و ۱۹ سال به این کار پرداخت.
“دستور زبان فارسی” دستاورد کار او در دانشگاه است.
۵۱ ساله بود که در مقام استاد دانشگاه تهران و رایزن فرهنگی سفارت ایران به ترکیه رفت و از ۱۲۰۰۰ کتاب خطی و کهن فارسی در کتابخانههای گوناگون آن کشور عکس و یادداشت برداشت و بعدها این مجموعه را در “کتابخانه مینوی” در اختیار پژوهشگران ایرانشناس گذاشت.
مجتبی مینوی در ۷۳ سالگی در زادگاهش درگذشت.
***
در سراسر عمر ادبی اش که دامنه آن نیم سده تمام را در برمی گیرد، همواره خود را به عنوان یک منتقد و پژوهشگر سختگیر شناسانده است و غالبا طرح و انتشار نظریات او مباحثات و گاه مناقشات فراوان را در پی داشته است. او را با نام مجتبی مینوی می شناسند، مترجمی بنام که افزون بر داشتن مقام بلند در عالم تحقیق از بدو پیدایش، جنبش جدید ادب فارسی در متن آن قرار داشته است. مینوی پژوهشگر، ایرانشناس، شاهنامهپژوه، مصحح و نسخهشناسِ برجسته معاصر، مورخ و مترجم است. او شاگرد خَلف محمد قزوینی است که تصحیح متون قدیمی مهم ایران و تهیه میکروفیلم از نسخخطی فارسی و عربی کتابخانههای ترکیه، از برجستهترین خدمات علمی او در عرصه زبان، ادبیات، فرهنگ فارسی بهشمار میرود.
میراث استاد مینوی
حاصل یکعمر پویندگی مینوی، کتابخانه شخصی او بود. هر کتابی که میخرید، تاریخ خرید و نامش بر روی آن نقش میبست. در پایان عمر، کتابخانهای کمنظیر و غنی افزونبر ۲۵هزار جلد کتاب داشت که حاصل یک عمر تکاپوی خود را یکجا به ملت ایران تقدیم کرد. پس از درگذشت استاد، مدتی کتابخانه تعطیل بود و بعد از آن در اواخر دهه۶۰، کتابخانه با چند مجموعه دیگر نظیر «انجمن حکمت و فلسفه ایران و مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگی» ادغام شد. درحالحاضر کتابخانه وابسته به مرکز مطالعات فرهنگی است. کتابهای این مجموعه بهزبانهای فارسی، عربی، اردو، انگلیسی، فرانسه، ایتالیایی، روسی و دیگر زبانها است. این کتابخانه همچنین دارای نسخههای خطی و عکسی در زمینههای ایرانشناسی، اسلامشناسی، تاریخ، ادبیات و جغرافیا نیز هست.(۳)
اندیشه استاد مینوی
علاقه و شیفتگی مینوی به فردوسی و شاهنامه سبب می شد تا او شبانه روزی با این آثار زندگی کند. در واقع علاقهاش به این اثر وصفنشدنی بود. فردوسی را جولانگه حس غرور ملی میدانست. معتقد بود که این اثر در دوام فرهنگ ایران نقش اساسی داشته است. از اینکه میدید، شاهنامه در سدههای پیشین توسط ایرانشناسان خارجی تصحیح و چاپ شده، رنج میبرد. از نظر او شاهنامه برای مردم ایران از سه لحاظ مهم است: نخست اینکه یکی از آثار هنری ادبی بسیار بزرگ است و از طبع و قریحه یکی از شاعران بزرگ قوم ایران زاده و بر اثر همت، پشتکار و فداکاری او چندین سال خون دل خوردن او به وجود آمده است.
دوم اینکه تاریخ داستانی و حکایات نیاکان ملت ایران را شامل می شود و در حکم نسبنامه این قوم است. سوم اینکه زبان آن فارسی است و فارسی محکمترین زنجیر علقه و ارتباط طوایفی به شمار می رود که در خاک ایران ساکن هستند. مینوی اعتقاد داشت که شاعران زیادی در طول هزار سال گذشته، اشعار سست و رکیک خود را به شاهنامه فردوسی اضافه کردند که اصلاً با سبک و نوع شعر فردوسی تناسب ندارد. اشعار شاهنامه را پس وپیش کرده و گاه تغییر دادهاند و گاه کموزیاد کردهاند. بهعقیده او هرفردی هر کاری که دلش خواسته با این کتاب کرده؛ بهطوریکه اگر خود فردوسی هم زنده بشود، نخواهد توانست که ابیات خودش را از این میان دربیاورد. بنابراین معتقد بود که شاهنامه باید تصحیح شود و آنچه فردوسی گفته، به دست مردم برسد. به عقیده مینوی هیچ شخصی حق ندارد در آثار ملی ما دست ببرد و آن را به هر شکلی که دلش میخواهد دربیاورد.
فردوسیپژوهی و جستوجوگری در شاهنامه از دغدغههای مهم علمی او بود؛ ازاینرو میخواست با گردآوری کهنترین نسخههای شاهنامه، تصحیح انتقادی از این اثر در اختیار اهل تحقیق بگذارد. با تأسیس «بنیاد شاهنامه» نخستین فردی بود که سرپرستی آن را بهعهده گرفت. با تصحیح بخشهایی از شاهنامه مثل «بیژن و منیژه، رستم و اسفندیار و رستم و سهراب»، بنیان تصحیحِ انتقادیِ شاهنامه را پیریزی کرد و با این کار نهضت ادبی تحقیقی را در ایران بنیان نهاد.
مینوی در این کتاب ۲۵۰ صفحهای به شرح حال فردوسی و چگونگی گردآمدن شاهنامه و اهمیت و ارزش این نوشته ارزشمند پرداخته است. در بخش آغازین کتاب، قسمت مهم داستانهای اساطیری ایران و پس از آن داستانهای تاریخی به صورت خلاصه بیان شده است. مینوی در بخش دیگر کتاب با عنوان «مقام زبان و ادبیات در ملیت» به اهمیت شاهنامه فردوسی برای مردم ایران میپردازد و مینویسد: «مقام شعری و هنری شاهنامه بقدری بلند است که حتی اگر از جامه زبان فارسی نیز عاری شود، یعنی بزبانی از زبانهای دیگر عالم چنانکه بایدوشاید آن را ترجمه کنند، باز کتابی بزرگ و دارای مقام هنری بلند خواهد بود.» وی در ادامه چگونگی گردآوری داستانهای شاهنامه و مقایسه کلی آن با سایر آثار نوشته شده در این راستا و نیز اینکه شاهنامه چه تاثیری در خیزش مردمی بر ضد عرب داشت، پرداخته است. مینوی معتقد است که شاهنامه باعث و عامل عصیان مردم علیه عربها نشد و زمانی ظهور کرد که مردم پیش از آن، در عهد ابومسلم و بهافرید بارها بر ضد عرب سربلند کرده بودند. به اعتقاد وی، فردوسی در انتهای تسلط عربها بر ایران و آغاز استیلای ترکها وارد عرصه شد. مینوی در بخش دیگر به زندگی فردوسی و تلاش او برای نگارش شاهنامه و آثاری که حاوی داستانهای ایرانیان به نثر به دست آورده و از روی آن، شاهنامه را به نظم درآورده، اشاره کرده است. سپس به این موضوع پرداخته که کتبی که منشا نگارش شاهنامه شده از چه قبیل بوده و چگونه تدوین و تحریر شده است. در بخش بعدی به دلایلی که فردوسی برای به نظم کشیدن شاهنامه کمر همت بست، پرداخته و نوشت که فردوسی به فکر سرودن داستانهای قدیم ایران و ایجاد یک حماسه ملی ایران بود. شنیده بود که شاعری دقیقی نام، بدین کار پرداخته بود، اما به دست غلام خویش کشته شده است و کار او ناتمام مانده. یکی از دوستان مخلص او نسخه شاهنامه ابومنصوری را برای او آورد و وی را به گفتن شاهنامه ترغیب کرد. در بخش بعدی مینوی با ذکر دلایلی نشان میدهد که فردوسی در اصل داستان شاهان ایران از خود چیزی نیافزوده است و هرچه به نظم درآورده مبتنی بر مدرک و سندی بوده است.
مینوی دلباخته ادب و فرهنگ فارسی بود. این عشق با وجود او آمیخته شده بود. همین مساله ای شد تا از لندن به یحیی مهدوی نامهای بنویسد: «عشق من و قلب من و جان من همواره مصروف ایران و متوجه ایرانیان و اسیر زبان و ادبیات فارسی است. دلم می خواهد به هموطنان خود ادبیات و حکم و زبان خودشان را بشناسانم و ادبیات و حکم عالم را معرفی کنم و آنها را به راه معرفت و حکمت بکشم؛ البته به قدری که از عهده مرد کمتربیتی مثل من برمیآید.»
اهمیت شعر در نگاه مینوی
مینوی معتقد بود که شعر کهنه و نو ندارد و شعر باید خوب باشد. میگفت اشخاص آزاد هستند شعر بگویند بدون قافیه و وزن و بدون رعایت قواعد سنتی شعر فارسی. او اعتقاد داشت که کلماتی که کنار هم میآیند باید معنایی را برسانند. اگر معنی نداشته باشد، ردیف کردن کلمات کنار هم کار عبثی است. درباره هر چیزی که به زبان و ادبیات فارسی مربوط میشد، سختگیر و تندمزاج بود. دوستیها و دشمنیهایش بر گِرد زبان و ادبیات فارسی و هرچیز مرتبط به تحقیق و پژوهش میچرخید. به گفته عباس زریاب خویی، هدف حملات او افرادی بودند که به زعم او با نداشتن صلاحیت با لغتسازی و اشتقاق بازی میکردند یا متون قدیم را با بیدقتی بهچاپ میرساندند یا فلان کلمه را در جای خود بهکار نمیبردند… محمد قزوینی دقت و توجه عمیق و هنرمندانه مینوی را در غلطگیری و تصحیح مقالات و نوشتهها یکی از صفات بارز او برمیشمرد.
محمدتقی دانشپژوه درباره مینوی می گوید: «مینوی شخصی بود که همه اسباب تحقیق و بررسی علمی در او گرد آمده بود و گذشته از دقتنظر و هوش تندوتیزی که داشت، اطلاعات و آگاهی علمی او بسیار گسترده بود.»
مینوی در طول عمرش برای کسب دانش و یادگیری شیوههای نوین تحقیق و پژوهش سفرهای متعددی به کشورهای اروپایی و آسیایغربی از جمله فرانسه و انگلیس، آمریکا و ترکیه داشت. شرکت در مجامع علمی و سمینارها از دیگر برنامههای او برای سفر به این کشورها بود.
آثار و کتابشناسی
از مینوی دهها کتاب در عرصه تألیف، تصحیح و ترجمه و صدها عنوان مقاله باقی مانده است. دیوان ناصرخسرو، نامه تنسر، نوروزنامه تألیف عمر خیام نیشابوری، تصحیح بخشهایی از شاهنامه فردوسی، رساله در امر مالیات از خواجه نصرالدین طوسی، تصحفات افضلالدین محمد مرقی کاشانی، تصحیح تحریمهالقلم، تصحیح السعادهوالاسعاد، همکاری در چاپ «خلاصه شاهنامه » بهاهتمام محمدعلی فروغی، اقبال لاهوری شاعر پارسیگوی پاکستان، پانزده گفتار درباره چند تن از رجال ادب اروپا از اومیروس تا برناردشا، کابوسنامه فرای، آزادی و آزادفکری، یادنامه ایرانی مینورسکیف با همکاری ایرج افشار و … از جمله آثار برجای مانده از مینوی به شمار می روند.