طرد ادبیات نفرت پراکنانه و تجزیه طلبانه پرداخته است . نمونه اخیر به ویژه در مورد چندچهره قوم گرا شناخته شده آذربایجانی مصداق دارد،اکبر اعلمی و نیز یک روزنامه نگار قوم گرا که سالها است در طبل مبارزه با زبان فارسی کوبیده است و هم چنین بانویی که دربرنامه پرگار بی بی سی به عنوان طرفدار فدرالیسم و مخالف تجزیه طلبی شرکت کرده بود از جمله اشخاصی بودند که بانوشتن یادداشت هایی ادعا کرده اند که تجزیه طلب نبوده و مخالف تجزیه طلبی هستند، بدون این که بخواهیم لزوما “صداقت” این افراد به ویژه اکبر اعلمی را در ادعایشان صد در صد نفی کنیم ، می توان به موارد ذیل به عنوان مهمترین دلایل اقدامات جدید و نیز پیامدهای ناخواسته آن اشاره کرد :
1. تلاش برای حضور در صحنه سیاسی ایران و آذربایجان
ازآن جا که تجزیه طلبی مطرود و منفور ملت ایران و به ویژه مردم میهن پرست آذربایجان است ، برای فعال بودن در صحنه سیاسی ایران و جلب اعتماد مردم آذربایجان ، ابراز بیزاری و جدایی از تجزیه طلبان ضرورت دارد از این رو برخی قوم گرایان که کمتر در ذهنیت انتزاعی به سر می برند و سودای کسب قدرت را دارند در صدد هستند که با ابراز بیزاری از تجزیه طلبی جای پایی برای خود در صحنه سیاسی ایران دست و پا کنند .
2. قبح شکنی از تجزیه ایران
موضوع تجزیه آذربایجان از ایران هیچ گونه سابقه ای در ادبیات سیاسی ایران نداشته و جریان سیاسی و فرهنگی قابل اعتنایی هم از این موضوع پشتیبانی نکرده اند حتی حکومت دست نشانده و دست پرورده شوروی در آذربایجان یعنی حکومت پیشه وری و فرقه دموکرات هم هیچ گاه جرات و یا تمایل به ابراز تجزیه طلبی نداشت . بنابراین نفس طرح موضوع تجزیه آذربایجان از ایران یک نوع بدعت و قبح شکنی و تلاش برای عادی سازی از این اقدام است تا به مرور اذهان برای فهم چنین ادعاهای نامعقول و عجیب و غریب آشنا گردند.
3. ایجاد مباحثه در مورد تجزیه آذربایجان
مطالبی که در ذیل پست اکبر اعلمی درج شد و نیز واکنشهایی که از سوی نفرت پراکنان تجزیه طلب نسبت به یادداشت اعلمی یا آن روزنامه نگار قوم گرا صورت گرفت خواسته یا ناخواسته یک دیالوگ و مباحثه ای را در مورد تجزیه آذربایجان و منافع و مضار آن مطرح کرد و بدین ترتیب در لوا و پوشش احترام به تمامیت ارضی ایران در واقع مباحثه ای علیه تمامیت ایران شکل گرفت.
4. طرح بحث قوم گرای خوب و قوم گرای بد
در میان جریانات افراطی و نفرت پراکن طیف هایی وجود دارند که در صدد هستند تا تظاهر به میانه روی نمایند و بدین ترتیب مشروعیت و مقبولیتی برای حضور در صحنه سیاسی پیدا کنند. این طیف ها ضمن باور داشتن به تمام مختصات فکری افراطی ها مواضعی میانه رو تر اتخاذ می کنند تا مشروعیت و مقبولیت بیشتری داشته باشند. نمونه طالبان میانه رو و طالبان تندرو مصداق کاملا مشخصی از طیف های مدعی میانه روی در میان جریانات سیاسی افراطی است . طرح بحث “ما تجزیه طلب نیستیم” هم تلاشی است برای ایجاد پلیس خوب و پلیس بد و یا قوم گرای میانه رو و تندرو و تکاپویی است برای متقاعد کردن نیروهای سیاسی و حتی نهادهای حکومت که در میان اقوام ایرانی دو جریان عمده سیاسی وجود دارد که هر دو قوم گرا هستند یکی جریان میانه رو که مخالف تجزیه طلبی است و دیگر جریان تجزیه طلب ، پس برای جلوگیری از سوق کشور به سوی تنش ، باید فضای فعالیت در اختیار قوم گرایان میانه رو قرار داده شود.
اما نیروهای سیاسی و همین طور حکومت باید با هوشیاری به این واقعیت آگاه باشند که در مناطق مختلف ایران و به ویژه در آذربایجان: نیروهای متعهد و وفادار به ایران و ملت ایران بسیاربوده و در اکثریت قاطع قرار دارند ، بنابراین هر نوع ایجاد فضا برای قوم گرایان(میانه رو) نوعی دهن کجی به تاریخ ایران و خون های شهیدان راه تمامیت ارضی این کشور و نیز بی اعتنایی مطلق به واقعیت های سیاسی و اجتماعی موجود ایران و آذربایجان است . مردم آذربایجان مطالبات قومی ندارند و فرصت دادن به قوم گرایان ، یعنی تن دادن و تمکین به آنانی که می خواهند سهمی بالاتر از وزن خود را مطالبه کنند. هم چنین بازکردن فضا برای قوم گرایان می تواند کشور را به سمت و سوی تنش های قومی سوق دهد و تهدیدی معدوم را تبدیل به تنشی موجود نماید.
5. قوم گرایان به خودی خود فاقد وزن سیاسی و تاثیرگذاری اجتماعی است، مسئله مسئله قدرت ها و نیروهای خارجی است که در پس پشت آنها قرار دارند. اگر ما به این موضوع حساسیت نشان می دهیم به خاطر آگاهی از حمایت قدرت های خارجی و بسیاری از مسائل ناگفته ای است که مجال طرح عمومی آن فعلا موجود نیست. بنابراین دولت باید تمام نهادهای اجرایی خود را جهت کنترل و مهار جریان قومی که به نیابت از کارگزاران خارجی علیه «کشور فعالیت» می کند بسیج نماید.