فرماندار سابق سلماس نوشت: غم خواری تندیس فردوسی

۲۷ بهمن, ۱۳۹۳
فرماندار سابق سلماس نوشت: غم خواری تندیس فردوسی

مهرزاد صدقیانی فرماندار سابق سلماس و نماینده های مردم این شهر در ادوار گذشته مجلس (دوم، سوم و پنجم) در وبلاگ خود از برچیده شدن تندیس فردوسی از شهر سلماس اظهار تاسف کرد. به گزارش وب سایت خبری- تحلیلی آذریها این حقوقدان در وبلاگ خود نوشت:

 

از صبح امروز که این جرثقیل لعنتی رادیدم که طنابش را گردن مجسمه فردوسی بزرگ(که فردوس برین جایش باد) انداخته کارم شده گریه!
با چند نفر تلفنی و حضوری صحبت کردم ولی دلم که آرام نمی گیرد هیچ بلکه سوزش بیشتر می شود.
شاهنامه را جلویم میگ ذارم می خواهم بخوانم ، فردوسی غمگین مرا نگاه می کند ، چشمم پر اشک می شود خطوط کتاب را تشخبص نمیدهم فریاد میزنم آخر چرا ؟!

اشک از چشمم می چکد ذهنم هم مثل چشمم خاکستری می شود در آن گرگ و میش ذهن به خاطر میآورم .

بزرگش نخوانند اهل خرد
که نام بزرگان به زشتی برد.
یعنی که فردوسی که به تنهایی زبان فارسی را حفظ و احیا کرد.آن که به تنهایی مقابل دشمنان ایران و شیعه ایستاد و گفت:
بسی رنج بردم در این سال سی
عجم زنده کردم بدین پارسی
نمیرم ازین پس که من زنده ام
که تخم سخن را پراکنده ام.
ویا بخاطر محب و شیعه علی بودن مورد غضب سلطان محمود غزنوی و علمای درباری متعصب قرارگرفت و به محمودنوشت:
مرا غمزکردند کان پرسخن
به مهر نبی و علی شد کهن
و بخاطر این مهرش به خاندان نبی از دفنش در گورستان مسلمانان هم ممانعت کردند.

فردوسی که فرموده:ستم، نامه عزل شاهان بود ، چطوری این ستم را در حق وی روا داشتند؟
فردوسی که کتابش را با بنام خداوند جان و خرد، آغاز می کند چگونه این بی خردی در مورد او به منصه ظهور میرسد؟
فردوسی که گفته
بگفتار پیغمبرت راه جوی
دل از تیرگی ها بدین آب شوی
آیا این راه پیغمبر ما بود؟
باید سخن را کوتاه کنم باسخن آن خردمندحکیم:
از این در سخن چند رانم همی
همانا کرانش ندانم همی
توانم مگر پایگه ساختن
بر سرو آن شاخ سایه فکن.
بس کنم این درد را الم باید که از ناله هیچ ناید.

 

 
مجموعه بیانات و نظرات رهبری در خصوص فردوسی و شاهنامه