چندی است که بحث پیرامون تحولات مربوط به «دالان تورانی ناتو» داغ است و افراد متعددی در این خصوص تحلیلهای خود را ارایه میدهند. اما به نظر میرسد بنیان نظری این نظرات معطوف به نوع فهم ما از «استراتژی ملی» است. اکنون میدانیم که دالان تورانی ناتو، پروژه ای علیه بقای ایران است و هدف از آن تجزیه میهن است. هنگامیکه از این زاویه به مسئله بنگریم همه چیز روشن میشود. بنابراین ملاحظاتی در این باره ارائه میشود، تا روشن کند که چرا ایران می بایست به لحاظ استراتژیک فعال باشد برای اینکه مانند جنگ ۱۳۹۹ تماشاگر بازی دیگر قدرتها نشود:
استراتژی پیوندی با «سیاست داخلی» یک کشور دارد، همچنانکه سیاست خارجی ادامۀ سیاست داخلی هر کشوری است. «عمق استراتژیکی» ایران تنها آنجایی میتواند وجود داشته باشد که فهم ملّی و دریافت درستی از منافع ملّی وجود دارد.
استراتژی دفاع از ایران نیازمند فهمی متفاوت از ایران است. زیرا استراتژی، برآیند به کارگیری ابزارهای تأمین منافع ملّی و ناظر بر بهره گرفتن از آن ابزارها در تأمین منافع ملّی است.
از اینرو، استراتژی پیوندی با «سیاست داخلی» یک کشور دارد، همچنانکه سیاست خارجی ادامۀ سیاست داخلی هر کشوری است.
«عمق استراتژیکی» ایران تنها آنجایی میتواند وجود داشته باشد که فهم ملّی و دریافت درستی از منافع ملّی وجود دارد. حاملان این فهم ملّی، ملّت ایراناند و بر ملّت است که از منافع ملّی کشور خود آگاهی پیدا کند و مسئولان را وادار کنند که به دفاع از آن منافع تن در دهند.
بزرگی فرموده است: من ترجیح میدهم در دفاع از ایران اشتباه کنم، و ایران بماند، تا در خوشخیالیهای امثال من کشور از دست برود. من پیرو میرزا ابوالقاسم قائممقام هستم که به فرستادۀ دولت بهیّه (انگلیس) گفت قرارداد با روس را «به مردی یا نامردی» اجرا نخواهد کرد /آذریها