صبح تبریز: فرشید باغشمال: شادروان دکتر محمدجواد مشکور، از چهرههای مرجع در حوزههای تاریخنگاری، ادبیات و دینپژوهی معاصر است، با این حال، حضور این دانشمند فقید در تبریزِ دهه 30، از فصلهای مهم تاریخپژوهی در ایران و آذربایجان است که تا کنون کمتر مورد تامل قرار نگرفته است.
به گزارش آذریها، 28 سال پیش در چنین روزی، دکتر محمدجواد مشکور، پس از عمری تلاش بیوقفه در حوزههای مختلف علوم انسانی درگذشت.
همه قبیله او عالمان دین بودند…
آنطور که دکتر مشکور در گفتگو با کیهان فرهنگی سال 1367، زندگینامه مختصری از خود را عنوان کرده، جد بزرگ او با نام «حاج شیخعلی» پس از عقد عهدنامه ترکمانچای بین دولت ایران و روسیهتزاری، مسجد و محراب خودش را در بادکوبه رها کرد و به ارومیه آمد؛ چرا که نمیخواست زیر پرچم دولت غیرمسلمان روسیه زندگی کند. ناصرالدینشاه او را به تهران احضار کرد و نیابت امامجمعه تهران را به او واگذار کرد. بعد از او هم پسرش حاجشیخ محمدحسن که از شاگردان شیخمرتضی انصاری و شیخ حسین اردکانی بود این سمت عهدهدار شد. پدر مشکور «حاج شیخ علاءالدین مشکور» در 16 سالگی برای تحصیل به نجف اشرف رفت و از محضر اساتیدی مثل «آخوند خراسانی» برخوردار شد. او در سال ۱۳۲۸ هجریقمری به تهران آمد و امامت مسجد پدرش را در محله دباغخانه از محلات سنگلج به عهده گرفت. «محمدجواد» با چنین اصالت و پیشینهای، اواخر اسفند 1297 در همین محله چشم به جهان گشود.
همکاری با علامهدهخدا در تدوین لغتنامه
مشکور، تحصیلات ابتدایی را در دبستان تمدن، و دبیرستان را در مدرسه ثروت و دارالفنون گذراند و بعد راهی دانشکده معقول و منقول شد. بعد از اخذ لیسانس ادبیات عرب و زبان و ادبیات فارسی، تحصیلات خود را در ادبیات، عرب، فقه، اصول، حقوق، فلسفه و حکمت ادامه داد. در ادامه، از محضر مرحوم الهی قمشهای، احمد بهمنیار، بدیعالزمان فروزانفر و احمد کسروی بهره برد. مقدمات زبانهای سامی را که عبارت است از عبری و سریانی، نزد «ربی نعیم» که از بزرگان علمای یهود در تهران بود، آموخت. در سال ۱۳۲۶ به همکاری «مرحوم علامه علیاکبر دهخدا» در کار لغتنامه دعوت شد.
دو سند تاریخی از حضور مشکور در کلاس درس دانشگاه تبریز
منبع: سالنامه دانشگاه تبریز، سال 1329
دهه 30 و پیوستگی نام «تبریز و مشکور»
مشکور، سال ۱۳۲۷ برای تدریس تاریخ ایران باستان و زبان پهلوی به دانشگاه تبریز دعوت شد و به عضویت هیئتعلمی این دانشگاه در آمد. او در مجموع دو دوره، حدود هفت سال در تبریز حضور داشته است و در اثنای این دو دوره، چهار سال نیز برای طی دوره مطالعاتی، راهی پاریس شدهاست.
او در تبریز، از محضر دانشمند بزرگوار «حاج میرزاعبدالله مجتهدی» که از اکابر و علمای بزرگ زمان خود بود و همچنین از محضر ادبایی نامی تبریز، حاج محمد و حاجحسین نخجوانی، واعظ چرندابی و میرزاعلیاکبر ادیب نحویاهری بهره برد.
دکتر مشکور در دوره هفت سال حضور در تبریز (1327 تا 1332 و 1336 تا 1338) منشا آثار مهمی بوده و تلاشهای خستگیناپذیر او با گذشت چندین دهه، هنوز در تاریخنگاری تبریز مورد استناد است:
عکس قدیمی از خانه تاریخی سلطانالقرایی در محله گَروی تبریز
این خانه محل اصلی انجمن شبهای چهارشنبه تبریز در دهه 30 بودهاست.
الف) پایگذاری انجمن «شبهای چهارشنبه تبریز»:
مشکورِ جوان در همان نخستین هفتههای ورود به تبریز، عواطف بازدارنده و دستوپاگیر «غربت تبریز» را به یک سو نهاده، و با پایگذاری انجمن «شبهای چهارشنبه تبریز» یکی از مهمترین نهادهای فرهنگی و ادبی تاریخ تبریز را بنا مینهد.
تبریز در این سالها مملو از چهرههای برجسته فرهنگی است. آیتالله حاجمیرزا عبدالله مجتهدی، حاجمحمد و حاجحسین نخجوانی، حمید نخجوانی، میرزاجعفر سلطانالقرایی، دکتر عبدالرسول خیامپور، حاجمیرزا علیاکبر نحوی هروی، استاد محمدحسین شهریار، حسن قاضی طباطبایی، احمد ترجانیزاده و عبدالعلی کارنگ، از جمله نوابغ آن دوران است که در انجمن تازهتاسیس مشکور حضور داشتهاند.
وی در مورد نحوه شکلگیری این انجمن میگوید: «چون خداوند محبت مرا در دل ایشان انداخته بود، آن دوستان مرا تنها نمیگذاشتند و اغلب از برکت محضر پر فیض ایشان برخوردار میشدم؛ تا اینکه به پیشنهاد من، انجمنی از دوستان نخبه که افضل و اعلم مردم تبریز بودند، تشکیل شد و تا چندسال در شبهای چهارشنبه ادامه داشت. این آقایان هر کدام از ارکان علم و ادب تبریز به شمار میروند. گاهی مرحومان سیدحسن تقیزاده و اسماعیل امیرخیزی که در تهران اقامت داشتند به تبریز آمده و به جمع ما میپیوستند. من که از جوانترین افراد این زمره به شمار میرفتم، مانند شاگردِ طالب علمی، محفل این بزرگان را مغتنم شمرده، از برکات محضرشان استفاده میکردم و مطالبی را که از ایشان میشنیدم، به خاطر سپرده و در خانه، در دفتری یادداشت مینمودم. این مباحث به طور کلی در حول و حوش ادب اسلامی دور میزد و غالباً از معارف مربوط به تاریخ و رجال آذربایجان گفتگو میشد.»
آنچنان که خود مشکور در مقدمه کتاب «تاریخ تبریز، تا پایان قرن نهم هجری» اشاره کرده، بخشی از غنای این کتاب، مرهون نکاتِ نابی است که مشکور در همان جمع، یادداشتبرداری کردهاست.
ب)«نظری به تاریخ آذربایجان»، دایرهالمعارف تاریخ و فرهنگ آذربایجان
«نظری به تاریخ آذربایجان» هفتادوهفتمین کتاب از انتشارات «انجمن آثار ملی» است که در بهمن 1349 با شمارگان 1 هزار جلد در تهران منتشر شدهاست. مشکور، در مقدمه کتاب، تبریز را «امالبلاد آذربایجان» خوانده و انگیزهاش را از نگارش کتاب چنین بیان مىکند: «قصد نگارنده از نوشتن این اوراق، نگارش تاریخ آذربایجان نبوده، بلکه این کتاب با همه ستبرى، مقدمهاى است، بر تاریخ تبریز.»
مشکور در مسیر تحقیق و تالیف این کتاب مرارت بسیار به جان خریده و گاه رنج سفر به روستاهای سرد و صعبالعبور را برای تحقیق در تاریخ و جغرافیا و آداب و رسوم روستاهای دور، به جان خریدهاست.
این کتاب، 1هزار صفحه دارد و به 12 فصل تقسیم شدهاست: جغرافیاى تاریخى آذربایجان، جغرافیاى طبیعى و زمینشناسى آذربایجان، آثار و اقوام باستانى آذربایجان، آذربایجان پیش از اسلام و پس از اسلام، ایلات و عشایر آذربایجان، زبان مردم آذربایجان، اوضاع زبان ترکى آذرى در اعصار مختلف و به ویژه عصر صفوی، مشخصات ترکى آذرى و دستور زبان آن، شرح اجمالى آثار و ابنیه تاریخى آذربایجان شرقى.
بخش پایانی کتاب، به تصاویر و عکسهایی از آثار تاریخی آذربایجان پرداخته است. مشکور در این بخش، تصاویری از کاروانسراها، مساجد، بقعههای امامزادهها، پلها، قلعهها و کلیسههای آذربایجان آوردهاست. امروز که بیش از نیمقرن از انتشار این کتاب میگذرد، بخش قابلتوجهی از آثاری که مشکور تصاویر آنها را گردآوری کردهاست، از میان رفته و یا در آستانه ویرانی است.
پ) «تبریز تا پایان قرن نهم هجری»، مهمترین منبع تبریزپژوهی معاصر
«تبریز تا پایان قرن نهم هجری» دیگر تالیف دکتر مشکور است که سال 1352 در 1045 صفحه، توسط «انجمن آثار ملی» منتشر شدهاست. این اثر، مهمترین اثر زندهیاد دکتر مشکور در حوزه تبریزشناسی است. شناخت تبریز بدون توجه به این کتاب، قطعاً ممکن نیست. کتاب او کویبهکوی و محلهمحله و مسجدمسجد، تبریز را سِیر میکند و چنان به تاریخ و فرهنگ این شهر میپردازد که انگار پیرمردی صد ساله، برای نوادگان خود از تبریز روایت میکند!
به گفته کریم میمنتنژاد، تاریخپژوه تبریزی، هنر مشکور در تالیف این کتاب، آنجاست که تکتک منابع مربوط به تاریخ، فرهنگ، زبان، ادبیات، جغرافیا، مذهب، تصوف و عرفان را مطالعه، و بخشهای مرتبط با تبریز را استخراج کرده، سپس داشتههای خود را درتاریخنگاری تبریز، گِرد آورده و به این ترتیب، مخاطب خود را از مراجعه به منابع پراکنده، بینیاز کردهاست. امری که نشان میدهد مشکور با اشراف کامل به حوزههای مختلف علوم، این کتاب جامع و ماندگاری را از خود به یادگار گذاشتهاست.
متاسفانه در تمام سالهای پس از درگذشت مشکور، «تبریز تا پایان قرن نهم هجری» بارها و بارها مورد بهرهبرداری ناشران مختلف قرار گرفته، بیآنکه حقوق مادی و معنوی صاحب اثر، لحاظ شود.
- کتیبه سِقیندل، یادگار باستانشناسی مشکور در آذربایجان
در نزدیکی روستای سِقیندل، واقع در پنج کیلومتری شهرستان ورزقان آذربایجانشرقی، کوهی است به نام «زاغی» که شیب تند و پرسنگلاخ آن، در بیشتر ایام سال، پوشیده از برف و یخبندان است.
مشکور در مسیر پژوهشهای خود، بهار سال1330 قدم به این کوه مخوف گذاشت و با وارسی موقعیت منطقه، متوجه راز سر به مُهر زبانشناسان و باستانشناسان جهان در یکی از تختهسنگها شد. تختهسنگی که مشکور کشف کرد، در واقع یک کتیبه باستانی به خط میخی اورارتویی بود.
مشکور در تیر همان سال، کشف ارزشمند خود را در شماره پنجم و ششم مجله دانش (چاپ تهران) با درج عکس کتیبه، منتشر میکند و در معرفی کتیبه، این طور توضیح میدهد که این کتیبه در ناحیه ارسباران آذربایجان کشف شده و باید از آثار قدیم «مردم اورارتو» باشد.
او بعدها در کتابچهای به شرح ماجرای این کتیبه میپردازد و مینویسد: «این خط از نوع میخی اورارتو و قدیمتر از خط میخی پارسی باستان و همعصر با عهد آشور و بابل است و به 2700 سال پیش میرسد. بنابراین کتیبه، از عصر هخامنشی و مادی قدیمتر، و از کهنهترین نوشتههایی است که در ایران پیدا شده و نخستین کتیبهای است که به این خط در ایران کشف گردیدهاست.»
مقاله علمی مشکور، بلافاصله با استقبال محافل علمی مواجه میشود، به طوری که باستانشناسان و زبانشناسان نامی جهان (از جمله رومن گیرشمن Roman Ghirshman خاورشناس معروف فرانسوی که در آن دوره، مدیریت کاوشهای باستانی شوش را بر عهده داشت) به تحسین و تائید کشف مهم مشکور در خصوص اورارتور بودن کتیبه، میپردازند.
دکتر مشکور در سالهای تحصیل در پاریس (نفر اول از راست)
منبع: آرشیو دکتر سعید میرمحمد صادق
اعزام به پاریس و دوری چهارساله از تبریز
مشکور سال 1332 با استفاده از مرخصی مطالعاتی دانشگاهی، راهی سوربن پاریس شد و از اساتیدی نظیر «پروفسور بنونیست» استاد مسلم پارسی باستان و اوستا و زبان سِندی، «ژانپیر دومناش» استاد زبان پهلوی، «دوپن سومر» استاد عبری و آرامی، «پروفسور گیومون» استاد زبان سریانی، «پروفسور بلاشر» استاد زبانشناسی عربی، «پروفسور ماسینیون» استاد عرفان اسامی و «پروفسور هانری کربن» استاد فرق و مذاهب شیعه بهره برد.
او سال ۱۹۵۷ میلادی برابر با 1336 شمسی با اخذ دکترای تاریخ اسلام و خاورمیانه، به ایران بازگشت و تا سال 1338 در دانشگاه تبریز به تدریس ادامه داد.
خداحافظی با تبریز…
انتقال دکتر مشکور از تبریز به تهران، از نکات خاصی است که در سرگذشت علمی این دانشمند به چشم میخورد. طبق اسناد دانشگاه تبریز، مشکور در سال 1337 در نامهای، با اشاره به پارهای مشکلات خانوادگی، کسالت مزاج و ناسازگاری با هوای تبریز، درخواست انتقال دایمی به تهران را مطرح میکند. او در حالی از ناسازگاری هوای تبریز سخن میگوید که هفت سال از حضورش در تبریز میگذرد! درخواست او ابتدا مورد مخالف ریاست دانشگاه قرار میگیرد، ولی با پیگیریهای بعدی مشکور، یک سال بعد با تقاضای انتقال او موافقت میشود. به این ترتیب، دکتر مشکور سال 1338 با ابلاغیه وزارت فرهنگ، به تهران انتقال مییابد.
سالهای مدیریت در ماهنامه الاخاء در دهه 40 (نفر دوم از راست)
منبع: آرشیو دکتر سعید میرمحمد صادق
رایزنی فرهنگی در سوریه و کشف قبر فارابی و سهروردی
مشکور پس از بازگشت به تهران، در کنار خدمات دانشگاهی، مقالاتی را در روزنامه اطلاعات منتشر میکند و بعدها «مجله الاخاء» را با موضوع روابط فرهنگی و دینی میان اسلام و دیگر کشورها، تاسیس و مدیریت میکند. این مجله، در ابتدای کار، ماهنامه بود، ولی بعدها با استقبال مخاطبان، هر دو هفته یکبار منتشر شد. وی در سالهای دهه 40، سفرهایی به کشورهای عربی و همچنین انگلستان، فرانسه، آلمان، شوروی و ترکیه انجام میدهد و با کولهباری از تجربه سفرهای پژوهشی، سال 1352 به عنوان رایزن فرهنگی ایران عازم سوریه میشود.
دوره مسئولیت دکتر مشکور در سوریه، با سه اقدام بسیار مهم و ماندگار شناخته میشود: کشف قبر ابونصر فارابی در بابالصغیر دمشق، کشف قبر شهابالدین سهروردی در بابالبرید حلب و ساماندهی مرقد حضرت رقیه سلامالله علیها با حمایت و همراهی امام موسیصدر. مشکور در دمشق، به تدریس تاریخ فرق اسامی به خصوص شیعهشناسی میپردازد. تاسیس کرسی زبان وادبیات فارسی در دمشق و حلب از دیگر تلاشهای مشکور در سوریه است.
دکتر مشکور در سالهای پایانی عمر
دکتر مشکور پس از چهار سال حضور در سوریه، مهرماه 1357 به ایران بازگشت و یک سال بعد، در اسفند 1358 پس از 40 سال خدمت علمی و فرهنگی، بازنشسته شد. با این حال، تا پایان عمر، در عرصه تحقیق، ترجمه، تالیف و تدریس، همچنان از سرامدان روزگار خود بود، تا اینکه در 25 فروردین 1374 در تهران درگذشت.
تاریخ اوستا و ادبیات دینی پهلوی، تاریخ اجتماعی ایران در عهد باستان، دستورنامه در صرف و نحو زبان فارسی، اخبار سلاجقه روم، تصحیح منطقالطیر عطار و تاریخ سیاسی و اجتماعی اشکانیان، از جمله آثار و تالیفات این دانشمند است.