فرشید باغشمال: ماه مبارک رمضان، در کنار رویدادهای مهم آئینی و مذهبی، یادآور یکی از دورههای تاریک تاریخ تبریز است. 27 رمضان ۹۹۳ هجریقمری روزی است که تبریز به اشغال دولت عثمانی رسید و مورد تاختوتاز بیرحمانه ترکان عثمانی قرار گرفت. از جمله اسناد بسیار مهمی که بخشی از ناگفتههای این ماجرا را بررسی کرده «وقفنامه تبریز» است. این وقفنامه که در سال ۹۹۸ هجریقمری تنظیم شده، یادآور اشغال بیستساله تبریز توسط عثمانیها است. عثمانیها پس از تصرف تبریز و قتلعام تبریزیها، وقفنامه ای تنظیم و اموال زیادی را برای مصارف خاص وقف کردند. «دکتر علیاکبر صفیپور» با «دکترای تاریخ ایران بعد از اسلام» از معدود پژوهشگرانی است که در مورد این وقفنامه، مطالعه مفصلی داشتهاست. گفتگوی مکتوبمان را با این محقق حوزه تاریخ میخوانید.
آقای دکتر، ماجرای اشغال تبریز در دوره صفوی، از فصلهای تکاندهنده تاریخ این شهر است که تقریباً ناگفته مانده و به ندرت مورد توجه پژوهشگران قرار گرفتهاست. با این حال، شما پژوهش مفصلی در این خصوص داشتهاید. لطفاً مقدمهای در مورد بستر تاریخی «وقفنامه تبریز» در دوره صفوی توضیح» دهید.
ابتدا باید نگاهی بیندازیم به روابط ایران و دولت عثمانی در عهد صفوی. تبریز شهری است که شاهاسماعیل در آن، سلسله صفوی را بر اساس مذهب شیعی پایهگذاری کردهاست. همین موضوع، از دلایل مهم دشمنی و صفآرایی دولتهای ایران و عثمانی بود. عثمانیها از سویی، نیمنگاهی به قلمرو ایران داشتند و از دیگر سو، سُنیهای متعصبی بودند که نمیتوانستند نظارهگر قدرتگرفتن یک حکومت شیعی باشند. بنابراین، روابط دو کشور بیش از دو قرن، شاهد جنگ و درگیریهای فراوان بود. اوج این درگیریها در منطقه آذربایجان و بحرانیترین بخش آن برای ایرانیان، زمانی بود که تبریز به تصرف عثمانیها درمی آمد. تبریز در منازعات دو کشور، نماد شکست یا پیروزی طرفین تلقی میشد و بارها به اشغال عثمانیها در آمد. وحشتناکترین و طولانیترین دوره تصرف تبریز در زمان سلطنت «سلطان محمد خدابنده» اتفاق افتاد. در این زمان، به علت بیکفایتی و سسترأیی این پادشاه، بینظمی امور و طغیان طوایف بالا گرفت. پادشاه عثمانی چون اوضاع ایران را برای کشورگشایی و جبران شکستهای پیشین مساعد دید، عهدنامه صلح میان دو دولت را نادیده گرفت و در سال ۹۸۶ هجریقمری به ایران حمله کرد. به این ترتیب، تمام ولایات شروان و شکی و قسمت مهمی از ارمنستان تا سال ۹۹۱ هجریقمری به تصرف عثمانیها درآمد و در حملات بعدی، تبریز در روز سهشنبه ۲۷ رمضان ۹۹۳ هجریقمری به اشغال عثمانی رسید.
روحانیون عثمانی، با صدور فتواها و مجوزهای شرعی، سلطان را در حمله به سرزمینهای دیگر یاری میکردند. شرط پابرجا بودن حمایت روحانیون از جنگهای سلاطین عثمانی، سهیمشدن مذهب و مؤسسات دینی در غنائم و نتایج جنگها بود. بنابراین پس از هر پیروزی، یکسوم زمینهای اشغالشده را جزو اموال موقوفه اعلام میکردند. وقفنامه تبریز، در همین چارچوب می تواند تفسیر شود.
آیا در خصوص وضعیت شهر و زندگی مردم تبریز، بعد از تصرف به دست عثمانیها، گزارش دقیقی وجود دارد؟
بله، مستندات و گزارشهای تاریخی دردناکی در این مورد موجود است. با یورش عثمانیها، اهالی شهر، یا فرار کرده و از شهر خارج شدند، یا طعمه شمشیر عثمانیان شده و اموالشان به غارت رفت. «محمد یوسف واله اصفهانی» تاریخنگار و شاعر ایرانی سده یازدهم هجری در کتاب «خلد برین» اوضاع تبریز را اینچنین توصیف میکند: «تبریز که در نظر تماشائیان غرایب صنع، گلزاری بود همیشه بهار، به ورود رومیان جفاکار، چنان خوار و بیاعتبار شده بود که خیال اقامت در منازل آن محال مینمود و اجساد تبریزیان که به شعله تیغ بیداد رومیان سر به باد فنا داده بودند در محلات و کوچهها افتاده بود.» گزارش دیگری است از «محمود بن هدایت الله افوشتهای» مورخ عهد صفوی که در «کتاب نقاوهالآثار فی ذکر الاخبار» از منظر دیگری به تسخیر تبریز و اقدامات عثمانیها نگریسته مینویسد: «رومیان درشروع اکثر عمارات عالیه تبریز را از بیخ و بن برانداختند. تمامی عمارات تبریز را به آب رسانیده، خاکش بباد بردادند.» (امپراتوری عثمانی در میان مسلمانان، هندیها و چینیها به «روم» نیز معروف بود.)
مولانا وقوعی تبریزی، شاعر همین دوران است که در توصیف وضعیت تبریز میگوید:
وقوعی، کربلا تسکین دردم میدهد ورنه / دلم از غصه تبریز ویرانتر زِ تبریز است
وقف، یک سنت نیکوی دینی و مذهبی است و طبیعتاً با خشونت و اشغالگری عثمانیها همخوانی ندارد. عثمانیها به تبریز حمله میکنند و پس از قتل و غارت مردم و ویرانی عمارتهای زیبا، یکسوم شهر را صرف خیریه برای عموم میکنند! این رفتار متناقض، از منظر سیاسی و فقهی، چگونه از طرف عثمانیها توجیه میشد؟
سلاطین عثمانی حکومت خود را در ادامه خلافت عباسیان و به تبع آن جانشین پیامبر اسلام(ص) میدانستند و از این وجهه مذهبی، در حکومت بر همه سرزمینهای اسلامی استفاده میکردند. روحانیون عثمانی که رئیس آنها مفتی بزرگ بود، در طول جنگهای مختلف، از سویی با صدور فتواها و مجوزهای شرعی، سلطان را در حمله به سرزمینهای دیگر یاری میکردند و از دیگر سو، اتباع عثمانی را برای پیوستن به سپاه ترغیب میکردند، بنابراین روحانیون عثمانی، سهم بزرگی در پیروزیهای عثمانیها داشتند. نمونه آن را میتوان در رافضی و ملحد دانستن شیعیان در زمان سلطان سلیم و صدور مجوز جهاد بر علیه ایرانیان در جنگ چالدران به روشنی مشاهده کرد. شرط پابرجا بودن حمایت روحانیون از جنگهای سلاطین عثمانی، سهیمشدن مذهب و مؤسسات دینی در غنائم و نتایج جنگها بود. بنابراین پس از هر پیروزی، یکسوم زمین های اشغالشده را جزو اموال موقوفه اعلام میکردند. وقف یکسوم تبریز، در همین چارچوب اتفاق افتاد که وقفنامه آن نیز موجود است. هدف از وقف، ایجاد موسساتی نظیر مسجد و مدرسه و حمام بود که بر اعتبار سلطان میافزود و به دربار عثمانی، وجاهت دینی میبخشید. عثمانیها تلاش میکردند با این شیوه، گرایش قلبی و دینی را در میان اهالی مناطق اشغالشده به سلطان عثمانی باعث شوند. در هر حال، این وقفنامه را میتوان گواه یکی از دورههای غمبار و تلخ تاریخ تبریز دانست.
در خصوص مشخصات و محتوای وقفنامه تبریز و همچنین دلایل اهمیت و کاربرد آن نیز لطفا توضیح بفرمایید.
جعفرپاشا حاکم انتصابی سلطان عثمانی در شهر تبریز، این وقفنامه را در سال ۹۹۸ هجریقمری برای مسجدی که در داخل قلعه عثمانیها و به دست آنان ساخته شده بود، تنظیم کردهاست. این وقفنامه در 329 سطر و به زبان عربی تنظیم شدهاست. 20 سطر نخست وقفنامه در حمد و ستایش پروردگار و بیان صفات جلالیه سلام و درود بر پیامبر اسلام(ص) و اصحاب او است. بعد از آن وقفنامه به اهمیت وقف و صدقه میپردازد و سپس سخن از ذکر مناقب و تمجید از سلطان عثمانی پیش میآید. در ادامه، جعفرپاشا معرفی میشود و هدف او در تنظیم وقفنامه ذکر میشود. بیان صورت اموال وقفی (شامل روستاها، مزارع باغات، آسیابها، دَکاکین، حمامها، کاروانسراها و مجلدات قرآن) بخش دیگری از این وقفنامه است که برخی در داخل شهر تبریز و برخی نیز در خارج از شهر واقع بودهاند. همچنین کیفیت وقف و چگونگی دستیابی واقف به این اموال و مدت زمان وقف نیز توصیف شده و متولی، ناظر، مُحصّل عواید و امام جماعت مسجد نیز نام برده شدهاست. چگونگی جمعآوری درآمدها و موارد مصرف آن و میزان مواجب پرداختی به هر یک از دستاندرکاران، نیز برشمرده است. در پایان وظایف متولی در مراقبت از موقوفات و ادامه آن در نسلها و ادوار بعدی و تبدیل به احسن نمودن آنها و نیز چگونگی رسیدگی به اختلافات براساس فقه حنفی و اسامی شهود وقفنامه ذکر شده است.
از نظر پژوهشی، مطالعه در وقفنامه تبریز میتواند چه جزئیاتی را در اختیار مخاطب امروز حوزه تاریخ قرار دهد؟
این وقفنامه، اگرچه یادآور دوره تلخی از تاریخ ایران و تبریز است، اما از نظر مطالعاتی و تحقیقی بسیار ارزشمند است. وقفنامه تبریز در واقع بازگوکننده سیاست مذهبی سلاطین عثمانی در سرزمینهای فتحشده است. از دیگر سو، با مطالعه این سند، میتوان نحوه تنظیم وقفنامه براساس فقه حنفی و فقه شیعی را بررسی کرد. با توجه به جزئیات سند، این وقفنامه، میتواند در شناخت بافت تاریخی شهر تبریز در دوره صفوی و اقدامات عثمانیها در طول دوره اقامت در این شهر نیز کمک شایانی بکند. بعلاوه، وقفنامه تبریز را میتوان آینهای از وضعیت اقتصادی و تجاری تبریز نیز به شمار آورد. از دیگر دستاوردهای ارزشمند این وقفنامه، کمک به شناخت جغرافیای تاریخی تبریز و اطراف آن و روند تغییر و یا ثابتبودن اسامی مکانها و گسترش و یا از میان رفتن آنها است. ویژگیهای هنری وقفنامه از جمله نوع خط، کاغذ، تذهیب نیز در جای خود بسیار حایز اهمیت است. وقفنامه تبریز موقوفات متنوعی را گرد آورده است، بنابراین مقایسه اوزان و مقیاسها و ارزش آنها به خصوص در محدوده ایران و عثمانی، میتواند از این سند استخراج شود.
معروف است که پس از اشغال تبریز، قلعه بزرگی توسط عثمانیها در این شهر احداث شدهاست. گویا این موضوع، از راهبردهای عثمانی در مورد فتوحاتشان بودهاست. ماجرای این قلعه چه بوده و آیا امروز میتوان بقایای آن را جُست؟
عثمانیها تدبیر عجیبی در این مورد به کار میبستند. آداب سلاطین روم، این بود که هر گاه لشکری به تسخیر بلادی و کشوری میفرستادند، هر نفر از آن لشکر «یک من گچ و پنج قطعه آجر» همراه میبردند تا بلافاصله پس از تصرف آن شهر، قلعهای بسازند. این اتفاق در تبریز هم افتاد. طبق گزارش افوشتهای تاریخدان، عثمانیها، بناهای تبریز را تخریب و با مصالحی که به همراه داشتند، در عرض 20 روز، دولتخانهای بزرگ برپا میکنند و پرچم عثمانی را بر فراز آن، به اهتزاز در میآورند. تبریز، پیش از این نیز سه بار مورد اشغال عثمانیها قرار گرفته بود، اما عثمانیها اینبار، با ساخت این قلعه بزرگ، میخواستند نشان بدهند که برخلاف دفعات قبل (۹۲۰، ۹۴۴ و ۹۵۵ هجریقمری)، قصد عقبنشینی ندارند. البته در ادامه، اقداماتی از سوی طرفین در تبادل سفرا و برقراری صلح شروع شد، اما در همه آنها عثمانیها تاکید کردند که اراضی تصرفشده را پس نخواهند داد.
پس از آزادسازی تبریز، بخش زیادی از موقوفههای عثمانی، به دستور شاهعباس تخریب شد. آن بخش از اموال و املاک وقفی که متعلق به ایرانیان شیعه بوده، پس از اینکه از حالت وقفی خارج شد، به صاحبان قبلی خود بازگشت، یا به تصرف حکومت در آمد. امروز روستاهایی نظیر سفیدکمر و وایقان از توابع شبستر، از این دست هستند
در مورد بقایای قلعهای که اشاره کردید،گاهی گفته میشود، مسجد جامع تبریز، بخشی از همین قلعه است. این موضوع چقدر صحت دارد؟
چنین چیزی نمیتواند صحیح باشد. تنها مورخی که بنای مسجد جامع فعلی تبریز را با قید احتیاط به دوره عثمانیها نسبت میدهد، نادرمیرزا در کتاب تاریخ دارالسلطنه تبریز است. سطر ۹۲ به بعد وقفنامه اشاره دارد بر اینکه مسجدی به دستور جعفر پاشا در داخل قلعه عثمانیها ساخته و اموالی بر آن وقف شده است. در سطر ۱۰۹ سخن از آسیابهایی است که در میان اموال وقفی نزدیک قلعه و در کنار مهرانرود احداث شده است. همچنین در سطر ۱۱۱ از آسیابهایی نزدیک پل سنجران صحبت میشود. سطر ۹۵ نیز به مغازههایی اشاره دارد که در داخل قلعه که در سمت شمال، منتهی به رودخانه میشود. میبینیم که هیچ یک از نشانها، با مسیر و محدوده مسجد جامع امروز، همخوانی ندارد. منابع دیگری نیز هست که موقعیت این قلعه را آشکارا به محدوده صاحبآباد و مسجد حسنپادشاه نسبت میدهد. جدا از این دلایل، مرحوم عبدالعلی کارنگ، در جلد اول «آثار باستانی آذربایجان» با جمعبندی نظرات مختلف، ساخت مسجد جامع را به دوره قبل از صفویه نسبت داده که در دورههای بعد اقداماتی در نگهداری، بازسازی و توسعه آن انجام گرفتهاست و نیز از فرامین شاه طهماسب اول و شاه سلطان حسین که به صورت کتیبه بر دیواره های مسجد موجود است یاد میکند. همچنین با توجه به بررسی هایی که اینجانب در منابع ایرانی مربوط به این حادثه و نیز شهر تبریز داشتهام، در هیچ کدام از آنها به وقفنامه مسجد عثمانیها و نیز باقیبودن مسجد در دوره های بعد نرسیدم.
اشغال تبریز از ۹۹۳ هجریقمری تا حدود 20 سال طول کشیده است. آزادسازی تبریز چطور اتفاق افتاده و تکلیف موقوفات و قلعه بزرگ عثمانیها چه شده است؟
طبق گزارشهای تاریخی، تبریز تا بیستویکم ربیعالثانی ۱۰۱۲ هجریقمری در اشغال عثمانی بود، تا اینکه شاهعباس پس از استحکام اوضاع داخلی و شکست دادن ازبکان، توانست از نابسامانی اوضاع داخلی عثمانی استفاده کرده و در این روز تبریز را باز پس گیرد. از مجموعه مطالب مذکور چنین استنباط میشود که مجموعه آثار و ابنیه عثمانیها، هرگز مورد توجه ایرانیان نبوده است. درباره سرنوشت قلعه و آنچه که در داخل آن توسط عثمانیها احداث شده بود -از جمله مسجد- مجموعه منابع متفقالقول هستند که شاهعباس پس از بازپسگیری تبریز، دستور ویرانی همه این آثار را در تبریز صادر میکند تا هیچ عُلقهای از آنان باقی نماند. شاهعباس پس از خرابی قلعه رومیها، به منظور حفاظت از شهر و دلگرمی مردم ساکن در آن نواحی، دستور ساخت قلعهای دیگر در سال ۱۰۱۴ هجریقمری صادر کرد. مادهتاریخی که حاتمبیگ اردوبادی وزیر اعظم شاهعباس اول در مورد ساخت این قلعه سروده، بسیار زیبا است:
قلعه تبریز چون اتمام یافت / دیده اَعدای دین را میخ شد
باعث امنیت تبریز شد / «امن شد تبریز» (1014) از آن تاریخ شد
به این ترتیب، بخش زیادی از موقوفههای عثمانی که در داخل قلعه بود، از بین میرود و آن بخش از اموال و املاک وقفی که متعلق به ایرانیان شیعه بوده، پس از اینکه از حالت وقفی خارج میشود، به صاحبان قبلی خود باز میگردد یا به تصرف حکومت در میآید. امروز روستاهایی نظیر سفیدکمر و وایقان از توابع شبستر، از این دست هستند که از دوره قاجار متعلق به بیگلربیگی تبریز بودند و دارای اسناد مالکیت خصوصی هستند. اصل این اسناد در سازمان اسناد ملی ایران موجود است.