جناب رئیس جمهور!
حالا که قدم رنجه فرمودید و در مسیر سفرهای استانی خود، روز پنجشنبه ۱۸ خردادماه، خود را به ایستگاه آذربایجان شرقی -تبریز_ رساندید و دیداری مردمی را برگزار نمودید، ما نیز به عنوان رسانه ی این شهر، فرصت غنیمت شمرده و قصد آن داریم تا سخنی با جناب تان گوییم :
شما در سخنان خود اشاره داشتید که : «حتما نوشته ها را پیگیری می کنم و هیچ کدام از نوشته ها، بی پاسخ نمی ماند.» از ایمان و امید گفتید؛ سپاس که مارا امیدوار نمودید و مانیز به پشتوانه ی جوهرامید است که دست به قلم بردیم و این نامه ی شهروندمدارانه را نگاشتیم.
جناب رئیس جمهور! امیدِ اول و آخر ما همین قلم است و همین کاغذ! تا صدا و ندای بخش دیگری از مردمان این خطه را به گوش شما برسانیم.
جناب رئیس جمهور! شما «استقلال مس سونگون» را اعلام نمودید؛ اما بخش قابل توجهی از مردمِ آذربایجان، موافق این طرح و تصویب آن نیستند. از این رو، دراین یادداشتِ کوتاه، چند دلیل و پرسشِ اجمالی درمحورِ همین موضوع را برای جنابعالی و تیم کارشناسی تان مطرح و درمیان می گذاریم. امید آن که درکنار دلایل موافقت خود در اخذ این تصمیم، نیم نگاهی نیز به دلایل مخالفت ما بیندازید.
-آیا «استقلال مس سونگون» را عاملی در تداومِ فرهنگ عشیره ای و قومی به جای حمایت از منافع ملی ایران نمی دانید؟ بنابر نظر نگارنده، تصویب و اجرای این طرح، درخفیف ترین حالت آن، خدشه بر همبستگی ملی ملت ایران وارد خواهد نمود؛ چه این که واگذاری نقش ها و انتساب اشخاص، به راحتی می تواند از توجه به تخصصِ شخص خارج شده و تبدیل و مبتنی بر تعلقات قومی و پیوندهای خویشاوندی شود. _آیا دراین صورت، اصل طبیعی رقابت و نخبه سالاری _ازمایه های اصلی و حیاتی برای پیشرفت اقتصادی _ ازمیان نخواهد رفت؟ به عبارت دیگر، این موضوع، محدودیت آفرین و به نابسامانی هایی دراقتصاد منتج خواهدشد؛ که این نابسامانی، خروجیِ یک چرخه نه براساس دانش و حرفه ی افراد، بلکه براساسِ نسَب افراد خواهدبود.
اما سوال و ابهام بزرگ دیگری که اذهان عموم را به خود مشغول نموده است، چگونگی مرزبندی جغرافیاییِ این استقلال بخشی به مس سونگون است! چراکه معدن و کارخانه ی «مس سونگون»، مختص و متعلق به منطقه ای در شهرستان«ورزقان» است. پرسش اینجاست که درصورت استقلالِ آن، تنها مردم ورزقان از سودمندی های آن بهره مند خواهندشد؟ یا مردم سایر شهرهای استان ازجمله تبریز و اهر و مرند و بناب و… در آن سود و بهره وری سهیم هستند؟ آنچه مبرهن و روشن است این که درصورت اختصاص این شرکت صرفا به ورزقان، چرخ های گرداننده ی این شرکت، زیربارِ تنهایی، لِه شده و سپس سودمندی آن تعطیل خواهدشد! و چنانچه عنوانِ این دستورشما، «استقلال شرکت مس آذربایجان» است، پس در این میان، نقش «شرکت ملی مس ایران» چیست؟ و کجاست؟!
واین که آیا چنین نیست؟ که باید مواد اولیه ی استخراج شده از معدن «مس سونگون آذربایجان» برای فرآوری به «کرمان» فرستاده شده و پس از طی نمودن مراحل فروش، سودمحصول به خزانه ی شرکت ملی مس واریز و صرف آبادانی «ایران» شود. درست مثل «نفت خوزستان» که برای فرآوری به شرکت های «پتروشیمی تبریز» سرازیر شده و درکنار اشتغال زایی درآذربایجان با نفت خوزستان، درآمدی حاصل و به «شرکت ملی نفت ایران» واریز می شود. یا مثل «سنگ آهنی» که از «بافق یزد» به «مجامع فولاد تبریز» فرستاده و سود آن پس از طی همان مراحل فوق، به خزانه ی «شرکت ملی فولاد ایران» واریز می شود. و الی آخر…
حال که سودِ حاصل از چرخش چرخ های اقتصادی کشور، ازجمله صنعت مس ایران، در خزانه ی ملی ملت ایران و برای تمام ملت ایران است، چه لزوم و اجباری برای استقلال شرکت مس سونگون وجود دارد؟ بخشیدن این استقلالِ عشیره ای و منطقه ای و فروکاستن از شأن آن به عنوان یک امر ملی، قابلیت بالایی در دامن زدن به نزاع های قوم در قوم را داراست که قوام ملی و همبستگی ملت ایران را خدشه دار کرده و می تواند بهانه های دشمنان این سرزمین برای دست درازی و همسایه آزاری به ویژه در حوزه ی قفقازجنوبی، آن هم در این روزهای پرتنش را بیشتر کند. همانانی که چون به لحاظ نظامی، حرفی را برای گفتن برابر «ایران» یعنی «قدرت نظامی برترمنطقه» ندارند، روی به تحریک گسل های قومی و جنگِ فرهنگی آورده اند و با نفرت پراکنی های خود، سعی در نفوذ و برهم زدن ملیت ایرانی مردم آذربایجان و وابستگی شان به آن سوی ارس را دارند!
جناب رئیس جمهور!
«حرف ما بسیار است و وقت ما اندک» اما شما خود «حدیث مفصل خواهید خواند از این مجمل».
سرافرازی و آبادانی ایران، همانی ست که همه ی ما طالب و درپی آنیم.
در انتها خواهشمندیم که بنابر استدعای بخش زیادی از مردم آذربایجان، باری دیگر و با تجدیدنظرخود، موضوع «استقلال مس سونگون» را بازنگری و بررسی نمایید؛ چراکه مخالفین این طرح، کم نیستند.