چنگیز آکتار (68 ساله)، روزنامهنگار ترک و استاد علوم سیاسی در دانشگاه آتن است و مدت زیادی برای سازمان ملل کار کرده است. او سالهاست که به تحلیل اوضاع ترکیه میپردازد و اخیراً نیز در کتابش با عنوان «تشویش ترک» که توسط کولچیس ورلاگ منتشر شده، به این امر پرداخته است. متن حاضر ترجمه سایت آذریها از مصاحبه اخیر وی با وب سایت آلمانی فرانکفورتر روندشاو است.
آقای آکتار، هر کسی که برای اولین بار به ترکیه سفر میکند، اغلب از زیرساختهای مدرن شگفتزده میشود: بزرگراههای درجه یک، قطارهای سریع، فرودگاههای زیبا، اینترنت خوب. پیشینهٔ 100 سال جمهوری ترکیه چیست؟
برای پاسخ به این سؤال، بهتر است قیاسی انجام دهیم، و کره جنوبی بهترین گزینه است. در سال 1950، کره جنوبی و ترکیه کشورهایی توسعهنیافته بودند. کره جنگی را پشت سر گذاشته بود و به دو بخش تقسیم شده بود. امروز کره جنوبی یک کشور واقعاً توسعهیافته است. اگرچه ترکیه امروزی دیگر ترکیه دهه 1950 نیست، همچنان کشوری در حال توسعه با مشکلات عظیم در هر بخش از زندگی اجتماعی، سیاسی، و اقتصادی، علیرغم وجود بزرگراهها، باقی مانده است. بخش صنعت در این کشور به دلیل اینکه مبتنی بر واردات است، درجه دو است. ارزش افزوده صادرات ترکیه، سه یا چهار درصد است – که در مقایسه با کشورهای مانند آلمان، و نه حتی یونان، چیزی نیست. کشاورزی از بین رفته، انسجام اجتماعی شکسته شده است. مشکل کردها حل نشده و در سیاست خارجی تقریباً با همه همسایگان مشکل وجود دارد.
مشکل کجاست؟
اسلام سیاسی، یعنی رژیم حزب عدالت و توسعه رجب طیب اردوغان (AKP) در بسیاری از موارد مقصر است، اما نه در همه چیز. اکثر مشکلات قدیمیتر هستند. از سوی دیگر، ترکیه کشوری نیست که مانند کره جنوبی بر اساس یک برنامهٔ بلندمدت توسعه یافته باشد. یکی از مشکلات اصلی این است که در ترکیه نه قرارداد اجتماعی وجود دارد، نه حس مدنیتی برای جامعه. بلکه ترکیه متشکل از گروههای مختلفی است که همگی با یکدیگر دشمن هستند و در سنگرهای خود زندگی میکنند: سکولارها، ترکهای محافظهکار سنی، علویها، کردها، و غیره. و این گروهها نقاط تماس اندکی با یکدیگر دارند.
آیا اساس این مشکلات به تأسیس جمهوری مربوط است؟
همینطور است. ترکیه بیش از یکصد سال پیش، بورژوازی خود را با نسلکشی و قتلعام ارامنه، یونانیها و دیگر اقلیتهای غیرمسلمان نابود کرد. اما برخلاف آنچه که مصطفی کمال آتاتورک، مؤسس جمهوری، در ذهن داشت، نمیتوان با فشار یک دکمه یک بورژوازی را دوباره از نو خلق کرد. چه کسی پس از 1945 اروپا را نجات داد و از نو ساخت؟ از یک سو، چپها، و نیز بورژوازی ضدفاشیست. این اتفاق هرگز در ترکیه رخ نداده است. بورژوازیِ بهاصطلاح مسلمان ترک، که پس از 1923 از هیچ پدید آمد، در واقع خدمتگزار مطیع دولت بود.
با این حال، از سوی دیگر، طبقه متوسط پایداری به ویژه در غرب ترکیه شکل گرفته است. آیا این امر تضمینکنندهٔ نوعی ثبات اجتماعی، مشارکت دموکراتیک و پیشرفت نیست؟
طبقه متوسط سکولار ثبات نسبی را تضمین کرد، اما از نظر اقتصادی و سیاسی طی ده سال گذشته توسط رژیم اردوغان نابود شده است. بهترین عناصر جامعهٔ ترکیه، به ویژه جوانان، در حال ترک این کشور هستند. این فرار عظیم مغزها است. نگاهی به ایران بیندازید. از انقلاب 1979، ایران در ایجاد توسعهٔ واقعی ناتوان بوده است، زیرا تمام ظرفیت هوشمند آن فرار کرده است. در ترکیه هم همین اتفاق میافتد. ترکیه دیگر کشوری نیست که در آن حاکمیت قانون و دموکراسی سخن بگوید، بلکه در کنترل یک رژیم خودسر تمامیتخواه است.
اردوغان مدام خود را در نقطه مقابل آتاتورک میسنجد
مقدس کوکرالپ چیراک 85 ساله مقابل خانهاش در شهر ادرنه در غرب ترکیه به وضوح نشان میدهد که چقدر بنیانگذار کشور، مصطفی کمال آتاتورک، را تحسین میکند. اوزان کوزه / خبرگزاری فرانسه
اگرچه آتاتورک یک حکومت قانونمند دموکراتیک ایجاد نکرده بود، اما سکولاریسم، جمهوریخواهی و اصلاحات اجتماعی را ترویج داده بود. و اردوغان مطمئناً مهمترین رهبر سیاسی ترکیه از زمان آتاتورک است. او با میراث کمالیستی چه کرد؟
شکننده بودن نهادهای کمالیستی از زمانی عیان شد که اسلام سیاسی از سال 2013 حمله به آنها را آغاز کرد. به دلیل فقدان کنترل و تعادل و همچنین فرهنگ دموکراتیک، هیچ مقاومت سازمانی و نهادی وجود نداشت. محکمترین مدرک دال بر ساختار معیوب این سیستم، کودتاهای مکرّر نظامی در زمان تشدید هرج و مرج بود. اکنون همه چیز ویران شده است: اقتصاد، حکومت، ارتش، دانشگاهها، دیپلماسی، قوهٔ قضاییه، رسانه. یک فشار کوچک کافی بود.
پس آیا ایراد در سیستم است؟ آتاتورک نیز یک خودکامه بود. سیستم چندحزبی، که در سال 1950 معرفی شد، همیشه برای مدت کوتاهی وجود داشت، یعنی تا زمانی که ارتش کودتای دیگری انجام میداد. آیا اردوغان به نوعی نسخهٔ اسلامگرایانهٔ بنیانگذار جمهوری است؟
البته. بدون شک شباهتهای بسیاری بین هر دوی آنها در شیوهٔ حکومتداری استبدادی وجود دارد. مهمترین تفاوت آنها این است که آتاتورک کاملاً غربی و سکولار بود و به اهمیت علم، زن و مدرنیته اعتقاد داشت. با این حال، کمالیسم در یک چیز موفق بوده است: انداختنِ لنگرِ سکولاریسم در جامعه. ترکیه هرگز به یک کشور اسلامگرا همچون غزه تبدیل نخواهد شد. اما بسیاری از ارزشهای سکولاریسم از بین رفته یا به شدت در معرض تهدید قرار گرفته است. آسیبپذیرترین گروه در برابر اسلامگرایی، بدون شک زنانی هستند که حقوقشان به شدت محدود شده است.
اردوغان دائماً خود را در مقابل آتاتورک میسنجد و سعی میکند با سیاست سکولار آن مقابله کند، برای مثال با وقف مجدد موزهٔ ایاصوفیه به مسجد. آیا گمان میکنید که او به عنوان یک رهبر ترک در کتابهای تاریخ از آتاتورک پیشی بگیرد؟
این یکی از دلایلی است که او نمیتوانست در انتخابات ریاستجهموری ماه مه شکست بخورد. اردوغان مصمم بود که در صدمین سالگرد، 29 اکتبر 2023، همچنان رئیسجمهور باقی باشد. این موضوع به نوعی هدف زندگی برای او و ایدئولوژی اسلامگرایانهای است که آن را نمایندگی میکند. اردوغان باور دارد که به عنوان بزرگترین قهرمان و دلتمرد ترکیه جایگزین آتاتورک خواهد بود و از او پیشی خواهد گرفت. اما این یک توهم است.
معاهدهٔ لوزان، سند تأسیس جمهوری ترکیه، به نسلکشی، کشتار جمعی و اخراج اقلیتهای قومی – که پیشنیاز سیاست ملّیسازی ترکهای آتاتورک است – نمیپردازد. شما در کتاب خود با عنوان «تشویش ترک» از «شرارت بنیادین ناسیونالیسم ترک» صحبت میکنید. آیا فرصتی برای کنار آمدن با جنایات گذشته، مانند نسلکشی ارامنه، وجود دارد؟
خیر. کل جامعهٔ ترکیه بر اساس این پاکسازی خونین قومی ساخته شده که سه میلیون شهروند غیرمسلمان، یعنی یکپنجم، جمعیت را به طور کامل از بین برد. آیا اگر آلمان به جنایات رایش سوم رسیدگی نمیکرد، اکنون کشوری عادی بود؟ البته که نه! تفاوت بزرگ در این است. ترکیه هرگز نخواسته پاسخگو باشد و هیچگاه نه از سوی کشورهای امضاکنندهٔ معاهدهٔ لوزان و نه از سوی شرکای خود پس از سال 1923 مسئول شناخته نشد. این یکی از دلایلی است که جامعهٔ ترکیه در طول 100 سال گذشته هرگز به قانون اساسی سالم و صلحآمیزی دست پیدا نکرده است.
مشکل اصلی ترکیه: عدم وجود قرارداد اجتماعی
جنایات سنگینی علیه جمعیت مسلمان نیز صورت گرفت. 100 سال جمهوری ترکیه برای علویها، کردها و سایر اقلیتهای قومی و مذهبی چه معنایی دارد؟
هیچ قرارداد اجتماعی در ترکیه وجود ندارد، هیچ شهروندی اجتماعی برابری به رسمیت شناخته نشده است. مشکل اصلی همین است. هنوز شهروندان درجه یک، دو، سه و غیره وجود دارند. طبقهٔ اول ترکهای سنّی هستند – همچنین اهالی مذهبی و رأیدهندگان اردوغان – و سپس سایر طبقات. یک جامعه نمیتواند در درازمدت از این فاشیسمِ نهفته جان سالم به در ببرد.
اصل سیاست خارجی آتاتورک این بود: صلح در داخل، صلح در جهان. اردوغان آن را از هم گسسته است. چرا؟
ما با دوگانگی کامل رژیم اردوغان روبرو هستیم. از یک سو وانمود میکند که بخشی از ناتو است و از سوی دیگر به معنای واقعی کلمه با تمام دشمنان غرب همکاری میکند: با حماس، با دولت اسلامی و سایر گروههای اسلامگرا در سوریه، با روسیه، با چین. این موضوع تا پیش از سال 2011 غیر قابل تصور بود. اما امروز تحلیلگران بسیاری وجود دارند که پایداری حضور ترکیه در ائتلاف غربی را مورد سؤال قرار میدهند.
چنگیز آکتار (68 ساله)، روزنامهنگار ترک و استاد علوم سیاسی در دانشگاه آتن است و مدت زیادی برای سازمان ملل کار کرده است. او سالهاست که به تحلیل اوضاع ترکیه میپردازد و اخیراً نیز در کتابش با عنوان «تشویش ترک» که توسط کولچیس ورلاگ منتشر شده، به این امر پرداخته است. عکس: فرانک نوردهاوزن.
جنگطلبی رژیم اردوغان برای جامعهٔ ترکیه چه معنایی دارد؟
درست مانند دورهٔ رایش سوم، تودههای ترکیه حامل این انگیزههای توتالیتر هستند. با این حال، درک این موضوع برای غرب بسیار دشوار است.
این موضوع چطور اتفاق افتاد؟ زمانی که اردوغان در سال 2002 به قدرت رسید، اصلاحات دموکراتیک پیشگامانهای را اجرایی کرد. او حتی شروع به از بین بردن تابوهای تاریخی، به عنوان مثال در مورد ارامنه و کردها، کرد. این یک اعتبار برای اتحادیهٔ اروپا بود. اینها سالهای طلایی جمهوری ترکیه بودند که در سال 2011 به پایان رسید، سالهای عالی. اسلام سیاسی نیروی محرّکه بود، اما همراه با بخشهای لیبرال جامعهٔ ترکیه که از تغییرات رادیکال حمایت میکردند. این یک فرصت تاریخی بود که به دلیل اشتباهات، بیاعتمادی و سوءتفاهم بین اروپا و ترکیه کاملاً از بین رفت. هر دو طرف مسئول این شکست هستند.
اردوغان از ابتدا یک پوپولیست بود و نه یک دموکرات – چگونه رئیسجمهور یک خودکامه شد
آیا این میتواند توضیح دهد که چرا اردوغان یک خودکامه شد؟
او از ابتدا یک پوپولیست بود و نه یک دموکرات. اما قوانین بازی را پذیرفت. اردوغان و تیمش تا روزی که متوجه شدند اوضاع برای ترکیه خوب پیش نمیرود، با هم بازی کردند. و سپس در سال 2013 پیشرفت قابل توجه دیگری رخ داد.
تظاهرات گزی علیه اردوغان
این وقایع اردوغان را کاملاً دیوانه کردند. تظاهرات گزی و دو رویداد دیگر در همان سال باعث شد تا او به طرز فکر ضددمکراتیک خود بازگردد: سرنگونی محمد مرسی، عضو اخوان المسلمین و مروج وی در مصر و افشای رشوه و فساد گسترده که مستقیماً خانوادهٔ اردوغان و وزرای او را تحت تأثیر قرار داد.
اردوغان به مناسبت این سالگرد به هموطنان خود وعدهٔ «قرن ترک» و رساندن ترکیه به گروه ده اقتصاد بزرگ را داده است. شما کیلومترها با آن فاصله دارید. کارکرد این روایت چیست؟
این تبلیغات خالصی است که توده های نادان را خوشحال میکند. در حقیقت، این یک تخیل عاری از واقعیت است. هیچ چیز با هیچ واقعیتی مطابقت ندارد. برعکس، ترکیه در صدمین سال جمهوری خود، جامعهای بیمار در وضعیتی بیمار است؛ با افراد پارانوئید، فرار گستردهٔ مغزها، با جنگ در عراق و سوریه و تلاش برای بقا با پولی که متحدان عرب میدهند.
برای بازگشت به دموکراسی چه اتفاقی باید بیفتد؟
هیچ امیدی به ترکیه نیست. پایههای بهبود احتمالی و حاکمیت قانون از بین رفته است. ترکیه امروز تحت یک رژیم توتالیترر است. برای تبدیل شدن به یک کشور عادی، ترکیه به چیزی مشابه نازیزدایی در آلمان پس از 1945 نیاز دارد. و در حال حاضر با آن بسیار فاصله دارد.
مترجم: صبا دشتی