![گزارش سمینار تحولات آذربایجان پس از جنگ جهانی دوم در دانشگاه تهران گزارش سمینار تحولات آذربایجان پس از جنگ جهانی دوم در دانشگاه تهران](https://azariha.org/wp-content/uploads/2014/12/0ea760dfa8da32111175f3c77ef13d15.jpg)
سمینار تحولات ایران بعد از جنگ جهانی دوم در دانشگاه تهران برگزار شد. به گزارش آذریها در این نشست اساتید و محققین مسائل فومی و تاریخ معاصر حضور داشتند و به بررسی جنبه های مختلف اشغال ایران توسط ارتش سرخ و موضوع فرقه دموکرات پرداختند.
استاد کاوه بیات،احسان هوشمند، رحیم نیکبخت،حمید احمدی، سالار سیف الدینی،داریوش رحمانیان از سخنرانان این نشست بودند.
ابتدا رحیم نیکبخت با موضوع نقش روحانیون آذربایجان در در مبارزه با فرقه دموکرات به سخنرانی پرداخت. وی گفت:
“همانطور که مستحضر هستید این روزها مصادف است با اربعین سالار شهیدان و شیعیان همه راه افتادند به سمت کربلا که دوباره تجدید بیعت کنند.
بحران آذربایجان ابعاد مختلفی دارد که از هر بعد و زمینه میشود به آن پرداخت. بعد جهانی قضیه ـ اتفاقات بعد از شهریور 20 شروع جنگ سرد ـ تحولات بینالمللی و قطببندی بعد بعدی قضیه تحولات داخلی سیاسی ایران است و مداوم تعویض دولتها و کابینهها تا اینکه قوامالسلطنه مسئول تشکیل کابینه شد. از طرف دیگر فعالیتهای ارتش سرخ رو
موضوع اینجانب برای سخنرانی؛ مقاومتهای محلی و مردمی که در مقابل فرقه دموکرات صورت گرفته است. بعد از شهریور 1320 و با عوض شدن حکومت یک شرایط بحرانی به وجود میآید به گونهای که تا حدود سال 1332 قدرت جدیدی به اون صورت نمیتواند به حکومت برسد. ولی در فاصله تشکیل فرقه دموکرات تا سقوط آن مقاومتهایی است که در آذربایجان اقشار مختلف مردم انجام دادند.
گروه اول علما هستند که در بعضی از شهرها مانند زنجان، مرند و حتی سراب علما و روحانیون مخالف فرقه دموکرات مورد سوءقصد قرار میگیرند. در مرند حجتالاسلام رفیعیان و در شهر دیگر چند نفر دیگر.
گروه دوم عشایر منطقه در عشایر دشت مغان، عشایر شاهسوند، عشایر سمت ارسباران و کلیبر، قیامهای متعددی انجام میدهند.
گروه سوم شخصیتهای متعددی که در شهرهای مختلف با تشکیل کانونهای مختلف به مخالفت و مبارزه با فرقه دموکرات برخاستند. در مرند دکتر اسماعیل رفیعیان کانونی را تشکیل داد. در خوی برادران آقای کانونی را تشکیل دادند.
گروه دیگر دبیرستانیها و دانشآموزان تحرکاتی علیه فرقه دمکرات داشتند. مثل دبیرستان فردوسی تبریز در آن دوران فرقه دموکرات به دلیل سرداران شعارهای عدالتخواهانه و به سبب اوضاع نامساعد اجتماعی عدهای تحت تأثیر این شعارها قرار گرفته و جذب شدند.
بررسی روابط سازمانی و افراد فرقه دمکرات:
کادر فرقه دموکرات، حسابشان با فداییان فرقه جداست.
اخیراً هاشم ترلان یکی از شعرای فرقه دموکرات در کتاب خاطرات خودش به نام «کت نقرهای» به شکل ناخواسته اطلاعاتی را ارائه میدهد که نشان میدهد یکی از مهرههای امنیتی و اطلعاتی فرقه بوده. مثلاً اشاره میکند که وقتی که فرقه شکل میگیرد در منطقه سراب که حرکت میکند به تبریز ایشان سراغ روزنامه وطن بوروندا را میگیرد و وقتی به اسم مدیر مسئول روزنامه میرود به یک اسم دیگر خود را معرفی میکند که نشان میدهد در شوروی اسم دیگری داشته است.
در بررسی خاطرات هاشم ترلان به این موضوع پی میبریم که در فرهنگسازی و هویتسازی، فرقه دموکرات از همان موقع با هوشمندی عمل کرده است. با تشکیل انجمنهای ادبی مثل انجمن زنان، سرود و… به این عرصه ورود کرده است و در آغاز شروع به کار فرقه دموکرات بسیاری از شعرای مذهبی و آیینی تبریز را تحریک میکرده که به جای به کار بردن بعضی از اصطلاحات و تعبیرات تبریزی که ادبی نیستند از اصطلاحات باکویی استفاده کنند. و آنها را تشویق میکردند که در وصف فرقه شعر بسرایند، اما کمکم و با گذشت زمان همین شعرا بیشتر در قالب نوحه به مخالفت با فرقه برخاستند. یکی از شعرا در نوحههایش میگوید:
«بارالهی، ترکی هست …» خدا یا دلمان خون شد از دست اشرار، راضی نشو که مسلمین اسیر دست کفار شوند و بدین صورت شعرا که جزء نخبگان بودند فرقه را نقد کردند.
شاعری اردبیلی نیز در شعری میگویند «ترکی ….»
«سال گذشته مثل کشتی در حال غرق بودیم، و یک دقیقه دیگر غرق شویم و کارت به استخوانمان رسید.»
بحث آخر: نقش حاج میرزا شهیدی در بحث فرقه دموکرات بعد از فوق آیتالله سیدابوالحسن اصفهانی که ایشان شاگردش بودند که خود حاج میرزا خودش پیش قدم شد در برپایی مراسم ختم او در تبریز و به این صورت نقش روحانیون را برجسته میکنند”.
استاد کاوه بیات سخنران دوم این نشست بود که در خصوص مراحل اول اشغال آذربایجان توسط متفقین بعد از شهریور 1320 به بحث پرداخت:
«تحولات این دوره از لحاظ شکلگیری احزاب و گروههای سیاسی و همچنین حرکتهای ایلی و عشایر در مقام نوعی پیشزمینه سیاسی برای درک و فهم بهتر تحولات پر فراز و نشیب سالهای در فاصله پاییز 1324 تا پاییز 1325 میپردازیم در این چارچوب به برنامهریزیهای تشکیلات امنیتی شوروی تحت ریاست میرجعفر باقراف برای ایجاد گرایشهای گریز از مرکز که مدتها پیش از ورود او به ایران آغاز شد اشارهای نمیشود. بنابراین این موضوع را با گزارشی از نخستین بروز و نتایج علمی و عینی تدارکات و برنامهریزیها پیش گفته آغاز میکنم. بنا به گزارش فرانک آلن کوک کنسول بریتانیا در تبریز به سفیر بریتانیا در تهران 16 شهریور 1320 «هنوز یک هفته از اشغال ایران نگذشته بود که در اواسط شهریور 1320 یک گردهمایی سراسری بدر اطراف تبریز برگزار شد، پیش از هزار نفر در حومه شهر گرد آمده بودند که در خلال آن سخنرانیها آلن کوف کمونیستی از سوی عناصر محلی هم ارمنی و هم مسلمان ایراد شد که در ضمن آن به ستایش از زندگی روسها، رژیم فعلی ایران که تحت هدایت تهران قرار داشت مورد نکوهش قرار گرفت و خواستار استقلال آذربایجان و الحاق آن به جماهیر شوروی شد.» در پی این واقعه که موجب نگرانیهای وسیعی در سطح استان گردید، کنسول بریتانیا به دیدار ژنرال «لوری کوف؟» فرمانده قوای روسیه شتافت و او نیز اظهار داشت که پیشامد چنین حوادثی را نمیپسندد و برای جلوگیری از تکرار آن اقدام خواهد کرد. البته کنسول بریتانیا به نتیجه کار مطمئن نبود و در ادامۀ همان گزارش میافزاید نقل قول «نتوانستم در ذهن خود به این نتیجه برسم که آیا فقط خود بنا به صلاحیت خودش یعنی ژنرال کوف قصد جلوگیری از این کار را درد زیرا همانطور که روشن است، این چنین گردهماییهای نمیتوانست بدون تأیید مقامات یا حداقل تأیید دفتر سیاسی ارتش سرخ تشیکل شده باشد» البته تحرکات بعدی ثابت کرد که لااقل مقامات نظامی شوروی در جلوگیری از تحرکات دیگر مصر بودند. زمینه آزمون این اصرار که ظاهراً با مخالفت و کارشکنی مقامات اطلاعاتی و امنیتی شوروی روبهرو بود، چندی بعد در اواسط آبان 1320 پیش آمد؛ اواسط آبان مصادف بود با سالروز انقلاب اکتبر روسیه و امکان برپایی تظاهرات مشابهی به همین مناسبت.
گزارش دیگر از کنسول بریتانیا در تاریخ 17 آبان: «به هنگام دیدار از استاندار باز هم از احتمال تظاهرات دموکراتها در سالگرد انقلاب اکتبر ابراز نگرانی کرد و مجدداً از من خواست این موضوع را با مقامات روسیه در میان بگذارم، به وی اطمینان داد که مقامات شوروی نه تنها که وی از آن نگران است دخیل نخواهیم کرد بله اجازۀ آن را نیز نخواهم داد ولی از گفتوگوهایمان معلوم بود که وی دسائس روسها با عوامفریبان محلی سوءذن دارد و حتی نام افسران شوروی را نیز به من اعلام کرد.» به هر حال سالگرد انقلاب اکتبر فرا رسید و مقامات شوروی با محدود داشتن آن به یک ضیافت بسته از احتمال بهرهبرداری دیگر عناصر از این موضوع جلوگیری کردند. این حوادث یعنی تظاهرات نیمه شهریور و جلوگیری از تظاهرات مشابه در اواخر آبان از شروع یک نوع اختلافنظر در میان مقامات نظامی ارتش سرخ و تشکیلات امنیتی آنها حکایت دارد که در مراحل بعدی ابعاد گستردهتری نیز آشکار شد. درواقع وضعیت فوقالعاده تا به سامان آذربایجان در این دوره حتی از نقطه نظر منافع قوای اشغالگر ادامه تحرکاتی از دست را پرخطر مینماید.
در یک اشاره کلی به این وضعیت نابسامان باز هم از بخشهای از گزارش کنسولگری بریتانیا در تبریز نقل میکنیم: «در 2 مهر 1320: مقامات ارشد گریختند شورویها از مقامات باقیمانده ایرانی رسماً دعوت کردند یک کمیته اداری تشکیل دهنده ولی آنها اقدام چندانی نکردند. در آغاز آرد و شکر کمیاب شد در ادامه مینویسد استاندار جدید فرا رسید ولی دست و بالش را بستند. روسها تمام زندانیها را آزاد کرده و پلیس کمک کنند و امنیه را خلع سلاح میکنند و اما حاضر نشدند به حفظ امنیت روسها به محض ورود تمام وسایل نقلیه موتوری را مصادره کردند، بسیاری به روسیه فرستاده شد، بسیاری برای ارتش نگهداری شده و تعدادی را نیز اوراق کرده و به حال خود رها کردند، بعداً تعدادی از کامیونها برای حمل آب به تبریز آوردند. گزارشهای که میرسد بیشتر از غارتگریهای خودسر، حکایت میکند.»
30/6/1320 «اوضاع حوزههای غیرشهری از شهرهای ایران خرابتر است، ژاندارمهای ایران خلع سلاح شدند در روستاهای بزرگ بر سر راههای عمده که احتمال دارد تعداد کمی نیروی روس باشد و در مناطق دیگر هیچ نیروی نیست و بخش مثل جنوب دریاچه ارومیه، اطراف ساوجبلاغ و.. فاقد هرگونه نظارتی است.
به هر حال با توجه به اوضاع آن موقع آذربایجان و اقدامات روسها به مرور زمان کمکم بساط هرگونه حزب و گروه مثل حزب توده برچیده شد. و حوادث آن ماهها در آذربایجان دارای پیچیدگیهایی است که این مطالب بهعنوان یک پیش درآمد از آن آمده است.
دکتر حمید احمدی عضو هیات علمی دانشگاه تهران و پژوهشگر مسائل اقوام از دیگر سخنرانان این سمینار بود. وی در این نشست گفت:
مسئلهای که به آن دوست دارم بپردازم بحث اهمیت روابط بینالمللی و عنصر روابط بینالمللی در این قضایا است. نکته این است هر وقت ایران در طول تاریخ ضعیف شده و قدرت ملی آن کم شده و با تحولات بینالمللی گره خورده آن موقع ما با مسائل قومی گرفتار شدیم و بخاطر این امروزه باید هوشیار بود که در رابطه با مسائل قومی آنجایی خطرناک است که این مسائل با تحولات بینالمللی گره میخورد و امروز میبینیم که دور تا دور ایران پر شده از مشکلات گروههای مختلف؛ بحث داعش و سلفیها و امروزه که برای ما بخاطر مذاکرات هستهای مشکل ایجاد میکنند و باید هوشیار باشیم که مثل گذشته ایران ضعیف نشود و درگیر کشمکش با قدرت هر خارجی شود. و خدای ناکرده زمینه حضور بیگانگان را فراهم کند. به همین خاطر عنصر بینالمللی خیلی مهمه و اگر ما با قدرتهای جهانی و جامعه جهانی ارتباطمان خوب باشد، نگرانی چندانی از نظر مسائل قومی نیست و مسائل قومی ایران را نباید مقایسه کرد با سایر کشورها، درواقع خطر زمانی است که عناصر بینالمللی از این ظرفیت قصد استفاده داشته باشد.
در همین قضیه فرقه دموکرات دیگر با در آمدن اسناد استالین مشخص شده که عناصر بینالمللی دخالت داشتهاند ولی حتی در پایان ماجرا عناصر بینالمللی خیلی مهم بود. و بحثی دیگر برای او در پایان دادن به بحران قایل شد. و درواقع فشارهای غرب «ترومن» و البته ایران در سازمان ملل باعث شد این بحران خاتمه پیدا کند”.
سالار سیف الدینی پژوهشگر مسائل قومی از دیگر سخنرانان این نشست بود که به موضوع “مشارکت مردم آذربایجان در ظهور فرقه دموکرات” پرداخت.
وی گفت:
چگونگی ورود ارتش به آذربایجان یکی از موضوعات حاشیه ای مورد بحث در سال های گذشته بوده است که بیشتر بازماندگان و طرفداران فرقه با اغراق و بزرگ نمایی کشته ها و خشونت های ارتش سعی کرده اند به آن بپردازند. نورالدین کیانوری یکی از اولین کسانی بود که در خاطرات خود از 20 الی 30 هزار کشته در هنگام ورود ارتش به تبریز صحبت کرد. البته همانطور که پیدا است این ادعاها فاقد دقت است و ده هزار نفر تفاوت دارد.
در سالهای گذشته برخی از جریانهای قومی از کشته های بشتر حتی از 50 هزار صحبت کرده اند.
این در حالی است که اسناد کنسولگری امریکا در تبریز از تعداد کمتری در حدود کمتر از 500 نفر صحبت کرده اند.
وی گفت به استناد مورخان و تحلیل گران غربی در نجات آذربایجان به استنثای مورد پاریس به هنگام شکست نازی ها پرشورترین استقبال را از ارتش آزادیبخش کردند.
اغلب خشونت های صورت گرفته علیه فرقه توسط مردم آذربایجان و گروههای موسوم به “وطنخواه” صورت گرفت که پیش از رسیدن ارتش به کشتار برخی از سران فرقه پرداختند ولی به استناد اسناد کنسولگری امریکا با رسیدن ارتش ایران از کشتارهای بی رویه مردم علیه فرقه جلوگیری شد. علت این میزان از خشونت مهاجر (قفقازی) بودن فدائیان فرقه بود که به قصد غنیمت به ایران آمده بودند و مردم محلی را مورد آزار و تجاوز قرار می دادند.
برای نمونه در تبریز قبل از رسیدن ارتش 200 نفر فرقه توسط وطنخواهان کشته شدند که سی درصد انها قفقازی بودند و در ارومیه صد تن توسط مردم کشته شده بودند.
وی گفت حتی بسیاری از سران فرقه و اعضای کابینه فرقه که در ایران ماندند کشته نشدند. از آن جمله می توان به سلام الله جاوید و میرزا علی شبستری اشاره کرد که یا به زندان نرفتند یا بعد از چند سال از زندان آزاد شدند و حتی جاوید تا اوایل انقلاب با بخش فرهنگی سفارت شوروی همکاری می کرد. سرتیپ درخشانی که پادگان تبریز را تسلیم کرد تنها به چند سال زندان محکوم شد و سپس آزاد شد.وزیر دارایی و مالیه فرقه نیز اصلا مجازات نشد.
یکی از اعضای فرقه که توسط دادگاه نظامی محاکمه و اعدام گردید فریدون ابراهیمی دادستان فرقه بود که به علت کشتار بی رحمانه مخالفان فرقه در دادگاه محکوم شد. و سلام الله جاوید مخفی گاهش را به ارتش لو دادند.
در مقابل شوروی بسیاری از سران فرقه را کشت. پیشه وری به دستور باقروف و همکاری غلام یحیی دانشیان (به روایت علی توده در مطبوعات باکو)کشته شد. خود باقروف هم در سال 1956 محاکمه و تیرباران شد.ساکادچیف سفیر وقت شوروی در ایران هم به 25 سال زندان محکوم شد. بی ریا نیز به روایت خاطرات جهانشاهلو پس از فرار به شوروی به کنسولگری ایران در باکو رفت و اعلام ندامت و درخواست بازگشت به ایران کرد که بلافاصله پس از خروج بازداشت و تبعید شد. عنایت الله رضا می گوید بی ریا در زندان اشعاری در مدح شاه و به ترکی می سروده است.
وی هم چنین به بخش هایی از سرنوشت “داریوش پیشه وری” پسر میرجعفر پیشه وری اشاره نمود.
احسان هوشمند دیگر سخنران این مراسم در خصوص فعالیت های کمونیستی در دوران اشغال ایران توسط ارتش سرخ سخنرانی کرد.
وی گفت:
آنچه که روشن است و اسناد داخلی و بین المللی و خاطرات بازیگران آن دوره و نیز اسناد مطبوعاتی موجود نشان می دهد شکل گیری بخش عموده ای از تحرکات سیاسی ،اقتصادی،اجتماعی و فرهنگی در مناطق اشغالی شمال کشور با اطلاع مقامات شوروی یا دستور آنان صورت می گرفت و شاید یکی از مهم ترین سند ها در این خصوصو نیز مجموعه دستورات استالین و باقراوف باشد که در مجله جنگ سرد در ایلات متحده امریکا در سال 2001 منتشر شد.این اسناد به همت استاد کاوه بیات ترجمه و در فصلنامه گفتگو منتشر شد.
هوشمند در خصوص کومله ژ گفت این گروه اشکارا به حمایت از سیاست و منافع شوروی در ایران حمایت می کرد. برای نمونه اطلاعیه شماره 312در تاریخ دوم آبانماه 1323 شمسی برابر با 24 اکتبر 1944 ازسوی کومله ژ- ک منتشر شده بود که در آن اطلاعیه چنین آمده است” در این روزها رادیو و مطبوعات ایران اعلام کردند که حکومت اتحاد شوروی بهمنظور استخراج نفت، درخواست نمود که مناطقی در شمال ایران در اختیارش قرار گیرد و به او امتیاز داده شود، ولی حکومت نمکنشناس ایران، نیکیهای سهسال اخیر اتحاد شوروی را نادیده گرفته” و افزوده شده ” کردهای ایران مخالف تصمیم حکومت ایران دایر بر ندادن امتیاز نفت شمال هستند و تحت هیچ عنوانی با این نظر حکومت موافقت ندارند”
وی گفت شوروی با هیچ فعالیت سندیکایی و کمونیستی غیر هماهنگ شده با خود موافقت نمی کرد و تنها به طرفداران خود اجازه فعالیت می داد.
هوشمند سپس به فعالیت فعال کمتر شناخته شده کمونیستی در تبریز یعنی خلیل آذر نقلاب پرداخت و گفت آذر انقلاب از کسانی بود که به حزب توده همکاری نداشت و به صورت مستقل از توده فعالیت می کرد و حتی با وجود تملق از استالین از سوی شوروی نه تنها حمایت نشد بلکه به درخواست شوروی ها از تبریز بیرون شد.
دکتر داریوش رحمانیان عضو هیئت علمی گروه تاریخ در سخنرانی خود اشاره داشت:
بنده سالها در تبریز زندگی کردم و با مردم آذربایجان به خوبی آشنا هستم و عشق سرشار مردم آذربایجان به فرهنگ ایرانی را از نزدیک لمس کرده ام. این عشق و علاقه ی به ایران بی شک مثال زدنی است. من بارها گفته ام که ما نباید حرکت چند نفر، چند ده نفر، چند صد نفر را ببینیم و انبوه توده ی مردم که عشق پاکی به ایران دارند را نبینیم و مورد توجه قرار ندهیم.
من سالها پیش به یکی از دانشجویانم پیشنهاد کردم پایان نامه ای در مورد ترانه های محلی و فولکلور های آذری مردم تبریز که مقارن این ایام ساخته و پرداخته شد و سراسر عشق به میهن و مملو از احساسات وطن پرستی است، ارائه کند.
این نشان میدهد هیچگاه مردم تبریز با آواز های شومی که از حلقوم سران فرقه برمیخاست همراهی و همدلی نکردند. به گمان من کسانی که می خواهخند از قوام قهرمان بی بدیل بسازند در اشتباهند اما نمیتوان نقش قوام را هم به کلی نادیده گرفت. قوام به گمان من بسیار خردمند بود که توانست با درک صحیح از فضای بین الملل و دانستن قواعد بازی و شناخت نیروهای موثر بین الملل با نیروی بیشتر و هزینه ی کمتر این ماجرارا تمام کند.درین برهه قوام قابل ستایش است هرچند من ماجرای 30 تیر او را را اشتباه بزرگ کشتی بان نامیده ام و به این خاطر قوام را تحسین نخواهم کرد.
من کاری با نظام اقصادی والرشتاینی ندارم ولی در عرصه ی سیاست میتوان جور دیگری اندیشید.شاید بتوان از یک نظام سیاسی جهانی سخن گفت. نیروهای اصلی صحنه ی سیاست جهانی اراده ای دارند که شاید تاثیر خود را بگذارند چه بخاهیم چه نخاهیم. بسیاری از مشکلات نیز جنبه ی تاریخی- اجتماعی و ریشه ی عمیق دارند در نتیجه بایداز بررسی این مشکلات صرفا در قالب سیاسی پرهیز کرد و به بسیاری از روایت ها شک نمود . میشود گفت باید ما سوال خود را اینطور مطرح کنیم که قومیت های ما در مرز ها هستند و عموما در کنار این مرزها دولتهایی از همان قوم و با همان فرهنگ و زبان درست شده اند و در نتیجه خطری مارا تهدید میکند. حال پرسش اینست که ماباید چه کنیم که بتوانیم به این پرسش ها پاسخ دهیم و این چالش هارا برطرف کرد. باز نظر بنده اینست که نباید همه را از چشم رهبران و مسئولین سیاسی دید و بهتر است گاهی از پایین به قضیه نگاه کنیم.