میگذرد.
از همان روزهای نخست این ماجرا،و حتی پیش از اعلان رسمی این نامگذاری در تابستان 9721 شمسی بسیاری از ایرانیان به روشنی می- دانستدن که «آذربایجان» نامیدن اران جز طرح و تمهیدی برای اجرای یک رشته آمال الحاق- گرایانه آتی،چشم طمع دوختن به آذربایجان راستین و واقعی انگیزهء دیگری در پشت سر ندارد و این باور درست خویش را نیز به نحوی صریح و آشکار بیان داشتند.دولتهای وقت ایران نیز اگرچه نظر به مصائب حاصل از لشکرکشیهای قوای بیگانه در طول جنگ،در وضعیت به سامانی نبودند،آنقدر هوشیاری داشتند که به رغم اعزام هیئتی به قفقاز برای توسعهء روابط از شناسایی رسمی حکومت باکو که خود را به غلط «جمهوری آذربایجان»نامیده بود،خودداری کنند.2
این گذشت،دوران استقلال این کشورها نیز چند سالی بیش به درازا نکشید و با اعادهء تسلط روسیه بر قفقاز-هرچند به یک رنگ جدید سرخ گونه-موضوع آذربایجان نامیده شدن اران نیز حدهءت اولیه خود را از دست داد و بیشتر به موضوعی تبدیل شد در سطح مناسبات ایران و شوروی،تا یک مسئله خاص و علیحده.
اگرچه بودند گروهی از ایرانیان وطن پرست چون دکتر محمود افشار که حتی در همین دوره نیز نسبت به تبعات احتمالی و بالقوهء تداوم«آذربایجان»خوانده شدن اران هشدار داده و در اسفند 1306 از ضرورت آن سخن گفت که از سفارت شوروی تقاضا شود که «… به دولت خود پیشنهاد نماید که چون فقط آذربایجان مختص به ایالت شمال غربی ایران است و عثمانیها با سوء نیت این اسم عاریه را به جمهوری تاتار این طرف قفقاز دادهاند…به اسم حقیقی آن اران تبدیل نماید…» 3 ولی متأسفانه این هشدار به اندازهء کافی جدی تلقی نشد و اقدامی به دنبال نیاورد.
در این ملک اینگونه مسائل تنها وقتی جدی گرفته میشوند که وضع آن قدر ناخوشایند شود که دیگر نتوان از آن اعراض کرد.
چند صباحی است که به نظر میآید ایران بالاخره تکانی به خود داده،بر آن است جامهء رخوت از تن به در آورده و کاری کند؛در کنار تحرکات پراکندهای که در این عرصه دیده می- شود،یکی از مهمترین آنها،تشکیل جمعیتی است موسوم«حرکت آزادیبخش ایران شمالی» که علاوه بر یک پایگاه اینترنتی به نام ایران شمالی نشریهای نیز تحت همین عنوان منتشر میکند که انتشار آخرین شمارهای آن،بهانهای شده است جهت درج این یادداشت.
اهمیت اصلی این حرکت،خاستگاه آذربایجانی آن است،یعنی سرزمینی که از دیرباز خط مقدم دفاع از تمامیت ارضی و استقلال سیاسی ایران را تشکیل داده است.تجربهء تاریخ نیز نشان میدهد که در این حوزه نیز جز آذربایجان و آذربایجانی،عنصر دیگری به پاسداری از این تمامیت و استقلال قادر نبوده و نیست.این امر نیز صرفا به یک مقوله جغرافیایی -همجواری آذربایجان با دو کانون اصلی زیاده- خواهی-ترکیه و روسیه-مربوط نمیشود.
یکی از صاحبان اصلی این خانه بودن-به رغم پارهای از دلتنگیهای به جا و بیجا- تکالیف و مسئولیتهایی را به دنبال داشته،که آذربایجان نیز همانگونه که میدانیم.هیچگاه از زیر بار آنها شانه خالی نکرده است.اینک نیز بالاخره آذربایجان،به راه و رسم خویش گام پیش نهاده است.
چند سالی است که مؤسسهء فرهنگی آران با انتشار گاهنامهای تحت همین عنوان-آران- از بهار 2831 که اینک به صورت یک فصلنامه، حیاتی مستمر و پیوسته یافته،در جهت فراهم آوردن زمینههای فکری و فرهنگی لازم وارد کار شده است.تشکیل«جمعیت وطن»را در آذربایجان و در همین ایام،از دیگر تحولات این حوزه میتوان برشمرد.جمعیتی که علاوه بر انتشار یک مجموعهء«آذربایجانشناسی»تحت عنوان وطن،با انتشار کتابهایی چون از باد کوبه و چیزهای دیگر-یادداشتهای مهم و ارزندهء ناصر همرنگ از مسافرتی به اران- حوزهای
اگر ما در پی فروپاشی شوروی از شناسایی رسمی کشوری به نام آذربایجان خودداری
می کردیم، اکنون به اقداماتی از این دست نیاز نداشتیم
گسترده از مطالعات منطقهای را مد نظر دارد.
تأکید اصلی این تلاش و تکاپو بر شناسایی مشترکات ایران و اران قرار دارد؛مشترکاتی که فقط به عناصری همانند گستردگی حوزهء زبان فارسی و پیشینهء آن در قفقاز،پیوندهای اداری و مملکتی ایران و اران…محدود نبوده،علائقی چون تشیع و رواج زبان ترکی آذربایجانی در درو سوی رود ارس را نیز نادیده نمی گیرد.مقابله با مجموعه ای از تحرکات پان تر کیستی که برای تحریف این نقاط مشترک در جریان است نیز از دیگر اهداف این رشته مساعی است.تحرکاتی که قصد دارد پیوند تاریخی و دیرین ایران و اران را به نوعی وحدت و یگانگی«دو آذربایجان شمالی و جنوب»تحریف کرده و تقلیل دهد.
انتشار نشریهء ایران شمالی،«ارگان حرکت آزادیبخش ایران شمالی»را نیز میتوان یکی از نمونههای مهم این رشته تحولات برشمرد.این نشریه نیز اگرچه در نوع نگاه با تأکید و توجهی که به زمینههای مشترک فرهنگی و تاریخی ایران و اران دارد،با مجموعه فعالیتهای موصوف همسو به نظر میآید ولی همانگونه که از نام انتخاب شده برمیآید،از شکلگیری یک رویکرد متفاوت نیز حکایت دارد.
در کشورهایی چون ایران که بر یک پیشینهء کهن از حکمروایی و تعامل با حوزهای به مراتب گستردهتر از مرزهای فعلیاش تکیه دارد به دلیل بر جای ماندن طیف وسیعی از علائق و اشتراکات،طرح خام و نسنجیدهء آرایی چون«دو آذربایجان»،«دو کردستان»و«دو بلوچستان»… الخ،علاوه بر مخاطراتی که طبیعتا برای ایران به همراه دارد،میتواند برای خود طرحکنندگان این نوع افکار نیز تبعات پیشبینی نشدهای به همراه داشته باشد؛نوعی تیغ دو دم است.آغاز تحرکاتی چون حرکت«آزادیبخش ایران شمالی»را نیز می توان در یک چنین چارچوبی مورد ارزیابی قرار داد و دم دیگر و پیشبینی نشدهء تیغ مزبور دانست.
دلیلی ندارد که این تبلیغ و تأکید ضرورتا بر همان مجرای تنگ و محدودی به جریان خود ادامه دهد که مورد نظر منادیان این وحدت و یگانگی خاص بوده است.احتمال آنکه مجرای اصلی خود را نیز بازیابد،احتمالی دور از ذهن و بعیدی نیست.
اگرچه دودم بودن تیغ و«زدی ضربتی»، ضربتی نوش کن»،راه و روال روزگار به نظر میآید و در توضیح علل شکلگیری چنین راهها و روالهایی نکات دیگری را نیز میتوان افزود، ولی در غیر اصولی بودن آن نیز تردید نیست.
مدت زمانی است که جهان معاصر سعی دارد روابط بین الملل را براساس یک مبنای حقوقی تعریف شده و امروزی بنا کند.احترام به حق حاکمیت ملی و استقلال کشورها نیز از جمله ارکان این سعی و تلاش است.
اگر ما در پی فروپاشی اتحاد شوروی و استقلال جماهیر تابعهء این مجموعه،از شناسایی رسمی کشوری به نام«آذربایجان»خودداری میکردیم،همان گونه که یونان هم در همین مقطع از شناسایی رسمی کشوری موسوم به مقدونیه در مرزهای شمالی اش امتناع کرد یا الااقل این شناسایی را مشروط ساخته و برای حل و فصل این شرط نیز اقدام میکردیم چه بسا که جمع و جور کردن تبعات داخلی و خارجی این پدیده نیز به رغم سختی اولیه،با سهولت بیشتری توأم شده و به اقداماتی چون رهایی«ایران شمالی»نیز احتیاج نمی شد.
یادداشتها:
(1).برای آگاهی بیشتر بنگرید به آذربایجان در موجخیز تاریخ(نگاهی به مباحث ملیّون ایران و جراید باکو در تغییر نام اران به آذربایجان،8921-6921 شمسی)تهران:نشر و پژوهش شیرازه،9731
(2).بنگرید به کاوه بیات،توفان بر فراز قفقاز،(نگاهی به مناسبات منطقهای ایران و جمهوریهای،ارمنستان و گرجستان در دورهء نخست استقلال،1291-7191)؛تهران، مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی وزارت امور خارجه،0831
(3).دکتر محمود افشار یزدی،گنجینهء مقالات،ج 1،تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار،8631،ص 235.