زبان آذری

۱ شهریور, ۱۳۹۴
زبان آذری

بعضی ده‌ها‌ و نقطه‌های دوردست هنوز وجود دارد. تغییر زبان گفتاری از آذری ایرانی به آذری ترکی از زمان تسلط سلجوقیان آغاز شد و در دوره‌ی تسلط ترکمن‌ها و آغاز عصر صفوی بیش‌تر شهرها و ده‌ها را شامل شد.

  ریشه‌ی نام آذربایجان

  آذربایجان در فارسی میانه آتورپاتکان، در آثار کهن فارسی آذربادگان یا آذربایگان، در فارسی کنونی آذربایجان، در یونانی آتروپاتنه، در یونانی بیزانسی آذربیگانون، در ارمنی آتراپاتکان و در سریانی آذربایغان نام داشته است. این سرزمین به نام سردار آتروپات (به مفهوم در پناه آتش) نامیده شده است. او در زمان داریوش سوم، ساتراب ماد بود و در جنگ داریوش و اسکندر در گوگاما، فرماندهی سپاهیان مادی و کادوسی و آلبانی و ساکاسنی را برعهده داشت.

  آتروپات پس از شکست داریوش به اسکندر پیوست و از سوی او ساتراپ ماد شد. او در جشن معروفی به سال 324 پیش از میلاد، دختر خود را به ازدواج پردیکاس درآورد. پس از مرگ اسکندر و تقسیم امپراتوری او، آتروپات استقلال خویش را اعلام کرد(328 پیش از میلاد) و سرزمین خود یعنی ماد کوچک را در گوشه‌ی شمال غرب کشوری که سپس ایران شد، محفوظ داشت.

  سخن گفتن به آذری

  سخن گفتن به آذری در آذربایجان طی نخستین قرن‌های اسلامی و هم‌چنین ایرانی بودن آن در کتاب‌های مختلف تصریح شده است. قدیمی‌ترین مرجع در این مورد، گفته‌ی ابن‌مقفع(متوفی142 هجری/759 میلادی) به نقل ابن‌ندیم است که زبان آذربایجان را پهلوی(الفهلویه)، منسوب به فهله، یعنی سرزمینی شامل اصفهان، ری، همدان، ماه نهاوند و آذربایجان، می‌شمارد(الفهرست، به کوشش فوگل، 13). همین قول در عبارت حمزه‌ی اصفهانی( به نفل یاقوت در معجم البلدان) و مفاتیح العلوم خوارزمی منعکس است.

  ذکر واژه‌ی آذری را پس از ابن‌مقفع در کتاب البلدان یعقوبی می‌توان یافت که حدود 278 هجری/891 قمری نوشته شده است. وی مردم آذربایجان را مخلوطی از ایرانیان آذری و جاودانیه‌ی قدیم می‌شمارد و به نظر می‌رسد منظورش آذربایجانی‌های مسلمان و آذربایجانی‌های پیرو بابک خرم دین است. ابن‌حوقل( متوفی 371 هجری/ 981 میلادی) نوشه است: ” زبان مردم آذربایجان و بیش‌تر مردم ارمنستان ایرانی(الفارسیه) است که آن‌ها را به هم پیوند می‌زند و عربی نیز میان آنان به کار می‌رود و از آنان که به فارسی سخن می‌گوید، کم‌تر کسی است که عربی را نفهمد…”(صوره الرض، چاپ دوم، لیدن، 248).

  قول یاقوت حموی که می‌گوید: ” مردم آذربایجان را زبانی است که آن را آذری(الاذریه) می‌نامند و مفهوم کسی جز آنان نیست(مجمع البلدان، لیدن، یکم، 172) رواج آذری را مقارن حمله‌ی مغول تایید می‌کند.س از بیان زکریا بن محمد قزوینی در آثار البلاد که در 674 هجری/1275 میلادی نوشته شده است و می‌گوید که : ” هیچ شهری از دستبرد ترکان محفوظ نماند است مگر تبریز” بر می‌آید که دست کم تا زمان اباقا از تاثیر ترکی بر کنار بوده است.

  از این شواهد و شواهد دیگر آشکار است که مردم آذربایجان پیش از رواج ترکی به زبانی که از گویش‌های مهم ایران بوده و به مناسبت نام آذربایجان آذری خوانده می‌شده است، سخن می‌گفته‌اند.آن زبان که با زبان ری و همدان و اصفهان از یک دست بوده است، تا قرن هفتم و هشتم و به احتمال زیاد مدتی پس از آن نیز زبان غالب آذربایجان بوده است.

  نفوذ ترکی در آذربایجان

  ضعف تدریجی زبان آذری با نفوذ ترکی در آذربایجان آغاز شد. نخستین گروه ترکان در زمان حکومت محمود غزنوی به آذربایجان راه یافتند( ابن اثیر، حوادث سال 420). اما از زمان تسلط سلجوقیان بود که قبیله‌های ترک با فراوانی بیش‌تر به آذربایجان روی آوردند. با ادامه‌ی تسلط ترکان در دوران اتابکان عده‌ی آنان فزونی گرفت و در دوران مغول، که بیش‌تر لشکریان آن‌ها ترک‌نژاد بودند و آذربایجان را تختگاه خود قرار دادند، نفوذ ترکان بیش‌تر شد.

  آشوب‌هایی که در فاصله‌ی برافتادن مغولان و برخاستن صفویان در آذربایجان پیش آمد، عده‌ی بیش‌تری از لشکریان ترک را به آذربایجان خواند که در آن‌جا موطن گزیدند. حکومت آق‌قویونلوها و قره‌قویونلوها در آذربایجان در همین فاصله، زبان آذری را بیش از پیش تضعیف کرد، چنان‌که خاندان صفوی که در اصل ایرانی زبان بودند، در همین دوره ترک‌زبان شدند. حکومت صفویان با پشتیبانی قبیله‌های ترک‌ آذربایجان آغاز شد و نفوذ قزلباش پس از استقرار آن‌ها به رواج ترکی افزود و آذری را دست کم در مرکزهای عمده‌ی آذربایجان متروک ساخت. به این ترتیب، آرام آرام ترکی زبان رایج آذربایجان شد و حتی واژه‌ی آذری را برخی نویسندگان ترک و به پیروی از آنان برخی خاورشناسان به نوعی ترکی که در آذربایجان رواج دارد، اطلاق کردند.

  آذری باستان

  آذری باستان لهجه‌های مختلفی داشته است و قول مقدسی در احسن ا لتقاسیم که زبان‌های رایج در حدود اردبیل را هفتاد نوع می‌شمارد، با وجود مبالغه‌ی فاحشش، باید حاکی از همین تفاوت لهجه‌های محلی آذری دانست. به علاوه، آن زبان در ردیف زبان‌های عمده‌ی ایران، مانند دری و پهلوی، به شمار می‌رفته و اشتراک‌های زیادی با آن‌ها داشته است.

  زبان آذری را باید دنباله‌ی زبان مادی دانست. هیچ دلیل تاریخی وجود ندارد که پیش از غلبه‌ی ترکی زبان دیگری جانشین زبان مادری در آذربایجان شده باشد. جز آن‌ که می‌توان تصور کرد که زبان اشکانی و سپس فارسی به نوبت در مرکزهای عمده‌ی آذربایجان تا اندازه‌ای رواج یافته و اثرهایی در آذری بهخ وجود آورده است.

  چون از زبان مادی باستان اثر مستقلی در دست نیست و از آن جز برخی اصطلاح‌ها و اسامی و واژه‌های پراکنده، بیش‌تر در کتیبه‌های هخامنشی، به جا نمانده است، تشخیص دقیق‌تر آذری و خصوصیات آن تنها از مطالعه‌ی آثار آذری دوره‌ی اسلامی و هم‌چنین بقایای آذری در آذربایجان کنونی امکان‌پذیر است.

  آثار آذری

  آثار مکتوب آذری که در آثار دوره‌ی اسلامی پراکنده است، عبارت است از جمله‌ای از زبان تبریز در نزهه‌القلوب حمد ‌ الله مستوفی، جمله‌ای به زبان تبریزی و دو جمله از شیخ صفی‌الدین اردبیلی، یک دو بیتی از شیخ صفی، یک دو بیتی به زبان اردبیلی، یک دو بیتی به زبان خلخالی که همه در صفوه‌الصفای ابن‌بزاز(چاپ بمبئی) معاصر شیخ صدر‌الدین فرزند شیخ صفی‌ادین(قرن هشتم) موجود است، یازده دو بیتی از شیخ صفی در سلسله النسب صفویه نوشته‌ی شیخ حسین از اخلاف شیخ زاهد گیلانی مراد شیخ صفی‌الدین(چاپ برلین، 33-29) و ملمعی از همام تبریزی( متوفی 714 هجری/ 1214 قمری) به فارسی و زبانی محلی که باید زبان تبریز باشد( محمد محیط طباطبایی، ” در پیرامون زبان فارسی”، مجله‌ی آموزش و پرورش، سال هشتم، شماره‌ی 10).

  گویش‌های کنونی آذری

  با وجود تضعیف زبان ایرانی آذربایجان از زمان غلبه‌ی مغول، گویش‌های آن زبان به طور کامل از میان نرفته، بلکه هنوز به طور پراکنده و اغلب با نام تاتی با آن‌ها سخن می‌گویند. این گویش‌ها از شمال به جنوب به اجمال عبارت‌اند از:

  1) کرینگان از ده‌های دیزمار خاوری در بخش وزرقان شهرستان اهر؛ 2) کلاسور و خوینه رود از ده‌های بخش کلیبر شهرستان اهر؛ 3) گلین‌قیه از ده‌های هرزند در شهرستان مرند؛ 4) عنبران در بخش نمین شهرستان اردبیل؛ 5) بیش‌تر ده‌های شاهرود خلخال(اسکستان، اسبو، درو، کلور، شال، دیز، کرین، لرد، کهل، طهارم، گلوزان، گیلوان، گندم آباد) همچنین کرنق در خورش رستم و کجل؛ 6) طارم علیا( بیشتر در نوکیان ، سیاهرود، کلاسر، هزاررود، جمال‌آباد، باکلور، چرزه و جیش‌آباد)؛ 7) رامند در جنوب و جنوب غربی قزوین( تاکستان، چال و اسفرورین، خیارج، خوزنین، دانسفان، ابراهیم‌آباد و سگزآباد)؛ 8) طالش از ‌الله بخش محله و شاندرمین در جنوب تا طالش کشور آذربایجان.

  منبع:

  دانشنامه‌ی ایران و اسلام، به کوشش احسان یار شاطر، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، چاپ دوم تهران 1336، صفحه‌ی 61 تا 69.