چرا کشورهای خاورمیانه عربی مداخله پذیرترند؟

۱۶ اردیبهشت, ۱۳۹۲
چرا کشورهای خاورمیانه عربی مداخله پذیرترند؟

 

حسین دهشیار: به ضرورت تجارب، حوادث، رفتارها، پی آمدها و ملاحظات تئوریک این نکته از اعتبار هنجاری، صحت عملیاتی و وجاهت استدلالی فراوان برخوردار می باشد که منطقه خاورمیانه عربی شاهد مداخله فزاینده کشورهای بزرگ و بالاخص آمریکا و قدرت های اروپایی است. حضور این بازیگران در معادلات داخلی کشورهای منطقه برجسته می باشد.

تاثیرگذاری قدرت های فرا منطقه ای در شکل دادن به حوادث و یا ایفای نقش دخیل پر تلالو در چگونگی مدیریت آن ها بسیار چشمگیر به نظر می رسد. این پررنگ بودن حضور ناشی از چه می باشد؟ محققاً دلایل بی  شماری در این رابطه به ذهن خطور می کند و از اعتبار برخوردار می-باشد. توجه می تواند به خارج از منطقه جلب شود و ویژگی های بازیگران فرا منطقه ای به عنوان عامل تعیین کننده مطرح شوند.

این امکان هم وجود دارد که نگاه معطوف به داخل این جغرافیا شود و یک نگاه متفاوت مطرح شود. هر یک از این دو برداشت “خارج به داخل” و یا “داخل به خارج” محققاً پاسخگو هستند، اما آنچه باید مورد توجه قرارگیرد این نکته دقیق می باشد که برای گسترش هر چه فزونتر واحدهای نظام بین الملل خط و مرز مشخصی برای تفکیک در حوزه داخلی و خارجی به عنوان حوزه های خود مختار وجود ندارد. به همین روی نمی شود در یک چارچوب تک محوری حرکت کرد و به انتخاب “این” و یا “آن” پرداخت.

 نیاز به اعتبار تئوریک و افزایش قدرت استدلال حکم می کند که از یک سو به تنیدگی عملیاتی هر دو حوزه اعتراف کرد و از سوی دیگر به اولویت بندی دو حوزه در رابطه با موضوع متوجه شد. خود مختاری امکان پذیر نمی باشد و در عین حال با توجه به موضوع مورد توجه نیاز است که برای یکی از دو حوزه اعتبار فزاینده تر از نظر تاثیرگذاری قائل شد.

 در رابطه با اینکه چرا بازیگران فرا منطقه ای اروپایی و آمریکا از یک چنین فرصت حضور فراوان و نافذ بودن بی حد و حصر در شکل دادن به واقعیات حیات در این منطقه برخوردار می باشند به نظر می رسد که نگاه می بایستی اولویت را به فهم “داخل به خارج” اعطا کند. پرواضح است که قدرت های جهانی و اصولاً کشورهای برخوردار از توانمندی، تلاش می کنند که به ایفای نقش در ورای مرزهای خود بپردازند تا به اولویت های خود در صحنه جهانی و داخلی امکان تجلی فزونتری اعطا کنند.
 
پس در نیت این بازیگران برای افزودن به بهره وری هیچگونه مشکلی نیست. حال باید توجه کرد که هر بازیگری با توجه به قالب های فکری و ذهنی خود اولویت خاصی را برای خود مطرح می-کند که می تواند جنبه مادی داشته باشد و یا در مقوله های غیر مادی سیر کند. پس جدا از اینکه ماهیت نیاز این بازیگران چه می باشد، آنان درصدد هستند که در صورت برخوردار شدن از فرصت به سوی برآوردن آن نیاز گام بردارند.

پس آن سوی قیف را همیشه می توان در این چارچوب تحمیل کرد که درصدد افزودن به امکان دست یابی به خواست ها و نیازها است. پس اینکه چرا در خاورمیانه عربی بازیگران اروپایی و آمریکایی به این میزان فزاینده مداخله  گر و فعال تر هستند برخاسته از این نیست که آنان به کاری دست زده اند که غیرمترقبه و غیر قابل انتظار می باشد. در واقع پذیرفته شده است که توانمندی بازیگر تعیین کننده رفتار او است و قدرتهای بزرگ به ضرورت توانمندی خواهان مداخله باشند.

 اینکه چرا خاورمیانه عربی شاهد مداخله بیشتر است بیش از هر چیز به جهت آسیب پذیری-های الگوهای ارزشی از یک سو و ناکارآمدی ساختارها از سوی دیگر است. ساختارها و نهادها ناتوان از این هستند که کار ویژه خود را به انجام برسانند و وظایف محوله را به گونه ای انجام دهند که کم ترین هزینه اجتماعی و فزونترین رضایت را پدید آورد. الگوهای ارزشی به شدت آسیب  پذیر می باشند چرا که فاقد قابلیت تطبیق با شرایط مادی به شدت سیال می باشند. یک گسل بسیار وسیع از یک سو و عمیق از سوی دیگر بین ارزش های مستقر و واقعیات مادی برقرار است که منجر به خدشه  دار شدن ارزش ها شده است. علت اینکه قدرت های اروپایی و آمریکا به این میزان در منطقه خاورمیانه عربی نافذ و تاثیرگذار شده اند بیش از هرچیز  باید به ویژگی های درونی کشورهای این منطقه ربط داده شود.