جناب نادر قاضی‌پور! به کجا چنین شتابان/ رضا کدخدازاده

۱۵ شهریور, ۱۳۹۵
جناب نادر قاضی‌پور! به کجا چنین شتابان/ رضا کدخدازاده

امید جوان: تلخ است و سخت که بخواهی در مورد موضوعی بنویسی که ممکن است خود دوباره سبب سوءتفاهماتی شود و گریز جدیدی باشد برای تقابل‌های جدید‌. آن هم از بدترین نوع تقابل‌های یک جامعه انسانی: تنازعات قومی. دردناک‌تر اینکه در جهانی که چاره‌ای نداریم جز اینکه برای توسعه و پیشرفت کشور هر روز به هم‌گرایی بیشتر حتی با بیگانگان پیش برویم، از مسائلی صحبت کنیم که بیمِ واگرایی نه با بیگانه که با خودی می‌رود!
برای اینکه این یادداشت حداقل سوء تفاهم کمتری پیش آورَد، ذکر سه نکته در ابتدا ضروری است. اول اینکه این سیاهه در خطه آذربایجان همیشه سرافراز ایران عزیز و اتفاقاً در شهری که نادر قاضی‌پور نماینده آن است، نگارش می‌شود. دوم اینکه صحبت از فردی است که جانباز سی درصد این کشور است و این قلم بر خود وظیفه می‌داند که برای کسانی که برای دفاع از این مرز و بوم با جان خود بازی کردند در هر شرایطی و با هر گرایش سیاسی‌ای که دارند، احترام بگذارد. نقد فعلی نیز، نقد به یک رفتار است و دلیلی بر این نیست که مقام یک جانباز نادیده گرفته شده باشد. سوم اینکه این قلم نه تنها هیچ زاویه‌ای با نادر قاضی‌پور -مثلاً از این جهت که طرفدار کاندیدای رقیب او در ارومیه باشد- ندارد بلکه اتفاقاً زمانی حتی او را با «ستارخان» مقایسه کرد. [فروردین سال 92 بود که قاضی‌پور قاطع‌ترین موضع را در بین سیاسیون کشور در مقابل تحرکات شیطنت‌آمیز باکو نسبت به مردم آذربایجان ایران، اتخاذ کرد و گفت: «من به نمایندگی از همه نمایندگان استان‌های شمال غربی ایران به کشور آذربایجان اخطار می‌دهم که اگر به برخی رفتارهای خود با مرزنشینان ایران ادامه دهد، عهدنامه‌های ننگین گلستان و ترکمنچای را در مجلس بررسی می‌کنیم.» این قلم این موضع قاضی‌پور را با صحبت «سردار ملی» مقایسه کرد که در پاسخ به کنسول روس که خواست «ستارخان» زیر پرچم دولت روس در امان بماند، گفت: «من می‌خواهم هفت دولت به زیر بیرق ایران بیاید. من زیر بیرق بیگانه نمی‌روم.»] پس با این توضیحات امیدوارم آنچه در ادامه می‌آید دریچه دیگری برای سوء تفاهم‌های جدید را باز نکند و به سانِ نامه پسر کوچکی به پدرش نگریسته شود که انتظار دارد عصبانیت پدر به کلیت خانواده آسیب نزد. خانواده‌ای به نام ایران!…

1- حاج نادر قاضی‌پور! خبرنگار مربوطه از شما در مورد فراکسیونی پرسید که این روزها بسیار محل بحث شده است. همان‌طور که این کمیسیون قومی موافقانی دارد مخالفانی هم دارد. به این مساله ایرادی نیست. نه می‌توان گفت همه موافقان آن قوم‌گرا هستند و نه می‌توان گفت که همه مخالفان آن ضدِ اقوام!‌‌ به هر حال دموکراسی یعنی همین. یعنی اینکه بر سر مساله‌ای هم مخالفان و هم موافقان با هم در یک فضای گفتمانی(نه با مشت و لگد) بحث کنند تا حاصل هر چه شد بیشتر در راستای پیشرفت و توسعه کشور قرار گیرد.

 

2- حاج نادر قاضی‌پور! اصلاً فرض کنیم که خبرنگار مربوطه سوالی که از شما پرسیده نه تنها شیطنت‌‌‌آمیز بود بلکه توهین‌‌آمیز هم بود. بر اساس کدام منطق اسلامی و ایرانی جواب توهین، ضرب و شتم آن فرد است؟! شما که همواره داعیه مسلمانی و شیعه بودن دارید، مگر نه اینکه «یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَهِ السَّیِّئَهَ» (بدی را با خوبی باید دفع کرد. رعد،22) یک آموزه قرآنی است؟ یا زمانی که یکی از خوارج در مسجد کوفه به حضرت علی (ع) تهمتی سنگین همچون کافر بودن را زد، اصحاب او که شمشیرها را از نیام برآوردند که جواب آن فرد هتاک را با شمشیر دهند حضرت امیر فرمود: «او دشنامی به من داد، جواب حرف، کلام است و یا بخشش.[نه برخورد فیزیکی]» (نهج البلاغه، کلمه قصار، 420).  

 

3 – حاج نادر قاضی‌پور! اگر قرار بر این باشد یک نماینده مجلس که از سخن یک خبرنگار احساس توهین به قومیتِ او کرده است، خودش دست به اقدام فیزیکی بزند، از مردم عادی چه انتظاری می‌‌توان داشت؟! پس از این به بعد در سطح کوچه و خیابان‌های کشور باید هر لحظه منتظر بود که یکی، یکی دیگر را به باد کتک بگیرد و در آخر هم بگوید حقش را کف دستش گذاشتم چون به قومیت من توهین کرد!

 

4- حاج نادر قاضی‌پور! واقعیت این است شما از کوره در رفته‌اید و یک کار خطایی را انجام داده‌‌اید. راهش بسیار ساده است و با یک دلجویی و عذرخواهی از خبرنگار مضروب هم قضیه فیصله می‌یافت و هم با این کار چه بسا نزد ملت ایران عزیز می‌‌شدید. اما متاسفانه این کار خطای خود را خواستید با خطایی بسیار بزرگتر توجیه کنید: ‌«استفاده از خط قرمز هم‌‌زبانان خود و اینکه به یک قومیت‌ توهین شده است». کاری به غایت ناپسند که تنها مردم را رو در روی هم قرار می‌‌دهد و بس.

 

5- حاج نادر قاضی‌‌پور! در حالی که به وضوح داریم می‌بینیم که منطقه در آتش جنگ‌های قومی و مذهبی می‌سوزد چه دلیلی دارد که این روزها هر مساله‌ای از سوی شما مطرح می‌شود ‌به نوعی آغشته به مسائل قومی است؟! از خشک شدن دریاچه ارومیه گرفته تا بیکاری و بی‌آبی و وضعیت بد اقتصادی و … . مثلاً اینکه می‌گویید: «دریاچه ارومیه را با اشک‌هایمان نه، با اشک‌هایشان پر می‌کنیم.» انصافاً رواست به جای اینکه بانیان اصلی این آسیب‌ها را که از قضا بیشترشان از هم‌قطاران گرایش سیاسی شما هم هستند مواخذه کنید، مردم را با جملات این‌چنینی رو در روی هم قرار دهید؟! ‌این قلم به هر کجای ایران که سفر کرده تا دهان باز کرده و گفته که از ارومیه آمده، بدون اغراق مردمان آنجا با هر قوم و زبانی، آه سردی کشیدند و در اولین جمله‌ای که گفتند حال دریاچه ارومیه را پرسیدند. همانطور که ما هم در ارومیه، غصه مردمان سیستان بلوچستان و اهواز را که روزهای غبارآلود را سپری می‌‌کنند، می‌خوریم. پس‌ چرا باید در حالی که مردم ایران پدیده‌هایی همچون خشک شدن دریاچه ارومیه را یک پدیده ملی می‌نگرند، نخبگان سیاسی ما آن را به یک مساله محلی تقلیل دهند و اسباب تقابل مردم را فراهم آورند؟!  

 

6- حاج نادر قاضی‌پور! خدا را شاهد می‌گیرم دست و پایم می‌‌لرزد زمانی که می‌خواهم ‌در مورد مطلبی که مربوط به قهرمانان هشت سال دفاع مقدس ایرانِ عزیزمان است چیزی بنویسم. همواره از اینکه می‌‌بینم برخی از جریانات سیاسی کشور سعی کرده‌اند دفاع مقدس را به نفع خود مصادره کنند و با این کار باعث شده‌اند که عده‌ معدودی از جوانان کشور نسبت به آن احساس چندان خوبی نداشته باشند غصه خورده‌‌ام. حالا با این توضیح، حال من و امثال من را دریابید که چه قدر تلخ و دردناک است که بخواهیم از دریچه مسائل قومی، از دفاع مقدس که حماسه‌‌ای به وسعت‌ وجب به وجبِ سرزمین عزیزمان است صحبت کنیم! آذربایجان ایران همواره مهد میهن‌‌پرستی و ایران‌‌دوستی بوده، هست و خواهد بود درست، اما آیا ‌‌این دلیلی می‌‌شود که آن را به عنوان بخشی جدا از ایران در نظر بگیریم و مثلاً اقوام و شهرهای دیگر کشور را مدیون آن بدانیم؟! آن هم در دفاع مقدس؟! اگر دفاع مقدس برای ما ایرانیان فارغ از هر گرایش سیاسی و حتی قوم و مذهبی که داریم یک حماسه است به خاطر این است که همه با هم به یک اندازه در این حماسه نقش داشتیم. به خاطر این است که قهرمانانی همچون «باکری»ها و «غفور جدی‌‌»ها از آذربایجان و غرب ایران می‌‌روند در جبهه جنوب و قهرمانانی همچون «چمران» که از آمریکا به ایران بازگشتند و به جبهه‌های غرب کشور رفتند. ‌اگر در آن روزهای سخت، هریک از آن قهرمانان هم می‌‌گفتند ما فقط از شهر و قومیت خودمان دفاع می‌کنیم امروز از ایران چیزی باقی مانده بود که شما در صندلی مجلسش تکیه زنید؟!

 

 

7- حاج نادر قاضی‌پور! این راهی که شما در پیش گرفته‌اید، تاریخ این سرزمین نشان داده که راه‌ بسیار خطرناکی است. دل بستن به حمایت عوام و موج‌سواری بر روی احساسات آنها ره به جایی خواهد برد که بلاتشبیه امثال «جعفر پیشه‌وری» در تاریخ این سرزمین رفته‌اند. «جوادزاده خلخالی» یا همان «میرجعفر پیشه‌وری» فردی بود که اولین مقالاتش را به زبان فارسی در نشریه‌ای به نام «آذربایجان، جزو لاینفک ایران» می‌نوشت ‌و بر روی مساله «ملت ایران» بسیار حساس بود. جالب‌تر اینکه بسیار بر اهمیت زبان فارسی در وحدت ملت ایران هم تاکید می‌کرد. اما همین فرد وقتی به دامن تفکرات چپ و کمونیستی افتاد و از این قِبَل هواداران سینه‌چاکی برای خود جمع کرد، شروع کرد به افتادن به ورطه قوم‌گرایی و ‌جداسری. و در نهایت هم، سرخوردگی حاصل از رد اعتبارنامه او در مجلس چهاردهم سبب شد که به آغوش یک نیروی بیگانه که ادعای حمایت از وی را داشت، پناه ببرد. هر چند در نهایت نیز، هم حمایت نیروی بیگانه و هم سینه‌چاکی هوادارانش، سرابی بیش نبودند و آذربایجان با کمترین درگیری ممکن دوباره شد همانی که هست و باید باشد: جزو لاینفک ایران!

8- حاج نادر قاضی‌پور! این روزها می‌بینیم که متاسفانه برخی از سرِ دشمنی و برخی هم از سرِ ناآگاهی در حالی که ما فقط یک ملت هستیم -آن هم «ملت ایران»- اما واژه «ملت» را برای اقوام هم به کار می‌برند. که این مساله بدون شک در آینده کشور را دچار خسران‌های بسیاری می‌کند. در اینجاست که اگر افرادی چون شما به این مساله ورود کنند قطعاً تاثیر بسیار بیشتری خواهد داشت تا نمایندگان مثلاً تهران و شیراز. اما‌ نه تنها متاسفانه به این مسائل بی‌تفاوت هستید‌، بلکه در مقابل افرادی هم که در شبکه‌های تجزیه‌طلب و سایت‌های ضد وحدت و ضد «ملت ایران» فعال هستند و از شما حمایت می‌کنند، نیز موضع نمی‌گیرید.‌ لازم است که یک بار برای همیشه به نام «ملت ایران» پاسخ دندان‌شکنی از سوی شما به آنها داده شود که ناامید شوند از اینکه دوباره روزی حوادث تلخ دهه بیست در آذربایجان ایران رخ دهد. ‌

 

9- حاج نادر قاضی‌پور! شما همواره داعیه ولایت‌مداری و مطیع رهبری بودن را داشته‌اید. آیا صِرف اینکه در کلام یک ادعایی را داشته باشید کافیست؟ ای کاش هر چه زودتر این مساله را در همین موضوع اقوام در عمل هم نشان دهید. در حالی که  رهبری عالی نظام همین چند وقت پیش بود که در توصیه‌ای به نمایندگان محترم مجلس دهم در لزوم پرهیز از قوم‌گرایی نسبت به مراقبت از گسل‌های‌ قومی هشدار دادند، این همه تمرکز شما صرفاً بر روی مسائل قومی و زبانی چیست؟! آیا هدفتان این است که دموکراسی چند قومی و چند زبانی به سبکِ کشورهایی مانند سوئیس و بلژیک را در کشور پیاده کنید؟! بعید می‌دانم که فردی اندکی با منطقه خاورمیانه آشنایی داشته باشد و نداند که چنین اقداماتی در جغرافیای ما به لبنان و افغانستان ختم می‌شود نه بلژیک و سوئیس! آن وقت است که کشور را به جای تخصص باید بر اساس قومیت اداره کنیم؟! عقب‌گردی که داعش و اسرائیل هم اگر هم‌دست شوند و به ایران حمله نظامی کنند نمی‌توانند تا این حد ایران را دچار خسران کنند! با این کارها‌ کشور را به کدام سمت می‌برید؟!‌‌ کمی آهسته‌تر نادر خان! به کجا چنین شتابان؟!

 

10- حاج نادر قاضی‌پور! دوست دارم کلام آخرم را با زبانی با شما صحبت کنم که شما خیلی دوستش دارید و ما نیز:
ایندی عزیز ایرانین دوشمانلاری ایران میللتینین ئللر آراسینداکی ایختیلافلارا قوز تیکیپلر. بیز بیر میللتیک؛ ایران میللتی آدیندا. هرنییک هر ائلدن و هر مذهب و مرامنانیک، بیر بایراق آلتیندایک و بیر میللت آدیندایک ایران میللتی. یادمیزدان چیخماسین کی ایرانین آذربایجان دیاری، دیاردی کی بویوک لری و قهرمانلاری همیشه ایرانین سویونا توپراقینا اورک باغلیپلار و منفورلاری اونلاردی کی ایرانین دوشمانلاریلا ال بیر اولوپلار، اونلار کی ایرانا قوز تیکیپلر و ایستییردیلر آذربایجانی کی جز لاینفک ایراندی اونان آیریلار. همان دیاری کی «شهریار»ی بویوروپ:
گرچه ترکی بس عزیز است و زبان مادری
لیک اگر ایران نگوید لال بادا این زبان

[ترجمه: دشمنان ایران عزیز، امروز چشم دوخته‌اند به همین اختلافات قومی و مذهبی میان ملت ایران. ما یک ملت هستیم؛ و آن هم ملت ایران. هر آنچه هستیم، از هر قوم، مذهب، مرام و مسلکی، تنها زیر یک پرچم و به نام یک ملت قرار داریم: «ملت ایران». یادمان نرود آذربایجان ایران، دیاری است که بزرگان و قهرمانانش همواره کسانی بوده‌اند که دل در گرو این آب و خاک داشته‌اند و منفورانش هم کسانی که دست در دست دشمنان این آب و خاک گذاشته‌اند؛ کسانی که چشم طمع به آن دوخته بودند و می‌خواستند آذربایجان، جزو لاینفک ایران را از آن جدا کنند.‌‌ همان دیاری که «شهریار»ش گفته است:
گرچه ترکی بس عزیز است و زبان مادری
لیک اگر ایران نگوید لال بادا این زبان]