1. اقدام تبلیغاتی
2. اتصال تراکتورسازی با رسانه و سیاست ترکیه
صورت می پذیرد. پیش بینی ها درست از آب درآمد، دنیزلی نتوانست نتیجه بگیرد و از طرف دیگر دامنه حاشیه های تراکتورسازی به سیاست و رسانه های ترکیه کشیده شد.
بر همگان معلوم است که سرویس اطلاعاتی ترکیه اندوخته هایی در حاشیه تیم دارد و سعی دارد از این دارایی، گاه و بیگاه بر ضد کشورمان بهره برداری کند. متاسفانه مالک تیم،این حاشیه ها را جدی نگرفت و تصور کرد صرفا با چند بیانیه علیه کانال تراختور می توان از آن فاصله گرفت، ای بسا در جاهایی به این حاشیه های سیاسی و ضدملی نیز تن داد. حتی نام دیرینه تیم «تراکتورسازی تبریز» را نیز تغییر داد و ندانست با این کار چه اعتباری از این برند خواهد رفت.
در نهایت آبروی تراکتورسازی به خاطر تهاجم نظامی ترکیه که بعد از چند هفته به سرعت و با فشار جامعه جهانی متوقف شد، به حراج گذاشته شد.
زلزله و حوادث تلخ آبان از توجه به حوادث روی داده در بازیهای تراکتور کاست اما خاطی ها باید مجازات می شدند و مجازات در چنین مواقعی گاهی دسته جمعی است. این بار نه از برخی نماینده های بی مسئولیت خبری بود و نه از ترکهایی که تیم را از خارج تحریک کرده بودند. دنیزلی باید می رفت، فسخ قرارداد با دنیزلی پیامدهای مالی، ورزشی و حیثیتی داشت. دنیزلی همانطور که آمده بود رفت، باخت های پی در پی نیز شیرازه تیم را از هم گسیخت و شعارهای قومی روحیه بازیکنان را تخریب و انگیزه آنها برای برد را کاهش داد. خود دنیزلی هم در این فرایند مقصر بود. او در اقدامی غیر حرفه ای بخشی از پروژه افسران جاسوسی و خرابکاری ترکیه شد و سعی کرد چند خبرنگار و عکاس ترک را برای پوشش خرابکاری ها وارد ورزشگاه کند. در نهایت تراکتور بدون سروصدا به پایانی تلخ و بی نظم سلام کرد.
مجتبی ساعی،گزارشگری که نقش مشخص و تعریف شده ای در ترویج قومگرایی ورزشی داشت و در بازی با استقلال از عوامل نارضایتی، اختلاف افکنی، خارج ساختن تراکتور از ریل ورزشی و سیاسی کردن آن بود، از گزارشگری کنار گذاشته است.
به نظر می رسد از این پس در بر همین پاشنه خواهد چرخید. دوران وارد کردن مربی از ترکیه به به پایان رسیده است.
در این دوره تراکتورسازی برای موفقیت دو راه در پیش دارد در غیر این صورت همه تلاش ها و هزینه هایش تباه خواهد شد:
نخست اینکه تماشاگران ورزشی و فهیم تراکتورسازی از این پس باید به صورت خودجوش با بنرها و پارچه نوشته ها مقابله کنند و اجازه نمایش آن را ندهند. آنها باید درک کنند که این پارچه نوشته ها با موفقیت تراکتورسازی رابطه معکوس دارد. هر بار که پارچه نوشته یا شعار یا هر پیام غیرمکتوب ضد وحدت ملی از سکوها شنیده شود، بازتاب آن در نتایج و عملکرد تیم مشهود خواهد شد.
دوم، باشگاه تراکتورسازی باید گروهی مشخص راه اندازی کند که به عنوان یک لایه انضباطی عمل کرده و امنیت روانی ورزشگاه را تامین کند.
متاسفانه تراکتورسازی یک شخصیت حقوقی است و تنبیه اشخاص حقوقی، تنبیه دسته جمعی است نه انفرادی. در این میان اکثریت طرفداران با شعور تراکتورسازی قربانی توطئه ستون پنجمی می شوند که در لایه های مختلف سکوها لانه کرده است. اگر آنها بخواهند از آسیب این افراد در امان بمانند، لاجرم باید خودشان نیز سهمی در مقابله با ستون پنجم دشمن که اولین تهدید برای تراکتور است، ایفاء کنند. نه تیم های رقیب، نه ناداواری و نه هیچ چیز دیگر، دشمن تراکتورسازی نیست، نخستین دشمن تراکتور، پان ترکهایی هستند که برای رسیدن به مقاصد خود از این تیم استفاده ابزاری می کنند.