مدت ها است که تاریخ نویسی محلی، در شمالغرب کشور تبدیل به عرصه تاخت و تاز جعل روایت های تاریخی یا مصادره به مطلوب شده است. این گونه از تاریخ نویسی غیر حرفه ای و آکادمیک عموما از سوی افراد و نیروهای سیاسی صورت می گیرد که با بیشترین فعالیت سیاسی ،کم ترین تخصص دانشگاهی و مدارک تحصیلی غیر مرتبط، اطلاعی از تاریخ ندارند اما نیازمند سلسله ای از مواد تاریخی برای برساخت تصورات سیاسی هستند آن هم در کشوری مانند ایران که دارای کم ترین تنش قومی و محلی در طول تاریخ است.
همین موضوع کار را برای جریان های سیاسی که مدعی طولانی بودن کشمکش های قومیتی در طول تاریخ شده اند دشوار کرده است. از این رو فعالان سیاسی پان ترک با شناخت این نیازمندی ها در کسوت تاریخ نگار ظاهر می شوند. در این شیوه از تاریخ نویسی، بی طرفی راوی و تاریخ نگار به کنار گذاشته می شود و سنت تحریف، جعل، ارجاعات دروغین، دسته بندی گزینشی داده ها و حذف روایت های ناهمسو به صورت برنامه ریزی شده اعمال می شود. در تاریخ نگاری قومی، فراغت پژوهشگر از پیشداوری و ایدئولوژی جایی ندارد زیرا اصولا پژوهش و تحقیقی در کار نیست بلکه نویسنده صرفا یک مانیفیست نفرت علیه گروههای اجتماعی یا سیاسی ناهسمو منتشر می کند و به دست ناشری می سپارد که برای همین منظور تاسیس شده است. در این گزارش، به آسیب شناسی کوتاه این نوع تاریخ نویسی خواهیم پرداخت. بر این اساس تعدادی از افراد فعال در حوزه تاریخ نگاری محلی را انتخاب و میزان تحصیلات و میزان ارتباط تحصیلات آنها را حوزه تاریخ خواهیم سنجید.
· بی ارتباط علمی نویسنده و موضوع کتاب
میزان ارتباط رشته تحصیلی تخصصی (در اینجا تاریخ) با کتاب منتشر شده، امری است که به نویسنده و کتاب اعتبار می بخشد. در جهان امروز علوم تخصصی شده اند و پژوهشگران و فیلسوفان باید به اندازه کافی در حوزه تخصصی آن دانش صاحب مهارت و اعتبار باشند. تاریخ نیز از این امر برکنار نیست. امروزه تاریخ به عنوان یک دانش مورد مطالعه قرار می گیرد و بدیهی است که محل کسب این دانش،دانشگاههای معتبر با استادانی مجرب است نه محافل سیاسی و گعده های محلی. محل انتشار و تحقیق آثار تاریخی نیز نه قهوه خانه ها یا محافل زیر زمینی بلکه فضاهای آکادمیک مانند دانشگاه، پژوهشکده ها و بنیادها و مراکز علمی هستند که بر پایه متدهای علمی و داوری محرمانه کارشناسانِ داور، آثاری را منتشر می کنند.
تاریخ نیز مانند هر دانش دیگری دارای روش تحقیق و روش شناسی ویژه خود است. پژوهشگر این حوزه به ویژه کسانی که دست به نگارش اثر می زنند باید بر اساس یک پروپوزال و طرح علمی، که مبتنی بر مولفه های روشی و ماهوی است، دست به تحقیق بزنند. این آثار در طول انجام پژوهش و یا در پایان آن توسط افراد صاحب صلاحیت دیگر، داوری و کارشناسی می شوند. هر چند ممکن است این آثار نیز از خطاهای روشی یا ماهوی برکنار نباشند اما به دستکم دارای کمترین استخوان بندی علمی هستند. در حالی که با بررسی شکلی تاریخ نگاری محلی مشاهده میکنیم که این کتب فاقد کمترین استانداردهای روش تحقیق بوده و به طریق اولی با روش شناسی و فلسفه آن علم نیز کاملا بیگانه اند. دلیل آن نیز آن است که برونداد علمی صرفا نتیجه کنش افراد با سبقه دانشگاهی است نه سیاسی.
افرادی که در این مقاله به صورت تمثیلی نام آنها نام برده شده است، باید نشان دهند که بر اساس کدام «اهلیت علمی» دست به تهیه کتاب یا مقاله می زنند و اگر اهلیتی برای خود قائل هستند، این اهلیت متکی به کدام نهاد علمی است. و در نهایت کدام ناشر معتبر حاضر به چاپ این آثار است؟ بی دلیل نیست که اکنون فعالان پان ترک راسا دست به تاسیس شرکت های انتشاراتی نیز می زنند. زیرا هیچ ناشر آبرومند و معتبری حاضر به چاپ این آثار نازل نیست. این به اصطلاح نویسندگان که برخی از آنها نزدیک به 50 کتاب تاریخی یا زبان شناسی منتشر کرده اند باید پاسخ دهند که چرا اگر تا این اندازه به رشته تاریخ علاقه داشتند، وارد دانشگاه نشده و این علاقه مندی را به صورت چارچوب مند و علمی پیگیری نکرده اند. پاسخ برای بسیاری روشن است، زیرا تاریخ فی نفسه برای آنها اهمیت ندارد، بلکه ابزاری برای پیشبرد کارزار سیاسی است.
· ده دلیل برای غیرعلمی بودن تاریخ نگاری قومی
در اثبات غیر علمی بودن این آثار علاوه می توان دلایل زیر را اقامه کرد:
1. اکثر نویسندگان فاقد تحصیلات مرتبط با موضوع کتاب (تاریخ) هستند و اصولا کمترین اهلیتی برای حتی اظهار نظر در حوزه تاریخ ندارند.
2. معدودی از نویسندگان این حوزه حداکثر تا مقطع کارشناسی در این رشته تحصیل کرده اند که برای تدوین کتاب یا صدور نظریه و یا حتی بررسی ساده کافی نیست. مانند صمد سرداری نیا که لیسانس تاریخ بود و پرویز شاهمرسی که لیسانس علوم سیاسی است! اما چندین و چند اثر تاریخی منتشر کرده اند.
3. هیچ ناشر معتبری حاضر به انتشار و حتی فروش این آثار نیست. ناشران معتبر بر روی آثار معتبر و با پشتوانه سرمایه گذاری میکنند. اثر علمی و وزین، این امکان را دارد که به منفعت مادی تبدیل شود و به اصصلاح خریدار داشته باشد. اگر اثری واجد این شرایط باشد، از سوی شرکت های نشر معتبر قابلیت چاپ پیدا می کند. در حالی که می دانیم که همه کتاب های تاریخی که سوی جریان قومی منتشر شده اند، توسط شرکت هایی که متعلق به خود آنها یا دوستان شان است منتشر می شود.
4. این کتاب ها در هیچ یک از دانشکده های تاریخ به عنوان منبع درسی از سوی اساتید تاریخ معرفی نمی شود و یا مورد استناد و بحث نیست. که نشان دهنده ماهیت غیر علمی آنها است.
5. هیچ مقاله علمی- پژوهشی با نمایه ای علمی یا ایندکس شده ای به آثار این نویسندگان ارجاع نداده است که نشان دهنده ماهیت غیرپژوهشی و بی اعتبار آنها است.
6. خود این نویسندگان فاقد حتی یک مقاله علمی به زبان فارسی یا انگلیسی در مجلات معتبر هستند.
7. هیچ نهاد معتبر علمی از این دسته از نویسندگان دعوت به همکاری نکرده است.
8. – این دست از نویسندگان عناوین علمی برای خود دست و پا کرده اند که ارتباطی با واقعیت ندارد.
9. هیچ نشریه سیاسی و رسانه معتبر یا مجله تاریخی بی طرف علمی ولی فاقد گرید ارزیابی دانشگاهی مقاله ای از این افراد منتشر نکرده است (کمترین درجه اعتبار)
10. جالب این جا است که آثار یا نویسندگان موضوع این گزارش، حتی یک مورد از ویژگی های فوق را ندارند.
فقدان روش تحقیق:
اگر محتوای کتاب ها به صورت شکلی و روشی بررسی شود، خواهیم دید که این آثار فاقد اصول اولیه یک پژوهش متوسط هستند. برای مثال خبری از مسئله، سوال پژوهش و فرضیه نیست. صرفا متنی است که از سوی نویسنده نوشته شده است.
در این آثار داده ها به صورت گزینشی و در راستای اهداف و نتایج «از پیش تعیین شده» طبقه بندی می شوند و اکثرا دارای مقدمه ای ایدئولوژیک هستند که در حقیقت مانیفست سیاسی است. اکثر این آثار دچار توهم توطئه بوده و مدعی اند عده ای افراد ناشناس تاریخ واقعی تورکان را کتمان کرده اند و حال این نویسندگان -با کمترین میزان تحصیل- حقایق علمی را کشف کرده اند و در اختیار مخاطبین قرار داده اند. بدیهی است که در چنین فضایی سخن گفتن از بی طرفی علمی و فراغت از پیشداوری ها و قضاوت های قومی و قبیله ای هم بیهوده خواهد بود.
· ضد و نقیض ها
این دست از نویسندگان کتب به اصطلاح تاریخی بدون توجه به رشته علمی خود یا چارچوب تعیین شده در کتاب، گریزی هم به حقوق یا علوم سیاسی می زنند و در مقام حقوقدان و عالم سیاست نظریات و فتاوای جزمی در مورد این علوم نیز صادر می کنند. اگر بحث بر سر اصل 15 یا 19 قانون اساسی باشد، نویسنده پان ترکی که حتی قادر به روخوانی صحیح مواد قانون مدنی نیست به حقوقدان دو آتشه ای تبدیل می شود و در حالی که در صفحات قبل از «محلی» خطاب شدن زبان ترکی یا آذری یا هر اسمی که دوست دارد، انتقاد میکرد، ناگهان به قانونی متوسل می شود که آشکارا از «زبان های قومی و محلی» سخن گفته است!
«توهم توطئه»، قاعده ای کلیدی در این آثار است. زیرا کلید فرار از واقعیت های تاریخ نگار علمی است. با استناد به تئوری توطئه میتوان مدعی شد که همه دانشگاهها، موزه ها و پژوهشکده های جهان در خدمت دشمن فرضی (پان فارسیسم و شونیسم فارس) هستند. این ساده ترین راه فرار برای جبران فقر تئوریک و تخطئه تاریخ نگاری آکادمیک است.
· تاریخ نخوانده ها
لازم است در این بخش به لیست کسانی که در زمینه تاریخ نگاری قومی و جعل و تحریف آن فعالیت دارند، بپردازیم. باید دید چه کسانی بدون کمترین سواد و تحصیل دانشگاهی یا «اهلیت» در خصوص تاریخ کتاب نوشته اند. البته تحصیلات عالیه لزوما نشان دهنده فضیلت نیست اما اظهارنظر و ادعاهای پرطمطراق در خصوص تاریخ و تخطئه دانشگاهیان، زمانی مسموع خواهد بود که مدعیان خود چیزی در چنته داشته باشند. ورود به عرصه کتب تاریخی بدون داشتن مجوز و اهلیت علمی، مانند دایر کردن مطلب پزشکی یا مهندسی بدون تحصیلات است. همانطور که مهندسین جعلی یا پزشکان دروغین به مراجعین آسیب می زنند، این تاریخ نگاران تاریخ نخوانده نیز جنس تقلبی به مخاطب عرضه می دارند که سلامت سیاسی- اجتماعی را به مخاطره می اندازد. از همین رو، افشاء و معرفی این آثار یک وظیفه شهروندی و ملی است. اکنون که این افراد به رد نظریه های دیگران می پردازند نخست باید نشان دهند که خود با کدام اهلیت وارد حوزه تاریخ شده اند و کدام معیارهای جهانشمول علمی را دارند.
در اینجا به صورت تمثیلی تنها به نام ده نفر اشاره می شود:
1.محمد رحمانی فر، لیسانس زبان انگلیسی، فعال سیاسی با سوءپیشینه قضایی است که چند کتاب در زمینه تاریخ آذربایجان منتشر کرده است. وی بدون سواد و اعتبار علمی، در عرصه تاریخ و ادبیات کتاب هایی منتشر کرده است که فاقد ارزش و اعتبار است.
2. سید جواد هیات، پزشک متخصص که پیش از این انقلاب پزشک مورد اعتماد ساواک بود و ریاست بیمارستان شهربانی تهران را بر عهده داشت. او پس از انقلاب تبدیل به نویسنده و تاریخ نگاری قومگرا شد و با سرویس های اطلاعاتی کشورهای همسایه مرتبط شد. هیات در عرص های تاریخ، ادبیات و… کتاب هایی بر اساس هوی و هوس و قریحه و ذوق نوشته است که فاقد اعتبار است و جایی در آثار علمی پیدا نکرده است.
3. توحید ملک زاده دیلمقانی، شاید یکی از بامزه ترین مدعیان تاریخ نگاری قومی، باشد. وی که ظاهرا یک مدرک دکتر زلزله شناسی از یکی از دانشگاههای ترکیه گرفته است به هنگام تحریر مقالات ارزان و نازل تاریخی، خود را «دکتر توحید ملک زاده دیلمقانی» معرفی میکند. به طوری که بتواند وانمود کند در رشته تاریخ دکتری و اجتهاد دارد. جعل، تحریف، مصادره به مطلوب و انتشار مقالات ارزان سیاسی که ظاهری تاریخی دارد ویژه نوشته های او است. آثار وی در سایت تجزیه طلب گوناز تی وی نیز منتشر می شود!
4. حسن راشدی، که قوم گراها از وی به عنوان مهندس یاد می کنند ولی حتی دلیلی در دست نیست که نشانده تحصیلات دانشگاهی وی در حد کاردانی یا کارشناسی فنی باشد. وی چندکتاب در حوزه تاریخ منتشر کرده است که از سوی ناشران پان منتشر شده اند و اغلب صورت دستی توزیع می شوند.
5. محمدرضا باغبان کریمی که از وی نیز به عنوان مهندس یاد می شود، دهها کتاب در زمینه های مختلف تاریخی، زبانی شناسی و ادبیات منتشر کرده است. مضحک ترین موضوع در خصوص وی، این است که شمولیت علم این استاد، به یک دوره خاص از تاریخ محدود نمی شود و او در همه ادوار تاریخ اعم باستان و معاصر و میانه و ادبیات (از هر قسم) صاحب اثر می باشد. اما یک مسئله کوچک وجود دارد و آن اینکه این این دکتر قلابی هم نه تاریخ خوانده است نه ادبیات.
6. پرویز شاهمرسی، یکی دیگر از تاریخ نگاران قومی است که ظاهرا دارای لیسانس علوم سیاسی است. از این منظر علاقه تاریخ نگاری قومی محسوب می شود و البته همین داشتن لیسانس در یکی از رشته های علوم انسانی مجوزی کافی برای ورود به عرصه تاریخ ست. ایشان علاوه بر تدوین نزدیک به سی عنوان کتاب تاریخی، ادبی و زبان شناسی، در حوزه ترجمه نیز طبع آزمایی کرده است. ترجمه هایی که شباهت زیادی به آثار همین نحله دارد. از آن جمله در یکی از کتابهای ترجمه شده توسط وی، موسی خیابانی، نوه شیخ محمد خیابانی معرفی شده است!
7. صمد سرداری نیا، از جمله دیگر نویسنده های قومی است که جریان ارتجاع، از وی با عناوین افتخارآمیزی چون استاد و… یاد می کند. البته بی دلیل هم نیست. زیرا سرداری نیا، تنها مورد تا اینجای فهرست ما است که تاریخ خوانده است. البته تا مقطع لیسانس! سرداری نیا در میان لشکری از درس نخوانده ها و دانشگاه نرفته ها، علامه ای محسوب می شود که نزدیک به ده کتاب منتشر کرده است.
8. حسین فیض الهی وحید، از دیگر نمونه ها است. او با مدرک دیپلم آثاری در زمینه های تاریخ باستان و همچنین زبان شناسی و تنظیم لغت نامه خلق کرده است. وی در منزل خود کلاس های تاریخ نیز برگزار میکرد!
9. محمد تقی زهتابی، پیشکوت جعل و تحریف تاریخ است که تحصیلات خود را در شوروی و بغداد تکمیل کرد و چندین اثر خود را با کمک مالی و مقرری که از استخبارات عراق دریافت می کرد منتشر نمود. آثار وی نخستین بارقه های جعل و تاریخ کینه ورزانه تاریخ بود که در خدمت دشمنان ایران قرار داشت. از این منظر پان ترکیسم وامدار بعثی های عراقی است.
10. حسین محمد زاده صدیق، که ظاهرا مدرک دکتری زبان شناسی از ترکیه دریافت کرده است سرسلسله بوستان تاریخ نگاری قومی است. وی آثاری در حوزه های ادبی، عرفانی، تاریخی، زبان شناسی اعم از فارسی، ترکی، آذری و… منتشر کرده است. آثار وی کاملا در راستای پیشینه سازی قومی، بدون عقبه علمی، گزینش شده و در تقابل با تاریخ ایران قرار دارد. در سلسله کتاب های منتشر شده از سوی صدیق خبری از ارجاعات علمی یا روش تحقیق نیست از این رو هیچ ناشر دانشگاه یا بنیاد تاریخی معتبری نه اثری از وی منتشر کرده است و نه تا کنون حاضر به یک ساعت همکاری با او شده است. صدیق خود را استاد دانشگاههای مختلف کشور از جمله تبریز، شیراز، اصفهان، شریف و… معرفی میکند. اما اگر به سایت این دانشگاهها مراجعه کنید نام وی را به عنوان هیات علمی یا همکاری نخواهید دید. ناگفته پیدا است تاریخ نگاری که حتی در معرفی عنوان خود صادق نیست، چه روایتی می تواند از گذشته ارائه دهد.