ورزشگاهها که گاه در شمال غرب و گاه در جنوب غربی دیده میشود، متأثر از علل متنوع داخلی و حتی منطقهای و خارجی است. پدیدهای که هم پیچیده است و هم نیازمند پژوهشهای چندجانبه. آنچه در ورزشگاه یادگار امام تبریز یا مسابقات والیبال ارومیه یا ورزشگاه الغدیر اهواز روی داد، نمونههایی از تلاشهای گروهی از قومگرایان افراطی است که ورزشگاهها را هدف فعالیتهای خود قرار دادهاند.
در سالهای گذشته و با وجود هشدارهای برخی دلسوزان و مشفقان کشور، کمتر فعالیتی فرهنگی و دانشبنیان برای شناسایی علل و عوامل ظهور و بروز این رفتارهای قومگرایانه در دستور کار مسئولان مربوط و فدراسیون فوتبال قرار گرفت. این بیتفاوتی تا آنجا گسترش یافت که اینک یکی از مدیران جدید باشگاه تراکتورسازی هم تحت تأثیر چنین فضاسازیای، خبر از انصراف از دعوت کردن بازیکن ارمنستانی داده و آن را در راستای وحدت آذریهای هوادار تیم قلمداد کرده است.
در سالهای گذشته و با وجود هشدارهای برخی دلسوزان و مشفقان کشور، کمتر فعالیت فرهنگی و دانشبنیان برای شناسایی علل و عوامل ظهور و بروز این رفتارهای قومگرایانه در دستور کار مسئولان مربوط و فدراسیون فوتبال قرار گرفت. این بیتفاوتی تا آنجا گسترش یافت که اینک یکی از مدیران جدید باشگاه تراکتورسازی هم تحت تأثیر چنین فضاسازیای، خبر از انصراف از دعوت از بازیکن ارمنستانی داده و آن را در راستای وحدت آذریهای هوادار تیم قلمداد کرده است.
کلام آجورلو در رسانهها نیز به شکلی گسترده بازتاب داشت. او هدف خود را اتحاد ترکهای شریف حول محور تراکتور اعلام کرده و سپس از انصراف از خرید بازیکن ارمنستانی خبر داده است. این نخستینباری است که در میان باشگاههای کشور، بهویژه باشگاههای فوتبال و آن هم در حد مدیرعاملی باشگاه، دانسته یا نادانسته نفوذ اندیشههای قومگرا برجسته و عیان میشود. پدیدهای که اگر از سوی مسئولان سیاسی داخلی و بینالمللی و ورزشی کشور بهشدت نقد و بازخواست نشود، میتواند در آینده چالشها و آفاتی در پی داشته باشد.
١- چالش میان دو همسایه ایران، یعنی کشور ارمنستان و باکو سابقهای طولانی دارد و در دورهای صدوچندساله، ازجمله در جریان حوادث ١٩٠۵ قفقاز بسیاری از فعالان پانترک و دیگر فعالان قفقازی تلاش کردند پای ایران و بهویژه مردم و علمای آذربایجان را به این چالش بگشایند، اما در سده گذشته، هوشیاری علما و مردم آذربایجان موجب شده تلاشهای آنان با توفیق همراه نباشد.
همچنین در پی کشتار وسیع ارامنه در پایان قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم از سوی دولت عثمانی برخی جریانهای پانترک بر آن بودند پای ایرانیان را به ارمنیستیزی کشانده و با بهانه دیانت مسیحی ارمنیان، ایرانیان را به ضدیت با ارامنه بکشانند که این تلاش نیز هیچگاه از سوی قاطبه ایرانیان، بهویژه مردم آذربایجان جدی گرفته نشد. اگر در صد سال گذشته جریانهای پانترک و عمدتا ضدایرانی – که گاه دستشان هم در کشتار مردم آذربایجان آلوده بوده؛ مانند کشتار مردم غرب آذربایجان به وسیله سربازان عثمانی در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم – موفق نشده بودند پای ایرانیان را به منازعه با ارامنه باز کنند، امروز شاهدیم که سردار آجورلو در بدو ورود به باشگاه تراکتور دانسته یا نادانسته بر نهجی اصرار میورزد که از اساس ضدایرانی و ناهمخوان با منافع ملی کشور است و در صد سال گذشته با هوشیاری ایرانیان همیشه به حاشیه رانده شده است.
٢- پس از تهران، استانهای شمال غرب محل سکونت ارمنیهای ایران است و وجود دهها کلیسای ارامنه روایتکننده رویکرد انسانی و اخلاقی مردم آذربایجان به همولایتیهای ارمنیشان است. همچنین در سابقه باشگاه تراکتور میتوان حضور چندین بازیکن ارمنی را مثال زد که شاخصترین آنها آندرانیک تیموریان است. این سنت همزیستی انسانی و اخلاقی ایرانیان مسلمان و مسیحی، با چنین رویکردهایی میتواند چنین همزیستی برادرانهای را نشانه رود. ضمن آنکه شخصت نمادین مردم آذربایجان، از بنیاد با رویکردهای تنگنظرانه قومی و مذهبی سر ناسازگاری دارد و روش در پیش گرفته شده با روش روادارانه مردم آذربایجان در تضاد است. مشخص نیست ایشان براساس کدام نظرسنجی یا داده متقن چنین تصمیمی را گرفتهاند؟ مدیری که کار خود را هنوز شروع نکرده براساس چه دادهای به چنان یقینی رسیده است که دعوتنکردن از بازیکن ارمنی خواستی عمومی است؟ آیا مسئولان و صاحبان باشگاه تراکتورسازی برای مقابله و اصلاح روش مدیر تازهمنصوبشدهشان اقدامی در پیش گرفتهاند؟ آیا مسئولان باشگاه تراکتورسازی برای اصلاح این روش گامی برداشتهاند؟
٣- در چند دهه گذشته روابط ایران با هر سه کشور قفقاز جنوبی، یعنی ارمنستان، جمهوری آذربایجان و جمهوری گرجستان دوستانه بوده و تنها حضور رژیم اسرائیل در باکو و نیز برخی تلاشهای ضدایرانی جریانهای الحاقگرا و پان در باکو موجب سردی روابط طرفین شده بود. چنین رویکردی، آنهم در روزی که وزیر امور خارجه ارمنستان میهمان دولت تدبیر و امید بود، نهتنها با سیاستهای رسمی کشور منافات دارد، بلکه در چنین زمانی میتواند زمینهساز کشاندن پای جناحگرایی با پسزمینه قومگرایی به فوتبال باشد که در صورت صحت چنین مفروضی، میتواند آفتزا باشد.
۴- اساس فوتبال بر نفی نژادپرستی است و فیفا دراینباره و بهروشنی قوانین خود را اعمال کرده است. بند چهارم اساسنامه فدراسیون جهانی فوتبال بهدقت میگوید: «تبعیض قائلشدن به هر شکلی علیه کشوری، فردی حقیقی یا گروهی از افراد با درنظرگرفتن اصلیت نژادی، جنسی، معلولیتی، گویشی، مذهبی، سیاسی یا دلایل دیگر بهشدت ممنوع است و از طریق اخراج یا تعلیق، امکان مجازات وجود دارد.» نفی حضور بازیکن کشور ارمنستان در تراکتور، نه به دلیل مسائل فنی، بلکه آشکارا به دلیل مسائل غیرفنی امری مذموم و مطرود و محکوم است.
۵- در چند سال گذشته برخی قدرتهای جهانی و نیز رقبای منطقهای کشور بر آن بوده و هستند تا با استفاده از ابزارها و رویکردهای قومی، ازجمله پانترکیسم، بر کشور اعمال فشار کنند. مشخص نیست براساس کدام محاسبه و تحلیل و مصالح و منافع و معیاری ملی، یک مدیر در بدو ورود به تراکتورسازی چنین تصمیمی را اعلام کرده و آغازکننده روشی نامیمون در فوتبال کشور بوده است؟ روشی که نه با فرهنگ مردم شریف استانهای شمال غرب کشور، بهویژه مردم استان آذربایجانشرقی، سازگار است و نه با منافع ملی و سیاستهای اصولی کشور! واکنش منفی و گسترده افکار عمومی به این تصمیم نادرست و خطای مبرهن باید به عذرخواهی رسمی ایشان و ابطال تصمیم گرفتهشده ختم شود تا هم بنیان چنین روشیهای ناهمخوان با تاریخ و فرهنگ این دیار به فراموشی سپرده شود و هم راه بر ورود سازمانهای ناظر داخلی و خارجی بر موضوع بسته شود.