ادامه یافت و در رسانه های باکو به «جنگ خونین آوریل» نامگذاری شد، درس های مهمی را برای باکو و نیز ایروان دربر دارد؛ به جرأت می توان گفت که نخستین درس این درگیری، یادآوری این مساله است که مساله قره باغ راه حل نظامی ندارد. باکو برغم اینکه ابتکار عمل نظامی را در دست داشت و آغازگر این درگیری بود، صرفا توانست به تصرف دو تپه کوچک توسط واحدهای ارتش جمهوری آذربایجان نائل شود.
براساس گزارش های پایگاه اینترنتی وزارت دفاع جمهوری آذربایجان، نیروهای این کشور در عملیات بامداد دوم آوریل یک تپه به نام « لَلَتَپَه» در منطقه منتهی به شهرستان فضولی و تپه های نامگذاری نشده در نزدیکی روستایی بنام تالش که موقعیتی خطرناک برای شهرستان گورانبوی و شهر نفتالان محسوب می شود و نیز روستای «سیسولان» در شهرستان ترتر از تصرف نیروهای ارمنی خارج شده است. ارتش جمهوری آذربایجان برای کسب این دستاوردها در عملیات دوم آوریل 2016، براساس آمار رسمی اعلام شده، 28 نفر از نیروهای خود را از دست داد و منابع ارمنی نیز تعداد کشته های نظامی جدایی طلبان ارمنی را 29 نفر اعلام کردند.
به این تلفات نظامی باید ده ها تن از کشته شدگان غیرنظامی دو طرف در مناطق مسکونی گلوله باران شده را اضافه کرد. نهایتا این تلفات با دیدار روسای ستاد مشترک نیروهای مسلح جمهوری آذربایجان و ارمنستان با واسطه گری روسیه، بطور موقت متوقف شد. دیدار سرهنگ نجم الدین صادق اف با سرهنگ یوری خاچاتوروف در روز پنجم آوریل در شهر مسکو انجام شد و در نتیجه آن، جمهوری آذربایجان و ارمنستان در خصوص متوقف کردن عملیات های نظامی از ساعت 12:00 روز سه شنبه پنجم آوریل به توافق رسیدند. پس از این توافق و برقراری مجدد آتش بس میان جمهوری آذربایجان و ارامنه جدایی طلب قره باغ کوهستانی و ارمنستان، روسای گروه مینسک سازمان امنیت و همکاری اروپا شامل جیمز وارلیک، ایگور پوپوف و پیر آندریو، روسای آمریکایی، روسی و فرانسوی گروه مینسک به همراه آنژی کاسپیرشیک، نماینده ویژه رییس سازمان امنیت و همکاری اروپا به باکو سفر کردند و با دیدار با الهام علی اف، رییس جمهوری آذربایجان بار دیگر دور باطل مذاکرات صلح قره باغ با میانجیگری روسای گروه مینسک را از سر گرفتند. این دور باطل، طی 22 سالی که از امضای آتش بس جنگ قره باغ در هشتم ماه مه سال 1994 می گذرد، بارها تکرار شده است و در ظاهر نمایانگر این تناقض است که اگر مناقشه قره باغ و در اصل مناقشه ارضی میان جمهوری آذربایجان و ارمنستان و خصومت ارضی-قومی میان آذری های شمال ارس و ارامنه شمال ارس، راه حل نظامی ندارد، پس چرا تلاش های سیاسی برای حل این مساله نیز تمامی ندارد؟ از اواخر قرن نوزدهم به بعد بارها این دو قوم در شمال ارس به جان هم انداخته شده اند و بر سر تصرف اراضی این مناطق با هم جنگیده اند و کشتارهای شدید ناشی از این جنگ ها در تاریخ ثبت شده است.
واقعیت این است که نطفه خصومت میان این دو قوم ساکن در قفقاز ، پس از جدایی شهرهای شمال ارس از ایران در نتیجه معاهدات ننگین گلستان و ترکمانچای بسته شده است و این دو قوم اسیر مطامع بیگانگان و مناطق مسکونی آنها صحنه درگیری اجانب شده است و مناقشه کنونی قره باغ کوهستانی را نیز باید تداوم تبعات منفی و خصومت های ناشی از نفاق افکنی میان مسلمانان و ارامنه منطقه قفقاز در اواخر قرن نوزدهم و مقاطع مختلف قرن بیستم دانست که به زخم کهنه قومی تبدیل شده است و التیام این زخم نیاز به درمان طولانی و عقلانی دارد که این درمان نیز به دست گروهی همچون روسای گروه مینسک سازمان امنیت و همکاری اروپا امکان پذیر نیست. زیرا، روسای این گروه همگی از دولت هایی تشکیل شده اند که طبعا و ماهیتا نمی توانند در مساله قره باغ و اختلافات ارضی و قومی میان آذربایجانی ها و ارمنی های شمال ارس بیطرف و بی غرض باشند.
روسیه و آمریکا و فرانسه به عنوان روسای گروه مینسک و میانجیگران حل مساله قره باغ کوهستانی، وانمود می کنند که ارامنه قره باغ کوهستانی و ارمنستان در منطقه قفقاز تحت الحمایه آنها هستند و به همین خاطر این سه دولت بطور قاطعانه ای از خواسته های ارامنه حمایت می کنند. قطعا نمی توان تصور کرد در صلحی که باید با واسطه گری این گروه میان جمهوری آذربایجان از یک طرف و ارمنستان و جدایی طلبان قره باغ کوهستانی از طرف دیگر حاصل شود، جایگاهی برای خواسته جمهوری آذربایجان مبنی بر باقی ماندن قره باغ کوهستانی در ترکیب این جمهوری وجود داشته باشد. طنز تلخ مذاکرات طولانی مدت صلح قره باغ تحت میانجگیری روسای گروه مینسک سازمان امنیت و همکاری اروپا نیز همین است که «میانجیگری بیطرفانه» در این مذاکرات به گروهی حواله شده است که ماهیتا نمی تواند در این مساله بیطرف و بی غرض باشد.
درس های «جنگ آوریل» برای باکو و ایروان
جالب آنکه، در یک تعارض و تناقض آشکار، حکومت جمهوری آذربایجان از یک طرف بر بازگرداندن قره باغ به ترکیب این جمهوری تاکید می کند و از طرف دیگر بر پایبندی و وفاداری خود به مذاکرات صلح در چارچوب گروه مینسک تاکید دارد و این نیز به معنای آن است که باکو خود خواهان تداوم دور باطل و بی نتیجه مذاکرات صلح قره باغ بدون دستیابی به هرگونه ثمری است! در این صورت، انباشت سلاح در جمهوری آذربایجان و اختصاص سالانه بیش از چهار میلیارد دلار به ارتش جمهوری آذربایجان که بنابر تاکید مقامات باکو بودجه ای بیش از بودجه کل دولت ارمنستان است، چه هدفی را می تواند دنبال کند؟ بخصوص که جنگ نسبتا تمام عیار دوم آوریل 2016 میان ارتش های جمهوری آذربایجان و ارمنستان نشان داد که برغم انباشت سلاح در جمهوری آذربایجان، همچنان موازنه میان ارتش های دوطرف برقرار است و حتی در صورت فراهم بودن شرایط سیاسی لازم، هیچ یک از این دو ارتش توان مغلوب کردن قطعی طرف مقابل را ندارد.
طی یک دهه گذشته، در انباشت سلاح در جمهوری آذربایجان که در ظاهر به منظور مسلح شدن برای آزادی قره باغ و هفت شهرستان اطراف آن از دست ارتش ارمنستان صورت گرفته است، روسیه و رژیم صهیونیستی بیشترین سهم را به خود اختصاص داده اند. براساس گزارش ها و آماری که رسانه های روسیه و جمهوری آذربایجان منتشر کرده اند روسیه از بازار سلاح این جمهوری حدود سه و نیم تا چهار میلیارد دلار آن را به خود اختصاص داده است و رژیم صهیونیستی نیز با امضای قرارداد فروش تسلیحاتی یک میلیارد و ششصد میلیون دلاری به جمهوری آذربایجان و استقرار کارخانه تولید پهبادهای اسراییلی در این کشور، در رده دوم انباشت کنندگان سلاح در جمهوری آذربایجان قرار گرفته است. براساس آمارهای رسمی دولت جمهوری آذربایجان، ترکیه نیز پس از روسیه و رژیم صهیونیستی، سهمی قابل توجه از بازار فروش تسلیحات به جمهوری آذربایجان به خود اختصاص داده است و در ماه های اخیر پاکستان نیز در اختصاص سهمی از بازار سلاح جمهوری آذربایجان به خود پیشرفت های قابل اعتنایی داشته است. اما، سلاح های انباشت شده در جمهوری آذربایجان نتوانست حتی یک پیروزی نسبی را برای ارتش این کشور در مقابل ارمنستان رقم بزند تا بتوان از آن در مذاکرات صلح قره باغ به عنوان اهرم فشاری جدی استفاده کرد.
اما، درس دومی که باید باکو و ایروان از درگیری اخیر میان جمهوری آذربایجان و ارمنستان بگیرند، عبث بودن دلبستن به شرایطی است که روسای گروه مینسک برای به اصطلاح کسب نوعی برتری در این مناقشه برای هریک از طرفین آن فراهم می کنند. ارتش جمهوری آذربایجان در شرایطی به عملیات علیه ارتش ارمنستان مبادرت کرد که باکو بخاطر دعوت شدن الهام علی اف، رییس جمهوری آذربایجان به نشست امنیت هسته ای واشنگتن و دیدار رسمی اش با جان کری وزیر خارجه آمریکا و دیدار غیررسمی اش با جو بایدن، معاون رییس جمهوری آمریکا در واشنگتن بسیار غره شده بود و تاکید می کرد که همکاری استراتژیک میان جمهوری آذربایجان و آمریکا و ناتو برقرار شده است.
همین نتیجه گیری بود که در اقدام نظامی جمهوری آذربایجان در مقابل ارمنستان موثر افتاد و باکو تصور کرد که در چنین شرایطی می تواند از عدم واکنش تند آمریکا در صورت زدن ضربه ای نظامی به نیروهای ارمنی، اطمینان خاطر داشته باشد. اطمینان خاطری که نمی توانست در معادلات منطقه قفقاز تاثیر تعیین کننده ای داشته باشد. زیرا، حضور و نفوذ آمریکا در منطقه قفقاز هنوز در حد حضوری ایذایی علیه روسیه و ایران است و حضوری تعیین کننده نیست که بتواند سرنوشت معادله قره باغ را تعیین کند. از همین روست که باز هم درگیری اخیر میان ارتش های جمهوری آذربایجان و ارمنستان به دست روسیه متوقف شد که روسای ستادهای مشترک نیروهای مسلح جمهوری آذربایجان و ارمنستان را به روسیه فراخواند و دو طرف را وادار به از سرگیری آتش بسی کرد که در سال 1994 برقرار شده است.
اما، این بازگشت به آتش بس سال 1994 نیز به معنای رفع خطر شعله ور شدن آتش جنگ قره باغ نیست. همانگونه که گذشت 22 سال از آتش بس سال 1994 ، این خطر را مرتفع نکرد و یکباره در بامداد دوم آوریل جنگی دیگر در منطقه شکل گرفت، اکنون نیز نمی توان مطمئن بود که در آینده درگیری دیگری بخاطر تحریکات بیگانگان بروز نکند. بخصوص که نگاهی به تحریکات عوامل رژیم صهیونیستی برای سوق دادن جمهوری آذربایجان به سمت اقدام نظامی نشان می دهد که تاثیر این عامل نه چندان پیدا را در وخیم تر شدن مساله قره باغ در آینده باید بطور جدی مورد توجه قرار داد. برای درک اهمیت این عامل کافی است به مطالبی که صهیونیست هایی نظیر آریه گوت در خبرگزاری رسمی آذرتاج جمهوری آذربایجان منتشر می کنند و نیز القائاتی که صهیونیست ها در جریان برگزاری نشست موسوم به «مجمع جهانی باکو» در خصوص تبدیل شدن باکو به قدرت فائقه قفقاز کردند، توجه شود. شاید این نوع القائات صهیونیست ها در سوق دادن باکو به اقدامات و طرح های نظامی ، بسیار تاثیرگذارتر و قوی تر از تاثیر رقابت های واشنگتن و مسکو در قفقاز و تاثیرات منفی نفوذ خزنده ناتو به باکو باشد.
یک درس دیگر درگیری اخیر نظامی در قره باغ، مشخص شدن وزن و اهمیت اعتقادات اسلامی مردم مسلمان جمهوری آذربایجان است. حکومت باکو و رسانه هایش به وضوح مشاهده کردند که در هر اقدام مبتنی بر قدرت ملی باید به مبانی ارزشی مردم این کشور متکی باشند. نه شعارهای افراطی ترک گرایانه و نه شعارهای افراطی تساهل گرایانه و چندفرهنگ گرایی و نه ابراز ارادت به ارزش های غربی و اروپایی ، هیچ یک در برهه درگیری اخیر در منطقه قره باغ، به کار باکو نمی آمد. مقامات و رسانه هایی که سال های طولانی ، کناره گیری خود را از ارزش های اسلامی اعلام کرده و حتی به دشمنی با این ارزش ها پرداخته و بسیاری از روحانیون و دینداران خواهان عزت اسلامی جمهوری آذربایجان از جمله دکتر محسن صمدوف، رهبر حزب اسلام، حجت الاسلام آبگل سلیمانوف، موسس اتحادیه ارزش های ملی – معنوی، حاج طالع باقرزاده، رهبر جنبش اتحاد مسلمانان، حجت الاسلام فرامرز عباسوف، روح الله آخوندزاده و ده ها مبارز دیگر را به زندان افکنده اند، در این برهه مجبور بودند که از ارزش شهادت و ایمان و پاسداری از وطن سخن بگویند و ناخودآگاه در ظاهر موضعی برضد اعمال و سیاست های اصلی خود اتخاذ کنند و این نیز نشان داد که قره باغ جز با اتکاء به اعتقاد اصیل اسلامی و جز با برقراری حق و عدالت در قفقاز و جز با اتکاء به برادری و احترام متقابل اقوام ساکن این منطقه و جز با بی اعتمادی به بیگانگان و قطع دست مداخله گر آنان از قفقاز به صلح نخواهد رسید و خصومتی که به مدت حدود یکصدوپنجاه تا دویست سال سابقه دارد، همچنان تداوم خواهد یافت تا استخوانی لای زخم برای تامین منافع بیگانگان و عوامل و حاکمیت های محلی وابسته به اجانب باشد.