فرا منطقه ای و کنش حداکثری کارگزاران ژئوپلیتیک و سیستم های دو فاکتو آنها در میدانهای محاط بر آنها درآمده است ، به صورتی که کارگزاران ژئوپلیتیک را به خاطر ضریب تاثیر گفتمانهای آنها مرجح بر ساختارهای ژئوپلیتیک میدانند ، این کارگزاران ژئوپلیتیک ، دولت – ملتهای ضعیف و دوفاکتو مانند کردهای عراق ، کردهای سوریه ، حوثی های یمن ، حزب اله ، گروههای تکفیری و… می باشند . در این راستا ، کارگزاران ذکر شده به عنوان کارگزارانژئوپلیتیک در ساختارهای ژئوپلیتیک منطقه و با استفاده از کد/بینش ژئوپلیتیک خود کنشگری می نماید( شکل 1).
از سوئی ، مطالعات گفتمان در جغرافیای سیاسی نیز تاکید فزونتر بر کارگزار ژئوپلیتیک است تا ساختار ژئوپلیتیکی به مثابه یک عامل تعین بخش گفتمانی . پدیده ساختار –کارگزار در علوم اجنماعی سالهاست که محل مناقشه اندیشمندان علوم اجتماعی است . دیالکتیک ساختار- کارگزار ، یک موضوع پیچیده ای است که ابعاد هستی شناسی ، معرفت شناسی و روش شناسی دارد . یک هستی شناسی بین الذهانی که به شدت از نظریه ساخت یابی گیدنزو رئالیسم انتقادی باسکار (، تاثیر پذیرفته و راه حل عمومی را برای این دیالکتیک ارائه می دهد. این دیالکیتیک که اصالت را به هیچ یک از ساختار و کارگزارنمی دهد ، هر دو آنها را به هم تنیده و لازم و ملزوم می داند . در علم ژئوپلیتیک نیز ساختار و کارگزارژئوپلیتیک ، جدالی همیشگی را با یکدیگر داشته اند که این تعارض در جنگ های جهانی و مناقشات منطقه ای و بین کشوی ، کاملاً محسوس می باشد . در منطقه خاورمیانه ، نظر به مرزهای تصنعی حاصل از توافقنامه های اوائل قرن بیستم و سیالیت قومی در مرزهای کشورها ، تعارض موصوف ، باعث جدلی بین میدانهای ژئوپلیتیک گشته که این میادین ، تواماً ، ساختارها و کارگزارهای ژئوپلیتیک را در خود جای داده اند که این جدل باعث آنتروپی ژئوپلیتیک در منطقه گشته است .
در حالیکه عشایر سنی عراق و سوریه در مقام کارگزار ژئوپلیتیک عربستان در منطقه می باشند ، ترکمن ها و گرایشاتی از کردها این نقش را برای ترکیه ایفاء می نمایند ، در حالیکه ایران با توجه به دو گرایش ایدئولوژیک مذهبی و تمدنی ، کردها و شیعیان ( شیعیان لبنان و عراق ، علوی های سوریه و حوثی های یمن ) را در مدار کارگزاری خود قرار داده است
به دنبال تحولات جهان عرب و آنارشی ژئوپلیتیک حاصل از ظهور گروه داعش ، قومیت هائی مانند حوثی ها در یمن ، کردهای سوریه و کانتون های موجود در آن و از همه مهمتر کردستان عراق با پیشینه یک حکومت دو فاکتو ، به عنوان کارگزاران ژئوپلیتیک ، کدها و بینش ژئوپلیتیکی متفاوت از ساختارهای ژئوپلیتیکی کلاسیک و مستقر را تعریف نموده اند که ساختارهای مذکور را تحت تاثیر قرار داده است . در این راستا ، گرچه کردستان عراق یک دولت – ملت دوژوور نیست ولی در ادبیات ژئوپلیتیک ، روابط بین الملل و مطالعات منطقه ای به دلیل وجود تاریخ ، فرهنگ ، مردم و قلمرو به هم پیوسته و ساختاری دو فاکتو از سال 1991 ، توسط اندیشمندان حوزه های مذکور ، مفاهیمی مانند ، pseudo state , quasi state , sub state, de facto , micro state , self Autonomus به آن اطلاق شده و با این مفاهیم ، این نوشتار ، کردستان عراق را به عنوان یک دولت ملت ضعیف و به عنوان یک کارگزار دوفاکتوی ژئوپلیتیک در نظر می گیرد ) .
باید توجه داشت که کردستان عراق به مثابه یک خرده میدان ژئوپلیتیک و به عنوان یک منطقه استراتژیک و ژئواستراتژیک که داعیهدار یک مدل فدراتیو در منطقه خاورمیانه است، حساسیت ساختارهای ژئوپلیتیک – ایدئولوژیک منطقهای و فرامنطقهای را به سیاستهای خود برانگیخته است. این منطقه خودمختار که دارای هویتی متمایز از لحاظ قومی و هویتی با میدان های همسایه خود است توسط عوامل داخلی همچون احزاب ، دیاسپورا ، کدههای ژئوپلیتیک ، توسط ساختارهای هویتی و ژئوپلیتیکی منطقه با استفاده از رقابت هژمونیک اعراب ، ترکها و ایران و عوامل فرامنطقهای یعنی اسرائیل و آمریکا تعارضات هویتی و استفاده از ژئوپلیتیک تنش زا ، در سالهای اخیر با همسایگان خود و در راستای منافع آن عوامل ایجاد کرده است. این نوشتار نشان می دهد که انگاره های ژئوپلیتیک و ایدئولوژیک در سیاستهای منطقه ای سه بازیگر مهم منطقه ای یعنی ایران و ترکیه و عربستان باعث تقابلات بر سر رفتارهای هژمونیک این سه واحد سیاسی در منطقه مزوپوتامیا شده است .
بدنبال تحولات بهار عرب ، این سه کشور با سه مدل حکمرانی خود درصدد نفوذ نرم افزاری در منطقه ژئو استراتژیک مزوپوتامیا می باشند . به علاوه کارگزارهای ژئوپلیتیک در منطقه له یا علیه ساختارهای زئوپلیتیک میدان های مسلط جهت تفوق یا تقلیل هژمونی آنها عمل می نمایند . در این پژوهش کارگزارژئوپلیتیک به خاطر ضریب تاثیر ، می تواند مرجح بر ساختار ژئوپلیتیک باشد ، بنابراین دولت – ملت ضعیف و دوفاکتو کردستان عراق به عنوان کارگزار ژئوپلیتیک در نظر گرفته شده است . با توجه به واگرائی گفتمانهای ژئوپلیتیک در خاورمیانه ، آشوب ژئوپلیتیکی در منطقه بوجود آمده است و با توجه به احساس بحران در سازه های هویتی کارگزاران ژئوپلیتیک که یکی از مولفه های اساسی در بسط ژئوپلیتیک است ، کارگزاران ژئوپلیتیکی جدید از طریف مفصل بندی جدید در سازه های هویتی –ژئوپلیتیکی خود در صدد بازسازی معانی سرزمینی خود می باشند.
بنابراین باید تقابل و تعامل ساختارهای ژئوپلتیکی– ایدئولوژیکی عربستان ، ایران و ترکیه در حوزه ژئوپلیتیکیمزوپوتامیا نشان می دهد. چرا که این واحد جغرافیایی علاوه بر اینکه یک میدان بکر اقتصادی – جغرافیایی است ،پیوستگی های آن با سایر مناطق خاورمیانه ، دسترسی به ژئوپلیتیک انرژی ، وجود کارگزارهای ژئوپلیتیک مانند اقلیت ها و قومیت های مختلف با مذاهب متفاوت ، بخصوص در پی حملات گروه تروریستی داعش ، این میدان را عرصه یک رقابت هژمونیک بر سر تفوق بر این حوزه نموده است .از سوئی نوستالژی هژمونی در مزوپوتامیا برای هر سه میدان منطقه ای ایران ، عربستان و ترکیه وجود دارد ، چرا که در بازه های زمانی مختلف این هلال حاصلخیز ، جزئی از قلمرو ایدئولوژیک و ژئوپلیتیک آنان بوده است.ترکیه با تعمیق سیاست تعارض هویتی کردهای عراق و با استفاده از ظرفیت اقتصادی حزب کردستان عراق در برابر اتحادیه میهنی ، تقویت مدارس منتسب به فتح اله گولن در کردستان و حمایت از جماعت اخوانی کردهای عراق ، نه تنها در صدد تقلیل تاثیر گذاری رفتار ایرانیان در کردستان عراق است بلکه با استفاده از این فضا، در پی به حاشیه راندن ناسیونالیسم کرد و اشاعه آن به مرزهای هویتی خود می باشد.
روابط حسنه سیاسی ، امنیتی و اقتصادی ایران ، عربستان و ترکیه بدنبال تحولات بهار عرب و بحران در منطقه مزوپوتامیا رو به وخامت گذارده است . مناقشاتی که علاوه بر تفاوت های ایدئولوژیک ، در بسترهای ژئوپلیتیک منطقه ای کشورهای مذکور نمود داشته است . این فضای تقابل ژئوپلتیک– ایدئولوژیک سه کشور ، رقابتی هژمونیک را بر سر مدلهای حکمرانی و منطقه ای میدانهای مذکور بوجود آورده است که در سیاستهای منطقه ای این کشورها مستتر است . از طرفی جهت کنش موفق در منطقه ، این میدانها نیاز به هم آوائی کارگزاران ژئوپلیتیک دارند که گرچه فاقد کنش حداکثری هستند ولی می توانند ساختارهای ژئوپلیتیک حاکم بر منطقه را دچار چالش نمایند .
این کارگزارهای ژئوپلیتیک که در منطقه اقلیت ها و قومیت های مختلف را شامل می شود ، باعث تغییر رفتار ایدئولوژیک و ژئوپلیتیک ساختارهای ژئوپلیتک در منطقه می شوند . بنابراین دیالکتیک ساختار –کارگزار جهت رفتار هژمونیک ، مطمع نظر سیاستهای منطفه ای دول هژمون در مزوپوتامیا می باشد که برگ برنده این میدانها در مزوپوتامیا می باشد . به طور مثال در حالیکه عشایر سنی عراق و سوریه در مقام کارگزار ژئوپلیتیک عربستان در منطقه می باشند ، ترکمن ها و گرایشاتی از کردها این نقش را برای ترکیه ایفاء می نمایند ، جمهوری اسلامی ایران نیز با توجه به دو گرایش ایدئولوژیک مذهبی و تمدنی ، کردها و شیعیان را در مدار کارگزاری خود قرار داده است .
بنابراین در منطقه مزوپوتامیا و در حالیکه عربستان و ترکیه از سندروم امنیتی رنج می برند ، به نظر می رسد ایران تفوق هژمونیک خود را با توجه به ابزارهای تمدنی خود به سوی افق های بهتر هدایت کند .
تفوق هژمونیک در مزوپوتامیایی که مهد تمدن ، خاستگاه ادیان الهی و دارای یک جغرافیای خالق است ، هژمونی را در کلیت خاورمیانه می گستراند . گرچه با توجه به اینکه جوامع خاورمیانه ای هیچگاه در طول تاریخ ، جوامعی هزمون نبوده و متشکل از مذاهب و اقوام مختلف می باشد ، اصرار بر ناسیونالیسم قومی و دینی ، ذیل هژمونی میدانهای مسلط و تحت لوای دولت – ملت های کلاسیک امکان پذیر نمی باشد … به طور مثال گرچه کردستان عراق یک دولت – ملت نیست ولی به عنوان یک شبه دولت یا ساختار دوفاکتو با رصد ژئوپلیتیکی ، کدهای ژئوپلیتیک اطراف خود را در میدان های متعارض ، تشخیص و با توجه به مضائق و فرصتهای ژئوپلیتیکی در میدان مغناطیسی آنها قرار می گیرد .
از طرفی جهت کنش موفق در منطقه ، این میدانها نیاز به هم آوائی کارگزاران ژئوپلیتیک دارند که گرچه فاقد کنش حداکثری هستند ولی می توانند ساختارهای ژئوپلیتیک حاکم بر منطقه را دچار چالش نمایند . این کارگزارهای ژئوپلیتیک که در منطقه اقلیت ها و قومیت های مختلف را شامل می شود ، باعث تغییر رفتار ایدئولوژیک و ژئوپلیتیک ساختارهای ژئوپلیتک در منطقه می شوند . بنابراین دیالکتیک ساختار –کارگزار جهت رفتار هژمونیک ، مطمع نظر سیاستهای منطقه ای دول هژمون در خاورمیانه و تعامل و تقابل با کارگزارهای ژئوپلیتیک می باشد .
به طور مثال در حالیکه عشایر سنی عراق و سوریه در مقام کارگزار ژئوپلیتیک عربستان در منطقه می باشند ، ترکمن ها و گرایشاتی از کردها این نقش را برای ترکیه ایفاء می نمایند ، در حالیکه ایران با توجه به دو گرایش ایدئولوژیک مذهبی و تمدنی ، کردها و شیعیان ( شیعیان لبنان و عراق ، علوی های سوریه و حوثی های یمن ) را در مدار کارگزاری خود قرار داده است ( شکل 2 ) .
بنابراین در خاورمیانه و در حالیکه ساختارهای ژئوپلیتیک از سندروم ژئوپلیتیک رنج می برند ، به نظر می رسد این ساختارها از منظری ” بسکاری ” و با نگرش رئالیسم انتقادی که تبیینی ساختار محور ولی همسو با کارگزار دارند ، کارگزارهای ژئوپلیتیک را در مدار ژئوپلیتیکی خود قرار داده اند .
به طور کلی در تحلیل تحولات جدید خاورمیانه ، باید علاوه بر تحلیل کلاسیک جنگهای نیابتی ( proxy war ) ، با استعانت از نظریه ساختار –کارگزار
ژئوپلیتیکی، تحلیلی بدیع از منازعات ژئوپلیتیک را برای خاورمیانه ای به تصویر کشاند که فضای تنفس استراتژیک را برای کنش گری کارگزاران ژئوپلیتیک آماده می بیند .
شکل 1و 2: روابط کارگزار- ساختار ژئوپلیتیک
مدل : نگارنده