
مشروطه بازتابی است از جهان آشفته و ایستایی عصر قاجار که دارای نقطه تمایز و برجستگی خاص نیست به گونهای که شفیعی کدکنی آن را «عصر مدیحههای مکرر» نامیده است و این در حالی است که شعر مشروطه ترکیبی از حسرت آنچه که طی چند دهه گذشته بر ما رفته است و امیدواری به آینده و عشق به وطن است. صدای اصلی مشروطیت بیشتر یا میهنپرستی است یا انتقاد اجتماعی و از آن هیاهوها این صدا به گوش میرسد: ای خطه ایران میهن ای وطن من/ ای گشته به مهر تو عجین جان و تن من و…
نمایشنامهنویسی و بهرهگیری از هنر نمایش جهت بیان مقاصد سیاسی ـ اجتماعی یکی دیگر از حوزههای مهم فکری ـ اجتماعی است که کمتر بدان پرداخته شده است. اهمیت نمایشنامهنویسی و اجرای آن از آنروست که نخست حساسیت سیاسی کمتری پیرامون آن وجود دارد، (اگرچه که این امر یعنی حساسیت دولت قاجار و مشروطه نسبت به نظارت بر هنرها در اساس منتفی است.) دلیل دیگر در اهمیت نمایشنامهها و محتوای آنها به جایگاه و هویت فردی نویسندگان آن بازمیگردد که میتوان آنها را زبان زمانه هم دانست. در اینجا بنای ما بر تحلیل نمایشنامههای عصر انقلاب مشروطه نیست و فراتحلیلی از آنها نشان میدهد که محتوای تمامی آنها در ستایش آزادی، اهمیت وطنداری و ضدیت با استبداد است. از کمتر از یک دهه پیش از مشروطه ترجمه و بازنویسی نمایشنامههایی از مولیر و شکسپیر آغاز میشود که موضوع آزادیخواهی در کانون آنها است.
در این بین ترجمه دو اثر مهم از ترکی عثمانی به زبان فارسی در سالهای منتهی به انقلاب(1285) قابل توجه است. ترجمه این دو اثر توسط دو نفر از روشنفکران آذری انجام شده و نخستین آنها نمایشنامهای است با عنوان تئاتر ضحاک که در 1281 توسط آجودان باشی (امیر تومان) و به بیان خودش جهت استفاده ایرانیان ترجمه شده است.
محتوای این نمایشنامه به خیزش کاوه سردار ایرانی علیه ضحاک پادشاه بیفر و مستبد باز میگشت که در نهایت به شاهی فریدون میانجامد و راستی حاکم میگردد.
اثر دیگر ترجمهای از نمایشنامهای با عنوان نامه نادری است، که توسط تاجماه آفاقالدوله در 1283 صورت گرفته و به گونهای دراماتیک و با حسرت به سرنگونی پادشاه مستبد و مقتدر ایرانی نادرشاه میپردازد . پس از مشروطه نیز هنر نمایش و نمایشنامهنویسی در آذربایجان بهویژه تبریز به مجرای مهمی برای روایت تاریخ ایران و مشروطه تبدیل شد. تحلیل محتوایی نمایشنامههای نویسندگان آذری زبان و جمعآوری شده در کتاب نمایش در تبریز نشان میدهد که دو عنصر آزادیخواهی و میهنپرستی مفاهیم کلیدی آنها است. یکی از جذابترین این آثار نمایشنامه «انقلاب مشروطیت ایران» است که در تبریز بارها به نمایش درآمد. این اثر کوشیده است تا نقشآفرینی ستارخان و باقرخان را در انقلاب مشروطه نشان دهد. اوج نمایش آنجاست که ستارخان پیشنهاد پناهندگی کنسول روس را با عصبانیت رد میکند و میگوید: من میخواهم هفت ملت به زیر پرچم ایران باشد نه اینکه خودم به زیر پرچم بیگانه بروم…. . در نهایت نمایش با برافراشتن پرچم ایران و شعار زنده باد مشروطه و پاینده باد ایران به پایان میرسد