داشته ام و سپس حتی بعد از آنکه از کار دانشگاهی به کار رسانه ای گذشتم در جنب کار روزمره هیچ وقت از خواندن و نوشتن و تحقیق در مورد زبان و ادبیات و تاریخ دست نکشیدم. اما باید اعتراف کنم که تا کنون نمیدانستم انگیزه اصلی بعضی از هوطنان قومگرای ما چیست که هر از گاهی میگویند آذربایجان بیش از 4-5 هزار سال است که تُرک و تُرک زبان است. حتی بعضی ها تعارف را کنار گذاشته از 7-8 هزار سال سخن میگویند.
تصور من همیشه این بود که اینها از آن صحبت های قهوه خانه ای است که مدعیان و شنوندگان خودشان هم میدانند نیمه خیالبافی و نیمه شوخی است. اما اخیرا با اصرار یکی از همین هموطنان کتابی موسوم به «تاریخ قدیم ترکان ایران» به قلم محمد تقی زهتابی را خواندم که تا همین یکی دو ماه قبل برایم ناآشنا بود. حالا تصور کنم تا حدی میفهمم که پایه باصطلاح «تئوریک» آن تصورات مربوط به 4-5 و یا 7-8 هزار سال از کجاست و تصورات پان ترکیست های ما چرا و در چه مواردی حتی با تصورات پان ترکیست های ترکیه هم فرق میکند.
شما چه در منابع و ماخذ دانشگاهی اروپائی، آمریکائی و روسی نگاه کنید و چه محققین جدی و دانشگاهی ترکیه را بخوانید خواهید دید که در باره اقوام ترک زبان و کوچ آنها از آسیای مرکزی به ایران، ترکیه و شمال عراق کنونی اتفاق نظرکامل بر آن است که (1) مسکن اصلی و اولیه اقوام ترک زبان در آسیای مرکزی یعنی شمال شرق ایران تا مرز های چین و مغولستان و حتی رو به شمال یعنی سیبری بوده و (2) این اقوام که تقریبا همگی بصورت کوچنده و عمدتا از طریق گله داری زندگی میکرده اند پیوسته و بخاطر شرایط طبیعی و یا سیاسی (یعنی زد و خورد و پیروزی و مغلوبیت هر قوم در مقابل قوم دیگر) در حال حرکت و کوچ از یک منطقه به منطقه دیگر بوده اند. بخش بزرگی از آنها یعنی اوغوز ها که سلجوقیان و افشاریان شاخه های مهمی از آنها بودند از قرن دهم م. به بعد از آسیای مرکزی به طرف افغانستان و خراسان کنونی و از آنجا به تمام ایران، قفقاز، شمال عراق و ترکیه کنونی کوچ کرده و در عرض چندین صد سال بعد در این مناطق سکنی گزیده اند. در نتیجه این جابجائی قومی 500 ساله، ترکیب اجتماعی، اقتصادی و سیاسی تمام این کشور ها یعنی افغانستان، ایران، قفقاز و ترکیه رنگ و جهت دیگری گرفته و در عین حال زبان بخشی از افغانستان و خراسان، تقریبا تمام آذربایجان، تکه هائی از شمال عراق و بخش بزرگی از ترکیه کنونی تبدیل به ترکی شده است.
در محافل دانشگاهی و حتی سیاسی غرب و روسیه و حتی ترکیه من کسی را ندیدهام و کتابی جدی نخوانده ام که خلاف این را بگوید و مثلا، مانند آنچه که آقای زهتابی بر پایه گمانه زنی و آرزوی خود نوشته اند ادعا کند که تاریخ ترکان ایران تا هشت هزار سال قدمت دارد (!) چرا، چونکه بنظر آقای زهتابی ازایلامیان و سومریان واشکانیان گرفته تا اورارتو و مادها و هوریان همه و همه تُرک بوده اند!!!
البته من نمیخواهم مانند بعضی ها کار آکادمیک آقای زهتابی را صرفا به این جهت مشکوک بشمارم که ایشان از فعالین سابق فرقه دمکرات آذربایجان بودند و از باکو همراه محمود پناهیان از فعالین فرقه با دعوت صدام حسین به بغداد رفته بود تا ضمن تاسیس یک باصطلاح «جبهه خلق های ایران» به فعالیت تجزیه طلبانه علیه ایران زمان شاه پرداخته و درضمن یک عنوان «پروفسوری» هم از دانشگا بغداد بگیرند. ولی واقعا فکر کنم بهتر است کسی هم نداند که این باصطلاح «نظریه» جدید چیست و صاحبش کیست تا مایه شرمندگی بیشتر ایشان و ما آذربایجانی ها نشود. اگر حتی یک ترم، واقعا عرض میکنم: فقط یک ترم هم در یکی از این دانشگاه های نوتاسیس و بی استاد ایران و ترکیه هم بخوانید خواهید فهمید که حتی نیازی برای بحث در مورد این فرضیه های تخیلی و خنده دار نیست.
تعجب من از کسانی است که دنبال این قبیل جعلیات فرضی که همچون «تاریخ» به خورد مردم داده میشود افتاده و بر پایه همین جعلیات نتیجه گیری هائی کرده طرز فکر و رفتار اجتماعی و سیاسی خود را طبق آن تنظیم میکنند.
آیا ما واقعا این قدر دچار فقر و عقب ماندگی فکری و علمی شده ایم؟
اینکه از زمان رضا شاه به بعد زبان و فرهنگ ترکی آذربایجان دچار محدودیت های شدید و حتی تحقیر و توهین شد مسئله ای است مهم که لازمهاش تفکر جدی و علمی و راه حلی عملی و مشترک است بدون مبالغه، بدون نفاق ملی، و بدون افراط و تفریط وخیال پردازی های افسانه ای که لعابی «علمی» به آن زده شده باشد.
چه نیازی هست که مثل کودکان که برای قوی نشان دادن خودشان در مورد قد و هیکل و قدرت و ثروت پدر خود بطور مبالغه آمیز صحبت میکنند، در مورد قدمت تاریخ حضور ترک ها در سرزمین آذربایجان، سومریان و اورارتو ها و اشکانیان و ماد ها را تُرک قلمداد کرده عِرض خودتان را ببرید و زحمت اهل علم را بدارید؟ چه عیبی دارد که واقعیت را طوری که هست قبول کنیم که زبان اکثریت مردم آذربایجان و ترکیه هزار و یا دو هزار سال قبل هر چه بود، بهر حال ترکی نبود؟ این که عیب نیست.
مگر زبان مردم مصر همیشه عربی، زبان مردم آمریکا همیشه انگلیسی و یا زبان خود مردم فارسی زبان ایران همیشه فارسی بوده؟
مگر ترک های ترکیه بر خلاف همه دلایل و شواهد ادعا میکنند که قبل از کوچ ترک ها به بیزانس در قرن یازدهم م. همه ساکنین ترکیه کنونی اعم از روم و کُرد و ارمنی و خیلی قبل از آنها، مثلا هیتیت ها و غیره تُرک و یا تُرک زبان بودند؟
آخر به ریش آدم میخندند!
مطمئن هستم این کار حتی مایه آبروریزی و بیاعتباری هویت طلبان صمیمی آذربایجانی شده در نهایت به اهدافی عادلانه و طبیعی مانند حق تحصیل بزبان مادری که همه ما خواهان آنیم ضرر هم میزند. این یک اشتباه فاحش بعضی قومگرایان آذربایجانی ما.
اشتباه فاحش دوم اینکه اگر چه این هموطنان مرتبا میگویند و تکرار میکنند که معیار آنها در فکر و رفتارشان مشخصات بیولوژیک و «نژادی» انسان ها نیست اما همیشه وقتی «تُرک» میگویند منظورشان فقط زبان و فرهنگ نیست، ملیت، قومیت و «نژادی» است که به هر حال از اطرافیان خود از قبیل ایرانی ها، کُرد ها، اعراب، ارمنی ها و غیره متفاوت و متمایزند – آنهم نه تنها بخاطر زبان و فرهنگشان. آنها با این تصور زندگی میکنند که گویا در یک برهه تاریخی، چه هزار و چه هشت هزار سال پیش، کسی و نیروئی تمام سرزمین آذربایجان را از مردم و جمعیت قبلی آن که تُرک نبوده کاملا خالی کرده و ملتی تُرک با مشخصات قومی و نژادی کاملا متفاوت و زبان و فرهنگی مطلقا دیگر جای آنها را گرفته که با ملل و اقوام دور و بر خود هیچ رابطه و همزیستی و آمیزشی نداشته و ندارد بلکه با همه آنها پیوسته در حال رقابت و جنگ و جدل است!!
الانصاف! آخر کسی در آذربایجان قتل عام ملی و سرتاسری نکرده. مردم باستانی این سرزمین همگی جمع شده به جای دیگری کوچ هم نکرده اند. این همان مردم و ملت است با همان مشخصات و ویژگیهای باستانی که زمانی با اقوام تازه نفس ترک زبان آمیخته اند و نتیجه اش، چه از نظر قد و قواره و قیافه و صورت و رنگ چشم و مو و چه زبان و فرهنگ همین است که امروز بعد از هزار سال می بینید و می بینیم. به مشخصات بیولوژیک و نژادی خودتان و مردم آسیای مرکزی نگاهی بکنید. آیا خراسانی ها، آذربایجانی ها و شهروندان «تیپیک» ترکیه کنونی بعد از اینهمه کوچ و اختلاط شبیه قزاق ها، ترکمن ها و یا اوزبک ها هستند؟ حتی زبان ترکی ما در این هزار سال فرق کرده و از زبان دیگرترک زبانان متمایز شده.
«تُرک» در قاموس ما آذربایجانیان یعنی تُرک زبان – که درست است. ما «تُرک» هستیم یعنی زبان ما ترکی است، یک ترکی مخصوص به این سرزمین، مخصوص به آذربایجان، با گذشته و تاریخ و تغییر وتحولات مخصوص خودش، زبان و فرهنگی که به آن افتخار میکنیم و میخواهیم رواجش دهیم. تبار ما تبار دیرین ماست که مانند دیگر مناطق ایران با اقوام ترک زبان (و در عین حال دیگر اقوام) مخلوط شده. اما ملیت ما آذربایجانیان از دیگر ایرانیان فرقی نمیکند چونکه ما همه یک کشور و یک تاریخ داشتیم.
حد اقل شما بعنوان آذربایجانیان ایران این ادعا را نکنید زیرا این ادعا هم به همان درجه بی اساس است که اشتباه فاحش نخست غلط است: این که خوب شد یا بد شد خود قضاوت کنید، اما از شاه اسماعیل صفوی که بعد از خلافت عربی – اسلامی بنیاد ایران معاصر را گذاشت گرفته تا شاه عباس صفوی و عباس میرزای قاجار و ستار خان و خیابانی و دکتر مصدق قاجار آذربایجانی ها و ترک زبان ها بیشتر از هر ایرانی دیگر ایرانی بوده اند. از نظر «ملیت» و «ایرانیت» بین بنده تبریزی و فلان دوست تهرانی و یا شیرازی بنده فرقی نیست. فقط زبان مادری مان فرق میکند. حق زبان مادری است که مانند بسیاری حقوق دیگر پایمال میشود. اختلاف بر سر «این ملت و آن ملت» نیست.
دوگانگی و دو دستگی «ما» و «آنها»، «ما معصومین» و «آنها ظالمین»، «ما متضررین» و «آنها متنفعین» و بالاخره «ما ملت تُرک» و «آنها ملت فارس» نه تنها از پایه غلط است بلکه باعث تفرقه، خصومت و نزاعی میشود که نه فقط برای یک طرف، بلکه برای هر دو طرف خانمانسوز است. من در عجبم که قومگرایان ما، حتی در چهارچوب اندیشه قوم گرائی، چگونه قبول میکنند که این جفا را در حق مردم خود یعنی اهل آذربایجان بکنند؟
این هم اشتباه فاحش دوم.