شور و شوق هویت ملی را در دلها برمیانگیزد و همگان را ارشاد میبخشد.
پروفسور فضلالله رضا (برادر عنایت الله رضا) در اثر حاضر به موضوع «شاهنامه و هویت ملی» پرداخته و آن را در پنج دفتر تدوین کرده است؛ دفتر نخست «ایران نو و فرهنگ کهن» نام دارد که در سه بخش شاهنامه و هویت ملی، دو شاعر همزاد و شکوه خرد تنظیم شده ا ست. در بخشی از این دفتر آمده است: «در تاریخ فرهنگ ایران هیچ کتابی را به زبان فارسی نمیشناسیم که به اندازه شاهنامه در هویت ملی ما تأثیرگذار بوده باشد. شاعران و سخنوران هزار سال گذشته ما تقریباً به اتفاق در برابر شاهنامه سر تعظیم فرود آوردهاند، شاهنامه فردوسی از نظر هنر کلامی زبان فارسی روان بیتکلف، همتا ندارد.»
داستان رستم و اسفندیار فردوسی بیش از هزار سال است که در اوج سربلندی و تناوری و ماندگاری، در دشت پهناور زبان پارسی جلوهگری میکند. مؤلف در نقد دوم این اثر گزارش کوتاهی را از برداشت خود از داستان رستم و اسفندیار ارائه میدهد.
در دفتر سوم به داستان سیاوش و مرگ او پرداخته میشود. در داستان سیاوش میبینیم که شاهزاده دلیر و بلندپایه دو تیرهای، از پدر کیانی و مادر تورانی به دنیا میآید. پدر کودک، پرورش او را برعهده رستم میگذارد. رستم کودک را در دل به فرزندی میپذیرد و سالیان دراز در پرورش او میکوشد، آداب بزم و رزم و فرمانروایی را به او میآموزد، اما گردش نامساعد روزگار، روزی این فرزندخوانده او را نیز در اوج شکوه شاهی و جوانی به کشتن میدهد.
دفتر چهارم «یادداشتهای پراکنده» نام دارد که به داستان بیژن و منیژه، لهراسب و گشتاسب، هفتخوان اسفندیار، فردوسی شبی دقیقی را به خواب میبیند، اسکندر و دارا اختصاص یافته است. در نهایت دفتر پنجم شامل پیوستهایی درباره فردوسی و شاهنامه، محملی از زندگانی فردوسی، فردوسی و شاهنامهسرایی(برگزیده مقالات دانشنامه زبان و ادب فارسی)، گهریابی در شاهنامه، دیدگاهها، فردوسی و طبریست.
«شاهنامه و هویت ملی» در قطع وزیری و در 336 صفحه به قیمت 200 هزار ریال از سوی انتشارات اطلاعات روانه بازار کتاب شده است.
کسانی که با دانشمند معاصر، آقای پروفسور رضا آشنایی دارند، نیک آگاهند که ایشان افزون بر استادی در برخی از علوم روز که برایش آوازهای جهانی آفریده، بر متون ادبی فارسی نیز مسلط است و کتابهای متعددی در این زمینه نگاشتهاند، با اینکه نزدیک به هفتاد سال است که در خارج از ایران به سر میبرد! یکی از کتابهای ایشان،«شاهنامه و هویت ملی» است که انتشارات اطلاعات به تازگی روانه بازار کرده است. آنچه در پی میآید، بخشهایی از این کتاب است.
***
زمین گر گشاده کند راز خویش
نماید سرانجام و آغاز خویش
کنارش پر از شهریاران بوَد
برش پر ز خون سواران بود
پر از مرد دانا بوَد دامنش
پر از ماهرخ جیب پیراهنش
فردوسی با اشارتی فراگیر، تاریخ جوامع بشری را در سه بیت کوتاه فشرده و پرمعنی، خلاصه میکند. او مانند مدیر تشریفاتی کاردان، به چند گروه ممتاز جامعه نظر میافکند و برای بلندپایگان هر گروه مقام مناسبی را در «اندام زمین» جای میدهد. «کنار»، برای شهریاران و جنگاوران و فرماندهان، «پهلو» جایگاه توده مردم و سواران فرمانگزار، «دامان» برای خردمندان و دانایان، «گریبان» برای ماهرویان و پریوشان.
به پیروی از تلخیص استاد، میتوان در تاریخ قلمرو زبان فارسی، چند لحظه به سراغ دانایان و اندیشمندان یعنی پادشاهان حقیقی سرزمین ایران بزرگ روی آورد. گرانبهاترین حاصل دانشی و فرهنگی تمدن چندهزار ساله قوم ایرانی را میتوان در کمتر از پانزده مجلد از کتابهای نامداران جهانافروز ایرانی جای داد. کتابهایی که در پخش دانش در جهان، یا در رده شاهکارهای پربار هنر کلامی زبان پارسی، همتا نداشتهاند؛ مانند: جبر و مقابله خوارزمی، پژوهشهای کیهانی ابوریحان بیرونی، دانشنامه پزشکی رازی، قانون پزشکی ابوعلی سینا، شاهنامه فردوسی، تاریخ بیهقی، جبر خیام، مثنوی مولانا، نحو سیبویه، کلیات سعدی، دیوان حافظ. هر یک از این نامداران، پادشاهان حقیقی ایران فرهنگی در دوران خود به شمار میروند.
به چشم عقل من این خلـق پادشاهانند
که سایه بر سر ایشان فکندهای چو همای
نه آنها که به جای دانش و آزادگی و مردمی، به زر و زور و خودکامگی گرویدهاند.
درم به جورستانانِ زر به زینتده
بنای خانه کَنانند، بام قصر اندای
(سعدی)
اکلیل مرصع آفریدههای این گروه جهانآرای، هنر کلامی شاهنامه فردوسی است که در پاسداری مردمی و آزادگی و گسترش زبان پارسی و هویت ملی و استقلال فرهنگی مردم ایران بزرگ، نقش پیشاهنگی و پرچم افرازنده دارد. شاهنامه بیش از هر کتاب دیگر در این هزار سال در قلمرو کشورهای فارسیزبان، خواننده داشته است و زبان بسیاری از سخنوران ما را گویاتر و پربارتر کرده است. شگفتانگیز است که سوای معدودی از متون دینی، یک کتاب هنری نیز در زبان و فرهنگ و سرنوشت قومی، در درازای زمان این چنین اثرگذار بوده باشد!
در سدههای پیش، شاهکارهای علمی را بزرگان ما به زبان عربی مینوشتند که زبان علمی شناخته شده آن زمانها بود؛ چنانکه امروز دانشمندان جهان، برای ورود به تالارهای علمی و بازار مصرف، کشفیات خود را بیشتر به انگلیسی مینویسند. شاهکارهای ادبی ما، مانند سرودههای فردوسی و مولانا و سعدی و حافظ، به زبان شیوای فارسی، آراسته به واژههای برگزیده تازی نوشته شده است که زیبایی و غنا و امتیاز ویژهای را جلوهگر میکند. این گروه از کلمات دستچین عربی را بزرگان ادب ما در گلخانههای فارسی پیوند زده و پروردهاند، که اکنون در درازای زمان، رنگ و بوی بومی پیدا کردهاند.
درخشانترین دوران شکوه علمی و هنری قوم ایرانی با تمدن شش هزار ساله را میتوان مصادف با چهارصد یا پانصد سال دوران بزرگان نامبرده در بالا انگاشت؛ یعنی از هزار و پنجاه سال پیش تا سده هفتم هجری.
شاهنامه استاد طوس یکی از زیباترین و مشهورترین کتابهای شعر و داستان آفریده بشر است. از این روی در درازای هزار سال، نظر هزاران خواننده و نویسنده و پژوهشگر جهان را جلب کرده است. صدها استاد اهل ادب به زبانهای مختلف درباره آن شرح نوشتهاند، یا داستانهایش را ترجمه کردهاند.
گروهی از شرقشناسان محتوای اسطورهای شاهنامه را با کتابهای همانند آن در فرهنگهای دیگر بررسی نمودهاند. همچنین کارشناسان زبانها، ریشه واژههای شاهنامه را در زبانهای کهن جستجو و مشخص کردهاند. انجمنهایی از دوستداران شاهنامه نیز نسخه بدلها را جمعآوری کرده و به دید پژوهش در بعضی ابیات پرسشانگیز آن نگریستهاند.
گروهی از محققان اروپایی و ایرانی، ریشههای تاریخی یا اسطورهای داستانها را شکافته و با تاریخهای مکتوب و روایات دیگر فرهنگها پیوند داده و بر گسترش جهانی این کتاب بزرگ افزودهاند. بحث در چگونگی آیینهای مذهبی قهرمانان شاهنامه، مانند رستم و گشتاسب در میدان جستجوگران شاهنامه سهمی دارد، همچون بنمایه نژادی قبایل و سلاله پادشاهان و پهلوانان و فراز و فرود آنها.
در همه این رشتهها، کارشناسان علم و ادب ما بررسیهای گسترده عنوان کردهاند. شایسته است که خوانندگان علاقهمند به این مختصر بسنده نکرده به نوشتههای کارشناسان فن نیز مراجعه کنند. نگارنده در رده یکی از دوستداران و خدمتگزاران دیرین فرهنگ ایران، میکوشد که شور و شوق و اعجاب خود را از شناسایی شاهنامه به مردم منتقل کند. وقتی جاذبه عشق و چشم زیباشناس به دست آید، یار بیپرده از در و دیوار تجلی خواهد کرد و طالبان به پژوهشهای کارشناسان گرایش بیشتر خواهند داشت.
آب کم جو، تشنگی آور به دست
تا بجوشد آبت از بالا و پست
رویارویی فرهنگها
در نیمه دوم سده بیستم میلادی، انقلاب عظیم فرهنگ الکترونیک در جهان صورت پذیرفت؛ انقلابی نیرومند و شگفتانگیز که میتواند ساختار اقتصادی و اجتماعی و حتی بنیان سنتهای فرهنگی بشر را نیز بلرزاند. اکنون گویی فاصلههای زمانی و مکانی از میان برداشته میشود. مانند سیمرغ و تهمتن میتوان یکشبه راه صدساله پیمود و مرزهای جغرافیایی را شکافت. از پشت دیوارها، آهسته و بیپروا، فارغ از مرزبان و دژبان سرحدی، به گفتگوی محرمانه کشورها میتوان گوش سپرد و حتی در حساب درهم و دینار خزانههای حفاظتشده نیز دست برد.
امروز انقلاب الکترونیک بسیار تواناتر از انقلابهای گذشته تاریخ مانند اختراع باروت و کاغذ و چاپ است؛ زیرا فنّاوریهای زیانبخش میتوانند به نشانههای کوچک هم صدمه برسانند بیآنکه شهر بزرگی را بسوزانند یا نابود کنند یا سیستم وسیعی را از کار بیندازند؛ مانند تهمتن که نهانی به خیمهگاه سهراب رفت و ندانسته تنها مشاور پسر خود را با مشتی سرنوشتساز از میان برداشت. دشواری بزرگ روزگار ما رویارویی فرهنگهای سنتی با تغییرات پرشتاب و ناگهانی رویدادهای اقتصادی و اجتماعی به ویژه امنیتی بر اثر همین انقلاب فراگیر است. به قول مولانا:
تیر پرّان بین و ناپیدا کمان
جانها پیدا و پنهان جانِ جان
دست پنهان و قلم بین خط گذار
اسب در جولان و ناپیدا سوار
میدرد، میدوزد، این خیاط کو؟
میدمد، میسوزد این نفّاط کو؟
در آینده، اوضاع جهان از نظر شتاب رویدادها و گذر زمان و مکان و نبرد با دیوان و جادوان و درگیری ناگهانی با خشکی و سیل به داستانهای شاهنامه، مانند جهانگیری کیکاووس و جادوگری دیو سپید و هفتخوان رستم و اسفندیار بیشباهت نخواهد بود.
پیشبینی درمان برای دردهای نوخاسته و احیاناً ناشناخته روزگار فرهنگ الکترونیک کار آسانی نیست. کشورهای پیشرفته تا میتوانند، چرخها را بر مبنای سیاست و اقتصاد به سود خود میچرخانند. البته هرچه علم و فناوری جهانگیرتر شود، ابرقدرتها نیز با هم بیش از پیش درگیری خواهند داشت. سیاستمداران جهان ناگزیر اهل دانش و فناوری را نیز در کنار خود برای همکاری و راهنمایی جای میدهند هر چند قدرتمندان به «ندای آدمیت» کمتر گوش میسپارند.
در مَثَل مناقشه نیست. اگر کشوری مثل ایران بخواهد که در هماوردی فرهنگی با کشورهای پیشرفته بر جای بماند و بیجان نشود، باید در هر دو راه که در پیش دارد و در زیر عرضه میشود، پایمردی داشته باشد: راه نخست، پیشگامی فرزانگان کشور در کارهای پیچیده و دشوار علمی و فناوری جهانی است که مانند شطرنجبازان ماهر هر حرکتی را در عرصه شطرنج پیشبینی کنند و طرح دفاع با آن حملهها را در آستین داشته باشند. راه دوم آن است که به موازات هماوردی علمی، میباید پیوسته فرهنگ ملی خودمان را با بازنگری نیرومندتر کنیم. هویت ملی ما، درونمایه بهترین سنگر این صفآرایی است. وحدت فرهنگی در جهان اساس کار است و وحدت ملی طلسم پایندگی است.
نتابی تو تنها و گر زآهنی
بسایدْت سوهان آهرمنی
در چنین روزگار آشفته اگر بخواهیم روی کره زمین قومی با نام و مرام ایران وجود پاینده داشته باشد، باید فرهنگ همگانی خود را پیوسته با بازنگری پاسداری کنیم. مهمترین عاملی که قوم ایرانی را از دیگر اقوام متمایز میکند، همین فارسی آمیخته به عربی است که در هزار سال گذشته بزرگان ما به کار بردهاند و در مرکز فرهنگ ملی ما جای مناسبی دارد. اگر امروز از یکی از کهکشانهای دوردست با ما تماس بگیرند و بخواهند که به شتاب دو سند نمونه که معرّف شخصیت ملی ما باشد برایشان بفرستیم، به گمان بنده «شاهنامه» فردوسی و «مثنوی» مولانا جلالالدین بلخی را میتوان عرضه کرد. اگر کمی جای گفتگو باقی بود، «بوستان» و «گلستان» و «دیوان حافظ» را به آن پیوست میکنیم.
پژوهندگانی که در آن ستاره به کامپیوترهای نیرومند دسترس داشته باشند، میتوانند از بررسی محتوای این کتابها، شبحی از سیمای قوم ایرانی و شخصیت و خلقیات آنان را در قلمرو زبان فارسی، به دست بیاورند. آن دو کتاب خلاصهای از دانشنامه فرهنگ قوم ایرانی را مینمایانند. شاهنامه آرمانهای ملی مردم ایران و مردمی و آزادگی و نام نیک و چگونگی زندگی قهرمانهای ما را در بر میگیرد؛ آنچنان که میخواستند نامشان در تاریخ پیش از اسلام جلوهگر شود. مولانا خطوط اصلی سیمای اجتماعی و آرزوهای روحانی و عارفانه مردم ایران بعد از اسلام را نقشبندی میکند. مطالعه آن در ژرفا شکوفاتر و آسمانپیماتر از نگاه اول است. زبان و ادبیات فارسی مهمترین عامل وحدت ملی است. تاریخنویسان جهان آنگاه که از چگونگی آغاز تمدن بشر در چندهزار سال پیش روایت میکنند، توجه و تأکیدشان بیشتر بر محور کردارهای فیزیکی آن زمانهاست، مانند لشکرکشیها و برتری فیزیکی رزمندگان. طبیعی است که این مختصر آثار باستانی برجای مانده و روایتها که از سینه به سینه رسیده، بیشتر جانبدار شاهان و قدرتمندان میباشد که بانی آن آثار بودهاند. نویسندگان از رنج سازندگان بناهای باشکوه، مانند اهرام مصر و تختجمشید و درد ستمدیدگان، کمتر یاد کردهاند.
از این روی شایسته است که با گذشت زمان، آهستهآهسته ستایش اهل معرفت از پندارهای نیک و زیبا و دادگری، در روایات تاریخ کهن بیشتر جلوهگر شود. متأسفانه مبنای تاریخهای کتبی و روایات شفاهی اسطورهای که در مدرسههای جهان هنوز به نوجوانان میآموزند، بیشتر با شکوه صوری جنگها و اعمال زور و نقش در و دیوار
سرای قدرتمندان سر و کار دارد؛ به قول سعدی:
نقش دیوار خانهای تو هنوز
گر همان صورتی و القابی
در چند هزار سال پیش هم البته گروهی انگشتشمار از بزرگان علم و دین و عرفان و هنر بودهاند که میکوشیدند مردم را با فرهنگ آدمیت آشنا کنند و نقشهای مجرد مانند لوح و قلم و بهشت و دوزخ و یزدان و اهرمن را تصور و تصویر کنند. شایسته است که تاریخنویسان در روزگار ما، تمرکز دید خود را از چهرههای قدرتمندان باستان برگیرند و به فداکاریهای توده مردم و اندیشمندان اهل نظر و مدارا با تأمل و تفکر، بیشتر بنگرند و بگروند.
اگر این درندهخویی ز طبیعتت بمیرد
همه عمر زنده باشی به روان آدمیت
(سعدی)
از آغاز دوران رنسانس، تمدن غرب رونق گرفت و رفتهرفته به اوج شکوه خود در پایان سده بیستم و روزگار کنونی رسید. دانشمندان غربی در ایجاد این تمدن عظیم سهم بزرگی دارند که مورد احترام همه جهانیان است. از عوامل مهمی که به شکوفایی تمدن اروپا و آمریکا کمک کرد، دو عامل را نباید فراموش کرد.
۱ـ پایههای استوار علم و حکمت یونانی.
۲ـ کارایی پیشرفتهای علمی و فناوری اسلامی.
غربیها به بهرهمندی از هر دو عامل بالا، بهویژه تمدن یونان، اعتراف بیشتر دارند. علم و فناوری و پزشکی و داروسازی اسلامی از طریق ترجمه نزدیک به دوهزار مجلد کتاب از عربی به لاتین به پایهگذاری تمدن اروپا و آمریکا کمکهای شایان کرد. بخش بزرگی از این آثار علمی ترجمهشده آفریده عالمان ایرانی است که آثار علمی خود را به عربی، یعنی زبان علمی روز مینوشتند (مانند آثار فارابی، بیرونی، خوارزمی، رازی، ابنسینا، خیام و خواجه نصیرالدین…). آیا شایسته است که احیاناً بعضی از هممیهنان ما که اکنون به سبب ناخشنودی از اقتصاد و مدیریت کشور، از گذشته پرافتخار خود فاصله بگیرند؟ البته هر فرد در گزینش باورهای دینی یا زبان مکالمه خانوادگی خود آزاد است، ولی اگر بخواهند به عنوان یک ملت، فرهنگ و زبانهایی را برای هویت ملی خود برگزینند، درونمایه فرهنگ آیین اسلام و زبان فارسی را نمیباید از صحیفه هویت ملی به دور انداخت.
چیست ملت؟ ای که گویی لااله
با هزاران چشم بودن یک نگاه
(اقبال لاهوری)
اهل نظر برای تأمین نیرومندی و شکوه کشور در سایه وحدت ملی، در همه امور به میانهروی و مدارا گرایش پیدا میکنند.
نمونههایی از روشنبینی دوران باستان
معمولاً در درازای تاریخ تمدن، روشنبینی یعنی توجه به خیالات زیبا، پیشاهنگ کارهای دقیق علمی است. ارزش صور خیالی عالمان و عارفان و اهل دل را نباید به کلی نادیده گرفت. از پیش از دوهزار سال، در میان دانشوران یونانی و خاورمیانه، روشنبینانی نیز بودهاند که از جاذبه ستارهها صحبت میکردند. هزار سال بعد از آنها شاعر روشنبین بزرگ خودمان، جلالالدین بلخی به آن اشاره میکند و میفرماید:
ذرهذره آنچه در ارض و سماست
جنس خود را همچو کاه و کهرباست
یا:
بانگ گردشهای چرخ است این که خلق
میسرایندش به تنبور و به حلق
البته دوهزار سال از دوران صور خیال گذشت تا اسحاق نیوتن فرمول دقیقی برای نیروی جاذبه به دست آورد. گفتار روشنبینان جهان ما را آگاهی میداد که نیروی جاذبهای میان اجسام سماوی وجود دارد. کشف علمی دقیق نیوتن به ما آموخت که میتوان بر مبنای محاسبات او نقشه آسمانها را به دید درآورد. در کتابهای بزرگ جهان، مانند شاهنامه با دقت و روشنبینی، اشارات ویژه را میتوان یافت. شاعر حکیم سوای رماننویس، قصهپرداز و داستانسراست.
روزنامه اطلاعات