شاکله و لبالمطالب گفتهها و نوشتههای آقای صدیق؛ ترکیستیزی و ترکیزدایی ایرانیها، از کوروش گرفته تا فارسهای شونیسم فعلی آن هم با کمکهای مادی و معنوی صهیونیست جهانی است.
بهرغم ایشان اکثر دانشمندان ایرانی با کمک کسروی و با علم کردن زبان آذری، زبان مادری عدهای را در ایران محو و نابود ساختهاند. این توهم توطئه جهانی آقای صدیق ریشه در تعقیب کور قومگرایی و نژادگرایی ترکی ایشان دارد که در طول مقاله به آن اشاره خواهد شد.
اگر خواننده کمترین آشنایی با نوشتههای آقای صدیق در طول سالهای گذشته داشته باشد، زیگزاگها و اعوجاجهایی در نظرات و عقیده ایدئولوژیکی نام برده مشاهده خواهند کرد، که به گفته مولانا «هر لحظه به رنگی بت عیار درآید». در این مقاله این رنگها و لونها اشاره خواهد شد.
اظهار ارادت نسبت به پیشه وری:
در سال های اول انقلاب که صدیق یکی از بنیانگذاران تشکیلاتی به نام فرقه آزادیخواهان آذربایجان بود و به تأسی از فرقه دمکرات آذربایجان سالهای 1324 و 1325 منویات آن فرقه را با همکاری رفقا در فرقه آزادیخواهان اجرا میکردند خودش را یکی از فدائیان پیشهوری میدانست. در مجله یولداش آمده است:
«پیشهوری قهرمان خلق ما؛ سلام قهرمان، ای کونول مولکومون شاهی، پاشایانین شانی شوکتی جاهی، قیزیل ایز سالان ئولمز نابغه، داهی».
ترجمه: پیشهوری قهرمان خلق ما، سلام ای قهرمان، ای شاه ملک جانم، عزت و احترام پاشایان، ای آثار طلایی به جا مانده از گذشتهها هیچ موقع نخواهی مرد». (مجله یولداش، شماره 25، 6/1/1385 حسین دوزگون)
آقای صدیق شب و روز در کتابها و مقالههایش به اوغوزخان و دَدَه قورقود و سرزمین اورال آلتائیک و به گرگ آن هم از نوع خاکستریاش و به سلاطینی مثل محمود غزنوی که با طلاهای غارتی از هند، شبهای باشکوه خسروپرویز را با شاعران ایرانی بازسازی میکرد و انگشت در هر سوراخی به دنبال شیعی و قرمطی میگشت، و افتخار میکند، و افتخارشان هم از دریا به دریاست.
آیا من ایرانی حق ندارم به زرتشت، کورش، انوشیروان و شاه عباس و شاه اسماعیل و به کشورم افتخار کنم؟ در آن صورت من میشوم شونیسم و پانایرانیسم و راسیسم!؟
آقای صدیق در اکثر نوشتههای خود، دَدَه قورقود را با فارابی و ابنسینا و علامه حلی و ملاصدرا مقایسه کرده است. من نمیدانم چه مشابهتی بین یک نوازنده دورهگرد اوغوزان در سرزمین اورال آلتالیک سیبری با علامه حلی و ملاصدرا میتوان پیدا کرد!!
آقای صدیق در پی جعل، تحریف و نسبت دادن مطالب دروغ به فرهنگ و تاریخ و ادب آذربایجان و تهمت زدن و فحش دادن به دانشمندان و ادبا و استادان ایرانی است. انگار تعریف کردن از فرهنگ و ادب ترکان مستلزم این است که فرهنگ ایران را تحقیر و صهیونیست ساخته بدانیم و تمام دانشمندان ایرانی را به صهیونیستها نسبت دهیم.
نوشتن رساله زبان آذری با زبان باستانی آذربایجان توسط کسروی در سال 1304 و به دنبال آن تأیید بیشتر از 50 نفر از دانشمندان و زبانشناسان و استادان داخل و خارج ایران را، آقای صدیق بزرگترین خیانت کسروی و نوچههای کسروی قلمداد میکند و این کار را تجاوز به ناموس و فرهنگ ترکان میداند.
و به خیال آقای صدیق زبان آذری در طول تاریخ زبان ساختگی است و مورخین و زبانشناسان در طول تاریخ از زبان آذری که در کتابهایشان آوردهاند توطئه صهیونیستی و ترکستیزی جهانی امثال فردوسی، کورش، محمدعلی فروغی، کسروی، عنایتاله رضا و بقیه دانشمندان است. این آقای صدیق تا حالا متوجه نشده است که نوشتن و تحقیق در زبان باستان آذربایجان چه ربطی به تجاوز به ناموس و فرهنگ ترکان دارد. زبان آذری زبان ترکی نیست و زبان ترکی هم زبان آذری نیست. زبان آذری و زبان ترکی دو مقوله جدا از هم هستند.
زبان ترکی از ریشه زبانهای اورال التائیک است اما زبان آذری جزء زبانهای ایرانی است و هیچ ربطی به همدیگر ندارند. استالین تخم لقی به نام زبان مادری در دهان عدهای شکست!
اگر حالا هم به علت تغییر خط در اران و استحاله فرهنگی در اران، حتی یک استاد دانشگاه اران هم نمیتواند یک بیت شعر از نظامی بخواند و شب و روز از آذربایجانی و ترک بودن نظامی دم میزنند و همین آقا، شعر دروغ به نظامی نسبت میدهد که در توبره هیچ عطاری نمیشود پیدا کرد:
«پـدر بر پـدر مر مرا ترک بود به فرزانگی هر یکی گرگ بود»
(ایرانشناسی، ص 256، حسین صدیق، چاپ تازهها)
معنی فرزانه را هم فهمیدیم!!
اگر رفقا در سالهای قبل به فرهنگ و زبان ترکی توهین میکردند، آقایان مثل کاغذ زر میبریدند اما اگر امثال کسروی درباره زبان آذری تحقیق کند خیانت به زبان ترکی تلقی میشود. «هش دَخلی وار؟!؟!»
اصطلاح زبان مادری وسیلهای برای تجزیه آذربایجان در سالهای 25/1324 کاربرد عجیبی داشت که فرقهچیها استفاده شایانی از آن میکردند: «ما زبان مادری خود را با شیر مادر در هوای سرزمین خود به جان و دل جذب کردیم» (روزنامه آذربایجان، شماره یک سرمقاله: پیشهوری سال 1324).
ترجمه کتاب از روسی که سراسر توهین به ترکان است توسط صدیق:
حالا بخوانید توهینهایی که بعد از جریان فرقهچیها در تاریخ و فرهنگ آذربایجان توسط استالین به ترکان شده است:
«در سدههای ٩ الی ١٢ میلادی طایفههایی از ترکزبانان به آذربایجان حملهور شدند و بدینگونه افزایش عناصر زبان ترکی در زبان و مردم آذربایجان قوت گرفت. در سده ١١ باز هم حملات ترکان به آذربایجان زیاد شد. ترکان به اران و آذربایجان زیاد شد. ترکان به اران و آذربایجان چون مور و ملخ در دشتها پراکنده شدند. سلجوقیان (ترکان) هر کجای آذربایجان میآمدند غارت و ویرانی به بار میآوردند و آذربایجان را منبع ثروت و مکنت مینگریستند. آققویونلوها و قرهقویونلوها از اسباط ترکان آسیای میانه بودند که در سده ١٣ به ایران سرازیر شدند و بعدها در ولایت آذربایجان اسکان یافتند و در سده ١٣ در آسیای صغیر، دولت ترکان عثمانی را تشکیل دادهاند و در این زمان، زبان همگانی آذری بود و در تشکیل مردم نقش اساسی داشت». (پیدایی انسان یا رسائی فئودالیسم در آذربایجان، ترجمه و اقتباس: حسین صدیق، 1353، انتشارات گوتنبرگ تهران).
این نقل قول از تاریخ اران است که توسط مورخین جاعل نوشته شده است که هیچ وقت مورد اعتراض امثال آقای صدیق قرار نگرفته بلکه توسط ایشان در سال 54 ترجمه و به خورد امثال من داده است. اگر چنین توهینی توسط یک ایرانی به ترکان در ایران میشد؛ داد و فریاد امثال آقای صدیق به آسمان بلند میشد. توهین اگر از طرف رفقا به ترکان باشد مسئلهای نیست و انشاءالله که گربه است ، اما اگر از طرف کسروی تحقیق و بررسی باشد، ذنب لایغفر و حالا آقای صدیق با برداشتی آزاد از گفتههای پیشهوری اعلان جنگ آن هم مقدس به مخالفین زبان مادری! میدهد:
«زبان ترکی ناموس ملی آذربایجان که با شیر اندرون شده با جان بدر رود و دفاع از ناموس یک موهبت الهی است که نصیب هر خوش خدمتی نمیشود. جوانان آذربایجان آماده هستند بساط هرگونه عوامفریبی و ترکستیزی که براساس آموزههای صهیونیستی شکل گرفته … و به خاطر دفاع از کیان سرزمین و زادگاه و خاستگاه بومی خویش و مقابله با دشمنان ایل و تبارم که جزئی از اسلام است و این غزای من با اینان و اجتنابناپذیر، قیل قال آیین درویشی نبود …». (روزنامه نوید آذربایجان، شماره 308، ص 7، و کتاب ایرانشناسی، ص 262، ح صدیق)
آن زمان که استالین مدت هفتاد سال به جان و مال و ناموس و زبان خلقهای شوروی تجاوز میکرد، آقای صدیق حتی یک کلمه هم بر علیه متجاوزین به ناموس آذربایجان ننوشت چون آنها رفیق بودند و طرفدار زحمتکشان.
اعتراض به کشتار ارامنه توسط ترکان عثمانی از سوی صدیق:
اجازه بدهید از اساعه ادب آقای صدیق به ترکان هم مثال بیاوریم که حالت هر لحظه برنگی … آقای صدیق معلوم شود:
«پانترکیستها در ترکیه برادران ارمنی ما را به حالت غیرانسانی کشتهاند. سرزمین ترکیه مثل سرزمین ایران است. در آن سرزمین کُردها، ارمنیها و عربها زندگی میکنند و مثل شونیستهای فارس سایر خلقها را میکشند مرگ بر پانترکیستها، مرگ بر شونیست فارس، مرگ بر… ، زنده باد زحمتکشان دنیا و… یک عده طرفداران زبان و نژادپرستان ترک که به زبان ترکی از نظر نژادپرستی نگاه میکنند، آنها این سخن لنین را فراموش کردهاند که گفت: زحمتکشان جهان متحد شوید». (حسین دورزگون، مجله یولداش، شماره ١٢، و شماره ١٣، ص ٧، 1358)
گناه کسروی از نظر آقای صدیق این است که با همکاری 50 نفر از دانشمندان طی تحقیقاتی که کردهاند زبان آذری را زبان گذشته مردم آذربایجان دانستهاند آقای صدیق این مسئله را توهین به ترکان تلقی میکند. در این باره گفته یکی از ادبای معاصر را که درباره زبان آذری تحقیقات گستردهای انجام داده و رساله کسروی را ستوده است میآوردیم که علامه محمد قزوینی به این آسانیها کسی را فاضل نمینامید، ایشان بعد از انتشار رساله زبان آذری در سال 1305 چنین نوشتهاند:
«این رساله، صغیره الحجم، عظیمه ال فایده مؤلف فاضل این سیداحمد کسروی تبریزی یک موضوع بدیع و دلکش را انتخاب نموده و در اطراف آن تحقیقات فاضلانه خود را تمرکز داده است، آن موضوع عبارت است از: حل این دو مسئله: اول آنکه زبان آذری در کتب مؤلفین قدما چه زبانی بوده است؟ ثانیاً زبان ترکی که فعلاً زبان مردم آذربایجان است از چه وقت و در نتیجه چه علل و اسباب تاریخی در آن ناحیه ظهور گردیده است». (مجله ایران شهر، شماره دهم، سال چهارم، 1305، چاپ برلین)
نمونه ای از دهها جعل منبع:
الف) آقای صدیق با هر جعل و تحریف و ترفندی شده میخواهد ثابت کند در سالهای هزاره دوم و سوم پیش از میلاد، ترکان در آذربایجان و بهویژه در تبریز ساکن بودهاند؛ «تبریز شهری است بر بلندای تاریخ که روزگاری ترکان باستان هفت هزار سال پیش در آنجا ساکن بودند». (لغات لهجه تبریز، حسین صدیق، ص ١٠، انتشارات یاران تبریز) و برای تحقیر کردن فرهنگ ایراینی ها نقل قولهای وارونه از کتابها و اشخاص معروفی میآورد: «اما باید گفت که در مشرق زمین نخستین سنگ بنای تمدن را ترکان نهادند و قدمت فرهنگ ترکی در خاورزمین به هفت هزار سال پیش میرسد باید دانست که ساکنان اصلی آسیای میانه ترک بودند و طوایفی از این ترکان، تمدنهای اولیه و نخستین زبانی که بشر بدان سخن گفت زبان ترکی بود و بسیاری از واژههای زبانهای امروزی ریشه ترکی داشته است». (یادمانهای ترکی باستان، ص ٢٧، و فرضیه زبان آذری، ص ١٧ و اکثر نوشتههای آقای حسین صدیق)
وقتی به منبع و مأخذ اصلی کتاب «مباحثی از تاریخ حقوق» نوشته علی پاشا صالح از انتشارات دانشگاه تهران 1348 مراجعه میکنیم، متوجه میشویم که نقل آقای صدیق با نوشتههای آقای صالح، زمین تا آسمان، فرق دارد. آقای علی پاشا صالح، ادعای مفسرین ترک را از رساله تاریخ کمالیست Thesis Kemalist History که در دهههای ٢٠ و ٣٠ در استانبول انتشار یافته بدون هیچگونه اظهار نشر مثبت و منفی در کتابش آورده و آقای صدیق طوری این نقل قولها را در کتابهایش تحریف کرده است که انگار نظر قطعی آقای علی پاشا صالح در کتابش، تاریخ و تمدن ترکان در منطقه را ثابت میکند!
البته گفتیها درباره این رساله و دهههای ٢٠ و ۴٠ قرن بیستم در ترکیه آن زمان زیاد است. آن موقع پانترکیستها پافشاری عجیبی در جعل و تحریف تاریخ ترکان داشته و سعی میکردند اسکان ترکان را در ترکیه بهویژه در خاورمیانه به هزارههای قبل از میلاد برسانند و در ترکیه با آنکه اقوام زیادی از یونانیها، کُردها، ارمنی و عرب و… زندگی میکردند میخواستند ترکیه را فقط به سرزمین ترکان بدل سازند که در آن موقع مورد اعتراض قومیت های ترکیه قرار گرفت و به استادان دانشگاه استانبول که دستور داده بودند در دانشگاه در درس تاریخ هر چه تمدن را در عالم است به ترکها نسبت دهند بهعنوان اعتراض از استادی در دانشگاه استعفا داد.
اما با توجه به گفته بالا باز آقای صدیق مصرّ است که زبانی به نام آذری در آذربایجان وجود نداشته است و با توجه به عقیده اکثر اندیشمندان که بر ارتباط زبان آذری با آذربایجان و ایران و پیوند تاریخی و ناگسستنی آنها تأکید دارند، وی برخلاف عقیده رفقای قدیمی، میخواهند کلمات آذری، آذربایجان، آتش و آذرگشسب را ترکی معنی کنند و سعی میکند با هر چه جعل و تحریف بزرگ، ارتباط تاریخی آذربایجان را با ایران قطع کند .
ب) صدیق در صفحه 102 فرضیه زبان آذری به نقل از هردوت می نویسد: «مادان از سران یا بای های شش قبیله و قوم معروف منطقه تشکیل ده بود که ائتلاف داشتند و زبان غالب میان این قبایل ترکی بود و باهای ترکی اقوامی که ترکی نمی دانستند کتابت آموختند و آنها را وادار کردند که اوصاف ترکان را بر روی سنگ ها و به گویش های خود نقل کنند!!»
بدون اینکه بگوید این جملات هردوت در کجای کتابش و در کدام صفحه از ترجمه فارسی آن آمده است. ظاهرا نویسنده برای فریفتن خوانندگان عوامش و برای اینکه دل آن ها را خوش نگه دارد این جملاتی جعلی را که فقط می تواند از ذهن خودش متراوش شود آورده و به زبان هردودت بسته است و اصلا پیش خود فکر نکرده است که ممکن است برخی به سراغ کتاب هردوت بروند و دروغ بزرگش فاش شود.
هرودوت در بند 101 ا از کتاب نخست خود، پیرامون مادها چنین مینویسد: «دیا اوکو تنها اقوام ماد را توانست گرد خود جمع آورد و بر آنها حکومت کند. این اقوام مشتمل بر چند گروه بودند بشرح زیر: بوسه Bouse، پارتاکنی Paretacenie، استروشات Strouchate، آریزانت Arizante، بوده Boude و ما گس (مغ ها) Mages . چنین بود شرح گروه های ماد.»
این جملات واضح را صدیق این گونه تحریف و از خود اختراع کرده است: «مادان از سران یا بای های شش قبیله و قوم معروف منطقه تشکیل ده بود که ائتلاف داشتند و زبان غالب میان این قبایل ترکی بود و باهای ترکی اقوامی که ترکی نمی دانستند کتابت آموختند و آنها را وادار کردند که اوصاف ترکان را بر روی سنگ ها و به گویش های خود نقل کنند!!» (رویه 102)
همچنین صدیق اصالت و قدمت نام «ماد» را به چالش کشیده . آن را واژه ای تحریف شده از «بای» ترکی دانسته است و می گوید که بای به صورت های «مای»، «ماه»، ماذ و ماد تلفظ شده. (همان)
نخست آنکه نام ماد هم در کتیبه آشوری به صورت «آمادای» آمده (دیاکونوف،تاریخ ماد: ص 144) و هم به صورت «مادای» در کتاب پیدایش تورات. افزون بر آن در سنگ نبشته های هخامنشی نیز این نام را به صورت «مادَ» نگاشته اند. Mede در نوشته های یونانی نیز روشن گر واژه ماد است و نه واژه من درآوردی بای. از دیگر سو هرودوت (کتاب 7، بند 62) پیرامون نام مادها و پیشینه آنها چنین نگاشته که آنها ابتدا خود را آریان Aryan میخوانده اند و سپس ها ماد نام گرفتند.
واژه یونانی شده آریان، همان ائیری نَ در فروردین یشت است که صورت کهن ایران است و نه ترکستان! تازه در دوره بیرونی و کتاب آثارالباقیه (رویه 153) است که واژه مادی به ماه تحریف گشته!
این که وی تلاش می کند تا نام آذربایجان را ترکی جلوه دهد، نشان از کم آگاهی های آشکار تاریخی او دارد. نام آذربایجان در کتیبه کعبه زرتشت شاپور یکم، به صورت «آتورپاتیکان» آمده است(راهنمای کتیبه های ایرانی میانه ، سعید عریان و کتبیه های پهلوی، دفتر دوم، داریوش اکبر زاده). پات از ریشه اوستایی پئیتی و به معنای نگهبان است. کان یا گان پسوند مکان ساز می باشد، مانند پادگان. و آتور همانی است که شاپور در انتهای نبشته اش بیان داشته بری شادی روان اطافیان خود روشن داشته، یعنی آذر یا آتش. پس آتورپاتیکان، به روشنی یعنی، جایگاه نگهداری آتش که به وجود آتشکده معتبر و بزرگ آذرگشنسپ در این سرزمین داشته است. بدین گونه تلاش برای ترکی جلوه دادن نام آذربایجان، جز غرض ورزی و سخنان غیر علمی ، مفهوم دیگری ندارد.
ج) تا حال که 85 سال از انتشار رساله زبان آذری میگذرد با هیچ انتقادی از طرف علما و دانشمندان مواجه نشده است بلکه ده ها کتاب، جزوه و رساله در تأیید گفتههای کسروی انتشار یافته است. ولی مطالب منتشر شده از طرف آقای صدیق با تعصبات ترکیگرائی انجام گرفته و منکر زبان آذری بوده است و این مسئله را فرضیه صهیونیستها در ایران دانسته و رساله کسروی را هم ساخته و پرداخته صهیونیستها میداند. وی از کتاب تورات چنین نقل میکند:
«چنین گوید، یهوه، آن پسرم که نخست تولد یافته، اسرائیل است و دنیا را میان اسرائیل و کورش، نجات دهنده اسرائیلیان تقسیم کردهاند». (یادمانهای ترکی باستان، ص 20، ح ـ صدیق)
من در کتاب تورات بخش سفر خروج را هر چقدر گشتم، نتوانستم تقسیم کردن دنیا را بین فرزندان کورش (ایرانیها) و فرزندان اسرائیل مطلبی پیدا کنم. نمیدانم، آقای صدیق این تقسیم کردن دنیا را از کجا آورده و به تورات چسبانده!
جعل و تحریف از طرف آقای صدیق درباره آذربایجان و ترکان به حدی است که به این آسانی نمیشود آنها را رفع و رجوع نمود. زمانی از اشیاء باستانی به زبان ترکی باستان یافته شده در ایران صحبت میکند و زمانی از آثار باستانی ترکی مسجد کبود و زمانی آرامگاههای ترکی در جنوب دریاچه ارومیه (یادمانهای ترکی باستان، ح ـ صدیق، صص 21 و 22). وقتی به منبع این آثار باستانی (به گفته آقای صدیق) مراجعه میشود متوجه میشویم که این آثار باستانی یا به زبان ایلامی یا سومری و یا زبانهای مادها و مانناها میباشد که آقای صدیق آن زبانها را ترکی جا میزند . هیچ باستانشناسی جرأت نکرده ترکان و… را به سومریان نسبت دهد و فقط آقای صدیق است که ادعا دارد (ایرانیها) ایادی استعمار صهیونیسم، این اشیاء را در موزهها مسکوت گذاشتهاند.
تناقض گویی در خصوص نام آذربایجان:
در کتاب پیدایی انسان و رسائی فودالیسم در آذربایجان می نویسد:
«در اواخر سده چهارم میلادی آترپات سرکرده ایرانی آذربایجان، حاکم این ولایت شد و از این پس نام سرزمین مادها به آتروپاتن تبدیل شد. واژه آتروپاتن یک کلمه کهن آذربایجانی است. این کلمه را ایرانیان به شکل آذربادگان و ارمنیها بهصورت آتروپاتگان و عربها آذربایقان تلفظ میکنند که به معنی نگهبان آتش است که از آئین باستان ما حکایت میکند. از دوره باستان، آئین زرتشت در میان مادها و آتروپاتن رایج بود. و در احکام اساسی آئین زرتشتی رویاروی همدیگر میایستادند و در جهان فرمان میدادند». (از پیدایی انسان و رسائی فئودالیسم در آذربایجان، اقتباس و ترجمه: حسین دوزگون، ح ـ صدیق، ص 22/18)
تناقض های عقیدتی و ایدئولوژیکی آقای صدیق را با نظرات فعلی او مقایسه کنید!
جعل و تحریف و معانی لغات
همچنان که در بالا نیز آورده شد، آقای صدیق به تبعیت از رفقا کلمات آذربایجان و آذر و آتش را ناشی از آترپاتگان و آن دیگر نسبت از زرتشت بوده است، این گفتههای چهل سال پیش رفقا بود که آقای صدیق هم به آن افتخار میکرد و حالا چون کشتیبان را را سیاستی دیگر آمده است طبق این سیاست باید کلمات به ترکی تبدیل شود! چارهای نیست کلمات آذر، آتش و آذربایجان را که نمیتوانند از تاریخ و ادبیات محو کنند باید با جعل و تحریف استحاله ترکی کرد.
تا چند سال پیش آقای صدیق و امثال ایشان اصلاً منکر زبان آذری و آذربایجان بودند و حالا دیدند که نمیتوانند زبان آذری و آذربایجان را انکار کنند، میگویند: «اصلاح آذری را کسروی جعل نکرد آن را به نفع ترکیستیزان مصادره کرد». (فرضیه زبان آذری، ص ۴۴) پس چه بهتر آذری را با معنی کردنهای غلط واژهای ترکی جا زده، و کلمات را به ترکی تبدیل کنند. آقای صدیق با صغری کبری چیدن و شاهد آوردن از معنی آتش ـ آذر از ادبیات فارسی و ترکی و مورخین بدنامی همچون سیداف و دنبالهرو آن زهتاب میگوید: «بدینگونه ادعا میکنیم آذری یک کله اصیل و ناب ترکی است و کلمات آذر و آتش مأخوذ از کلمات ترکی است که آذ به ترکی آذربایجان و دیوان آذر سلحشوران آذری گفته میشود. (لهجه لغات تبریز، ص ١٢، فرضیههای زبان آذری، ص ۴٠، و یادمانهای ترکی باستان، ص ٢٨، که در اکثر نوشتهها، کتابهای صدیق تکرار شده است.)
این افراد باید کمی تأمل کرده و ببینید که تاکنون آذربایجانیها را به نسل اوغوز و گرگ خاکستری نسبت میدادند و حالا تبدیل کردهاند به دیوان آذ در آذربایجان. نه اینکه آقای صدیق دکتر دیرینشناس و استاد زبانهای ادبیات ترکی و باستانشناس و مدرس گاتها و یشتها (یادمانهای ترکی باستان، صص ١٢-١١) «در زمانی که هنوز لیسانس نگرفته بود در ٢٢ سالگی» از این آقای دیرینشناس هیچ بعید نیست فردا نسل آذربایجانی را به سرخپوستان و به قبیله مالایاها برساند!!!
امثال محمد قزوینی، عباس اقبال، محیط طباطبایی و دهها استاد و دانشمند درباره رساله «زبان آذری» کسروی مطالب، کتابها و رسالهها نوشتهاند. آیا کتاب نوشتن درباره زبان آذری توهین به ترکان تلقی میشود و باید شنیعترین فحشها و توهینها را نثار این دانشمندان کرد؟
با معذرت و عذرخواهی تمام از خوانندگان اجازه میخواهم قسمتی از توهینهایی که آقای صدیق در کتابها و روزنامهها (از بس که این توهینها زیاد است، ذکر منبع باعث اطاله کلام خواهد شد) آورده شود، خواننده قضاوت کند که آیا این کلمات از دهان به اصطلاح یک استاد دانشگاه خارج شده است؟ آیا تاکنون بودهاید که یک استاد آشکارا درباره همکاران و همقطاران خودش چنین نسبتهایی روا دارد؟ «نوکر امپریالیزم، شونیزم فارس، سرسپرده بیگانه، جیرهخوار، تئوریسین فارس خود فروخته، بیشخصیت، اوباش ترکیستیز بدنام، ترکستیز رسوا، استاد لگدانداز، استادانی که بر سر سفره مردار شاهنشاهی نشستند، بداندیشان آذربایجانیهای خودفروخته، پتیاره مغزان، کرکسهای مردار شاهنشاهی، اسلامستیز، محققین جیرهخوار و… ».
و خطاب این توهینها چه کسی کسانی هستند؟
محمدعلی فروغی، دکتر محمدامین ریاحی، عبدالعلی کارنگ، دکتر منوچهر مرتضوی، فضلاله رضا، دکتر ادیب طوسی، محمد مقدم، رضازاده ملک، محمد قزوینی، عباس اقبال، محیط طباطبایی (بهعنوان نوچههای کسروی)، یحیی ذکا، سیدحسن تقیزاده، کاظمزاده ایرانشهر، دکتر رضازاده شفق، مهندس ناصح ناطق، رعدی آذرخشی، استاد پورداود، دکتر حسینقلی کاتبی، محمدرضا شعار، دکتر محمود افشار، احسان یارشاطر و دکتر تقی ارانی.
فحاشی به محمد علی فروغی:
برای نمونه توهینهایی که از طرف صدیق به دو نفر از این اساتید شده و علت آنها را در زیر میآوریم:
آقای صدیق درباره محمدعلی فروغی میگوید: «فروغی یهودی میهنفروش در سال 1313 فردوسی بازی را بنیاد نهاد و انتساب مثنوی و معنوی یوسف و زلیخان را به فردوسی انکار کرد». (یادمانهای ترکی باستان، ص 14، ح ـ صدیق، سال 83، تهران) ملاحظه بفرمایید، چون محمدعلی فروغی جشن هزاره فردوسی را در سال 1313 بنیاد نهاد و مثنوی یوسف و زلیخا را که یک دیوان جعلی است و ترکان به فردوسی نسبت دادهاند، بهعنوان توبهنامه فردوسی از تاریخ ایران باستان در شاهنامه این کتاب نه فقط مورد قبول محمدعلی فروغی نبود، بلکه تا حال هیچ شخصی شاهنامهشناسی آن کتاب را از فردوسی نمیداند و کلاً کتاب جعلی پنداشته شده است. حالا به خاطر اینها محمدعلی فروغی میشود ترکستیز، میهنفروش و صهیونیست، ادعا که خرج ندارد و بازخوانستی!!!
درخواست اعدام عنایت الله رضا در اوایل انقلاب:
دومی آقای عنایت اله رضا است که آقای صدیق دربارهاش مینویسد. قبل از اینکه گفتههای آقای صدیق را نقل کنیم، راقم این اسطور از بازماندگان آقای فضلاله رضا عذر خواسته و به خاطر خدماتی که درباره آذربایجان انجام داده به روح ایشان درود میفرستد.
«دشمنان آذربایجان کیها هستند. عنایتاله رضا، مرد هزار چهره، می خواره، لات، چاقوکش، بیشخصیت و چشمش به دنبال ناموس مردم، ارگان آزادیخواهان آذربایجان درخواست اعدام او را دارد». (حسین دوزگون، مجله یولداش، شماره ۵، ص ٢۴)
در فراز دیگر درباره عنایتاله رضا میگوید:
«کارگزار ضدفرهنگی سلطنت پهلوی و نظریهپرداز انقلاب شاه و مردم که در تاریخ آذربایجان [آران] از اختراعات اوست». (روزنامه نوید آذربایجان، شماره ٣٠۴، ص ٣، ح ـ صدیق)
در قبال این اتهامات چه میشود گفت؟ آیا خواننده باور میکند که این کلمات از دهان به اصطلاح یک استاد دانشگاه خارج شده است؟ آیا آقای صدیق نباید بداند استعمال لفظ اران از اختراعات آقای فضلاله رضا نیست و رفقای ایشان در سال 1918 کلمه آذربایجان را که اسم یکی از استانهای ایران است دزدیدند و به جای اران استعمال کردند. اگر آقای صدیق حداقل پنج جلد کتاب از دواوین و تواریخ ایران خوانده بودند، متوجه میشدند که کلمه اران حداقل بهطور متوسط ٣٠ بار در هر یک از کتابهای ویس و رامین و خمسه نظامی و دیوان قطران و خاقانی و تاریخ ایلخانان و راحتهالصدور و تاریخ مغول آمده است.
· تناقض گویی صدیق در مورد بابک خرمدین؛ یک روز قهرمان یک روز ضد اسلامی:
آقای صدیق از قهرمانان محبوبش، بابک و مزدک بهعنوان ترک قهرمان مبارز پرولتار یا برعلیه شاهان نام میبرد که با استعمارگران ساسانی و مسلمانان و خلیفه عربها جنگیده است و آقای صدیق در حق بابک گفته است:
«آذر اوغلو بابک!
دور ایاقا، چیخ بیر داغ اوسته
گور نه چکیلیب دور داغلار داغ اوسته» (مجلس یولداش، شماره ١٧، ص ١، حسین دوزگون)
وقتی زما اقتضا کند، بابک و مزدک میشوند ایرانی. برعلیه مسلمانان «ترکیستیزان همه معارف و ترکی اسلامی را به حکومتهای فاسد پیش از اسلام و یا جنبشهای مجوسی و مزدکی و بابکی ضداسلامی حداقل 170 قیام مجوسی و ارتدادی علیه اسلام در سرزمین ایران ثبت شده است». (ایرانشناسی، ص 246، نشر تازهها، ح ـ صدیق)
گفتنیها و نوشتنیها درباره نوشتههای آقای صدیق در موضوع تحریفات و جعلیات درباره فرهنگ و زبان آذربایجان آن قدر زیاد است که باید کتابها نوشته شود. اما از آنجایی که آقای صدیق به دنبال بهانه هستند که ملیگراها و فرهیختگان آذربایجانی را محاکمه تاریخی کنند، یکی از این ایرانپرستها را که در طول تاریخ وزنهای بوده است میآوریم؛
آقای صدیق میتواند برای ایشان محاکمه تاریخی (آن هم از نوع صحرایی) ترتیب دهند.
شاه اسماعیل صفوی بنیانگذار سلسله صفویان که آقای صدیق ایشان را به نام خطایی میشناسد و دیوان ترکی هم بر ایشان جعل کردهاند، در موقع تاجگذاری در تبریز میگوید:
«من از آسمان هبوط کردم من فرزند فریدونم، فرزند جمشیدم فرزند رستمم، من فرزند حیدرم». (کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، شماره 120/119، ص 22)
و به این ترتیب خودش را با گذشته تاریخ ایران باستان پیوند میزند.
آقای صدیق! آیا برای محاکمه تاریخی موضوعی جالبی نیست؟!!
و در آخر باید از آقای صدیق سؤال کرد که:
در زمان تحصیل ایشان در حوزه علمیه تبریز، علمائی همچون «آقا میرزا عمران، آقا میرزاغلامحسین هریسی، وقایعی مشکوه تبریزی، مرحوم علیاکبر صبا و مرحوم امیر شقاقی» مقالات ایرانشناسی، ص ۵، ح ـ صدیق، نشر تازهها، سال 1378) در درس اخلاق به ایشان متذکر نشدهاند که یک مسلمان نباید بیجهت به مسلمان دیگر تهمت و اتهام و افترا بزند؟!
نقدی بر کتاب یادمان های ترکی باستان- کاظم آذری