جنبه های قومی- سیاسی و امنیتی مناقشه ی آذربایجان و قره باغ

۱۹ بهمن, ۱۳۹۲
جنبه های قومی- سیاسی و امنیتی مناقشه ی آذربایجان و قره باغ

این میان برخی جنبه های مهم هستند که در نگرش و رفتار طرفین درگیر مناقشه، نقشی چشمگیر و بلکه اساسی بازی می کنند. در میان جنبه های یادشده مباحث قومی- سیاسی و امنیتی دارای اهمیت ویژه ای هستند.  

 

جنبه های قومی- سیاسی

یکی از مهم ترین جنبه ها و موانع حل مناقشه ی آذربایجان- قره باغ، ویژگی های قومی- سیاسی آذربایجان است؛ عاملی که در همه ی حوزه های حیات رسوخ می کند و ناتوانی در رسیدن به مخرجی عام برای هر دو طرف مناقشه و نیز عوامل درگیر یا علاقه مند به آن را دامن می زند. این ویژگی های آذربایجان از سه لایه ی سخت درهم پیچیده ی تاریخی، قومی و سیاسی تشکیل می شود که در زیر، آنها را مورد توجه قرار می دهیم.

لایه ی تاریخی از جنبه های آفرینش، تشکیل و توسعه ی دولت آذربایجان بحث می کند. آذربایجان امروزین تنها در اواخر ماه مه سال 1918میلادی و به دنبال سقوط امپراتوری روسیه بر نقشه ی جهان ظاهر گردید. این کشور برای چند روز نخست موجودیت خود، جمهوری دمکراتیک مسلمان شرق قفقاز نامیده می شد. این نام خود نشانگر پیدایش نخستین دولت دمکراتیک مسلمان در جهان بود. به هر روی، چند روز بعد مقامات این کشور نوپا بنا بر توصیه ی عثمانی نام دولت شان را به آذربایجان تغییر دادند. هیچ کس نمی دانست این کشور و سراسر منطقه ی قفقاز در برابر رد این توصیه چه واکنشی نشان می داد. نام «آذربایجان» هرگز برای هیچ نقطه ای از قفقاز جنوبی به کار نرفته بود. آذربایجان نام ناحیه ی تاریخی و اداری ایران در مرز جنوبی قفقاز بود. ترکان عثمانی به دنبال تشکیل دولتی پان ترک بودند و به این ترتیب منطقه ی جنوب قفقاز به همراه ناحیه ی شمال ایران پیوستگاهی می شد که راهبردی ترین اهمیت را در ارتباط میان امپراتوری عثمانی و آسیای مرکزی، یعنی گاهواره ی تمدن ترکی می یافت و دقیقا پس از سقوط امپراتوری روسیه، مناسب ترین زمان برای جامه ی عمل پوشاندن به رؤیاهای ژئوپولیتیک عثمانی ها فرا رسیده بود.[1]

عثمانی ها برای مشروعیت بخشیدن بیشتر به خواست های خود، آذربایجان دومی را خلق کردند. منطق این عمل بسیار ساده و از دید ژئوپولیتیک مقرون به صلاح بود؛ اگر دو چیز هم نام وجود دارند، منطقا بایستی با هم یکی شوند.  چنین سیاستی در کشورهای همسایه، به ویژه در ایران، احساساتی منفی پدید آورد. رئیس هیأت نمایندگی وقت آلمان در قفقاز طی گزارشی به صدر اعظم آن کشور می نویسد: «در ایران، این حقیقت که ترکیه نام «آذربایجان» را برای شرقی ترین جمهوری از جمهوری های سه گانه ی ماوراء قفقاز برگزیده است تا قادر به طرح دعاوی بر ضد آذربایجان ایران باشد، احساسات منفی شدیدی در میان ایرانیان ایجاد کرده است. التهاب در ایران حتی از این هم بیشتر است زیرا ایرانیان به هیچ وجه دوست تاتارها(اهالی آذربایجان قفقاز تا پیش از دهه ی بیستم میلادی به این نام خوانده می شدند)نیستند.»[2]

جالب این جاست که چنین اظهار نظرهایی امروزه هم به طور متناوب در آذربایجان به عمل می آید. برای نمونه، رهبر حزب جبهه ی خلق متحد آذربایجان و کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری در سپتامبر سال 2008 قدرت قزان قلی اف اعلام کرد که آذربایجان باید نام خود را به «آذربایجان شمالی» تغییر دهد و خود وی آن را در نخستین بند برنامه ی انتخاباتیش گنجانید. وی گفت که تغییر نام، علامتی به جهان است که اگر شمال وجود دارد، جنوب هم هست.[3]

افزون بر این، عثمانی ها می خواستند مرز مشترکی با کشور زیردست نوین خود داشته باشند. به همین دلیل آذربایجانی ها تا آن جا که امکان داشت دعاوی ارضی مطرح کردند و خواستار الحاق قره باغ، زنگه زور، ناحیه ی سِوان، درّه ی آرارات به همراه ایروان، بخش های بزرگی از اراضی گرجستان، بخش های جنوبی و مرکزی داغستان و نواحی دیگر به خاک خود شدند. مناقشه ی قره باغ دقیقا در نتیجه ی چنین روندی بروز کرد.

اما، ترکان(عثمانی ها) در جنگ جهانی اول شکست خوردند و بلشویک ها که کنترل نواحی جنوبی قفقاز را به دست گرفته بودند، تصمیم گرفتند نام «آذربایجان» را به خاطر کاربردهای چندوجهی ژئوپولیتیک آن همچنان حفظ کنند. آذربایجان، نخستین و تا سال1930م. تنها جمهوری مسلمان اتحاد شوروی بود و کرملین از این حقیقت برای تضعیف موقعیت قدرت های امپریالیستی همچون بریتانیا و فرانسه در مستعمرات اسلامیشان از خاورمیانه تا هندوستان بهره می برد. به همین دلیل مقامات شوروی تا جایی که امکان داشت با دعاوی ارضی آذربایجان موافقت کرده و سراسر قره باغ و نخچوان، نیمی از زنگه زور و بخش هایی از اراضی گرجستان را به آن دولت واگذاشتند. از آن هنگام آذربایجان به پوستر تبلیغاتی انقلاب کمونیستی در جهان اسلام تبدیل شد. همچنین تبدیل شدن این کشور به صورت اهرمی برای فشار بر ایران، با توجه به وضعیت آذربایجان آن کشور، مناسب می نمود.  

در سال 1930م. وضعیت ژئوپولیتیک جهان دگرگون شد و آذربایجان به مثابه ی جزئی آسیب پذیر از دولت کمونیستی، به ویژه در منطقه ی راهبردی جنوب قفقاز، درآمد. دلیل این امر به ویژگی های آن موجودیت (ویژگی های سیاسی) باز می گشت. آذربایجان تنها جمهوری در اتحاد جماهیر شوروی سابق بود که نامش از هیچ گروه قومی برگرفته نشده بود. برای نمونه، ارمنستان از ارمنیان، اوکراین از اوکراینیان و مانند آن ریشه می گرفتند. آذربایجان برخلاف دیگر جمهوری های شوروی، از یک دوجین گروه های قومی مانند ترکان، قفقازی ها، ایرانیان و در کنار آنها ارمنیان، روس ها، گرجیان و یهودیان تشکیل شده بود. نزدیک به 55% جمعیت کشور، متشکل از مردمانی ترک زبان بود که رسما ترکان جمهوری آذربایجان خوانده شدند. جالب این که در داده های سرشماری سال 1920م. ترک زبانان ایرانی که در (جمهوری)آذربایجان می زیستند، به عنوان گروه قومی جداگانه- و به مثابه ی مردمان ترک ایران ذکر شدند.[4]

در سال 1933 هیتلر در آلمان به قدرت رسید و آشکار شد که به زودی وقوع یک جنگ جهانی، حتمی است.  اتحاد شوروی با در نظر داشتن مناسبات سنتی و نزدیک ترکیه و آلمان و رویدادهای سال 1918 در جنوب قفقاز تصمیم گرفت ملت آذربایجانی تازه ای را شکل دهد زیرا داشتن گروهی قومی به نام ترکان آذربایجان که به آسانی می توانست خود را متحد ترکیه سازد، بسیار خطرناک بود. منطق این امر، ساده و از دید ژئوپولیتیک نزدیک به مصلحت بود. آلمان ها و ترک ها(ترکیه) نیز طرح های مشابهی داشتند. برای نمونه، در 24 نوامبر سال 1941سفارت آلمان در ترکیه، نامه ای به برلین فرستاد و در آن گزارشی در باره ی کارهای انجام گرفته با رهبران ترک های آذربایجانی ارائه داد که هدفشان آزادسازی قفقاز از حاکمیت شوروی و تبدیل ترکیه به ارباب منطقه بود.[5]

ملت نوین یعنی آذربایجانی ها [یی که شوروی می خواست بسازد] کوره ی مذابی می شد که با هدف ایجاد گونه ای زمینه ی تاریخی، فرهنگی و سیاسیِ متمایز از ترکان و ترکیه، گروه های قومی گوناگون مسلمان را در خود حل می کرد. بدینسان، در سال 1936 ملت تازه ای در جهان پدید آمد که آذربایجانی[در مقابل ملت ترکِ آذربایجانیِ سابق] نام گرفت.[6]

این امر هم در قفقاز و هم در تاریخ مناقشه ی قره باغ، استحاله ی کلیدی دیگری به شمار می رفت. در نتیجه بسیاری از گروه های قومی آذربایجان ناگهان ناپدید شدند. کردان، تالش ها، تات ها، آوارها، لزگین ها و بسیاری دیگر همگی با مردم ترک، ملتی واحد یعنی آذربایجانی ها را تشکیل دادند. این استحاله پیآمدهای وخیمی به دنبال آورد. بدینسان، اتحاد شوروی با این که با چالش های تازه ای رو به رو شد، اما برخی مسائل ژئوپولیتیک خود را نیز حل کرد. مهم ترین این چالش ها مبادله ی جهان وطنی گرایی با ملی گرایی بود. در آذربایجان شوروی، کشوری چند ملیتی، یا یک خُرد اتحاد شوروی در قفقاز، مردمی با زمینه های قومی متفاوت با همدیگر بر پایه ی [ایدئولوژی] جهان وطنی می زیستند. این مردم ناگهان خود را با دولتی مواجه دیدند که از این ایدئولوژی جهان وطنی چشم پوشی کرده و به مسیر ملی گرایی افتاده بود. باید افزود که، این امر به روشی اجباری و در دولتی صورت گرفت که به صورت مصنوعی، جهان وطنی را ایدئولوژی حکومتی خود اعلام نموده بود. با این همه، کرملین سهم ژئوپلیتیک بیشتری به چنگ آورد. نخست این که ملتی ایجاد کرد که از ترکان ترکیه متمایز بود. افزون بر این، این ملت نوین به دلیل ناتوانی و شکنندگیش، یکسره به مقامات مرکزی شوروی وابسته بود و تمامیت خود را تنها به کمک همین مقامات می توانست حفظ نماید. این ملت نوین که در حقیقت به صورت ساختگی شکل گرفته بود، می بایست به طریقی مشروعیت موجودیت خود را تأمین نماید. بدینسان باز نویسی تاریخ از نو آغاز گردید؛ هر نشانه ی علاقه به تاریخ یا فرهنگ قومی یکی از اقلیت ها و هر نوع نشانه ی خودآگاهی ملی غیر آذربایجانی به شدت سرکوب می شد. با این همه، آذربایجان به تنهایی قادر نبود که تاریخ واقعی خود را به مثابه ی تاریخی راستین، به ویژه در گستره ی مبارزات سیاسی جهانی عرضه نماید. بهترین راه برای این دولت، بهره جویی از نفوذ خارجی قدرتمندی بود که می توانست به زور، باور لازم را برای به احراز مقامی که حقش نبود فراهم آورد. اتحاد شوروی به تنهایی این نقش را بر عهده داشت. در روابط آذربایجان- قره باغ و سپس در سربرآوری ملت نوین آذربایجانی، این گره بیش از پیش سفت تر شد.[7]

ملت نوین آذربایجانی اکنون در آغاز ادعای خود، به قره باغ که قبلا سرزمینی قومی بود، به چشم واحدی اداری می نگریست. از این پس اختلافات میان دو ملت ارمنی قره باغ و آذربایجانی ها در سطح تازه ای- که همانا سطح کاملا توسعه یافته ی ملی باشد- برای هر دو ملت  دستخوش تغییر گردید. در گذشته قبیله های ترک آذربایجان امروزین و ارمنیان قره باغ به شیوه ای نسبتا صلح آمیز با هم زندگی می کردند. گاهی مناقشاتی بروز می کرد که بیشتر زمینه ی اقتصادی داشت و در زمانی کوتاه حل و فصل می شد. آنان حتی با همدیگر علیه مهاجمان ایرانی و عثمانی جنگیدند[8] و به تلاش های مبارزاتی بر ضد بازرگانان اروپایی جنوب قفقاز، روسیه، جنوب آسیا و خاورمیانه پیوستند.[9] اینک، البته، چنین مثال هایی غیرواقعی به نظر می رسند.

به هر روی، روند شکل گیری ملت نوین و متمایز آذربایجانی هنوز تکمیل نشده است. در واقع، برخی گروه های قومی، همچون تات های ایرانی که شمارشان نزدیک به دو میلیون نفر تخمین زده می شود، به طور موفقیت آمیزی در ملت واحد آذربایجانی که به ویژه از زمان فروپاشی اتحاد شوروی هویت ملی ترکی را به نمایش می گذاشت تحلیل رفتند. آذربایجانی ها و رهبران ترکیه متناوبا شعار «یک ملت، دو کشور» را به عنوان زیرساخت مناسبات خود اعلام می کردند.[10]

اما این امر تهدیدات داخلی را یکسره برطرف نمی سازد؛ زیرا گروه های قومی که کاملا تحلیل نرفته اند، به صورت جمعی انبوه و فشرده زندگی می کنند و مرزهای برادریشان در کنار کشورهای همسایه قرار دارد. این گروه ها گویشوران لزگی و آوار در بخش شمالی آذربایجان امروزین و هم مرز با برادران خود در داغستان روسیه و تالش های ایرانی زبان در کنار برادران خود در مرزهای جنوبی آذربایجان هستند. ترکیب اراضی این سه ملت (تالش، آوار، لزگین)، 22% از خاک آذربایجان و نزدیک به یک چهارم جمعیت آن کشور را تشکیل می دهد.  

آذربایجان همواره در این هراس به سر می برد که هر دم این سه ملت گام در راه تعیین سرنوشت خود بگذارند و کشور دچار تجزیه گردد. برای نمونه، تالش ها دو بار در سده ی بیستم- در 1919 و 1993 خواستار تشکیل دولت خود شدند. لزگین ها خواست مشابهی را برای تشکیل لزگِیستان متحد در سپتامبر 1991 مطرح نمودند. این کوشش ها موفقیت آمیز نبود. تالش ها توانستند به مدت چند ماه دولت خود را سر پا نگاه دارند در حالی که تصمیم لزگین ها تنها بر روی کاغذ باقی ماند. به هر روی، واقعیت های محض به خودی خود برای درک وضعیت قومی- سیاسی آذربایجان کفایت می کند. اقلیت های ملی برای رعایت حقوقشان تا به امروز تلاش کرده اند. مثلا تالش ها به طور منظم به کشورهای مختلف و جامعه ی جهانی رجوع کرده اند تا در تخفیف فشار مداوم آذربایجان به آنها کمک کنند. آنها در 2008 به اروپا [11]و  در 2009 به جامعه ی جهانی مراجعه کردند.[12] مراجعات مشابهی از سوی اقلیت های ملی دیگر نیز صورت گرفت. آوارها در سال 2008 با مراجعه به رییس جمهور داغستان خواستار کسب پشتیبانی او در برابر آذربایجانی سازی اجباری مقامات باکو شدند.[13]

عوامل تاریخی، قومی و سیاسی ذهنیت تازه ای را در حلقه ی نخبگان آذربایجان ایجاد کرد. از دید آنان سرکوب[اقلیت]ها تنها راه برای حفظ یکپارچگی کشورشان است. در چنین کشورهایی کشمکش و رویارویی، جایگزین مصالحه و همکاری شده است. نخبگان آذربایجانی، ناگورنو قره باغ را تهدید اصلی برای موجودیت خود می بینند؛ زیرا آرتساخ[در بین دیگر اقلیت ها] توانست استقلال خود را به دست آورد. آذربایجان نمی تواند استقلال قره باغ را به رسمیت بشناسد زیرا ممکن است دیگر ملت ها نیز گام در این راه  بگذارند. نه این دولت به قره باغ خودمختاری خواهد داد و نه این امر مورد قبول آرتساخ و ارمنستان خواهد بود. خودمختاری قره باغ حتی از استقلال آن نیز برای آذربایجان مخاطره آمیزتر است چرا که دیگر گروه های قومی هم ممکن است خواستار آن شوند و چنین خودمختاری نه تنها قابلیت تبدیل شدن به استقلال را داراست بلکه حتی آذربایجانی ها را به  عنوان یک ملت، چند پاره خواهد ساخت. به همین خاطر است که برای آذربایجانی ها تنها راه حل کشمکش ناگورنو قره باغ، قره باغی بدون ارمنیان است.

قره باغ و ویژگی های قومی- سیاسی مردم ارمنی

قره باغ جزئی کلیدی از هویت ملی ارمنی نیز هست. معمای مطلب در این است که خودآگاهی ملی ارمنی برای مدتی طولانی تحت سیطره ی عقده ی قربانی بودن قرار داشت که نسل کشی 1915 آن را به اوج خود رسانید. پیروزی در آرتساخ- که در سرشت خود یک پیروزی پان ارمنی بود- تا اندازه ی زیادی مسیر خلاص شدن از این عقده را پشت سر گذاشت. از این رو، شکست در آرتساخ، عقده ی قربانی بودن را در ذهنیت ارمنی، دوباره بر کرسی می نشاند و این امر، تهدیدی نه تنها برای حکومت، بلکه همچنین برای موجودیت ارمنیان به عنوان یک ملت نیز به شمار می رود.

ویژگی های امنیتی

دومین ویژگی درونی کشمکش ناگورنو قره باغ، مسأله ی امنیت است. در دوران شوروی، مهم ترین و به طور اساسی تنها جنبه ی امنیتی آرتساخ طی هفت دهه تبعیض از جانب آذربایجان با فشار و پیگرد مداومی رو به رو شد و آن کشور تصمیم گرفت که شرایط ناگورنو قره باغ را- که در زمان حاکمیت اتحاد شوروی دارای وضعیت منطقه ی خودمختار بود-تغییر دهد. گمان می رود اگر منطقه ی خودمختار ناگورنو قره باغ(NKAR) وضعیت سیاسی خود را تغییر داده از آذربایجان جدا شود و عدالت تاریخی را با پیوستن به ارمنستان و یا اعلام استقلال از نو بر پا سازد، خواهد توانست امنیتش  را پاس بدارد و به بقای خویش تداوم ببخشد.

 در 2 سپتامبر سال 1991 جمهوری خودمختار قره باغ سابق(NKAR) و ناحیه ی شائومیان با هم متحد شدند و استقلال جمهوری قره باغ(NKR) را اعلام نمودند. به هر روی، جنگ توسط آذربایجان که آشکارا اعلام می کرد جمهوری ناگورنو قره باغ در داخل مرزهای 1991 دولتی محتضر بوده و در برابر هر عمل خصمانه ای از سوی آذربایجان آسیب پذیر است، بر آرتساخ تحمیل شد. جمهوری مستقل قره باغ(NKR) تحت تحریم کامل قرار داشت و اراضی و تأسیسات آن زیر بمباران مداوم قرار می گرفت.

آتش بسی که در ماه مه 1994 برقرار گردید، شرایط ژئو- استراتژیک کاملا نوینی در منطقه ی نزاع ناگورنو قره باغ رقم زد. ناحیه ی شائومیان یکسره و بخش هایی از مناطق مارتاکرت و مارتونی متعلق به جمهوری مستقل قره باغ(NKR) به اشغال آذربایجان درآمدند. آرتساخ به نوبه ی خود دست به کار شد تا پنج ناحیه ی تحت محاصره ی (کَلبَجَر، لاچین، قبادلی، زنگلان، جَبرائیل) را کاملا و (فِضولی و آقدام) را به طور جزئی آزاد سازد. با این اقدام، آرتساخ می توانست توازنی راهبردی را با آذربایجان برقرار سازد و امکان هرگونه تماس برآمده از دشمنی احتمالی از سوی آذربایجان را به حداقل برساند. معمولا آذربایجان بر سر  میز مذاکره، خواستار استرداد این اراضی شده و حتی مایل به پذیرش امکانات خودمختاری برای آرتساخ نیست. آرتساخ از 1994 با پرداخت هزینه ی محاصره ی برخی مناطق، نظامی ایمن را علیه تشبثاتی پیش برده است که حتی با طرح چنین پیشنهادهایی، وضعیت را به سود خود رقم بزند. معمای مطلب در این جاست که بدون این نواحی، قطع نظر از هر وضعیتی که پیش بیاید، تأمین امنیت هم قره باغ و هم ارمنستان غیر ممکن خواهد بود. جنبه های امنیتی مختلفی وجود دارند؛ ولی ما در این جا بر مسأله ی امنیتی آب تمرکز  می کنیم.[14]

امنیت آب، پیشتر وارد دستور جلسه ی ژئو پولیتیک جهانی شده هر چند موارد منطقه ای آن ذکر نشده است. در چهارچوب این موضوع، خالی از فایده نیست که به ویژه از اظهارات اخیر دبیرکل سازمان ملل متحد و رهبری ایالات متحده ی آمریکا در باره ی موضوع آب یاد شود. در 24 مارس 2010 سازمان ملل هشدار داد که افزایش تقاضا برای آب و کمبود منابع آن در سراسر جهان می تواند به انگیزه ای برای مناقشه تبدیل گردد. بر پایه ی اظهارات علی ترِکی رئیس کمیته ی مجمع عمومی سازمان ملل افزایش تقاضا برای آب پاک و تنزل ذخایر منابع آبی به طور روزافزونی موجب تلاشی آشکار گردیده است. وی گفت هنگامی که مسأله ی بقا مطرح باشد، مرزهای آبی، توان نهفته ی ایجاد کشمکش را دارا هستند.[15]

وزیر خارجه ی آمریکا هیلاری کلینتون در سخنرانی خود به مناسبت روز جهانی آب در مقر مؤسسه ی نشنال جیوگرافی، صریح تر و مصمم تر از هر زمان دیگر به توضیح اهمیت آب برای ایالات متحده و ژئوپولیتیک جهان پرداخت. کلینتون اظهار داشت: «چالش آب در ملت های در حال توسعه بیشتر آشکار است و می تواند بر هر کشوری در جهان، تأثیر گذاشته از مرزهای سیاسی فراتر رود. هر چه آب کمیاب تر شود، بیشتر توان نهفته ی فعال سازی کشمکش در کشورها و میان کشورها را خواهد داشت.» وی افزود: «بسیاری از منابع آبِ تازه تحت فشار اضافی ناشی از آب و هوا و تغییرات رشد جمعیت قرار خواهد گرفت. 4/2 میلیارد تن به طور قطع با کمبود آب رو به رو خواهند شد و در این مقطع، نبود آب، توسعه ی اجتماعی و اقتصادی را مورد تهدید قرار خواهد داد.»[16]

دیپلمات رده بالای آمریکایی، دسترسی مطمئن به آب پاک را، هم موضوعی انسانی و هم موضوعی مربوط به امنیت ملی توصیف کرد. وی تأکید نمود: « به همین دلیل است که پرزیدنت اوباما و من تشخیص می دهیم که مباحث آبی در موفقیت بسیاری از ابتکارات اصلی سیاست خارجی ما، اجزایی ضروری و مهم هستند.»[17]

حتی فراتر از این، بر پایه ی گفته های هیلاری کلینتون، تعهدات موفقیت آمیز در باره ی آب همچنین می تواند به چگونگی نگرش جهان بر ایالات متحده تأثیر بگذارد. وی اظهار داشت: «زمان زیادی را صرف کار بر مباحثی مانند تروریسم، کنترل تسلیحاتی و غنی سازی اورانیوم می کنیم. اینها موضوعاتی هستند که آشکارا ارزش جلب توجه ما را دارند؛ اما حقیقت این است که آنها مسائلی نیستند که اکثر مردم به طور روزانه با آنها سر و کار پیدا کنند. آب اما مطلبی متفاوت است.

 هنگامی که نگرانی خود را نسبت به این مبحث نشان می دهیم، افراد در سطحی یکسره متفاوت، مخاطب آن قرار می گیرند. هر کسی احساسی حقیقی از تشنگی دارد. همه ی ما تجربه ی روزانه ی شخصی داریم که می توان آن را نقل کرد یا به آن اندیشید حتی اگر اهمیت و سرشت آن به طور گسترده ای دچار تغییر شود. البته توانایی ما در برطرف ساختن نیازهایمان به آب، بستگی به موقعیت جغرافیایی و شرایطمان دارد. اما بر پایه ی ضرورتی زیست شناختی، دسترسی به منابع پایا و با دوام آب، حق هر فردی در سیاره ی ماست.» [18]

اگر امنیت آب برای تنها ابرقدرت جهان و سازمان ملل متحد حیاتی است، پس برای کشورهایی همچون ناگورنو قره باغ به مراتب اهمیت بیشتری دارد. مهم ترین اراضی تأمین کننده ی منابع آب برای ناگورنو قره باغ ناحیه ی کلبجر یا کارواچار است که در شمال منطقه ی لاچین یا کاشاتاق واقع شده است. این منطقه از منتهای درجه ی اهمیت برای آینده ی هر دو کشور ارمنستان و آتساخ برخوردار است. آن جا به طور اساسی واجد همه ی اجزای کلیدی امنیت- نظامی، سیاسی، اقتصادی، ترابری و غیره است. با این حساب تنها یک جزء است که از همه ی  اجزاء یاد شده ی بالا نقش بسیار با اهمیت تری در زمینه ی امنیت بازی خواهد کرد و آن کلبجر است که ضامن امنیت آب برای آرتساخ و ارمنستان بوده و آب آرتساخ را تأمین می کند.

85% از منابع آب در داخل مرزهای ناحیه ی سابقا خودمختار ناگورنو قره باغ از کلبجر سرچشمه می گیرد. رودخانه های وارپا و وروتان که از طریق کانال وارپا- وروتان، آب دریاچه ی سِوان(80% از آب مصرفی ارمنستان از این دریاچه تأمین می شود) را تأمین و به حفظ آن از خشک شدن کمک می کنند، خود نیز در اصل از کلبجر سرچشمه می گیرند. بدینسان اگر آذربایجان کنترل کلبجر را در دست گیرد، آرتساخ و ارمنستان هر دو به طور مداوم در معرض تهدید فشار- آبی و ترور- آبی قرار خواهند گرفت. در چنین وضعیتی هیچ گونه توان نهفته ی نظامی یا اقتصادی قادر به جبران آسیب پذیری آبی دو کشور ارمنی نخواهد بود.   

ساده لوحانه است اگر تصور کنیم که آذربایجان از آب به مثابه ی اهرم فشار استفاده نخواهد کرد. آرتساخ در زمان شوروی این امر را تجربه کرد. در سال 1990 آلودگی مداوم منابع آب مراکز ارمنی نشین ناگورنو قره باغ به [پیدایش] مردمانی مبتلا به سرطان در جنوب قفقاز منتج گردید.[19] و این در شرایطی است که در سال 1970 آذربایجان آخرین نقطه در منطقه ای با شماری از مردم مبتلا به سرطان را تصرف کرد.[20] از این گذشته در قره باغ و آرتساخ هیچ گونه مؤسسه ی صنعتی آلوده کننده ی آب و محیط زیست وجود نداشت و آن جا به خاطر طول عمر مردم و کسانی با سن صد سال یا بیشتر، مقام نخست را در اتحاد شوروی سابق به دست آورده بود.[21]

در حقیقت همه ی دانشمندان، زیست بوم و شیوه ی زندگی مردم قره باغ را عامل طول عمر آنان می دانستند. اما [اینک] شمار بیماران سرطانی منطقه سر به فلک می زند. ظرف سال های 1994- 1988 آذربایجان بارها از آب برای اعمال فشار بر قره باغ استفاده کرده است. همان گونه که بی بی سی در یکی از برنامه های خود گزارش می کند، تأسیسات آبرسانی استپاناکرت، پایتخت قره باغ، توسط آذربایجان دچار خرابکاری شده و 60% جمعیت شهر بدون آب باقی مانده  اند.[22]

آذربایجان همچنین منابع آب مراکز جمعیتی قره باغ ارمنی را آلوده ساخت. در 1991 آذربایجان رودخانه ای را که آب مصرفی استپاناکرت را تأمین می کرد، با ریختن ماده ی شیمیایی ضد جَرَب آلوده نمود. در نتیجه، بخشی از شهر استپاناکرت به خاطر مزه ی تهوع آور آب قادر به نوشیدن آن از شیر نبود. این اقدام به نابودی بخش عظیمی از طیور، مواد غذایی و جانوران اهلی انجامید. در حال حاضر آذربایجان، ارمنستان را به دفن زباله های اتمی در کلبجر متهم می سازد.[23]

مردم کلبجر با توجه به بُعد دیگر مطلب، این گفته را بسیار جدی تلقی می کنند. اگر آذربایجان کنترل کلبجر را به دست گیرد، آنها قادر خواهند بود مواد اتمی را در منابع آب بریزند و آلودگی ایجاد نمایند و سپس آرتساخ و ارمنستان را سرزنش نمایند که گویا آنها با دفن زباله های اتمی، بر اثر «حادثه ای» مثلا ناشی از سیل یا هر بلای طبیعی دیگر موجب آلودگی آب شده اند. در چنین موقعیتی هیچ سازمان بین المللی قادر به کنترل آن نخواهد بود، به ویژه در دولت فاسدی مانند آذربایجان که حتی در باره ی امکان نگهداری مواد رادیو اکتیو هیچ چیز نمی داند. نمونه ی آن سخنان عادل غریب اف، مدیر مؤسسه ی مواد رادیو اکتیو در آکادمی ملی علوم آذربایجان است که در مصاحبه ای با یکی از روزنامه های معروف کشور گفت که بسیاری از منابع رادیواکتیو همچون ابزارهای ایزوتوپی پرشماری که ارتش شوروی در آذربایجان برجای گذاشته بود، مفقود شده اند. بر پایه ی گفته های او این مواد توسط گروه های مختلف تروریست برای ساخت بمب های کثیف و انجام اعمال تروریستی قابل استفاده هستند. هر گونه انتقادات بیشتر در این زمینه خالی از فایده است.[24]   

[1] See, for example, Pomiankowsky I., Der Zusammenbruch des Ottomanischen Reiches, (The Total Collapse of the Ottoman Empire), Wien, 1928, pp..29-30; Hostler Ch, Turkism and the Soviets, London, 1957, pp.146-148.

[2] DE/PA-AA/R11063, DuA Dok. 436 (nur Anlage 3 gk.), Central register: 1918-A-48749, Embassy/consular serial number: J. Nr. D. 1629.

[3] Senjaly Tamila, “Gudrat Gasanguliev: Azerbaijan Should Change its Name”), Day.Az, http://www.day.az/news/politics/130533.html, September 15, 2008.

 

[4] See, for example, Great Soviet Encyclopedia, Volume 1, Article Azerbaijan Soviet Socialist Republic, Soviet Encyclopedia, Cooperative Association, Moscow, 1929, p.641.

 

[5]  “Leader of Azerbaijani Turks about the Liberation of the Caucasus,” translated from German, German Embassy in Ankara, Document NA6032, November 24, 1941, available at the Our Victory website, http://9may.ru/unsecret/m10011709.

[6] See Alekperov A., Research on Archeology and Ethnography of Azerbaijan, Azerbaijan Soviet Socialist Republic Publishing House, Baku, 1960, p.71.

[7] For more detailed information see, for example Babayan David, “The Nagorno Karabakh Conflict and Self-Determination of the Azerbaijani People”, Central Asia and the Caucasus Journal (Sweden),N5, 2003.

[8] АВПР (Архив внешней политики России при МИД РФ) (Foreign Policy Archive of Russia under the Russian Federation Foreign Ministry), ф. СПР, 1726, д.9, л.89б

[9] Mamedov S., Historical Ties between the Azerbaijani and Armenian Nations (Second Half of XVII – first quarter of XVIII centuries), Baku, Elm, 1977, p.114

 

[10] “President Ilham Aliev: Azerbaijani and Turkish Diaspora Will Operate as a Single Organ, Trend News Agency, http://ru.trend.az/news/top/895653.html, March 9, 2007.

 

[11] “Europe, You Should Hear Our Right Voice!”, Tolish Press, http://tolishpress.org/news/364.html, June 21, 2008.

[12]  “Appeal of the Talysh National Movement Addressed to All International Organizations, All Human Right Organizations and Human Rights Advocates,” TolishPress, http://tolishpress.org/news/671.html, April 15, 2009.

[13] “The Avars of Azerbaijan Ask Dagestan President Protect them from Azerbaijanisation,” Caucasian Knot, http://www.kavkaz-uzel.ru/newstext/news/id/1223420.html, June 18, 2008.

 

[14] For more detailed information about issues of water security and the Azerbaijani-Karabakh conflict see Babayan David, Water Issue within the Context of the Nagorno Karabakh Conflict Settlement, Stepanakert, “Dizak Plus” Publishing House, 2007.

[15] “United Nations: Water shortage can cause global conflict,” Coal Geology, http://coalgeology.com/united-nations-water-shortage-can-cause-global-conflict/3543/, March 24, 2010.

 

[16] Hillary Rodham Clinton, Secretary of State, National Geographic Society, Washington, DC, US Department of State, http://www.state.gov/secretary/rm/2010/03/138737.htm, March 22, 2010.

[17] Ibid.

[18] Data On Oncological Deceases in 1990-1991, Bulletin of the Oncological Center of the NKR (Nagorno Karabakh Republic) Ministry of Health, Stepanakert, 1992.

 

[19] Data On Oncological Deceases in 1990-1991, Bulletin of the Oncological Center of the NKR (Nagorno Karabakh Republic) Ministry of Health, Stepanakert, 1992.

[20] See Napalkov N., Tserkovny G, Merabishvili V, Preobrazhenskaya M., “Sickness rate of Malignant Neoplasms among the population of the USSR in 1976”, The Issues of Oncology Journal, N4, 1980, pp.18, 30; Napalkov N., Tserkovny G, Merabishvili V, Preobrazhenskaya M., “Sickness rate of Malignant Neoplasms among the population of the USSR in 1978”, The Issues of Oncology Journal, N9, 1981, p.10.

[21] Atlas of the Azerbaijani Soviet Socialist Republic, Central Department of Geodesy and Cartography under the Council of Ministers of the USSR, Moscow, 1979, p.5; Izvestiya Newspaper, April 1, 1961, p.2; Statistical Digest “Health Care of the USSR”, Moscow, 1960, p.25; Boziyan Kh., ‘Humans Should Live Longer’, Azerbaijani State Publishing House, Baku, 1971, pp.17-21, 56-59.

 

[22] BBC News, December 8, 1990.

[23] See Illegal Activity of Armenia in the Occupied Territories of Azerbaijan, http://www.mns.gov.az/ermenistaninfealiyyeti_ru.html, Ministry of National Security of the Azerbaijan Republic.

[24] Orudzhev, R., International Atomic Energy Agency and the Americans are looking for Radioactive Landfill, Echo Newspaper, October 11, 2005.

منابع و مآخذ

1 See, for example, Pomiankowsky I., Der Zusammenbruch des Ottomanischen Reiches, (The Total Collapse of the Ottoman Empire), Wien, 1928, pp..29-30; Hostler Ch, Turkism and the Soviets, London, 1957, pp.146-148.

2 DE/PA-AA/R11063, DuA Dok. 436 (nur Anlage 3 gk.), Central register: 1918-A-48749, Embassy/consular serial number: J. Nr. D. 1629.

3 Senjaly Tamila, “Gudrat Gasanguliev: Azerbaijan Should Change its Name”), Day.Az, http://www.day.az/news/politics/130533.html, September 15, 2008.

4 See, for example, Great Soviet Encyclopedia, Volume 1, Article Azerbaijan Soviet Socialist Republic, Soviet Encyclopedia, Cooperative Association, Moscow, 1929, p.641.

 

5 “Leader of Azerbaijani Turks about the Liberation of the Caucasus,” translated from German, German Embassy in Ankara, Document NA6032, November 24, 1941, available at the Our Victory website, http://9may.ru/unsecret/m10011709.

6 See Alekperov A., Research on Archeology and Ethnography of Azerbaijan, Azerbaijan Soviet Socialist Republic Publishing House, Baku, 1960, p.71.

7 For more detailed information see, for example Babayan David, “The Nagorno Karabakh Conflict and Self-Determination of the Azerbaijani People”, Central Asia and the Caucasus Journal (Sweden),N5, 2003.

8 АВПР (Архив внешней политики России при МИД РФ) (Foreign Policy Archive of Russia under the Russian Federation Foreign Ministry), ф. СПР, 1726, д.9, л.89б.

9 Mamedov S., Historical Ties between the Azerbaijani and Armenian Nations (Second Half of XVII – first quarter of XVIII centuries), Baku, Elm, 1977, p.114.

10 “President Ilham Aliev: Azerbaijani and Turkish Diaspora Will Operate as a Single Organ, Trend News Agency, http://ru.trend.az/news/top/895653.html, March 9, 2007.

11 “Europe, You Should Hear Our Right Voice!”, Tolish Press, http://tolishpress.org/news/364.html, June 21, 2008.

 

12 “Appeal of the Talysh National Movement Addressed to All International Organizations, All Human Right Organizations and Human Rights Advocates,” TolishPress, http://tolishpress.org/news/671.html, April 15, 2009.

 

13 “The Avars of Azerbaijan Ask Dagestan President Protect them from Azerbaijanisation,” Caucasian Knot, http://www.kavkaz-uzel.ru/newstext/news/id/1223420.html, June 18, 2008.

 

14 For more detailed information about issues of water security and the Azerbaijani-Karabakh conflict see Babayan David, Water Issue within the Context of the Nagorno Karabakh Conflict Settlement, Stepanakert, “Dizak Plus” Publishing House, 2007.

15 “United Nations: Water shortage can cause global conflict,” Coal Geology, http://coalgeology.com/united-nations-water-shortage-can-cause-global-conflict/3543/, March 24, 2010.

16 Hillary Rodham Clinton, Secretary of State, National Geographic Society, Washington, DC, US Department of State, http://www.state.gov/secretary/rm/2010/03/138737.htm, March 22, 2010.

17 Ibid.

18 Ibid.

19 Data On Oncological Deceases in 1990-1991, Bulletin of the Oncological Center of the NKR (Nagorno Karabakh Republic) Ministry of Health, Stepanakert, 1992.

20 See Napalkov N., Tserkovny G, Merabishvili V, Preobrazhenskaya M., “Sickness rate of Malignant Neoplasms among the population of the USSR in 1976”, The Issues of Oncology Journal, N4, 1980, pp.18, 30; Napalkov N., Tserkovny G, Merabishvili V, Preobrazhenskaya M., “Sickness rate of Malignant Neoplasms among the population of the USSR in 1978”, The Issues of Oncology Journal, N9, 1981, p.10.

21 Atlas of the Azerbaijani Soviet Socialist Republic, Central Department of Geodesy and Cartography under the Council of Ministers of the USSR, Moscow, 1979, p.5; Izvestiya Newspaper, April 1, 1961, p.2; Statistical Digest “Health Care of the USSR”, Moscow, 1960, p.25; Boziyan Kh., ‘Humans Should Live Longer’, Azerbaijani State Publishing House, Baku, 1971, pp.17-21, 56-59.

22 BBC News, December 8, 1990.

23 See Illegal Activity of Armenia in the Occupied Territories of Azerbaijan, http://www.mns.gov.az/ermenistaninfealiyyeti_ru.html, Ministry of National Security of the Azerbaijan Republic.

24 Orudzhev,R., International Atomic Energy Agency and the Americans are Looking for Radioactive Landfill, Echo Newspaper, October 11, 2005.

 

 

 

 

http://www.journal-neo.com

 

26.06.2010
David Babayan

ترجمه: دکتر مجتبی برزویی