سخنی چند در کیستی فرهنگی و ملی مردم جمهوری اران

۳ مهر, ۱۳۹۲
سخنی چند در کیستی فرهنگی و ملی مردم جمهوری اران

 اشک چشم]. شناخت و تجزیه و تحلیل دقیق علمی از کیستی (هویت) ملَی این سرزمین آنچنان که بوده‌اند و دگرگونیهائی که در درازای رویدادهای سیاسی ـ اجتماعی دویست ساله در کیستی ملَی آنان پدید آمد برای ما ایرانیان از ضروریات است.
با تکیه بر چنین شناختی است که ما (ایرانیان) خواهیم توانست مواضعی درست و انسانی بهنگام بروز رویدادهای سیاسی ـ اجتماعی در آینده‌ای نچندان دور داشته باشیم.
موظوع پایندگی و خودرونمایی کیستی (هویت) فرهنگی و ملی در جمهوری اران در بین تمامی کشورهای تازه به استقلال رسیده شوروی سابق از ویژگی خواصی برخوردار است. این ویژگی ناشی از پیامدهای خاصَ تاریخی سرزمین‌های فرارود ارس می‌باشد.
خواست ما در این نبشتار اینست که با در نگاه انداختن در تعریف‌های مردم‌شناسی از کیستی (هویت) ملی و فرهنگی، به شرح چالش‌ها و فراز و نشیب‌های کیستی (هویتی) در دویست سال اخیر مردم مسلمان جنوب قفقاز که ارانی‌ها اکثریت آنان را تشکیل می‌دهند بپردازیم.

آغاز چالش‌ها

 

چند سالی پس از قرارداد گلستان در سال 1813 که منجر به جدایی بخشی از جنوب قفقاز از ایران شد، نخستین واکنش‌های مردمی نسبت به حظور نیروهای اشغالگر روس اینجا و آنجا شکل می‌گرفت.به محظ شروع حملات قشون عباس میرزا در بهار سال 1826 مردم شهرهای گنجه، غره‌باغ، شکَی، شیروان، و طالش بر علیه ننیروهای روس قیام کردند.(1) مردم گنجه پادگان نظامی روس را از شهر خود بیرون راندند.
این حوادث را می‌توان اولین مقاومت فرهنگی ـ قومی مردم خانات قفقاز در مقابل بیگانگان دانست که انگیزه اصلی این شورش‌ها حفظ هویت یا کیستی ملی مذهبی و فرهنگی چیز دیگری نمی‌توانست باشد. مردم این خظه شاید بیشتر از مردم سایر نقاط ایران به جنگ‌های داخلی خان‌ها، فرماندهان و قتل و غارت حاکمان خو کرده بودند و نسبت به آن بی‌تفاوت شده بودند ولی، شورش‌های مردمی بهار و تابستان 1826از نوع دیگری بود. این قیام‌ها بطور قطع منشاء کیستی (هویتی) داشتند.

نخستین خودآگاهی‌ها از کیستی ملَی

مگر نه اینست که مردم این نواحی برای اولین بار در چند قرن نزدیک تصویر خویش را در آینه غیر می‌دیدند؟ این غیر (روسCharles Taylor ها) تصویری بسیار منفی در حدَ انسان‌های زیر دست و درجه دو به آنان منعکس می‌کردند. چارلز تایلر.(2)
واکنش‌های کیستی را در این شرایظ این‌چنین بیان می‌کند «بخشی از کیستی ما از شناختی که دیگران از ما دارند و یا ندارند شکل می‌گیرد. وانگهی شناخت نادرست و برداشت غلظ و مغرظانه دیگر کسان می‌تواند در شکل‌گیری کیستی ما اثرات عمیق بگذارد. از این‌رو وقتی افراد و گروه‌هایی تصویر منفی و تحقیرآمیز از افراد و گروه‌هایی که آنها را در برگرفته‌اند دریافت می‌کنند، این افراد و گروه‌ها ممکن است این تصاویر منفی را در خود جذب کنند و دچار نوعی ناهنجاری هوییتی گردند و یا این‌که واکنش‌های خشونت‌آمیز از خود بروز دهند».
بعد از قرارداد ترکمن چای و تثبیت سلطه روس‌ها بر تمامی منطقه جنوب قفقاز واکنش‌های هوییتی خاتمه نیافته و به اشکال دیگری بروز کردند. شاید بتوان گفت که خودآگاهی ملی به عبارت دیگر کیستی یا هوییت ملی برای نخستین بار در خاور میانه در جنوب قفقاز پدیدار گشت. توظیح دهیم که خودآگاهی ملی پدیده ایست نو که نخست در اروپای غربی با رشد بورژوازی صنعتی و زوال فیو دالیسم بوجود آمد. انقلاب فرانسه و پیدایش مفهوم شهروندی نقظه عظف این تحول است. تشکل‌های نوین دولت ـ‌ ملت برمبنای ناسیونالیسم (ملت‌گرایی) با تکیه بر کیستی ملی شکل غالب روابط ملل در جوامع اروپایی شد. (3) Etat –Nation
روس‌ها از میانه‌های قرن هژدهم با اهداف ناسیونالیستی وارد رقابت با دولت‌های اروپای شرقی شده و شروع به گسترش مرزهای خویش در جنوب و شرق آسیا شدند. در جنوب با دو دولت متمرکز ایران و عثمانی روبرو بودند. در این روند توانستند برای مدَت نه چندان ظولانی اعتماد مردم مسیحی ارمنی و گرجی را که تابع دولت‌های ایران و عثمانی بودند جلب کنند.

نخستین واکنش‌های منفی

پس از قرارداد ترکمن چای چون تمام راهها برای رهایی از یوغ روس‌ها بسته بنظر می‌رسید، مردم ایرانی جنوب قفقاز شروع به مقاومت منفی کردند. همچنانکه گفتیم بی‌هیچ تردیدی باید گفت انگیزه‌های این مقاومت قبل از هر چیز کیستی یا هوییتی فرهنگی که پژوهش‌های دقیقیAntoine Constant  ـ مذهبی بوده و این مقاومت در تداوم خود جنبه ملی گرفت. انتوان کنستان به‌ویژه در تاریخ دو قرن اخیر جنوب قفقاز کرده می‌گوید «اشراف که همان بازماندگان خان‌های حاکم بودند خیلی زود جذب دستگاه اداری و بخصوص سپاه روس شدند ولی توده مردم برعکس با نزدیکی و امتزاج با روس‌ها امتناع کرده و راه مهاجرت به ایران را پیش گرفتند و این مهاجرین تعدادشان بسیار یسیار زیاد بود(4). روشنفکران منطقه به نحو دیگری دست به مقاومت زدند و آن مرزبندی فرهنگی بین خود (و قوم خود) با سلطه‌گران روسی از راه نوشتن و پژوهیدن در تاریخ، زبان، فرهنگ و هنر تمدن خود که همان تمدن اسلامی ـ ایرانی است دست زدند. بدین ترتیب آنها به کیستی فرهنگی و قومی خود افتخار کرده و در فرهنگ روس حل نمی‌شدند.

از جمله این روشنفکران عباس قلی آقا باکیخانلی است. او که مترجم حرفه‌ای بود در سال 1794در قریه امیر جان باکو به دنیا آمد و در سال 1846هنگام حج بر اثر بیماری ویا درگذشت. او یکی از نخستین ایرانیانی است که پس از دانش‌آموزی در مدارس سنتی که در گنجه انجام می‌پذیرفت به زبان روسی چیره شد و با دانش‌های نوین به‌ویژه جغرافیا، تاریخ و فلسفه اروپایی آشنایی پیدا کرد. نبشتارهای او بیشتر جنبه آموزشی داشته و آگاهانه در فرازنای نشاندادن فرهنگ و هنر تمدنی که او میراث بر آن بود به نسل جوان دوران خود بوده است (5). یکی از مهم‌ترین نبشتارهای او کتابی است بنام گلستان ارم تاریخ شیروان و داغستان از آغاز تا جنگ‌های ایران و روس(6). او نبشتارهای خود را بزبان فارسی می‌نوشت ولی شعرها و ضرب‌المثل‌هایی به زبان ترکی آذری هم نوشته است. از دیگر کارهای او ویرایش دستور زبان فارسی است. او با این کار میخواست دسترسی و فهم ادبیات فارسی را برای هموولایتی‌های خود ساده‌تر سازد. همزمان و بویژه پس از عباس قلی آقا باکیخانلی (باکیخانف) روشنفکران دیگری همانند میرزا شفیع واضح را می‌توان نام برد(1794-1852). نباید فراموش کرد که بسیاری از روشنفکران ارانی بعدها با نوشته‌ها انتشارات و عملیات انقلابی خود در جنبش مشروطیت ایران نقش مهمی ایفا کردند.

سیاست‌های دولت روس برای روس کردن اقوام ایرانی جنوب قفقاز

در سومین و چهارمین دههای 1800 روس‌ها برنامه‌های وسیعی را برای ادغام مردم قفقاز و دیگر نواحی متصرفه در امپراتوری خود تدارک دیدند. در این روند دو دیدگاه کلَی مطرح بود. دیدگاه نخست پیشنهاد می‌کرد که اداره مناطق متصرفه باید بر مبنای ویژگی‌های سرزمینی، فرهنگی و قومی باشد. دیدگاه دوم خواستار کانون‌گرایی اداری و دولتی که در پایان می‌بایست به روسی کردن اقوام گوناگون منجر شود بود. در پایان کار دیدگاه دوَمی پزیرفته و در دستور کار نهاده شد. در سال 1841 دفتر امپراتوری با نوشتن چند سطر مرزهای قومی را برداشته و تفلیس را به کانون اداری تمامی سرزمین قفقاز تبدیل کرد. و اما واکنش‌های کیستی (هویتی) مردم باکو، طالش، شیروان؛ گنجه و مناطق وابسته به این روند روس شدن اجباری چه بود؟ در این زمینه باید گفت که بخش کوچکی ازارانی‌ها در فرهنگ روس غرق شدند و کیستی قومی خود را از دست دادند ولی توده عظیم شهری و روستایی همچنان بر کیستی فرهنگی و مذهبی خود بالیده و بر آن استوار ماندند.

ایرانی زدایی اران در پایان قرن نوزدهم و نخست قرن بیستم

از سال 1870 میلادی دستگاه دولتی روس به طور جدَی و بنیانی به فکر ایرانی‌زدایی اران و «تاتاری» کردن آن چون پیش درآمدی برای روسی کردن افتاد. جالب است بدانیم که اولین مصوبات روس‌ها برای ایران‌زدایی منظقه ممنوع کردن مطلق استفاده از زبان فارسی بود. زبان فارسی بیش از آنکه وسیله ارتباطی اقوام ایرانی باشد باربر یک فرهنگ بوده و هست. در سال 1873 استفاده از زبان فارسی در دادگاه‌ها ممنوع شد؛ مدارس فارسی زبان بسته شده و روحانیون از موعظه به زبان فارسی منع شدند. (7) از سال 1880 رفتن طلاب و محصلین به ایران برای تحصیل همچنین آمد و شد روحانیون ایرانی به اران ممنوع شد. از این زمان زبان ترکی ارانی و روسی جانشین رسمی زبان فارسی شد. این دوره همزمان بود با پیدایش گرایش‌های پان‌تورانیسم در کریمه (جنوب اوکراین) و انتشار زوزنامه «ترجمان» توسط اسماعیل غصپرینسکی در سال 1879.

چرایی روسی نشدن اقوام ایرانی جنوب قفقاز

یکی از عواملی که در تثبیت کیستی فرهنگی مردم اران و طالش نقش مؤثر بازی کرد روابطی ایست از همه نوع که از سال 1826 بین اران و آذربایجان پیدا شد. بیشترین رفت و آمدها، بیشترین امتزاج‌ها که یکی از دلایل آن مهاجرت توده بزرگی از ارانی‌ها به آذربایجان یعد از جنگ بود بین سال‌های 1827-1918 پیش آمد. البته مراودات بین اران و آذربایجان پیش از این دوره همیشه بوده ولی هیچ‌گاه به این فشردگی نبوده است. این را هم باید گفت که فشار روس‌ها برای آنچه آنها (ماوراءقفقاز) Transcaucasie می‌نامیدند به مراتب بیشتر از فشاری بود که بر سرزمین‌هایی چون قرقیزستان و ازبکستان و جاهای دیگر وارد می‌کردند. شاید چاه‌های نفت باکو انگیزه اصلی آن بود ولی بهر حال اران بخاطر رفت و آمد و نزدیکی با آذربایجان توانست میراث فرهنگی خود را تا حدود زیادی حفظ کند. در ضمن عمق و ژرفای فرهنگ ایرانی در این سرزمین چیزی نبود که به این سادگی بتوان انرا ریشه کن ساخت.

پیدایش پان‌تورانیسم چون واکنشی هویتی

در اران نخستین بار روزنامه ای بزبان ترکی اذری به سرپرستی حسن بی زردری بنام «ایکینچی» شخمزن، منتشر شد. جالب توجه اینست که این نشریه در آذربایجان هم منتشر میشد. انتوان کنستانس واکنش‌هایی که این نشرییه در آذربایجان برانگیخت چنین وصف می‌کند (8) «کسانی انتقاد می‌کردند که چرا به زبان محلی نوشته شده، کسان دیگر انتقاد تند می‌کردند به اینکه سبک نوشتاری نشرییه خیلی شبیه ترکی عثمانی ، زبان دولتی که دشمن ایران است می‌باشد. در خود اران روشنفکرانی چون احمد بی‌اغلو به زردری بخاطر پان‌ترکیسم نهفته در آن و فاصله با فرهنگ ایرانی که از نظر او مردم اران میراث بر آن هستند انتقاد تندی می‌کردند». در عین حال آنچه در اران می‌گذشت نمی‌توانست از آنچه در دیگر خلق‌های مسلمان و ترک زبان امپراتوری روسیه می‌رفت جدا باشد. پان‌تورانیسم که به پان‌ترکیسم بدل یافت الترناتیوی بود در مقابل فشارهای دولتی برای روس شدن. تا سال‌های 1905 بخشی از روشنفکران ارانی بخاطر حوادثی که در این نبشتار نمی‌گنجد کیستی خود را در آن می‌جستند ولی، نباید فراموش کرد که بخش مهمی ار روشنفکران و مردم اران به پان‌ترکیسم نگراییده وتا مدت‌ها نگاهشان به ایران بود. برای نمونه می‌توان از زین‌العابدین تقی‌اف صنعتگر معروف نفت یاد کرد که یک مدرسه به سبک جدید در تبریز ساخت، از روزنامه آزادیخواه حبل‌المتین که در کلکته و بزبان فارسی منتشر می‌شد حمایت مالی می‌کرد و بورس‌های تحصیلی برای کسب دانش‌های نوین به دانش‌آموزان اذربایجانی می‌داد. نمونه دیگر شرکت ارانی‌ها در جنبش مشروطیت ایران است که بسیار شناخته شده است و احتیاج به توضیح نیست.

نگاهی از دیدگاه مردم‌شناسی به کیستی مردم اران و مسأله پان‌ترکیسم

انگیزه های کیستی (هویتی) همیشه بصورت اشکار خود را بروز نمیدهند، برای مثال امام شمیل در داغستان برای اسلام میجنگید ولی پر واضح است که انگیزههای این مبارزه کیستی و قومی بود. پان تورانیسم بر عکس آنچه بیشتر افراد فکر میکنند نه در عثمانی یا ترکیه بلکه در اسیای مرکزی و در محدوده امپراتوری روسیه تزاری از چشمه سار رویدادها بیرون جست. نخستین رهبر این جنبش اسماعیل غصپرینسکی مجله «ترجمان» را در سال 1879 در کریمه (جنوب اکراین ) که انزمان هنوز در فرهنگ روس غرق نشده بود منتشر ساخت(9). او و همفکرانش که جمعی از روشنفکران ارانی هم به وی پیوستند با تکیه بر اسلام و وحدَت اقوام ترک طبعأ به پایتخت خلافت اسلام برای اهل تسنن استانبول رفته و در انجا مشغول فعالیت شدند. اینجا است که درستی نظر چارلز تایلر که به وی اشاره کردیم مبنی بر تأثیر پزیری کیستی یک گروه از گونه نگاه گروههایی که آنها را احاطه کرده اند نمایان میشود.

پان تورانیسم نقظه مقابل پان اسلاویسم بود که بتدریج نام پان ترکیسم گرفت.نا گفته نماند که پان ترکیسم پس از گذشت کوتاهی (حدود سی سال) از جنبه فرهنگی خود خارج و به یک ابزار سیاسی در دست تمام قدرتهای منطقه روس، انگلیس، المان و همچنین ترکهای جوان قرار گرفت. در این میان ترکهای جوان توانستند با استفاده از این ابزار ایدیولوژیک برای پیشرفت خواستهایشان استفاده شایانی بنمایند. و امَا آنچه مربوط به بحث ما است چالشهای کیستی (هویتی) مردم اران در دو قرن اخیر، به ناچار باید به باز کردن دو موضوع اساسی بپردازیم نخست کیستی فرهنگی و قومی از نگاه کلی، دوَم حوادث تاریخی که این مجموعه تاربخی (مردم مسلمان جنوب قفقاز) را از جنبه کیستی- فرهنگی بچالش کشیده اند. کیستی (هویت) فردی و گروهی از دیدگاههای گوناگونمورد یررسی و ژرفنگری قرار گرفته است ! از دیدگاه پدیدار شناسی، روانشناسی، جامعه شناسی و مردم شناسی. تعریف و برسی ما در اینجا صرفأ از دیدگاه مردم شناسی است. بر پایه این تعریف این کیستی گروهی است که به خودآگاهی فردی شکل و محتوی میدهد (10). کیستی هر فرد یا گروه انسانی از لایه های روی هم انباشته ساخته میشود

. بدون انکه وارد جزئیات علمی مسئله کیستی یا هوییت شویم باید بگوئیم وابستگی به یک خانواده ، روستا، شهر، منظقه، کشور، مذهب، زبان، ادبیات، هنر، اسطوره ها، حافظه جمعی لایه های بنیادین کیستی را تشکیل میدهند ولی در عین حال لایه های بیرونی کیستی که ضمیر آگاه ما را تشکیل میدهند بطور دائم در کنش و واکنش به مسائل محیظی رفتار فردی و اجتماعی ما را دچار تغیر و تحول میسازند.
روند «همسازی» Adaptation همان رفتارهای فردی و گروهیست که با هدف نگهداری از «خود» Ego گاهی در تعارض با لایه‌های بنیادین کیستی قرار میگیرد. این تعارظات در بیشتر گاهان منجر به «سازش» compromission می‌گردد. ولیگاهی «سازش» انجام‌پذیر نبوده و فرد یا گروهی سوی رفتارهای بی‌هنجار، خردهنجار و یا ناهنجار روانمی‌گردد. بیشتر جهان‌بینی‌های تندرو Extremisme و نابخردانه ناشی از شکست «سازش» است. در تاریخ ایران‌ گروه‌هایی که به این سازش نمی‌رسیدند «غالی» می‌نامیدند همانند علیاللاهیان، ملامتیان. امروزه آنان را «تندرو» می‌نامند.
خوشبختانه بیشتر افراد یک جامعه توانمند «سازش» با رویدادها و مشکلات روزمره اند.چنین است که میبینیم مردم اران با افزودن اوف و اوا به اخر نام خود نام خود را روسی کردند تا از گزند طرد و اخراج مصون بمانند.
مطلب دیگر در مورد کیستی فرهنگی و قومی برای شرح موضوع مورد بحث باز کردن آنچه که ما آنرا «کیستی تمدنی» مینامیم میباشد.کیستی تمدنی از آن لایه های زیر بنائی است که پرتو آن بر بسیاری از لایه های دیگر کیستی تأثیر گذاشته و رنگ خود را بر آن میپاشد. جز استثنا ایا یک خاورمیانه ای را دیده اید که خود را « غربی » معرفی کند؟ بسیاری از چینی ها چون هندی ها بودائی مذهب اند ولی ایا یک چینی را دیده اید که خود را هندی پندارد؟ مسیحیان لبنان اکثرأ به زبان فرانسه تسلَت کامل داشته و نحوه زندگیشان خیلی همانند اروپائیهاست والی هیچگاه قبول نمیکنند که شما انان را «غربی » بپندارید.
کیستی تمدنی اساسأ به زبان وابسته نیست ولی مذهب در آن نقش مهمی دارد هرچند که میراث فرهنگی مذهب اگر جامعه سکولار باشد بازهم بطور ضمنی و در کنه همان نقش را بازی میکند که خود مذهب. کیستی تمدنی علاوه بر مذهب و میراث فرهنگی ان شامل یکسلسله همگرائی ها در زمینه چندی از آداب و رسوم ، زیبائی شناسی، هنر و هنجارهای اخلاقی است که در پیرامون جغرافیائی بسیار گسترده ای مورد اشتراک اقوام و ملل مختلف است.چنبن است که میتوان از چندین میدان تمدنی در جهان سخن گفت، میدان تمدن مسیحی اروپا که خود به دو بخش باختری کاتولیک و خاوری اورتودکس تقسیم میشود.

تمدن شبه قاره هند، چین و تمدن اسلامی که مربوط به گفتار ماست. و امَامیدان تمدن اسلامی خود به سه پیرامون جغرافیائی و فرهنگی قابل بخش است.هرچند که مرزهای بسیار دقیقی چه فرهنگی و چه جغرافیائی این سه پیرامون را از هم جدا نمیکنند. یکم میدان تمدن اسلامی با فرهنگ و زبان ایرانی، دوَم میدان تمدن اسلامی عربی خاور میانه ای و سوم میدان تمدن اسلامی مغرب و شمال آفریقا. تمدن اسلامی بامیدان فرهنگ و زبان ایرانی در بر گیرنده ایران امروز، افغانستان، آسیای مرکزی، هند شرقی مسلمان و اسیای خرد یا اناتولی از حدود قرن سیزدهم میلادی میباشد. ترکها و ترک زبانان همگی در حوزه فرهنگ وزبان ایرانی جای دارند. زبان ارتباطی این میدان تمدنی از قرن چهارم هجری به اینرو فارسی بود هرچند زبان عربی چون زبان قران وامَت جایگاه ویژه ای داشت.
مسلمانان جنوب قفقاز که ارانی ها اکثریت آنان را تشکیل میدهند از کهن ترین دوران از نگاه کیستی (هویتی) وابسته به این میدان فرهنگی بوده و بنیانی ترین لایه های کیستی آنان از این فرهنگ بنا گرفته است.
میدان فرهنگ و تمدن اسلامی-ایرانی بخاطر گستردگی جغرافیائی طبیعتأ از ملَیتهای گونه گونی سازمان یافته اند. الیته روی کاغذ یسیار ساده میتوان این اقوام را از هم جدا کرد ولی مرزهای فرهنگی و قومی آنچنانکه انان را مبنامیم و یکتا میکنیم بریده وجدا نیستند. از اینرو ما مفهوم «همباشندگی تاریخی- فرهنگی» را برای گفتار موضوع مورد بحث خود به نگاه آورده ایم. مردم اران با با این نگاه هم رده دیگر اقوام ایرانی هستند همچون اقوام گیلانی، طبری، آذربایجانی، خراسانی ، کرد، فارس و بلوچ ..
چند ویژگی اقوام ایرانی را از دیگر ملَتهائی که در میدان فرهنگ و تمدن اسلامی- ایرانی هستند جدا میکند. ویژگی نخست هم باشندگی تاریخی این است که. از زمانیکه تاریخهای نبشته در دست است ، از 2500 سال پیش تا امروز این اقوام در بیشتر گاهان زیر پرچم دولتی متمرکز زیسته اند. اندکی بیش از هزار سال از آغاز کار هخامنشیان تا فرپاشی ساسانیان ، دوران کوتاهی از سلجوقیان و از دوره صفویان تا به امروز، پانصد سال. (مردم اران را دویست سال پیش از دیگر ایرانیان جدا کردندد.)در دنیا کمتر ملَتی است که بهمباشندگی تاریخی دراز مدتی چون ملَت ایران داشته باشد. لوئی ماسینیون خاورشناس بزرگ فرانسوی میگوید « ایران همانند چین از کهنترین ملَتهایبنا یافته در جهان است، کشوری که باید گفت همانند و پیش ازفرانسه توانسته است آنچه را فضای حیاتی Espace Vitale مینامند بدون هیچگونه امپریالیسمی در شمال و جنوب ، در خاور و باختر خود بسازد و مرزهای حود را شکل دهد » (11) ویژگی دوَم همباشندگی تاریخی یگانگی در افسانهای آغاز پیدایش است. پیش از گسترش دانشهای نوین اقوام و ملَتهای گونه گون برای پیدایش قوم خود و نیاکان نخستین افسانه ویژه ای داشتند. مردم اران از دیرباز در این زمینه با دیگر اقوام ایرانی هم نگاه بودند.

کنت ارتور دو گوبینو (12) در کتاب خود بنام (سه سال مأموریت در ایران) مینویسد «از کرانه های خلیج فارس تا جنوب کوهای قفقاز از هر کسی چه بی سوار چه با سواد چه کاسب بازار چه چاروه دار میپرسی اصل ملَت شما از کجا است، اصل و نسب ملَی خود را به کیومرث و کیکاوس میرسانند.» هرچند گوبینو با این جمله میخواهد بی خبری مردم این سرزمین را از تاریخ نشان دهد ولی این موضوع را بر ما مینمایاند که مردم جنوب کوههای قفقاز، ارانیها، با دیگر اقوام ایرانی افسانه پیدایش مشترک داشته اند.

ویژگی سوم همباشندگی تاریخی همگونگی دینی و همگونگی در آداب و رسوم بنیادیست. همگی اقوام ایرانی پیش از اسلام زرتشتی، مذدکی و یا مانوی بوده اند. این اقوام پس از یورش عربها اسلام را پذیرفتند و مسلمان شدند. مردم اران چون دیگر ایرانیان اسلام را پزیرا شدند. دیگر از فورانهای فرهنگی مردم اران که نشانگر کیستی ایرانی آنها است برگذاری باشکوه جشن نوروز است. این نکته را یادآور شویم که ارانیها نوروز را بعنوان فرارسیدن بهار و آغاز سال خورشیدی جشن میگیرند نه همچون ترکان علوی (13) ترکیه بعنوان روز تولد امام علی (ع). این نکته خود گواه بسیاری از تفاوتها است. ترک بودن یک چیز است و ترک زبان بودن چیز دیگر. شاید از اینرواست که آنانکه از دیدگاه مردمشناشی بموضوع کیستی فرهنگی نگاه میکنند نگاه چندانی به مسئله زبان همچون کارسازی مهم در کیستی فرهنگی ندارند. نمونه این پژوهشگران پاتریک شارودو است که در کنفرانس ها و نوشته های خود این مسئله را روشن میکند که زبان به هیچگاه روشنگر کیستی فرهنگی نیست. (14)زبان هرچند یکی از نمایانگران مهم کیستی است ولی بتنهائی نشانگر کیستی قومی و فرهنگی نیست. مردم الجزائر و یمن هردو بزبان عربی سخن میگویند ولی خود را از هم جدا مینگرند. همین نمونه را میتوان میان برزیل و پرتقال و یا اسپانیا و مکزیک ، سوئیس رومان و فرانسه و بسیار نمونه های دیگر دید. کسانی از پان ترکهای ترکیه ای ادعا میکنند که همانطور که مادها جانشین آلبانیها شدند در سرزمین اران ترکهای غز جانشین اقوام ایرانی شدند. این ادعا از نظر دانش تاریخی بی پایه است. و تنها یک رویکرد سیاسی است. هیچ یک از نبشته های تاریخی گویای کشتار همگیر مردم بومی بدست ترکان غز و یا جابجائی قومی توده های بزرگ مردم آنچنانکه در نخستین دهه های قرن بیستم در همین خاورمیانه خودمان شاهدش بودیم نیست. شکَی نیست که قبایل زیادی از غزها در اران و آذربایجان مستقر شدند ولی از نطر جمعیتی شمارشان آنچنان نبود که ترکیب قومی آن سرزمین را دگرگون کنند. این تنها سیادت نظامی سیاسی آنان بود که باعث گسترش زبان ترکی شد. ژان پل روJ.P. Roux بزرگترین ترک شناس فرانسه که بسیار ترک دوست همهست در این زمینه مینویسد «مهاجرت در گذشته همانند امروز نبود که ملیونها انسان جابجا شوند. ایران بیشتر محل گذار قبایل ترک بطرف اناتولی بود که بیشتر آنان در انجا جای گزیدند. ایا آنها (قبایل اغوز) تعدادشان بی شمار بود؟ کلود کوهن Claude Cohen پژوهشگر اسیای خرد در قرون وسطا شمار آنها (ترکان غز) را در پایان قرون وسطی (پایان قرن سیزدهم میلادی) بین دویست تا سیصد هزار نفر (نه خانوار) برآورد کرده است» (15). ژان پل رو میافزاید که بنا به گواه نوشتارهای تاریخی شمار مهاجرین غز باید چیزی بیش از این باشد. ولی بهرحال این شمارش ایده ای نسبی از ضریب جمعیتی ترکان غزبما میدهد. ژان .لود رو که تاریخ نگاری مردمشناس بویژه در زمینه هنر است میگوید « ترکان حتَی در اسیای مرکزی نژاد و قومیت ویژه ای را تشکیل نمی دادند. آنها متشکل بودند از امتزاجی از از مغلان، ترکان اولیه، ایرانیان، اقوام پیشین اسیا و حتَی اسلاو و ژرمن». ژان کلود رو میافزاید «نژاد خالص در دنیا وجود ندارد ولی در مورد ترکان باید خیلی جلوتر از این رفت، ترکان نشانگر هیچ نژاد ویژه ای نیستند. نشانه های هیچ نژادی در آنها دیده نمیشود . چیزی بنام نژاد ترک وجود خارجی ندارد (16). جالب توجه است که باین موضوع بنگریم که ژان کلود رو در درازای گفتارش نشان میدهد که ترکان بیشترین آمیزش را در زمینه فرهنگ، دین، زبان و نژاد چه پیش از اسلام و چه پس از اسلام با ایرانیان داشته اند.او معتقد است که ترکان حتئ افسانه پیدایش نخستین قومی (داستان اذدواج با گرگ) را نیز از اقوام هند و اروپائی روبرداری کرده اند.

روس سازی قفقاز و بحران در اران

در سال 1897ژنرال گولیتسین Golitsine از طرفداران پروپا قرص روسی کردن گوبرنیای (یگان حکومتی) قفقاز فرماندار قفقاز شد. بستن مدارسی که بزبان محلی آموزش انجام میگرفت، بستن رسانه هائی که بزبانی غیر روس نوشته میشدند از کارهای اولیه او بود. بیشترین هدف روس کردن ارمنیان بود. در سال 1903 بعنوان واپسین کوبش به کیستی یا هویت ارمنیان دستور نامه ای از دفتر امپراتوری دارائی های کلیساهای ارمنیان را «ملی» اعلام کرد و دست به ضبط و مصادره آن زدند. (17) این کار شورش مسلحانه ارمنیان را بدنبال داشت. با توجه به نفوذ پان ترکیسم در اران و بهبود نسبی روابط روس و عثمانی ، روس ها شروع به تحریک ارانی ها (مسلمانان ترک زبان جنوب قفقاز را روسها تاتار مینامیدند) بر علیه ارمنیها کردند. شاهزاده ناکاچیدزه Nakachidze که در سال 1905اداره امور قفقاز را به عهده گرفته بودبا دسیسه چینیهای حساب شده منطقه را به انبار باروتی تبدیل کرد که منتظر یک جرقه بود. رویداد کشتن یک ارمنی بدست یک ارانی (بخاطر مسائل عشقی) جرقه‌ای بود که آتش جنگ و جدالهای قومی را برافروخت. خشونتها از باکم شروع شده و در اندک زمانی ایروان، نخجوان، شوشا، قره باغ، زنگزور، جوانشیر، شرور، گنجه و تفلیس را در برگرفت. برای نشاندادن عمق فاجعه باید گفت که در این خشونتهای قومی 158 روستای ارانی و 127 روستای ارمنی بکلی ویران شدند. شمار ارانیهائی که در این فاجعه کشته شدند را بین 3 تا 10 هزار نفر تخمین میزنند.این رویدادها تإثیر ژرفی در جغرافیای سیاسی قومی این سرزمین بجا گذاشت. تا پیش ار سال 1905 ارمنی ها و مسلمانان قفقاز در کنار هم بهرحال با آرامش زندگی میکردند. در پاره ای شهرها چون شیروان و گنجه ارانیها پیشترین جمعیت را تشکیل میدادند و در شهرها و روستا های دیگر ارمنیان. از سالهای 1905 تا 1918 ارمنیها در در غرب و مسلمانان در شرق قفقاز متمرکز شدند. جابجائی های قومی حتَی تا زمان استالین هم ادامه یافت. مرزهای سیاسی- قومی امروزه نتیجه این جابجائی هاست.
پیدایش نخستین زبانه های کیستی ملَی در اران
تا پیش از سال 1905 و پیامد های آن ما دلیل برَنده ای برای سازمان یابی کیستی ویژه در اران وابسته به مرزهای جغرافیائی مشخص نمی یابیم.رویدادهای سال 1905 تأثیر غیر قابل انکاری بر شکل گیری گونه ای از کیستی ملَی در اران گذاشت. در اینجا برمیگردیم به تعریف مردمشناسی از کیستی و آن اینکه کیستی فردی و گروهی تا اندازه بسیاری متأثر از دیگر افراد و یا دیگر اقوام که آن فرد یا گروه را احاطه کرده اند میباشد.
مسلمانان قفقاز که ارانیها اکثریت آنان را تشکیل میدهند اساسأ با دو قوم یا گروه در گیر بودند، ارمنیها و روسها. کیستی ملَی آنان در ارتباط با این دو ملَیت بنا کرفت. گفتیم که کیستی از لایه های روی هم انباشته شده سازمان مییابد کیستی تمدنی در ژرفترین لایه ها جاگرفته و لایه های بالائی که ضمیر آگاه ما را تشکیل میدهند در کنش و واکنش با عوامل محیطی دچار تحول و دگرگونی میشوند و چه بسا نتایج این کنش و واکنشها تأثیر قابل ملاحظه ای در لایه های زیرین کیستی میگذارند. مکانیسم های روانی برای نگهداری از «خود» فرد یا گروه را بسوی «همسازی» با محیط وادار میسازند که نتیجه آن «سازش» با کارسازهای محیطی است. مردم اران بویژه از سالهای 1870 مجبور به سازش هائی با پیرامون سیاسی اجتماعی خود شدند که تأثیر های ژرف و دراز مدتی در کیستی فردی و گروهی آنان بوجود آورد. ودر نهایت در خلال سالهای 1905 و 1918 منجر به یک گونه کیستی ملَی شد. این کیستی هنوز پدیده ایست بینا بینی ، کیستی آنان هم ایرانی است، هم ترک و هم روس.

روند رویش کیستی ملَی در اران

برای روشن شدن زمینه های رویش این کیستی نگاه گذرائی به دگرگونیهای سیاسی اجتماعی قفقاز جنوبی ضروریست . زد و خوردهای قومی سال 1905 که منجر به جابجائی جمعیتی مهمی در قفقاز جنوبی شد یکی از بزرگترین فجایع اجتماعی- سیاسی مردم این سرزمین بشمار میرود. غیبت ایرانیان و نبود پستوانه ای سیاسی- اجتماعی از طرف ایران و تنهائی مردم اران در رویاروئی با روسها و ارمنیان عامل مهمی در تفوق گروهای پان ترک بر زندگی سیاسی- اجتماعی مردم اران شد. رویدادهائی که دوازده سال پس از آن در زمان فروپاشی زژیم تزاریست در روسیه پیش آمد ، ضعف مفرط ایران بعنوان یاور بلقوَه مردم اران در خلال جنگ جهانی اول ، اشغال نظامی شمال باختری ایران و همچنین جنوب قفقاز توسط دوکت ترکهای جوان عثمانی به پان ترکیسم فرصت داد تا بعنوان یک چشم انداز کیستی- سیاسی پزیرفته گردد و به تدریج در توده های نسبتأ وسیعی از روشنفکران و خرده بورژوازی شهری رواج یابد.

پان ترکیسم و مسئله کیستی ملَی در اران

همانطور که گفتیم پان تورانیسم پس از سازمانیابی کیستی های ملَی در چهارچوب دولت- ملَت و در رویاروئی با پان اسلاویسم شکل گرفته و در درجه نخست یک جنبش فکری فرهنگی در زمینه کیستی در اقوام مسلمان اسیای مرکزی بود. این جنیش توسط شخسیتهائی چون آقچورا به عثمانی سرایت کرده و نام پان ترکیسم بخود گرفت(18). در پایان قرن نوزدهم و نخستین قرن بیستم دو مکتب سیاسی اجتماعی در قفقاز جنوبی مطرح بودند، یکی طرفداران اتحاد اسلام که شاخص هویتی آن اسلام بود که چهره برجسته آن سید جلالادین اسدابادی ملقَب به افغانی است و دیگری جریانات پان ترکیسم. اتحاد اسلام که شاخس هویتی آن اسلام بود نتوانست در مردم قفقاز جنوبی کارگذار همگرائی سیاسی اجتماعی و ایدئولوژی مبارزات مردم گردد. یکی از علل عمده آن اینبود که از همان سالهای 1830 دولت روس اموال و موقوفات مدارس و مساجد را دولتی کرده و بیشتر روحانیون چه شیعه و چه سنی تبدیل شده بودند به حقوق بگیران دولت . تعداد اندکی از روحانیون شیعی که استقلال خود را در شهرهای گنجه و شیروان از برکت بازرگانان و کاسبکاران بازار حفظ کرده بودند در لاک محافظه کاری مفرط فرو رفته و جز دعا و ندبه در مقابل مصائب اجتماعی و انجام فرایض شرعی فکر و کار دیگری نداشتند.
در عوض پان ترکیسم در رفت و آمد بین کریمه و استانبول زیر قلم ملَی گرایان عثمانی تبدیل شده بود به یک ابزار سیاسی – اجتماعی که نه تنها جوابگوی گزینه های کیستی مردم ترک زبان قفقاز بود بلکه دورنمائی از استقلال ، اذادی ملَی ، پیشرفت علمی و صنعتی و راه رسیدن به مرتبه بالای کشورهای اروپائی را به مردم قفقاز جنوبی نشان میداد. تا سالهای 1905 پان ترکیسم صرفأ جنبه فرهنگی داشت و بیشتر در محافل روشنفکری مطرح بود ولی بتدریج با رودرروئی خونین مردم مسلمان قفقاز با روسها و ارمنیها (ارمنیها خود قربانی سیاستهای پانترکهای عثمانی بودند) هر چه بیشتر سیاسی شد و رنگ کیستی بخود گرفت و باأخره تبدیل به ایدئولوژی راهبردی نخستین دولت مستقل اران که نام اذربایجان بر خود نهاد شد. ناگفته نماناد که احزاب سوسیالیستی در قفقاز جنوبی طرفداران تسبتأ زیادی داشتند و ایدئولوژی یخشی از مردم شهری را تشکیل میدادند ولی چون این گرایشها در رابطه تنگاتنگ با سوسیالیست های روس فعالیت میکردند جذب سیاستهای دولت و ملَت روسیه شده و تنها میراثی که از خود بجا گذاشتند سکولار کردن هرچه بیشتر جامعه جنوب قفقاز بود. بخشی از سوسیالیست ها آنان که در دو حزب همت و عدالت متشکل شده بودند در سال 1920 با پشتیبانی ارتش سرخ جمهوری اذربایجان را بنا کردند. ولی نباید فراموش کرد که این دو حزب جنبشی مردمی و فراگیر در جامعه اران نبود. برای مثال نریمان نریمانف تنها عضو ارانی شورای سوسیالیستی باکو بود. بقیه اعضا را ارمنیها، گرجیها و روسها تشکیل میدادند. هنجارهای سیاسی – اجتماعی و کیستی که از سال 1920 به پیش توسط حزب کمونیست تبلیغ و ترویج شد چون تحمیلی و از بالا به پائین و مطابق دستور العمل های دولتی بود تأثیر چندانی بر کیستی مردم نگذاشتند. در هنگام فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1989 تقریبأ همان فراز و نشیب های سیاسی –کیستی سالهای 1917- 1920 تکرار شد.
پیش از نتیجه گیری نهائی از چالشهای کیستی این مردم این نکته را یادآور میشویم که آنچه ما مردم مسلمان قفقاز جنوبی و یا به اختصار مردم اران مینامیم خود از اقوام گونه گونی شکل گرفته اند. مشکت ها، طالش ها، تات ها، کردها، اوللین ها، آوارها ، و ارانی ها. ارانی ها امروزه اکثریتی نزدیک 70 در صد جمعیت را تشکیل میدهند (پس از جابجائی های قومی) که همراه با طالش ها شیعه مذهب اند. تسنن در دیگر اقوام این ناحیه رواج دارد.
از آنچه برشمردیم میتوان به این نتیجه رسید که اقوام نامبرده از نظر کیستی در سه چیز مشترک اند تاریخ، مذهب و زبان. 1) از نگاه تاریخی آنان ااقوامی ایرانی هستند ولی بخاطر رویدادهائی که در دویست سال اخیر روی داده گونه ای کیستی ملَی مبتنی بر مرزهای جغرافیائی ویژه کسب کرده اند. از اینرو نه خواهان پیوستن به ایران اند نه به ترکییه و نه طبیعتأ به روسیه. چند رویداد تاریخی این مسئله را تأیید میکند.
در کنفرانس پاریس که پس از پیروزی متفقین در جنگ جهانی اول (1914-1917) تشکیل شد سیاستمداران کهنه کار ایرانی فلان السلطنه ها و فلان الدوله ها که وطن پرستی آنان از حد سیاست بازی فراتر نمیرفت از اشغال باکو توسط نیروهای انگلیسی استفاده کرده و توسط ارسال یادداشتی به کنفرانس خواهان الحاق سرزمینهای از دست رفته ایران در سال 1826 شدند (19) هرچند که هیچگونه توجهی به این یادداشت دولت ایران در آن کنفرانس نشد، ولی دولت تازه تأسیس «آذربایجان» که در پی حامی خارجی نیرومندی بود از این توجه بسیار خرسند شده و خواهان تشکیل یک کنفدراسیون برای اتحاد با ایران شد. در حقیقت آنان خواهان حفظ استقلال خود و ایجاد رابطه تنگاتنگ با ایران بودند.
در رابطه الحاق به ترکیه نیز علارغم تبلیغات پان ترکی شدید، وقتی نیروهای انور پاشا در گنجه دولت مستقل «آذزبایجان» را کنار گذاشت و زمینه الحاق آن را به ترکیه عثمانی فراهم میکرد موجی از اعتراض تمام منطقه را فراگرفت و حتَی در کوتاه مدَت چنین چیزی صورت نپذیرفت. پاگرفتن یک کیستی ملَی با مرزهای جغرافیائی ویژه روشن است.
2) اسلام . اسلام همان عنصر نیرومند کیستی است که مردم قفقاز جنوبی را از دیرباز از مسیحیان آن دیار جدامیکرد. ولی در این شاخص کیستی (هویتی) دگرگونیهائی بویژه در نخستین ده قرن بیستم روی داده است. دیگر این خود مذهب بعنوان یک رشته باورها نیست که نقش تعین کننده را در کیستی فردی و گروهی بازی میکند، بلکه آن چکیده های فرهنگی مذهب است که کیستی سازاند . ناگفته نماند که دولت «جمهوری آذربایجان» در سال 1918 نخستین دولت سکولار بر آمده از یک جنبش مردمی در جهان اسلام است. پیش از ترکیه و پیش از ایران. این را هم باید گفت که در قفقاز جنوبی سکولاریسم با چکیده های فرهنگی اسلام نهادینه شده است.
3) زبان . امروزه مشترک ترین زبان اقوام جنوب قفقاز زبان ترکی آذری است. ولی همیشه اینطور نبوده است. تا پیش از سالهای1900 زبان ترکی آذری زبان مادری 52 درصد جمعیت بود هرچند که اکثر مردم منطقه ترکی آذری را فهمیده و به آن سخن میگفتند . از سالهای 1905 به بعد و بویژه با روند شکل گیری دولت- ملَت در اران زبان ترکی اذری به ابزاری برای بروز کیستی ملَی تبدیل شد.
جریان های سیاسی پان ترک از این مسئله زبان حد اکثر استفاده سیاسی را کرده و میکنند. ما میدانیم که زبان یکی از عناصر سازنده کیستی است نه تمامی آن. هرچند نقش زبان در کیستی ملَی مهم باشد بتنهائی معرف کیستی ملَی نیست. ما در مطالعه تاریخ ایران شمال باختری و سرزمینهای خاوری اسیای خرد (اناتولی) به قبایل کرد بسیاری برخورد میکنیم که پس از اتحاد با قزلباش و یا ارتش عثمانی ترکزبان شدند در حالیکه بر قومیَت کرد خود اصرار دارند. در ایران نمونه این کردها اقوام زنگنه و دنبلی هستند (20) احمد کسروی تبریزی خیلی دقیق و علمی روند ترک زبان شدن آذربایجان را ترسیم میکند (21) . پان ترکیستها که هنوزهم در ترکیه قدرت درجه یک سیاسی را در دست دارند موفق شدند در دو برهه تاریخی «جمهوری آذربایجان» را با تکیه بر زبان ترکی همچون نشانگر اصلی کیستی به خود جلب کرده و با خود متحد سازند. یکی در جنگ اول جهانی با کمک به تأسیس حزب مساوات و دیگر در جریان فروپاشی دولت اتحاد جماهیر شوروی بین سالهای 1989 و 1990. و این در حالیستکه همه شاخص های کیستی- اجتماعی مردم قفقاز جنوبی بجانب ایران در نوسان اند.
بر خودنهادن نام آذزبایجان در سرزمینی که هیچگاه به این نام شناخته دنشده بود خود گواه این مسئله است. هرچند در ظاهر این نامگذاری، خواست آنان تشکیل دولتی ترک زبان متشکل از اران ، داغستان جنوبی و اذربایجان ایران بود ولی در این نامگذاری یک نکته نهفته است و آن وابستگی فرهنگی به تمدن ایرانی است و در حقیقت نخبگان ارانی با گذاشتن نام آذربایجان بر سرزمین خود؛ خودآگاهیا ناخودآگاه پایه‌ای کیستی خود را با پیوستن به میدان گسترده فرهنگ و تمدن ایرانی خواسته پایدار و مستحکم کرده باشند. از همان سال 1918 در نخستین دوره استقلال؛ هر چند مساواتی‌ها از دیدگاه پان‌ترک به نام آذربایجان مین‌گریستند ولی هیچ دور نیست که در ژرفای روان خود آنها با نهادن نام آذربایجان بر دولت نوپای خود خواسته باشند بر برگ نخست شناسنامه این دولت نوپا هویتی ایرانی را به جهانیان اعلام دارند. تردیدهای رسول‌زاده و نوسان اتش بین ایران و عثمانی خود گواه این مسأله است. بنیانگزاران نخستین می‌دانستند که اران بدون ایران آینده ای روشن و کیستیی ویژه نخواهد داشت.
با افسوس بسیار باید گفت ظعف مفرط ایران در سالهای پیشین و پسین جنگ جهانی اول بویژه اشغال نظامی ایران در آن سالهای حسساس نه به ایرانی ها و نه به ارانی ها داجازه نداد زمینه های نزدیکی فراهم آید. دوَمین برهه تاریخی که میتوانست «جمهوری آذربایجان» را با پاسداری از استقلال و تمامیت ارضی آن به ایران برگرداند سالهای 1988-1990 بود. ولی باز هم با افسوس باید گفت جنگ تحمیلی هشت ساله با عراق ، درهم پاشیدگی سیاست خارجی، مراکز مختلف قدرت در حاکمیت و نبود کارشناسان خبره در وزارت امور خارجه ودر نهایت عدم شناخت دقیق دگرگونیهای منطقه باعث قدرت گرفتن نیروهای فرصت طلب در اران شد. اینکه میگوئیم فرصت طلب این صرفأ یک فوحش سیاسی نیست این واقعیتی است انکار ناپزیر. انتوان کنستان خیلی واضح و روشن مینویسد که چگونه مافیای نفتی با همیاری پاگر (شکل دیگر مافیا) ترکیه ای که در در احزاب فراتندرو پان ترک سازمان یابی میابند قدرت سیاسی را در اران بدست آوردند. حکومت ایلچیبی محصول این ائتلاف بود (22). البته چندی بعد با قدرت گرفتن الهام علی اف اوظاع تعدیل پیدا کرد.

کیستی مردم اران در جامعه ای آزاد

آنچه مسلم است پان ترکیسم جواب قانع کننده ای بر پرسش کیستی جویانه مردم اران نخواهد داد. این ایدئولوژی هم اکنون با زور سرنیزه بر مردم تحمیل میشود. تضاد های ساختاری آن در هنگام بحث و گفتگوی آذادانه یچشم خواهد آمد. کیستی پان ترک برای ارانیها کیستی است شتر گاو پلنگی. این پان ترکها از یکطرف خود را اولاد تیمور و چنگیزمیدانند و به آن افتخار میکنند و از طرف دیگر به زیارت قلعه بابک میروند. جمع اضداد بحدی است که در این نبشته کوتاه نمیگنجد . ولی این پایان کار نیست. آنچه مسلم است ایدئولوژی پان ترک جوابگوی تمام نیاز های کیستی جویانه مردم اران نیست. تاریج صد سال اخیر آسیای مرکزی نشان می‌دهد که یگانگی زبانی باعث یگانگی قومی و یا ملَی نمیشود و در بنیان این یگانگی زبانی نیست که ملَیت و همبستگی فرهنگی را می‌سازد، بلکه بقول پاتریک شارودو (23) این «سخن» مشترک است که کیستی ملُی را بنا میکند. برای مثال آنچه ملیت و کیستی مردم سوئیس را بنا میکند «سخن یگانه» ایست که دارند نه زبان مشترک. مردم سوئیس در سه بخش به سه زبان صحبت میکنند.
مردم اران با ایران «سخنان ناگفته» زیاد دارند. این سخنان وقتی فرصت بیان مییابند که در دو طرف مرز سرپوشها برداشته شده و در محیطی سرشار از آزادی و دمکراسی سخن گفته و راز دل بیان کنند. در چنین شرایطی سخن دیگر بین دو برادر بزرگ وکوچک نیست بلکه دو خویشایند یست یرابر که پس از دو قرن همدیگر را یافته اند.
یحیی شریفی، دکتری رشته مردم شناسی – سوربن

 

 

 

 

 

مرجع های این نبشتار

                                                                                                                                                            identity           ما واژه کیستی را براایر              که در زبان فارسی به هوییت ترجمه شده است بخاطر نابرابری این ترجمه با مفهوم علمی آن گزین کردیم. این واژه را دوست دانشمندم اقای محمد حیدری ملایری اختر فیزیک شناس که در عین حال از بزرگترین واژه شناسلن ایران امروز است  پیشنهاد کرده اند. ایشان همچنین واژه «ایدونی» را هم برابر این واژه پیشنهاد کرده اند دوستداران زبان پارسی میتوانند به فرهنگ واژه شناسی ایشان در انترنت با نوشتار زیر دسترسی بیابند.

An Etimological Dictionnair of Astronomy and Astrophysics – English- French- Pesian. Mohammad Heydari Malayeri.

    Antoine CONSTANT « L’Azerbaïdjan » – Edition Karthala – Paris 2002

 

    Charles TAYLOR « Multiculturalisme and « The politics of recognition »

             Traduction française D.A. CANEL – Ediion Flamarion – Paris 1992, page 41

 

    Ernest GELLNER « Nation et nationalisme » – Edition Payot – Paris 1999, page 65

 

    A. CONSTANT – page -193

 

    A. CONSTANT – page 188

 

        عباس قلی خان باکیاخانوف ، متن علمی انتقادی | این کتاب در ایران توسط انتشارات فوقنوس در سال ١٣٨٣ انتشار یافته است.

 

    A . CONSTANT – page 191

 

7.  A. CONSTANT – page 204

 

    A. CONSTANT – page 205
     ( ٩) زاره وند ! افسانه پان تورانیسم ، اتنشارات بینش با همکاری انتشارات پروین زمستان ١٣۶٩ برای شرح کامل این مطلب به صفحات ٢۶-٢٧-و ٢٨ کتاب رجوع کنید.

 

 

 

     Karl MANNHEIM – Edition Felin – Paris 2006 – présenté par  Anne KUPIEC

 

    H. CORBIN, R. GROUSSET et L. MASSIGNON « L’âme de l’Iran » – Edition Albin Michel 1951

             (format poche 2009, page 77

 

     De GOBINEAU «  Trois ans de mission en Perse » 1855- 1858. Le tour du monde II.- 28°liv

 

     Catherine PINGUET «  Les Alévis, bardes d’Anatolie » Koutoubia – Editions Alphée 2009

 

    Patrick CHARAUDEAU L’identité culturelle entre langue et discour. Revu de L’AQEFLS vol 24

Montreal 2002.

     Jean Paul ROUX «  Histoire des Turcs »  – Paris Fayard réédition  2000, page 202-203

 

     Jean Paul ROUX – page 13-14 et 23-24

 

     A. CONSTANT – page 224

 

        پژوهشگرانی که خواستار شناخت دقیق جریانات پان ترکیسم هستند میتوانند به کتاب « افسانه پان تورانیسم » با مقدمه جامع کاوه بیات نوشته زاوه وند که یاد آن رفت رجوع کنند.

 

    A. CONSTANT – PAGE 265

 

    Cheerin ARDALAN «  Les Kurdes Ardalan »  – Paris ; Librairie orientaliste Paul Gauthner 2004 – page 87

 

       احمد کسروی تبریزی « آذری زبان باستان آذربایجان » با مقدمه تحقیقی دکتر احسان یارشاطر . متن اصلی کتاب را با فرمای پی.دی  اف. روشبکه

انترنت نیز میتوان دریافت کرد

    A . CONSTANT – chapitre 12

 

23.  P. CHAREAUDEAU    op cite voir  »Discoure «