برهان حشمتی
گام های ترکیه برای تشکیل کنفدراسیونی بدون مرز مشترک

۲۳ آذر, ۱۳۹۹
گام های ترکیه برای تشکیل کنفدراسیونی بدون مرز مشترک

توسعه طلبی ترکیه در قفقاز و مشخصا جمهوری آذربایجان که با شعرخوانی نابجای رجب طیب اردوغان، رییس جمهوری ترکیه جنجال آفرید، صرف نظر از مشکلاتی که میان ترکیه با ایران و روسیه در قفقاز ایجاد خواهد کرد، برای خود جمهوری آذربایجان دردسرها و بلکه مخاطرات جدی تر و خطرناک تری خواهد آفرید. به نحوی که دوراندیشان جمهوری آذربایجان نیز اکنون ابراز نگرانی می کنند و با کنایه می گویند: معلوم نیست اردوغانی که اکنون برای فتنه انگیزی میان جمهوری آذربایجان و ایران شعرخوانی می کند، فردا چه ترانه ای را برای خود جمهوری آذربایجان خواهد خواند؟!

جمهوری آذربایجان و مشخصا الهام علی اف، رییس جمهوری این کشور در فضای هیجانی و احساسی ناشی از پیشروی های نظامی در مناطق اطراف قراباغ، در مقابل توسعه طلبی ترکیه نه تنها واکنش منفی نشان نمی‌دهد، بلکه از آن استقبال می کند. در ضرب المثل های آذری “از گرگ کمک گرفتن” دقیقا معنای سیاستی را می‌دهد که باکو را برای بازپس گیری قراباغ ، به کمک گرفتن از آنکارا سوق داد و بیش از پیش جمهوری آذربایجان را به دامان گرگ پان ترکیسم انداخت. اکنون گرگ پان ترکیسم خواهان سهم خود از جمهوری آذربایجان است و این گرگ درنده هیچ محدودیتی را نمی پذیرد.

گرچه در جنگ اخیری که به نام جنگ دوم قراباغ شهرت یافت، اساسا قراباغ به جمهوری آذربایجان بازنگشت و همچنان به عنوان استخوان لای گلو باقی ماند، ترکیه توانست یکی از هدف گذاری های خود از این جنگ را محقق کند. بلافاصله پس از این جنگ، ترکیه مطالبه نخستین ثمره این جنگ را از باکو کرد و توانست باکو را  متقاعد کند که از این پس تردد میان ترکیه و جمهوری آذربایجان نه با ارایه گذرنامه، بلکه صرفا با کارت شناسایی امکان پذیر باشد. باکو سال ها بود که در مقابل خواسته های آنکارا برای لغو روادید و تردد صرفا با کارت شناسایی مقاومت می کرد، ولی تصور پیشبرد جنگ دوم قراباغ با استفاده از “بایراکدار” ترکیه (به معنای پرچم دار ، بایراکدار یا بایراکتار ، ترکی شده کلمه بیرق دار است)، دیگر تاب و توانی برای مقاومت دولت الهام علی اف در مقابل خواست ترکیه باقی نگذاشت. به این صورت، ترکیه یک گام دیگر به سوی آنچه ترک‌گرایان افراطی از آن با نام “کنفدراسیون ترکیه – جمهوری آذربایجان” نام می برند، به پیش برداشت.

در جریان سفر رجب طیب اردوغان به باکو برای تماشای “رژه پیروزی” که در واقع به افتخار ترکیه برگزار شده بود و اردوغان نیز بدون ملاحظه تمامی حساسیت‌ها و آسیب پذیری های جمهوری آذربایجان صرفا براساس مطامع سیاسی پان ترکیستی در این مراسم سخنرانی کرد، یکی از اسناد مهمی که میان باکو و آنکارا به امضای حکمت حاجی اف، دستیار ارشد رییس جمهوری آذربایجان و فخرالدین آلتون، رییس اداره روابط عمومی ریاست جمهوری ترکیه رسید، “سند همکاری راهبردی رسانه های ترکیه و جمهوری آذربایجان” بود. مقامات و رسانه های باکو از این سند به عنوان سند پیوند دهنده رسانه های جمهوری آذربایجان و ترکیه نام بردند. طبیعتا با توجه به مقیاس و قد و قواره رسانه های دو طرف این نیز به معنای الحاق کامل رسانه های جمهوری آذربایجان به شبکه رسانه ای ترکیه است.

به این موارد باید استقرار غیررسمی نیروهای نظامی ترکیه در جمهوری آذربایجان را اضافه کرد. پیش از شروع جنگ دوم قراباغ، بیش از ده هزار نیروی ارتش ترکیه  و نیز جنگنده های اف – 16 این کشور تحت پوشش برگزاری مانورهای نظامی در جمهوری آذربایجان مستقر شدند که پس از جنگ نیز این استقرار تثبت شده است. ترکیه سال ها بود که به دنبال انعقاد قراردادی با جمهوری آذربایجان برای تاسیس پایگاه نظامی در این جمهوری قفقازی بود که موفق به آن نشده بود. اما، در فرصتی که جنگ دوم قراباغ برای ترکیه ایجاد کرد، آنکارا حتی بدون نیاز به انعقاد قرارداد نیروهای نظامی خود را در جمهوری آذربایجان مستقر کرد. به گونه ای که اکنون در محافل سیاسی و رسانه ای خصوصی و خودمانی، ترک ها می گویند اگر یکصد سال پیش باکو را با عملیات نظامی در اختیار گرفتیم، اکنون با سیاست هایی که مدیون اردوغان هستیم، همین شهر را بدون عملیات نظامی فتح کردیم. این از عجیب ترین و سهل الوصول ترین شیوه های استعمار نظامی در زمانه حاضر است. زیرا، در زمانه کنونی حتی کوچک ترین و ضعیف ترین کشورها نیز دستکم در ظاهر با انعقاد قرارداد و توافق نامه ای که موضوع حقوق بین الملل باشد، پذیرای نیروی نظامی کشورهای به اصطلاح حامی خود می شوند. اما، استقرار نیروی نظامی ترکیه در جمهوری آذربایجان بدون نیاز به انعقاد توافق نامه، حکایت از این دارد که آنکارا توانسته است بطور کامل بر امور و تصمیم گیری های باکو مسلط شود.

تمامی این شواهد و قرائن به معنای پیشروی جدی سیاست ترکیه در بلعیدن جمهوری آذربایجان است. اما، هنوز نمی توان گفت که این بلع به آسانی صورت خواهد گرفت. زیرا، دشواری ها و درد و رنج های ناشی از این بلع فراوان خواهد بود. بلعیده شدن جمهوری آذربایجان در سیاست های ترکیه در قفقاز صرف نظر از درد و رنج  و مشکلات  نظامی و سیاسی  و امنیتی، به مهمترین رنج و تهدید هویتی برای جمهوری آذربایجان در طول تاریخ این سرزمین  تبدیل خواهد شد. این تهدید هویتی حتی از تهدید و تغییر هویتی زمان استیلای روس ها و کمونیست ها بر قفقاز شدیدتر خواهد بود. زیرا، در زمان استیلای روس ها و کمونیست ها بر قفقاز ، به علت تقابل آشکاری که میان فرهنگ های مسلط و تحت سلطه وجود داشت، مقاومت در مقابل فرهنگ مهاجم به انحاء مختلف بروز می کرد و مانع از موفقیت کامل فرهنگ مهاجم می شد. به گونه ای که برغم هجمه سنگین فرهنگی زمان استیلای نظام کمونیستی روس ها  هم مذهب و هم عناصری از فرهنگ قومی و زبانی و عادات و سنن و سبک زندگی مردمان ساکن شمال رود ارس حفظ شد. اما، این بار فرهنگ مهاجم و مسلط  نه به عنوان عامل خارجی ، بلکه تحت پوشش ترک گرایی و با  بزک و فریبندگی “خودی” به این مردم هجوم آورده است. اگر اندکی در  تغییرات لهجه ای و گویشی جمهوری آذربایجان و نیز سبک زندگی اعم از خوراک و پوشاک و نوع تعاملات و طرز حرف زدن و رفتار کردن افراد در جمهوری آذربایجان طی سال های مراوده با ترکیه و تاثیرپذیری از شبکه های تلویزیونی و سریال های ترک دقت شود، کاملا از تاثیرات این هجوم به وحشت خواهیم افتاد. اکنون در مرحله دوم، ترکیه و در واقع “دولت  در عمق” (درین دولت) ترکیه که اساسا از دیده ها پنهان می ماند، بطور جدی در پی تیر خلاص زدن به ریشه های هویتی جمهوری آذربایجان با تغییرات مذهبی در این کشور است که این نیز از سال ها قبل با ترویج نورچی گری و فعالیت های شبکه گسترده فتح الله گولن و سایر جریان های فکری ترکیه در جمهوری آذربایجان آغاز شده است و اکنون نیز فتح سرزمین های بی صاحب بازپس گرفته شده از ارمنستان، زمینه مساعدتری را برای این توطئه تغییر بافت جمعیتی و مذهبی در بخش های جنوب غربی جمهوری آذربایجان فراهم کرده است. به گونه ای که گرگ پان ترکیسم که خود  نیز زاییده هیولای صهیونیسم است، دهان خود را برای تکه پاره کردن و خوردن لقمه چرب و نرم جمهوری آذربایجان آماده کرده است. مگر اینکه از طرف شیعیان جمهوری آذربایجان و نیز جمهوری اسلامی ایران که برغم گذشت دویست سال از جدایی قفقاز از ایران، همچنان باید به سرنوشت این پاره تن خود حساس باشد، با مقاومت جدی روبرو بشود. در غیر این صورت، نظام سیاسی حاکم بر جمهوری آذربایجان به مثابه شکاری که  بخاطر هیجان، خود به سوی شکارچی می دود، این سرزمین را تسلیم ترکیه و گرفتار اسارتی خواهد کرد که ممکن است به تدریج یا به سرعت، به محو و نابودی هویتی جمهوری آذربایجان بیانجامد.