ماههای متوالی شایعاتی در مورد قصد ترکیه برای کنترل شهر کابل شنیده می شد. اکنون بر ما روشن است که رجب طیب اردوغان پیشنهادی مشخص برای جو بایدن داشت: نیروهای آمریکایی افغانستان را ترک کنند ولی در عوض برای حفظ حکومت مرکزی افغانستان درکابل، ترکیه اقدام به ارسال نیروهای نظامی خود به افغانستان خواهد کرد. این نیروی نظامی شامل پهپادهای بیرقدار-۲ و آنکا-اس، نیروهای عملیات ویژه ارتش ترکیه و البته مزدورانی از سوریه بودند. بیرقدار-۲ و آنکا-اس در نبردهای پرسروصدای ترکیه در سوریه، لیبی و قره باغ به خوبی درخشیده بودند. آنها می توانستند با تعداد فراوان علیه ستونها و تجمعات نیروهای طالبان به کار روند و آنان را قتل عام کنند. ترکیه همین طور لشکری از کُوادهای انتحاری هم ترتیب داده بود که ظاهراً تعدادی از آنها را به ارتش افغانستان تحویل داد که منجر به مرگ تعداد قابل توجهی از نفرات طالبان شدند. نیروی دیگر مورد اتکای ترکیه، مزدوران سوریه ای بود. حسب اخبار منتشر شده از مناطق تحت کنترل مخالفان بشار اسد در شمال سوریه، ترکیه اعلام کرده بود به هر فرد رزمنده ای که برای نبرد به افغانستان برود، ماهانه ۲ هزار دلار خواهد پرداخت.
قرار بود نیرویی متشکل از دو هزار نیروی مزدور سوری تشکیل شده و رهسپار افغانستان شوند. این مزدوران، جنگاورانی کارآزموده هستند که به جز تجربه نبرد در خود سوریه، در لیبی و قره باغ هم جنگیده اند. البته نقشه اردوغان هویج و چماق را در کنار هم داشت: طالبان در صورتی که به نیروهای ترکیه در کابل حمله نمی کردند از پاداشهای مادی تامین شده توسط قطر و نیز امتیازات اقتصادی و سیاسی ترکیه بهره مند می شدند و اگر به کابل حمله می کردند باید با لشکر پهپادهای قاتل ترکیه و مزدوران سوری آن رویارو شوند. بدیهی بود که طالبان در حالت حمله، همچون هر جنگاور دیگری، متحمل تلفات بیشتری نسبت به حالت دفاع و فرار می شد. ترکیه همین طور قصد داشت که تجربه مسلح کردن ترکمن های سوریه و ترکهای قبرس را در افغانستان از طریق ایجاد یک نیروی نظامی منسجم از ازبکها به رهبری عبدالرشید دوستم تکرار کند. نیروی نظامی قومی که بتواند با تمام توان با طالبان بجنگد و از منافع ازبکها دفاع کند.
آمریکا به توفیق عملیات چمن زنی (ترور هر از گاهی رهبران جریانات تروریستی) و کارآیی آن اعتقاد بیشتری نسبت به جنگهای طولانی پیدا کرده است. پارادایم آمریکا در برخورد با تروریسم از پارادایم نظامی به پارداریم اطلاعاتی-عملیات پنهان تغییر یافته است. پس حفظ افغانستان حتی از سوی ترکیه هم اهمیت استراتژیکی برای آمریکا نداشت.
اردوغان در ازای اجرای این نقشه از آمریکا چند خواسته مشخص داشت: اول؛ پشتیبانی مالی آمریکا از اجرای این طرح؛ دوم؛ پشتیبانی لجستیک و حتی نظامی (به وسیله بمباران هوایی توسط بمبافکنهای بی-۵۲) در صورتی که وضعیت بسیار حاد میشد. سوم؛ اعطای امتیازات سیاسی به ترکیه از جمله لغو تحریم ترکیه در دریافت جنگنده اف-۳۵ و نیز استثنا قائل شدن برای ترکیه در مورد قانون کاتسا برای خرید تعداد بیشتری سامانه اس-۴۰۰ و حفظ سامانه های کنونی در دسترس ترکیه و هم چنین تسهیل دسترسی ترکیه به قطعات و فناوری آمریکایی در صنایع نظامی خود.
اما اردوغان در اجرای این طرح به سرعت شکست خورد. سقوط بسیار سریع کابل و وقایع پس از آن فرصت را از همه و از جمله ترکیه سلب کرد. چرا طرح سوریهای طالبان برای افغانستان شکست خورد؟
اولین دلیل مخالفت آمریکا با این طرح و بیتوجهی به آن بود. سیاست آمریکا در مورد تحریم خرید اسلحه روسیه تا کنون آن بوده که برای هیچ متحدی در این مورد استثنا قائل نشود. اندونزی که علاقه فراوانی به خرید سوخو-۳۵ از روسیه داشت به سبب تحریمهای مبتنی بر قانون کاتسا نتوانست این جنگنده را خریداری کند. مصر که سوخو-۳۵ را خریده و حتی در روسیه آنها را تحویل گرفته از ترس تحریم آمریکا واهمه دارد تا جنگنده ها را وارد خاک خود کند. هند که قصد خرید اس-۴۰۰ از روسیه دارد کماکان در حال رایزنی با آمریکا برای تحریم نشدن است. این مشکل را عراق، صربستان و حتی کشورهایی که سابقاً بخشی از اتحاد شوروی هم بودند دارند. ترکیه باید بین اف-۳۵ و اس-۴۰۰ یکی را انتخاب کند و آمریکا در ازای هیج امتیازی، ترکیه را از این تحریم مستثنی نمیکند.
دلیل دوم شکست طرح ترکیه به نظر خارج شدن کامل افغانستان از میدان توجه آمریکا است. باور آمریکا تضعیف شدید داعش و نیز محلی شدن جهاد القاعده در همه جای جهان است. رهبران محلی القاعده امروزه به این نتیجه رسیده اند که ضربه زدن به آمریکا پرهزینه و مساوی مرگ است اما ضربه زدن به کشورهای اروپایی یا هند هزینه بسیار کمتری خواهد داشت. به علاوه علاقه آنان تشکیل حکومت محلی در هر قسمت است. آمریکا همین طور به توفیق عملیات چمن زنی (ترور هر از گاهی رهبران جریانات تروریستی) و کارآیی آن اعتقاد بیشتری نسبت به جنگهای طولانی پیدا کرده است. به عبارت دیگر پارادایم آمریکا در برخورد با تروریسم از پارادایم نظامی به پارداریم اطلاعاتی-عملیات پنهان تغییر یافته است. پس حفظ افغانستان حتی از سوی ترکیه هم اهمیت استراتژیکی برای آمریکا نداشت.
دلیل سوم شکست طرح ترکیه، خودداری قطر از حمایت از آن بود. قطر که مناسبات نزدیکی با طالبان دارد و پذیرای رهبران بود و همین طور با هواپیمای نیروی هوایی قطر بود که هیات طالبان به کابل بازگشت، به این نتیجه رسید که حمایت از ایجاد جنگی جدید در کابل توسط ترکیه، تمام سرمایه گذاری قطر بر روی رابطه با طالبان را از بین برده و ممکن است طالبان به سراغ دوستان دیگری برود.
و دلیل چهارم اینکه اردوغان مشاهده کرد تقریباً همه همسایگان افغانستان، با طالبان «بسته اند.» چین، روسیه، پاکستان و ایران روی کار آمدن طالبان را با حسن ظن می نگرند. آمریکا قصد هیچ هزینه ای ندارد و حتی خود واشینگتن هم در خفا بند و بست پنهانی با طالبان کرده است. اروپا هم که «مرد پیر جهان» است و جز صدور بیانیه کار دیگری نمی کند. پس ترکیه هم نباید امکان شکل دادن به رابطه ای حسنه با طالبان را از بین ببرد. خاصه اینکه رهبران اخوان المسمین در همه جای جهان، از فلسطین تا مصر، به طالبان بابت پیروزی هایش، صمیمانه تبریک می گویند.
منبع: مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه