موسسه هادسن در مقالهای پژوهشی به قلم بِلِیز میشتال به بررسی سیاست خارجی ترکیه در دوره اردوغان پرداخته است که در اینجا بخشی از استدلالهای این پژوهش را شرح میدهیم.: Out of Many, One: Erdoğan and the Convergence of Turkish Worldviews
مقاله با این مقدمه شروع میکند که در محافل سیاست خارجی ایالات متحده اینطور استنباط میشود که سیاست خارجی ترکیه در سالهای قدرت اردوغان سخت تحت تأثیر اراده او قرار داشته و به همین علّت هم، دائم در نوسان بوده است. در دهه اول زعامت اردوغان، ترکیه شریکی مهم برای واشینگتن نگریسته میشد، اما در سالهای اخیر وضعیت تغییر کرده است. نویسنده مقاله استدلال میکند در پس نوسانها و تغییرات سیاستهای ترکیه اردوغان، یک ایدئولوژی منسجم قرار داشته که هدفی کلی را دنبال میکرده است: ایدئولوژیای که به دنبال بازتفسیر هویت ترکی و جایگاه آن در جهان بوده است. ایدئولوژیای که ذاتا توسعهطلبانه بوده و برخلاف تفسیر هویتی اولیه آتاتورک به عنوان بنیانگذار ترکیه مدرن، هویت ترکی را فراتر از مرزهای کنونی ترکیه میداند و خواهان نوعی رهبری پانترکی-پاناسلامی است. نویسنده با شواهد تجربی و آمارهایی که به آنها استناد میکند، استنتاج میکند که مهمتر از تسلط این ایدئولوژی بر سیاست خارجی ترکیه اردوغان، گسترش پشتیبانی عمومی شهروندان ترکیه از این ایدئولوژی و شکلگیری یک همگرایی میان اکثر گرایشهای سیاسی، اگرنه همه آنها، از تعریف توسعهطلبانه اردوغان از دولت و ملّت ترکی است. تعریف اردوغان معطوف است به تحول همزمان جامعه، دولت و روابط خارجی ترکیه. تعریفی که در سالهای اخیر با شعار «ملّت واحده، پرچم واحده، سرزمین واحده، دولت واحده» از سوی اردوغان تکرار شده است.
مفهوم «واحده» در این تعریف معنایی نمادین و مرکزی دارد، مفهومی با درونمایه رویایی، توسعهطلبانه و اساس اخلاقی که سخت بر مفهوم اسلامی توحید ارجاع دارد! همانطور که خداوند در باور مسلمانان واحد است، واحد سیاسیای که اردوغان سودا میکند باید وحدتی بسیط و اخلاقی و غایتمحور داشته باشد. بنابراین، اردوغان خود را رهبر یک دولت-ملت نمیداند، بلکه فراتر؛ مأموریتی اخلاقی برای خود قائل است. خود را خالق شکل جدیدی از سازمان سیاسی و خالق ملّتی نو میداند که بنیاد آن نه بر پایه تاریخ، زبان یا قومیت، بلکه بر پایه ایدئولوژی است، ایدئولوژیای که سخت بر هویت ترکی و اسلامی فراتر از مرزهای ترکیه نظر دارد. میتوان رویای اردوغان را تشکیل امت واحده ترکی-اسلامی دانست. امتی که باید ساخته و پرداخته شود.
یک وجه مهم این مأموریت اخلاقی که اردوغان خویشکاری خود میداند، رفع آن چیزی است که پارهای از ایدئولوژیپردازان ترک «ظلم در حق خاورمیانه بزرگ» پس از جنگ جهانی اول میدانند. ماجرای قرارداد سور که «استعمارگران و سلطهگران غربی» دست به اضمحلال امپراتوری خلافت عثمانی زدند. مأموریت اخلاقی اردوغان ارجاع به این حادثه تاریخی دارد و خواهان خلق «یک ملّت» متشکل از همه آنهایی است که توسط آن «ظلم استعمارگران و سلطهگران» و سرکوب شدهاند و حاضر به بیعت با این ملّت خیالی هستند.
برای خلق این ملّت [یا بهتر بگوییم، امت] خیالی و محافظت از آن، دولت و حکومتی نیاز است. دولتی قدرتمند که در برابر نیروهای خواهان جدایی مردمانش مقاومت و ایستادگی کند. دولت «غزّاء بزرگ» (جمع غازی: مفهومی اسلامی که دلالت بر پیکارگران با کفار دارد). بنابراین، وقتی اردوغان از «ملّت واحده، پرچم واحده، سرزمین واحده، دولت واحده» سخن میگوید، از چیزی عدمی و خیالی سخن به میان میآورد، از نظمی سیاسی و اجتماعی که سودای خلق آن را دارد.
بنابراین، همانطور که نویسنده مقاله میگوید، این مأموریت همان اندازه که به داخل مرزهای ترکیه امروزی مربوط است، به خارج از مرزهای این دولت هم نظر دارد. برای نیل به هدف اتحاد مستضعفان و قربانیان جهان، ساکنان سرزمین کنونی ترکیه باید هویت ترکی خالص خود را تعالی بخشند و خود را بخشی از اتحادیه بزرگتر بدانند و به «شهروند درجه اول» ملّتی تبدیل شوند که اردوغان رویای آن را در سر میپرورد. بر همین پایه، دولت ترکیه کنونی نیز باید از جنبههای سیاسی و نظامی به اندازهای توسعه یابد تا آن دولت خیالی را خلق کرده و از آن دفاع کند.
این مأموریت تاکنون به دلایل محدودیتهای داخلی و خارجی ترکیه به ثمر ننشسته است. در داخل گولنیستها، کردها و لیبرالها در برابر سوداهای ایدئولوژیکی اردوغان مقاومت کردهاند، در خارج هم کار او آسان نیست. با این حال تلاش او در داخل و خارج همچنان ادامه دارد و خواهد داشت و نشانههای جدی وجود دارد که بخشی از پروژه ایدئولوژیکی اردوغان در ترکیه پیش رفته است.
نتایج افکارسنجیها در ترکیه نشان میدهد که ترکیبی از دیدگاههای اسلامگرا، قومیتگرای ترکی و دولتگرا به عنوان اجماعی تازه درباره هویت ترکی و نقش ترکیه در جهان در حال شکلگیری است.
در شناخت این تحول، چند سنجه از این افکارسنجیهای ساکنان ترکیه اهمیت دارد. یکی از بارزترین تغییرات در افکار عمومی ترکیه دوره اردوغان، رشد ضدیت با آمریکاست از سال ۲۰۰۲ تاکنون است. در سال ۲۰۰۲، بنا بر افکارسنجیها، حدود ۳۰ درصد از ترکها دیدگاهی مثبت به ایالات متحده داشتند. در سال ۲۰۲۰ تنها ۷ درصد ساکنان ترکیه اینطور فکر میکنند و در مقابل ۷۰ درصد آنها ایالات متحده را به عنوان دشمن مینگرند.
سنجه مهم دیگر، نگرش شهروندان ترکیه به هویت قومی است. مطابق افکارسنجیها، «ترک بودن» برای اغلب آنها یک مفهوم حیاتی است به طوری که ۸۶ درصد آن را تاحدی مهم و بسیار مهم میدانند.
موضوع دیگری که از دادههای افکارسنجی برمیآید، نگرش ترکها به جایگاه ترکیه در جهان اسلام است، به طوری که درصد قابل توجهی از آنان ترکیه را به طور طبیعی رهبر جهان اسلام میدانند. هواداری از این نگرش بیش از همه در میان رأیدهندگان حزب عدالت توسعه به چشم میخورد(۸۶ درصد)، بعد از آن به ترتیب در میان هواداران احزاب ملیگرای خلق(۷۵ درصد)، جمهوریخواه خلق (۶۲ درصد) قرار دارند. به دنبال همین نگرش، مطابق دادههای یک افکارسنجی در سال ۲۰۲۰، پاسخدهندگان متمایل به این سه حزب بزرگ ترکیه، در پاسخ به اینکه جایگزین عضویت در اتحادیه اروپا برای ترکیه چه میتواند باشد، اولین گزینه خود را ایجاد یک اتحادیه ترکی دانستهاند، اتحادیهای متشکل از دیگر کشورهای ترکزبان. همچنین، به ترتیب ۶۱ و ۵۱ درصد پاسخدهندگان معتقد بودند که جمهوری آذربایجان و قبرس شمالی نزدیکترین دوستان ترکیه هستند و پس از آنها ازبکستان با ۳۵ درصد تمایل میان پاسخدهندگان قرار میگرفت.
تصویر کلّی برآمده از این افکارسنجیها نشان میدهد که گرایشهای سیاسی مختلف در ترکیه امروز در دو اردوگاه اصلی روبهروی یکدیگر صف کشیدهاند: (۱) گروه گستردهای که به ترکیبی از اسلامگرایی، ترکگرایی و دولتگرایی باور دارند و هوادار سیاست خارجی تهاجمی مستظهر به تصوری توسعهطلبانه از هویت ترکی هستند و (۲) مجموعه کوچکتری متشکل از لیبرالها، اقلیتها و هواداران غرب.
یکی از موضوعات کلیدی که موجب همگرایی در گروه نخست میشود، گسترش قدرت و نفوذ منطقهای ترکیه است. پشتیباتی از جهادیهای سنیمذهب در سوریه، احزاب وابسه به اخوانالمسلمین در لیبی، یا جمهوری آذربایجان مسلمان در برابر ارمنستان مسیحی نشانههای رویکرد اسلامگرایی سیاست خارجی ترکیه است. در کنار این، ایجاد مناسبت قویتر با جمهوریهای ترکزبان آسیای مرکزی که نشانه بارز آن همانا ورود به منازعه ناگورنو-قرهباغ بود، باب طبع ملیگراهای پانترک است.
این صفبندی در آرایش نیروهای داخلی به کمک اردوغان میآید. با اینکه اردوغان به خاطر تخریب دموکراسی و شیوه اداره اقتصاد ترکیه با مشکلات و انتقادهای جدی روبهروست، این بخت را دارد که اجماعی در حال شکلگیری است بر سیاست خارجی مبتنی بر ترکگرایی و اسلامگرایی. مأموریتی که او با شخصیت غوغایی خود، پیش برده است.
در این میان، رابطه واشینگتن و آنکارا که موضوع مورد تأکید نویسنده مقاله است، تحت تأثیر این آرایش فکری و سیاسی و ایدئولوژی اردوغان قرار گرفته است، اما نه به اندازهای که ترکیه بخواهد از خیر اتحاد با آمریکا و مزایایی که عضویت در ناتو و حضور نظامی آمریکا میبرد، بگذرد. حتی مزایای ژئواستراتژیک این رابطه برای ترکیه، در حال رشد است. از سوی دیگر، نویسنده به سیاستگذاران آمریکایی نسبت به مخاطره استراتژیک هشدار میدهد که نباید ترکیه و اردوغان را مترادف با یکدیگر دانست، هرچند ایدئولوژی اردوغان و ذهنیت او در سالهای اخیر تأثیری مهم بر سیاست خارجی و افکار عمومی این کشور داشته، اما ایدئولوژی تهاجمی پانترکی-پاناسلامی میتواند راه خود را در آینده پیدا کند، مستقل از اردوغان.