حجّت یحیی پور/ انتخاب: حوادث جنگ جهانی دوم و پیامدهای آن در ایران، برگهای مهم و عبرتآموزی از تاریخ معاصر کشورمان را رقم زده است که گاهی بر سطور تاریک و مبهم آن پرتو افکنده میشود و پژوهشگران و علاقمندان تاریخِ ایران از زوایای پنهان آن آگاه میگردند.
بخشهای مهمی از مطالعات تاریخ معاصر ایران را وامدار پژوهشهای ارزندۀ استاد کاوه بیات هستیم که طی سالها دریچههای تازهای بر تاریخ معاصر ایران گشودهاند و به تازگی (در پاییز 1400 خورشیدی) کتاب جدیدی با عنوان «فرامین تاسیس، اداره و انحلال حکومتِ فرقۀ دموکرات آذربایجان» توسط نشر شیرازه عرضه کردهاند که بیراهه نیست اگر آن را «فصلی نو در تاریخ فرقۀ دموکرات آذربایجان» بنامیم.
کتاب مذکور، مجموعهای مشتمل بر 58 سند تاریخی است که همگی توسط ماموران و مقامات شوروی تهیه و مخابره گردیده و حاوی اطلاعات دست اول از سیاستهای شوروی در آذربایجان و بخشی از وقایع رخ داده بین سالهای 1320 تا 1325 خورشیدی است. هرچند که این 58 سند دربردارندۀ همۀ ناگفتههای سالهای پر فراز و نشیب اشغال ایران توسط متفقین و بیانگر همۀ دسایس شوروی در آذربایجان نیست، اما در سطر سطر این اسناد دادههای گرانسنگی به چشم میخورد که شایان توجه پژوهشگران و علاقمندان تاریخ معاصر ایران است. این اسناد در چند بخش قابل بررسی هستند که در ادامه به آنها پرداخته میشود.
از مهمترین اسناد منتشر شده در این مجموعه، فرمان «دفتر سیاسی حزب کمونیست اتحاد شوروی» به تاریخ 15 تیر 1324 خورشیدی مبنی بر «اقداماتی جهت سازماندهی یک جنبش جدایی طلب» در آذربایجان و دیگر استانهای تحت اشغال شوروی است. براساس این فرمانِ «فوق محرمانه» مشخص میشود که ایدۀ تاسیس فرقۀ دموکرات آذربایجان و همۀ جزییات مربوط به آن در مسکو تدوین گشته و حتی نام «فرقۀ دموکرات آذربایجان» را نیز کمونیستهای حاکم بر مسکو برگزیده بودند! جزئیاتی دربارۀ خدمات عمومی، اقدامات فرهنگی و عمرانی، راهاندازی تشکیلات مسلحانه و حتی تعداد روزنامههایی که باید در تبریز منتشر شود (با ذکر شمارگان و منبع تامین کاغذ)، اختصاص یک نشریه مصور چاپ باکو جهت توزیع در آذربایجان، تحویل سه دستگاهِ چاپ به فرقۀ دموکرات آذربایجان، صدور مجوزهای لازم برای اعزام اتباع شوروی جهت اجرای این فرامین و بسیاری موارد دیگر همگی از مسکو ابلاغ گردیده بود. در این سند همچنین به اختصاصِ یک صندوق ویژه به اعتبار یک میلیون روبل جهت تامین مالی فرقه دموکرات آذربایجان اشاره شده است. (صفحات 55-58)
برای خرید اینترنتی کتاب از ناشر با تخفیف ویژه و ارسال رایگان کلیک کنید
یکی دیگر از موضوعات مهم این اسناد، ایجاد ناامنی در آذربایجان و قتل و ترور میهنپرستان آذربایجانی بود، میهنپرستانی که مهمترین مانع در راه تاسیس فرقه و قدرتگیری آن بودند. بر اساس اسناد منتشر شده، علاوه بر ارتش سرخ که بطور رسمی بخشهای شمالی ایران را به اشغال خود در آورده و مانع از حضور نیروهای انتظامی ایران در آذربایجان میشد و علاوه بر تشکیل و تجهیز گروهی شبه نظامی موسوم به «فداییان فرقه»، گروه دیگری از زبدهترین ماموران ترور شوروی نیز بصورت مخفیانه وارد آذربایجان شدند و دست به جنایت زدند. یکی از اسناد جالب توجه در این راستا فرمانی «فوق محرمانه» به تاریخ 29 مهر 1324 خورشیدی است که در آن میخوانیم 96 نفر از مجربترین عوامل نظامی و جاسوسی شوروی برای به قتل رساندن افراد و ضربه زدن به دستگاههایی که در توسعۀ فرقۀ دموکرات شوروی اخلال ایجاد میکنند برگزیده شدهاند. یکی از وظایف این افراد تشکیل «واحدهای پارتیزان مسلح» در آذربایجان بود. در سند مذکور مبلغ 100.000 ریال برای هزینۀ ماهیانۀ این افراد تقاضا شده است. (صفحات 64-65)
سند دیگری به تسلیحات ارسال شده برای فرقۀ دموکرات اشاره دارد. در این سند که در تاریخ 4 اسفند 1324 توسط ژنرال یِمِلیانوف تهیه و مخابره گردیده، تصریح شده است که این تجهیزات «برای مسلح کردن واحدهای فدایی به آذربایجان ایران ارسال شد.» بر اساس این سند و تا هنگام تنظیم آن، بیش از 13000 قبضه انواع سلاح، 2000 نارنجک و بیش از 2.750.000 انواع مهمات از شوروی به آذربایجان ارسال شده بود. (ص107)
حاصل تلاشهای شوروی این بود که اوباشِ فرقۀ دموکرات تا پیش از اعلام خودمختاری، حدود 40 نفر از نظامیان و غیرنظامیان میهنپرست آذربایجانی را به شهادت رساندند. (صفحات 78 و 80 و 81 و 83 و 84.) باید توجه داشت که این آمار صرفاً به گزارشهای این مجموعه اسناد اشاره دارد و فقط مربوط به ایام پیش از خودمختاری فرقۀ دموکرات در 21 آذر 1324 است.
از نکات بسیار مهمِ مورد اشاره در این اسناد، حساسیت و تشویش مردم میهنپرست آذربایجان نسبت به انتشار اخباری مبنی بر تلاش دولت شوروی و عناصر محلی آن برای تجزیۀ آذربایجان از ایران و الحاق آن به شوروی است. انتشار این اخبار آنچنان نگرانی ماموران شوروی را برانگیخته بود که پیوسته برای تکذیب این اخبار میکوشیدند. (صفحات 30 و 38 و 66.) مهم آنکه برخی اعضای فرقه دموکرات و کسانی که ساده لوحانه با ارتش سرخ همکاری داشتند نیز بابت اخبار منتشر شده مبنی بر تجزیۀ آذربایجان آشفته بودند و ماموران شوروی گزارش میدهند که «ما سعی کردیم آنها را متقاعد سازیم که این جز یک شایعۀ تحریکآمیز چیز دیگری نیست»! (ص66)
آنچه از میهنپرستان آذربایجانی و مبارزات آنان با فرقۀ دموکرات در این مجموعه اسناد آورده شده، میتواند موضوع نوشتار مفصل دیگری باشد. در اینجا فقط لازم به یادآوری است که بر اساس اسناد مذکور، مردم آذربایجان چه از طریق تشکیل گروههای مسلح و مبارزۀ نظامی با فرقۀ دموکرات و چه با اقدامات خودجوش و خشمآلود مردمی در سطح شهرها و چه با تشکیل گروههای سیاسی و فرهنگی و مذهبی مانع موفقیت فرقۀ دموکرات و پیشبرد اهداف شوروی بودند.
یکی از موضوعات برجستهای که در اسناد پرشماری به چشم میخورد، تلاشهای دولت شوروی در راستای تاسیس برخی صنایع در آذربایجان و ارائۀ برخی خدمات به اهالی است. دادههای مذکور از سه منظر حائز اهمیت میباشند، نخست تلاش اشغالگران برای جلب نظر ایرانیان، دوم برنامههای کلانی که همگی در مسکو تدوین گشته و سران فرقۀ دموکرات نه تنها نقشی در آن خدمات عمرانی، فرهنگی و بهداشتی نداشتند بلکه دور از ذهن نیست که حتی از کلیت آن نیز بیاطلاع بوده باشند و سوم میزان وابستگی فرقۀ دموکرات به شوروی که بر اساس آن همۀ تصمیمات دربارۀ تاسیس صنایع در آذربایجان، از نوع محصولات تولیدی تا محل تاسیس و حتی ظرفیت تولید سالیانۀ کارخانهها و کسانی که باید آنها را مدیریت کنند و جزییات دیگری مانند منابع تامین مواد اولیه و تامین تجهیزات لازم، همگی از مسکو ابلاغ میشد! (صفحات 48-49)
در گزارشی به تاریخ تیر ماه 1324 خورشیدی، که خوشبختانه در کمال دقت و در نهایتِ توجه به جزئیات تهیه گردیده است، به اقدامات سپاه چهارم ارتش سرخ در همکاری با کنسولگری شوروی در تبریز اشاره شده که این خدماتِ رایگان و اقداماتِ وسیع تبلیغاتی در آذربایجان به اذعان ماموران شوروی تقریبا 1.3 میلیون نفر را تحت پوشش قرار داده بود! از جملۀ این اقدامات، ارائۀ خدمات پزشکی به حدود 64 هزار نفر از اهالی آذربایجان توسط پزشکان ارتش شوروی، نمایش 1340 حلقه فیلم، برگزاری 160 کنسرت، برگزاری 1182 جلسۀ سخنرانی، برپایی نمایشگاههای دائمی دستاوردهای شوروی در 17 شهر، گسترش رادیو در 10 شهر برای تبلیغ شوروی، تشکیل 54 گروه آموزش زبان روسی و برگزاری مسابقات ورزشی بوده است. در پایان این سند ضمن وعدۀ «ارتقا چشمگیر» اقدامات تبلیغاتیِ عوامل شوروی در آذربایجان، درخواست ارسال تجهیزات و امکانات تبلیغاتی بیشتری نیز مطرح شده است. (صفحات 54-55) یکی از این درخواستها ارسال 11 وسیلۀ نقلیه تبلیغاتی جهت پخش فیلم بود که حدود 3 ماه بعد، این درخواست تحقق پیدا میکند و یکی از وسیلهها به سمت اردبیل، سراب و میانه و دیگر واحدها به سمت مرند، خوی، ارومیه و غیره اعزام شدند.(ص68)
تضعیف زبان فارسی به عنوان مهمترین رشتۀ همبستگی ملی ایرانیان یکی دیگر از سیاستهای خصمانۀ دشمنان ایران بوده و است که نخستین بار با استفاده از اصطلاح پرطمطراق و شکوهمندی همچون دفاع از «زبان مادری»، بدون آنکه آذریها گوشهچشمی به چنین مطالبهای داشته باشند، توسط ماموران سیاسی و امنیتی اتحاد شوروی در آذربایجان مطرح و برنامههایی در این راستا اجرا شد. در مجموعه اسناد منتشر شده در صفحات 46، 115، 123 و 137 به این سیاست شوروی در آذربایجان اشاره شده است.
دربارۀ ابعاد و زوایای گوناگون دستنشاندگی سیدجعفر پیشهوری و فرقۀ دموکرات در سطور گذشته اشارات واضحی بیان گردید، اما میرجعفر باقراُف صدر جمهوری آذربایجان شوروی در سندی اعلام میدارد که از سال 1941 میلادی تا هنگام تدوین سند در زمستان 1324 خورشیدی «بیش از 1400 نفر از کارکنان حزبی، شورایی، فرهنگی، نظامی و دیگر کارکنان» از اتحاد شوروی به سرزمینهای تحت اشغال شوروی در ایران اعزام شدهاند و در لحظۀ مخابرۀ این اطلاعات 700 نفر در آذربایجان و دیگر مناطق برای آموزش، سازماندهی و حمایت از فرقه دموکرات و خصوصاً «سازماندهی واحدهای فدایی و عملیات رزمی» میکوشیدند. (ص104) اما این وابستگیها نقطۀ پایانی نداشت تا جاییکه برای هر یک از به اصطلاح وزارتخانههای فرقۀ دموکرات نیز حداقل یک مسئول از اتحاد شوروی تحت عنوان مشاور منصوب گردید! (صفحات 92 و 99)
هر برگ از این مجموعه اسناد، حکایت رقتانگیزِ وابستگیِ سیدجعفر پیشهوری و فرقۀ دستنشاندۀ او به مسکو است. در یکی از اسناد با قید «فوق محرمانه» از شخصی ناشناس با عنوان «بزرگتر / Senior» نام برده شده است. مامور شوروی در این سند تصریح میکند که دیداری با پیشهوری صورت گرفته و «تکالیف» و «فرامین» واصله از بزرگتر به او ابلاغ شده است. این دستورات در رابطه با لزوم مذاکرات سیدجعفر پیشهوری با مقامات دولت مرکزی ایران بود. پیشهوری از فرامین بزرگتر ابراز اطاعت کرده و با وجود اینکه با روح قضیه مخالف است به دلیل فرمانبرداری از مقامات شوروی اعلام میکند که فرامین را اجرا خواهد کرد و در اینباره به آنان اطمینان میدهد. (صفحات 114-115 و 117.)
حتی هنگامی که پیشهوری بدون آگاهیِ ماموران شوروی با عبدالصمد کامبخش قرار ملاقات ترتیب میدهد، مامور شوروی دربارۀ تحقیق از پیشهوری جهت کسب اطلاع از دلایل ملاقات با کامبخش، با ادبیاتی مشخص خطاب به مقامات ارشد خود مینویسد: «از پیشهوری درآورده و به شما اطلاع خواهم داد.» (صفحات 116 و 118.) سرانجام نیز پیشهوری برای ارائۀ توضیحات درمورد دعوت از کامبخش و دیگر موارد به جلفای شوروی احضار میشود و دربارۀ علت ملاقات با کامبخش به میر جعفر باقراُف پاسخ میدهد. (ص124)
احاطۀ مسکو بر فرقۀ دموکرات چنان بود که مقامات شوروی حتی از روز و ساعت ملاقاتهای پیشهوری و محتوای دقیق گفتگویهای او با کنسولهای آمریکا و بریتانیا در تبریز آگاه بودند و مشروح این گفتگوها را به مسکو مخابره میکردند. (صفحات 120، 105-106، 125-126، 126-127.) کمونیستهای شوروی چنان بر پیشهوری و فرقۀ او مسلط بودند که توصیههای آنها پس از تصویب توسط فرقۀ دموکرات و پیش از نشر در جراید، جهت اطلاع و تایید مقامات شوروی ارسال میشد! (ص96)
سرانجام، حاکمان مسکو در پی تلاشهای دولت ایران و با تصور آنکه سرمایهگذاری در آذربایجان به نتیجه رسیده و اکنون امتیاز نفت شمال را به دست آوردهاند، استانهای ایران را تخلیه کردند. در واپسین هفتههای حیات فرقۀ دموکرات، سید جعفر پیشهوری که خود را در آذربایجان تنها میدید و حمایت شوروی را از دست داده بود، حتی در دفاع از خود نیز استقلال نداشت و برای حفظ فرقۀ دموکرات از مقامات شوروی کسب تکلیف میکرد و درخواست اجازه برای دفاع از خود و فرقۀ دموکرات را داشت!(ص130) سیدجعفر پیشهوری در آخرین تلاشهایش، بار دیگر با ارسال پیامهایی از سران شوروی درخواست کمک نمود! دو نامه از واپسین تقاضاهای پیشهوری با محتوایی به شدت محقر در این مجموعه آورده شده است. در نامۀ اول که به امضای «پیشهوری، شبستری، پادگان و دکتر جاوید.» رسیده است خطاب به رهبران شوروی آمده:
«در این خصوص [حمایت نظامی] به کمک شما بسیار نیاز داریم… به خوبی میدانید که خلق آذربایجان دوست نزدیک اتحاد شوروی است… خواستار کمک شما در خصوص اسلحه هستیم… خواستار کمک شما در این خصوص هستیم… حزب ما و خلق ما با امید بسیار به استالین کبیر پیش میرود… تمام دیدگان در انتظار کمک به شما دوخته شده است… [از ما میپرسند:] آیا برادرانمان در آن سوی ارس واقعاً به ما اسلحه نخواهند داد و کمک نخواهند کرد؟ آیا قوام خونخوار واقعا در برابر دیدگان دولت بزرگ شوروی، مانند یک حیوان ما را نابود خواهد کرد؟… نامۀ ما را به استالین کبیر برسانید!» (صفحات 141-142)
در پیام خفتبار دیگری که به امضای «پیشهوری، شبستری، پادگان، دکتر جاوید، دانشیان» رسیده است، بصورت مبسوط به تقاضای کمک از شوروی پرداخته شده و با کنار زدن همۀ پردهها، فرقۀ دموکرات پیادهنظام شوروی برای تحقق سیاستهای مسکو معرفی گردیده است. در این نامه که آخرین سند از مجموعۀ مذکور است آمده:
«مسئلۀ نفت فقط در صورتی میتواند به نفع اتحاد شوروی تمام شود که پشت آن نیروهای اجتماعی قرار گرفته باشند… در آذربایجان هنوز نیروی قابل توجهی داریم که میتواند فشار جدی بر حکومت تهران وارد آورد… [فرقه دموکرات] یک کمک مستقیم به دولت شوروی و پیشبرندۀ سیاست شوروی است. این نهضتِ خلقی ابزار نیرومندی در پیشبرد سیاست شوروی است و به یمن آن، حکومت شوروی … کارهای بزرگی میتواند انجام دهد…»
سران فرقۀ دموکرات آذربایجان در ادامه با اشاره به اینکه «در دو موضوع، امید خود را به رهبری دولت شوروی دوختهاند» نخست از اربابان درخواست تسلیحات نظامی کرده و در نهایت حقارت و دریوزگی میگویند: «خواستار تسلیحات معتنابهی نیستیم؛ فقط به اندازهای میخواهیم که بتوانیم فداییانمان را مسلح کنیم.» و دوم اینکه از رهبران شوروی درخواست دارند تا به آنان اجازه دهند از مواضع فرقۀ دموکرات در برابر ارتش شاهنشاهی ایران دفاع کنند! در ادامه بار دیگر از رهبران مسکو تقاضا دارند که به آنان اجازۀ مبارزه دهند تا در پی مبارزۀ مسلحانه یا حکومت ایران را سرنگون کنند یا بطور کامل پیوندهایشان را با ایران قطع کرده و حکومت مستقل خودشان را تشکیل دهند و در این راستا وقیحانه اعلام کردند که: ما به صورت افتخارآمیز مبارزه کرده «و از این دو هر یک را که برای دولت شوروی قابل قبول باشد به دست خواهیم آورد.» توجه سران فرقۀ دموکرات به منافع مسکو چنان بود که از فشار احتمالی جامعۀ جهانی بر شوروی بابت حمایتهای آنها از فرقه نگران بودند و از اینرو مینویسند: «ما خواستار کمک زیادی از دولت شوروی و دادن هر نوع بهانه برای تحریک علیه اتحاد شوروی نیستیم. دولت شوروی نمیتواند به صورتی آشکار با ما همدلی کند، اما…. از دولت شوروی میخواهیم که به ما فرصتی بدهد تا به همان شیوهای که خودِ تهران انتخاب کرده، با تهران مقابله کنیم…. اجازه دهید در جریان حملۀ آنها به آذربایجان فداییان ما سر آنها را بکوبند…. آنگاه هیچکس نمیتواند در شورای امنیت… بر ضد اتحاد شوروی جار و جنجال به پا کند…. اگر اتحاد شوروی به صورتی مخفیانه به ما کمک کند دیگر ایران بهانهای نخواهد داشت که در شورای امنیت طرح مسئله کند… خلق ما و حزب ما و رهبرانش تنها آرزوی اسلحه دارند و نجات خود را از آن انتظار دارند و این فقط به کمک تسلیحاتی اندک از جانب شما منوط است… شما میتوانید با یک کمک بهموقع آزادی خلق ایران و همچنین سیاست شوروی را از خطر نجات دهید… با بیصبری منتظر کمک شخصی شما هستیم.» (صفحات 147-152)
در پایان باید اشاره شود که به دنبال توافق اتحاد شوروی با دولت ایران، پیشهوری و فرقهاش به یکباره از حمایت اربابانِ کمونیست خود محروم گشتند و چون مورد اقبال آذربایجانیها نبودند به سرعت از عرصۀ آذربایجان زدوده شدند و ننگی ابدی برای خود به جا گذاشتند. پیشهوری که هرگز جایگاهی جز کارگزارِ دونپایۀ مسکو نداشت، در مقابل آخرین تلاشهایش با این دستور مواجه شد که: «سنی گتیرن، سنه دییر گت» [آنکه تو را آورده، به تو میگوید برو] و با این فرمانِ تحقیرآمیز به ماموریت پیشهوری پایان داد شد و او پیشاپیش همکاران خود از خشم مردم آذربایجان به شوروی گریخت. به این ترتیب فصلی تاریک از تاریخ معاصر ایران به انجام رسید و درسهای پندآموز آن برای نسلهای آتی به یادگار ماند.