کار دانشگاهیِ تاریخ منحصر به پنجاه شصت ساعت تدریسِ تاریخ در دانشکدهٔ ادبیات و دانشسرای عالی و دانشکدهٔ الهیات و چند مؤسسهٔ کوچک دیگر نیست. باید دهها کلاسِ اختصاصی در هر گوشهٔ دانشگاه وجود داشته باشد و متخصصانی در رشتههای مختلف تاریخ به تدریس بپردازند و دانشجویان داخلی و خارجی مجاز باشند که واحدهای درس آنها را اختیار کنند. این ۵ واحد درسِ تاریخ پیش از اسلام و ۵ واحد بعد از اسلام و سه چهار واحد دورهٔ مغول و صفویه و قاجار دردی دوا نمیکند.
تاریخ ایران اشخاص متخصّص و وارد میخواهد که هر کدام در یک دورهٔ کوتاه از تاریخ، مثلاً دورهٔ ماد، دورهٔ هخامنشی، دورهٔ اشکانی و دورهٔ مغول و امثال آن به سند و به قول فرنگیها «اتوریته» باشند. حتی زمان آل مظفر و سربهداران هم متخصّص میخواهد.
باید کسانی باشند که در یک زمان با یک موضوع از تاریخ ایران سندیت داشته باشند. عیب است که ما کتیبهای در جایی بینیم و برای خواندن آن ناچار باشیم آن را به خارج از ایران بفرستیم. تاریخ نظامی، تاریخ اقتصادی، خطوط قدیم، خطوط اسلامی، منابع تاریخی و دهها موضوع دیگر، استاد متخصّص میخواهد.
چرا ما نباید درسی تحت عنوان تاریخ دولت های همسایه داشته باشیم؟ تواریخ محلی چه می شود؟ اگر کسی تخصص در تاریخ فارس و یا آذربایجان و کرمان و خراسان داشته باشد، تا چه حد در روشن کردن گوشههای تاریک تاریخ مملکت توفیق خواهد یافت؟ علم ادیان و شناسائی اصول عقاید اجتماعی و سیاسی در گذشته و حال، احتیاج به متخصصانی دارد که متأسفانه جای آنها در محیطهای تحقیقی ما امروز خالی است.
جامعهٔ ما نیاز بسیاری به آشنایی با احوال گذشتهٔ خود و رجال و بزرگان فرهنگ ایرانی دارد و تحقیق در این مسائل، برای ملت ایران در حکم تجدید حیات است و لازم است و ضروری، همچنان که مؤلف کشف الظُنون گفته است:
«فرض از تاریخ، اطلاع بر احوال گذشتهٔ است، و فایدهٔ آن عبرت گرفتن و پند یافتن از احوال گذشتگان، و تحققِ ملکهٔ تجربه به وسیله اطلاع بر تغییرات زمان، و در واقعْ عمرِ دوباره است.»
🖇محمدابراهیم باستانی پاریزی، کاسهکوزهٔ تمدن، صص ۳۱۰–۳۰۹