عثمانی و شعرهای صوفیانه است اما همزمان این خانم نویسنده یک فمینیست سکولار به شمار می آید که از بطن یک مادر دیپلمات در شهر استراسبورگ متولد و در مادرید بزرگ شده و در آنکارا درس خوانده است. خانم شفق در حال حاضر همراه با دو فرزندش در لندن زندگی می کند. او از چند روز پیش نگران “جان دوندار” سردبیر روزنامه جمهوریت است، همان روزنامه نگاری که به دلیل انتشار مطلبی در مورد ارسال اسلحه از سوی ترکیه برای داعش به زندان افتاده است. الیف شافاک در این مصاحبه با مجله آلمانی اشپیگل به عنوان یک نویسنده ترک از ترکیه به عنوان “دموکراسی متزلزلی” یاد می کند که روز به روز اقتدارگراتر، چند قطبی تر و افسرده تر می شود اما آنچه که در این میان ناامیدی های خانم شافاک را افزایش می دهد سکوت اروپا در برابر وضعیت امروز ترکیه است. از این نویسنده مطرح و مشهور ترک که رمان های زیادی در کارنامه خود دارد آثاری نیز در ایران ترجمه و منتشر شده است که از جمله آن می توان از دو رمان “شپش پلاس” و “ملت عشق” یاد کرد. گفته می شود که رمان ملت عشق پر فروش ترین رمان تاریخ ترکیه به شمار می آید.
س: خانم شفق شما در کشوری ریشه دارید که یک واژه نادرست می تواند افراد را به دادگاه بکشاند. آیا شما این اعتماد را دارید که آنچه در ذهن دارید به زبان آورید یا بنویسید؟
ج: واژگان در ترکیه از اهمیت زیادی برخوردارند و هر نویسنده یا شاعر و روزنامه نگاری می داند که تنها یک واژه، یک جمله، یک توییت یا حتی یک ری توییت کافی است تا از استفاده کننده از آن شکایت شده یا وی در رسانه ها بدنام شود. یا حتی به زندان بیافتد. ما همیشه با چنین پس زمینه ذهنی ای مطلب می نویسیم. اگر کسی بگوید این مساله او را تحت تاثیر قرار نمی دهد من حرفش را باور نمی کنم. هیج کس نمی تواند خود را از این فشار خلاص کند و نتیجه این است که ما دست به خودسانسوری می زنیم. وقتی می خواهم یک تفسیر سیاسی بنویسم دقیقا به این فکر می کنم که واژه های من چه پیامدهایی می تواند داشته باشد. وقتی رمان می نویسم اما وضعیت به گونه دیگری است. در این حالت یک آدم پردل و جرات و متهور هستم که تا پایان کتاب واقعیت را فراموش می کند.
س: با این حال شما هم در سال ۲۰۰۶ به دادگاه احضار شدید زیرا یکی از شخصیت های داستان “حرامزاده استانبول” در مورد نسل کشی ارامنه صحبت می کند. اگر دادگاه شما برگزار می شد می توانستیم بگوییم که حتی فرض و خیال هم می تواند خطرناک باشد.
ج: بله این تجربه ای کاملا سوررئال بود و برای نخستین بار یک اثر خیالی و فرضی به دادگاه می رفت. من از این مساله به شدت تکان خوردم. نه به دلیل محاکمه و دادگاه بلکه به دلیل وجود آن اوباش و اراذل اولتراناسیونالیست که در خیابان ها علیه من شعار داده و روی عکسم آب دهان می انداختند و به من دشنام می دادند اما همدلی و همصدایی خوانندگانم فوق العاده بود و آنها بودند که از من حمایت کردند. در میان آنها از سکولار گرفته تا محافظه کار و فمینیست و لیبرال وجود دارد. این روند قضایی دو مساله را به من ثابت کرد: اول این که در ترکیه حتی یک رمان هم می تواند مشکل ساز شود و دوم این که رمان در ترکیه اهمیت بسیار زیادی دارد.
س: ده سال پس از آن روزها گزارشگران بدون مرز ترکیه را از نظر میزان آزادی مطبوعات در جایگاه ۱۴۹ در میان ۱۸۰ کشور قرار داده اند. روزنامه نگاران بازداشت می شوند و در آخرین مورد دو عضو هیات تحریریه روزنامه جمهوریت به دلیل انتشار مطلبی که به دولت گران آمده بود به زندان افتادند. آیا آزادی مطبوعات در معرض خطر قرار دارد؟
ج: بله، آزادی مطبوعات در معرض خطر است. من از این می ترسم که وضعیت از نظر آزادی و تنوع رسانه ها از این هم بدتر شود. افکار و عقاید دیگران تحمل نمی شود و آن ذهن های منتقد سرکوب و مرعوب می شود. و ما نه تنها به راحتی عقب گرد کرده ایم بلکه با سرعتی بالا در حال پسروی هستیم. این مشکل تنها به خاطر بازداشت ها و دادگاه ها نیست بلکه به دلیل رکود و افسردگی فزاینده در اردوگاه لیبرال ها و سکولارها هم هست. پیش از این امکان شوخی و دست انداختن سیاستمداران و قدرتمندان وجود داشت اما امروزه دیگر چنین امکانی وجود ندارد. ما خندیدن را از یاد برده ایم.
س: در آلمان غالبا از ما می پرسند که واقعا چه نظری در مورد پرزیدنت رجب طیب اردوغان داریم. آیا او را یک سلطان اقتدارگرا می بینیم یا یک اسلام گرا و ناسیونالیست یا حتی یک دموکرات شکست خورده؟
ج: به نظر من اردوغان یک سیاستمدار اقتدارطلب و تفرقه افکن است. این را باید بدانیم که جامعه ترکیه همیشه چشم به “بابا” یعنی همان پدر می دوزد و جامعه ای پدرسالار است. این ویژگی از خانواده شروع می شود و در مدرسه و خیابان و حتی به فوتبال و طبیعتا به سیاست نیز می رسد. به باور من یک بخش بزرگ از مشکل همان سیاست بسیار مردانه، تهاجمی و دو قطبی ماست. این حالت طی سال های گذشته و در خلال حکومت اردوغان تشدید شده است. او سیاستمداری در تاریخ معاصر ترکیه محسوب می شود که بیش از همه جامعه را دو قطبی کرد.
س: آیا شما پیامدهای این مساله را در خانواده و حلقه دوستان خودتان نیز حس می کنید؟
ج: بله، در میان دوستان من عده ای از دولت حمایت می کنند و بقیه از آن انتقاد دارند. اما این که ما اصولا با یکدیگر بحث و گفتگو کنیم همیشه یک استثنا محسوب می شود. زیرا ما جامعه ای هستیم که افراد آن در گتوهایی با دیوارهای شیشه ای زندگی می کنند. هر کس در جزیره خود نشسته است بدون آن که با انسان ها در جزایر دیگر صحبت کند. ما جامعه ای آکنده از خشم، سوء تفاهم، پارانویا و آکنده از تئوری های توطئه به شمار می آییم.
س: منشاء این دو قطبی چیست؟
ج: این مشکل دلایل گوناگونی دارد اما برای آن که پاسخی برای آن داشته باشیم کافی است به یک تحقیق که اخیرا توسط موسسه تحقیقاتی پیو انجام گرفته و منتشر شده است نگاهی بیاندازیم. در این تحقیق از افرادی از ۳۸ کشور جهان پرسیده می شود : آیا انتقاد علنی و با صدای بلند از دولت عملی مشروع است؟ ۹۸ درصد پرسش شوندگان لبنانی پاسخ مثبت داده و این عمل را مشروع دانسته اند. در اردن ۶۴ درصد، در پاکستان ۵۴ درصد و در ترکیه ۵۲ درصد این عمل را مشروع عنوان کرده اند. این رقم یعنی هنوز هم تقریبا نیمی از جمعیت ترکیه از دولت انتقاد نمی کند و دقیقا با شمار افرادی که از دولت اردوغان حمایت می کنند همخوانی دارد.
س: با این حال ترکیه در میان آن کشورهایی که شما نام بردید دموکرات ترین کشور محسوب می شود. چطور امکان دارد که وضعیت به این گونه باشد؟
ج: بله این یک پارادوکس بزرگ است و یک پدیده جدید. رسانه های جریان اصلی همواره این فکر را القا می کنند که در تمام پیرامون ما چه در داخل و چه در خارج دشمن وجود دارد و هر کس که انتقاد کند به او انگ خائن زده می شود. از همین رو مردم هم این نتیجه منطقی را می گیرند که نباید از دولت انتقاد شود. شاید خنده دار باشد اما من متهم شدم که از سوی یک “لابی فرهنگی بین المللی” هدایت می شوم. ادعا می شود که یک لابی در خارج از کشور وجود دارد که از دو یا سه نویسنده تشکیل شده و از آنها برای انتقاد از هر دولتی که سر کار بیاید استفاده می شود. و شگفت آور این که بسیاری از ترک ها چنین ادعای دروغی را باور دارند.
س: آیا این مساله با اردوغان و حزب عدالت و توسعه او آغاز شد و یا سیاست های اردوغان تنها یک بی اعتمادی را که از قبل وجود داشت تشدید کرد؟
ج: طبیعتا این مساله با جامعه ما ارتباط دارد. غالبا ترکیه با کشورهای خاورمیانه مقایسه می شود در حالی که مقایسه این کشور با روسیه بسیار منطقی تر است. هر دو کشور زمانی یک ابرقدرت بوده و هر دو صاحب سنت دولت قدرتمند هستند. در همان حال که در یک دموکراسی عادی از افراد در مقابل قدرت حکومت محافظت می شود، در کشور ما یک الیت قدرتمند از حکومت محافظت می کند. به همین خاطر حکومت با وجود برخورداری از قدرت واقعی بسیار شکننده و نیازمند حفاظت و حمایت است. منشاء تحولات پنج سال گذشته همین است، همان سال هایی که ترکیه روز به روز بیشتر به سمت اقتدارطلبی رفت.
س: اگر ترکیه شبیه به روسیه باشد پس قاعدتا شباهت هایی میان اردوغان و ولادیمیر پوتین نیز وجود دارد؟
ج: اردوغان از زمان رسیدن به قدرت تغییر کرد. او در آغاز کار می گفت که به همه مردم تعلق دارد اما امروزه دیگر این گونه نیست. این بر کسی پوشیده نیست که اردوغان برای برقراری یک سیستم ریاستی خواهان تغییر قانون اساسی است. و من اطمینان دارم که او برای رسیدن به این هدف دست به هر کاری خواهد زد. به شدت از یک قدرت متمرکز واهمه دارم و این تنها به اردوغان ربطی ندارد. اگرچه ما صندوق رای داریم اما فرهنگ دموکراتیک نداریم. دولت می گوید: خودتان ببینید که ما اکثریت داریم و هر کار دلمان بخواهد انجام می دهیم. اما این دموکراسی نیست و در واقع استبداد اکثریت است.
س: یعنی از نظر شما ترکیه یک کشور صاحب دموکراسی نیست؟
ج: آرزو داشتم که برای تعریف دموکراسی بیش از یک واژه وجود داشت. بی تردید ترکیه از آن رژیم های اقتدارگرای رایج ندارد و برگزاری انتخابات آزاد در این کشور امر بسیار مهمی است. اما این یک دموکراسی خالص لیبرال محسوب نمی شود. من از آن با عنوان دموکراسی متزلزلی یاد می کنم که هر لحظه امکان فروریختنش می رود.
س: یکشنبه گذشته پس از مدت ها یک نشست ویژه سران با حضور کشورهای اتحادیه اروپا و ترکیه در بروکسل برگزار شد. در آن نشست به ترکیه وعده پرداخت سه میلیارد یورو کمک برای پناهجویان و همین طور وعده لغو ویزای اروپا برای شهروندان ترک و احیای مذاکرات در مورد پیوستن ترکیه به این اتحادیه مطرح شد. جالب آن که حاضران در آن نشست به صورتی کاملا آشکار در مورد حقوق بشر و آزادی مطبوعات سکوت کردند در حالی که دو روزنامه نگار روزنامه جمهوریت به تازگی بازداشت شده بودند. آیا از این ارزیابی ناگهانی و سیاسی اردوغان شوکه نشدید؟
ج: هر دو روزنامه نگار از زندان نامه ای خطاب به روسای دولت های اتحادیه اروپا نوشته و به آنها یادآوری کردند که نباید آزادی اندیشه و دموکراسی را به فراموشی بسپارند اما دقیقا همین اتفاق افتاد. اگر این ارزش ها را فراموش کنیم روزنامه نگاران بیشتری اخراج، بازداشت و وادار به سکوت خواهند شد. حقوق بشر و آزادی اندیشه موضوعات اصلی و مهمی هستند که به هیچ عنوان نمی توان آنها را مورد معامله قرار داد.
س: اتحادیه اروپا عاجزانه از اردوغان می خواهد که سیل پناهجویان را متوقف کند. آیا اصولا ترکیه چنین امکانی دارد؟
ج: ترکیه بیش از دو میلیون سوری را پذیرفته است اما ترکیه مسوول این بزرگترین بحران پس از جنگ دوم جهانی نیست. این مشکل تنها با یک راه حل جهانی مشترک پایان می یابد. اما اتحادیه اروپا به جای این کار مدام تکرار می کند که ما به شما پول می دهیم تا پناهجویان را در کشور خود نگه دارید.
س: و به همین خاطر از اردوغان حمایت می کنند و از انتقاد علیه او خودداری می کنند با وجود آن که می دانند حقوق بشر پایمال شده است.
ج: با توجه به همه بحران ها ظاهرا روز به روز در ترکیه و دیگر کشورهای غرب بر شمار کسانی که ثبات را مهم تر از دموکراسی می دانند افزوده می شود. چنین به نظر می رسد که اتحادیه اروپا هم رژیم های باثبات را با ارزش تر از حقوق بشر می داند. این مساله به موضوعی قابل تغییر و تبدیل بدل شده است اما به هیچ عنوان قابل تغییر و تبدیل نیست! ثبات بدون دموکراسی نمی تواند وجود داشته باشد.
س: ظاهرا شما ناامید هستید.
ج: می دانید گاهی این احساس را دارم که من در مقایسه با دوستان فرانسوی و بریتانیایی خودم بیشتر به ایده آل های اروپایی باور دارم. برای آنها اروپا در حکم یک بار سنگین اقتصادی است اما برای من اروپا در حکم حافظ ارزش ها، حقوق اساسی، آزادی و حقوق زنان است. با این حال پیام سران اتحادیه اروپا این است: اروپا در رابطه با ارزش هایش مدتی را به استراحت و زنگ تفریح می گذراند.
س: آیا هنوز هم پیوستن ترکیه به اروپا را امری مهم و مفید می دانید؟
ج: من همواره حامی بزرگ عضویت ترکیه در اتحادیه اروپا بوده و هستم. در سال های ۲۰۰۵ و ۲۰۰۶ به نظر می آمد که این مساله محقق شده باشد. این یک تراژدی است که آن لحظه تاریخی از سوی سیاستمداران کوته نظر همه جناح ها به رسمیت شناخته نشد. به عنوان یک عضو اتحادیه اروپا اردوغان هرگز نمی تواند چنین اقتدارگرایانه حکومت کند. در این حالت ابزار نظارتی و تفکیک قوای بهتری وجود خواهد داشت. خودتان ببینید که از آن زمان چه اتفاق هایی افتاده است: ترکیه از اروپا روی گرداند و راهی دیگر در پیش گرفت. اما کدام ترکیه بهتر است؟ ترکیه ای که بخشی از اروپا و بخشی از جهان دمکراتیک باشد و یا ترکیه ای که متحد دیگر دولت های اقتدارگرا است؟
س: آیا اصلا ترک ها هنوز هم می خواهند که عضو اتحادیه اروپا باشند یا نه؟
ج: در اوج بحث و جدل ها در این مورد ۸۲ درصد از ترک ها خواهان پیوستن به اتحادیه اروپا بودند. به هر صورت ما هم با بالزاک و گوته بزرگ شده ایم و خودمان را اروپایی احساس می کنیم. اما عضویت در اتحادیه محقق نشد و آن عقاید و آرا هم از بین رفت. در حال حاضر تنها ۲۰ درصد از مردم خواهان پیوستن به اتحادیه اروپا هستند. و این را می توان یک واکنش بچه گانه دانست. اگر اروپا ما را نخواهد ما هم اروپا را نمی خواهیم. اما ما یک ملت احساساتی هستیم و احساسات هم می تواند تغییر کند.
س: آیا امکان دارد که بحران پناهجویان بار دیگر اروپا و ترکیه را به یکدیگر نزدیک کند؟
ج: اگر چنین آغاز تازه ای در روابط ما ایجاد شود من بسیار خوشحال می شوم. اما این که حقوق بشر قربانی این نزدیکی بشود بسیار مشکل ساز است. دموکراسی باید در اولویت باشد.
س: پس شما عقیده دارید که شاید یک بار دیگر قیامی علیه دولت آغاز شود مانند همان اعتراض های قزی پارک که بیش از دو سال پیش شاهد بودیم؟
ج: نه. اما نه تنها به این دلیل که مردم ترسیده اند بلکه به دلیل این رکود و افسردگی جمعی است که چنین قیامی امکان ندارد. در حال حاضر شاهد دو تحول اجتماعی متضاد هستیم: از یک طرف مردمی که جرات خود را از دست داده و علاقه ای به سیاست ندارند و عقب کشیده اند و در سوی دیگر مردمی که خشمگین هستند و بیش از پیش رادیکال و سیاسی شده اند. هر دو طرف نگرانی هایی به وجود می آورند.
س: در هفته های گذشته ترکیه یک جت جنگنده روسیه را ساقط کرد. پوتین هم در واکنش از ترکیه به عنوان “یاریگر تروریست ها” نام برد زیرا ترکیه از نیروهای افراطی سوریه پشتیبانی می کند. آیا حق با پوتین است؟
ج: واقعیت غم انگیز این است که هیچ کس نمی داند چه اتفاقی افتاد. بی شمار تئوری های توطئه وجود دارد و من نمی خواهم آنها را در این جا تکرار کنم اما این واقعیت که ما نمی توانیم این پرسش ها را علنی مطرح کنیم نشان از عدم کارایی سیستم سیاسی دارد. واقعیت این است که ترکیه بیش از اندازه خود را در مسایلی وارد کرد که در کشورهایی مانند مصر یا سوریه می گذرد. سیاستمداران ما با تخیلات و ذهنیت های نئوعثمانی خیال می کردند که ترکیه باید نقشی مهم در خاورمیانه ایفا کند. اما روند کار آن گونه که آنها امید داشتند پیش نرفت.
س: نه تنها در منطقه بلکه در ترکیه نیز ناآرامی هایی وجود دارد. نیروهای پ.ک.ک و دولت از تابستان گذشته بار دیگر علیه هم می جنگند. به نظر شما ادامه آن روند قطع شده صلح امکان دارد؟
ج: وضعیت چندان خوب به نظر نمی رسد. روند صلح از سوی رادیکال های دو طرف به گروگان گرفته شده و اسیر خشونت پ.ک.ک و اولتراناسیونالیست های ترک شده است. پس از انتخابات ماه ژوئن امکان تشکیل یک دولت ائتلافی با حضور نمایندگان بیشتر احزاب و از جمله کردها وجود داشت. اگر این چنین می شد امروز شاهد وضعیت کاملا متفاوتی بودیم اما اردوغان این را نمی خواست و خواسته او رسیدن به اکثریت مطلق بود و به همین خاطر اعلام برگزاری انتخابات زود هنگام کرد. از آن زمان بیش از ۶۰۰ نفر بر اثر حملات و نبردهای دو طرف کشته شده اند.
س: به نظر می رسد که شما امیدهای خود را تقریبا از دست داده اید. آیا هیچ امیدی به یک تغییر سیاسی در ترکیه وجود ندارد؟
ج: من نیمه خوشبین و نیمه بدبین هستم یا آن گونه که نویسندگانی مانند آنتونیو گرامشی گفته اند: من به خوشبینی اراده و بدبینی عقل باور دارم. امید من به مردم است و به جامعه ای که دولت از دل آن بیرون آمده است. ترکیه ملتی بسیار جوان و کنجکاو و پویا دارد. در اروپا هر روزه مسایلی در فیسبوک و توییتر به اشتراک گذاشته می شود اما این ابزارها برای ما ترک ها در حکم یک پلات فورم سیاسی است. هر اندازه که مطبوعات آزادی خود را بیشتر از دست داده اند به همان اندازه رسانه های اجتماعی سیاسی تر شده اند. دولت تلاش کرد که توییتر را توقیف کند اما موفق به این کار نشد. دنیای دیجیتال با چنان سرعت و قدرتی تغییر می کند که کسی را یارای متوقف کردن یا کنترل آن نیست. مردم دنیا میل دارند که یک شبکه باشند و در این مساله امیدهایی نهفته است.
س: چه تصوری از مردم ترکیه در ده سال بعد می توانیم داشته باشیم. آیا در آن زمان همچنان اردوغان حکومت می کند؟
ج: نمی دانم اما ما به یک مرحله حساس رسیده ایم. همه کارها به سادگی پیش نمی رود زیرا دو قطبی در جامعه به مراتب عمیق تر از این است. در گذشته میانجی ها و واسطه هایی برای گذر از تضادها وجود داشت اما امروز دیگر وجود ندارد. پس از حملات دهم اکتبر آنکارا بسیاری از مردم خواهان یک دقیقه سکوت بودند اما در همان حال بسیاری دیگر چنین چیزی را نمی خواستند. جامعه ما حتی در سوگواری های خود نیز انسجام و اتحاد ندارد. ما آن شور و شوق خود را از دست داده ایم و این شاید بدتر از هر اتفاق دیگری باشد.
منبع: اشپیگل
ترجمه:محمدعلی فیروزآبادی- شفقنا