دیروز مقالهای از دوست عزیز آقای عمادالدین باقی با عنوان «توطئه علیه زبان فارسی»، بر تیتر یک روزنامه سازندگی نشست. آقای باقی در این مقاله با اشاره به برنامه «قند پارسی و کامهای تلخ …» بیبیسی، دردمندانه و مشفقانه و هشدارآمیز به نقد آن پرداخت و رویکرد خارج از عرف و فعالیت رسانهای بیبیسی و رویکرد خارج از حقوق بشر و صلحاندیشی و نقش این گونه برنامهها را در شکلدادن و تشدید اختلافهای قومی و ایجاد تنفر و دامنزدن به آن متذکر شد. همزمانی اقدام بیبیسی با برنامه شبکه ایران اینترنشنال در این زمینه نشان میدهد دشمنان این سرزمین چندان دلخوشی از آرامش ایران ندارند و هر از گاهی به شیوههای گوناگون بر کوره منازعات اجتماعی و سیاسی آن میدمند.
آقای باقی در ابتدای نوشته خود به سفر خود به اردبیل و آشنایی با انجمنی ادبی اشاره میکند و مینویسد: «انجمن ادبی اردبیل، همایشی از ترکان ]است که[ به زبان فارسی میسرایند»(داخل کروشه حدس من است). در جای دیگر با اشاره به همین انجمن و کتاب شعر فارسی منتشر شده از یکی از اعضای آن(آقای کاظم نظریبقا) «به عنوان یک اتفاق فرهنگی منطقه ترکنشین» یاد میکند. در دو فراز نیز در اشاره به زبان مادری به «مغالطه و تحقیر و نادیده گرفتن حقوق ملیتها و اقوام و ضرورت آموزش زبان مادری و مشکلاتی که برای کودکان به وجود میآید» اشاره دارد و بعد مینویسد: «قانون اساسی رسما از آموزش زبان مادری در کنار زبان رسمی و ملی دفاع میکند».
در نگاهی کلی، هر چند مقاله آقای باقی مغتنم و ارزشمند است، ولی ناخواسته حرکت در زمین قومگرایی است. متأسفانه در یکی دو دهه اخیر دست قومگرایان در ایران چنان باز بوده است که توانستهاند با تولید و پخش گسترده برخی مفاهیم در رسانههای گوناگون، قبح ملی این مفاهیم را بشکنند؛ به گونهای که در سالهای اخیر این مفاهیم را خواسته و ناخواسته از زبان بسیاری از فعالان سیاسی، حتی نمایندگان مجلس هم میشنویم. حساسیتزدایی و قبحزدایی از مفاهیم قومگرایانه که با تکرار و پافشاری مداوم قومگرایان و تجزیهطلبان و دشمنان ایران، عدهای کم شمار اما با پروپاگاندای بسیار، روی داده است، ضرورت توجه ما را در کاربرد آنها دو چندان میکند. این، گام نخست ترویج ایدئولوژی قومگرایانه است که در نهایت چیزی جز فرسایش ظرفیتهای ملی و تضعیف فرایندهای دموکراتیک و حتی کوبیدن بر طبل توسعهنیافتگی نتیجهای در بر نخواهد داشت. از این رو، دقت در انتخاب واژگان و بیان مقصود، خارج از زمین قومگرایی، باید به عنوان اصلی اساسی برای کسانی مطرح باشد که دل در گرو اعتلای ایران و تقویت انسجام ملی و توسعه متوازن مناطق این مرز و بوم دارند.
کاربرد واژههایی چون «ترکان» و «منطقه ترکنشین»، «حقوق ملیتها» و نشاندن آن در کنار اقوام، و نیز مسأله دانستن زبان مادری ـ موضوعی که در ادبیات قومگرایان و جداییطلبان مسأله است ـ، از سوی آقای باقی از یک سو نشان از همان حساسیتزدایی از مفاهیم و جایگیر شدن مفاهیم قومگرایی در نوشتههای ایشان و از سوی دیگر حکایت از تعجیل و دقت اندک ایشان در صورتبندی مسائل منطقهای ایران به ویژه نادیده گرفتن نوشتهها و تحقیقات و مسلمات تاریخی و علمی در این حوزه دارد. در این باره به چند نکته اشاره میکنم:
1. ترک دانستن ترکزبانهای ایران تلاش پیگیر و مداومی است که از سوی قومگرایان و اندیشکدههای خارج از ایران بیان میشود؛ چرا که با همین واژه، به تمایز نژادی و تباری دامن زده میشود و مبنایی میشود برای غیرایرانی دانستن آذریهای ایران. این موضوع از سوی قومگرایان افراطی به صراحت بیان میشود. آنان بر مبنای زبان ترکی، در ایران منطقه ترکنشین تعیین میکنند و تا همدان و قزوین و تهران و حتی نقاطی در مرکز و غرب و شرق و جنوب ایران را شامل آن میدانند. در صورتی که آذریهای ایران که به زبان ترکی سخن میگویند، غیر از این که در جمهوری آذربایجان نیز سکونت دارند در مرزهای شرقی ترکیه نیز ساکن هستند و آنها را نیز نمیتوان از نظر تباری و نژادی ترک دانست. آنها اعضای ایران فرهنگی هستند که گستره آن فراتر از ایران سیاسی کنونی است.
2. نشاندن ملیت در کنار اقوام ایرانی یکی از تلاشهای احزاب چپ ایرانی است که بعدها در گفتار قومگرایان بازتولید شد و اکنون خواسته و نا خواسته در گفتار برخی فعالان سیاسی غیرقومگرا نیز مشاهده میشود. این در صورتی است که قوم یک واحد اجتماعی فرهنگی و ملت یک واحد اجتماعی سیاسی است. اقوام و دیگر گروههای ایرانی از جمله طایفهها و عشایر و تیرههای ایرانی تشکیلدهنده ملت ایران هستند و در هیچ دوره تاریخی ملت ایران، ملل و ملیتهای گوناگون نامیده نشده بودند.
این ادعای نادرست و تجزیهطلبانه در دوره معاصر شکل گرفته و به شیوههای گوناگون بازتولید میشود. آن چه نادیده گرفته میشود، حقوق ملت ایران است نه حقوق ملیتها و اقوام!
3. بزرگ شدن بحث زبان مادری و آموزش زبان مادری یکی از تلاشهای بیوقفه قومگرایان در ایران است که متأسفانه بسیاری از روشنفکران و فعالان سیاسی دو جناح اصلاحطلب و اصولگرا نیز در این زمین به بازی میپردازند و برای توجیه گفتار خود پشت اصل 15 قانون اساسی سنگر میگیرند. در اصل 15 قانون اساسی به هیچ وجه از واژه «زبان مادری» استفاده نشده است. در آنجا به زبانهای قومی(مذاهب موجود در ایران) و زبانهای محلی(زبانها و گویشهای تمام اقوام و ساکنان ایران) اشاره شده است. علاوه بر این که در این اصل به تدریس ادبیات در مدارس اشاره شده نه آموزش زبان. علاوه بر این که در ایران، تاکنون جریانی بر علیه زبان مادری شکل نگرفته است که حفظ زبان مادری بخواهد به عنوان مسألهای اجتماعی نمود پیدا کند. بازنمایی موضوع از سوی قومگرایان به معنای وجود مسأله اجتماعی در این زمینه نیست. زبانهای محلی در ایران از یک سو، ساز و کارهای اجتماعی محلی و ملی بازتولید خود را دارند و از سوی دیگر، جمهوری اسلامی نیز هر ساله میلیاردها تومان برای تولید آثار مکتوب و غیرمکتوب به زبانهای محلی در ایران هزینه میکند که در نوع خود در جهان بینظیر است. اشاره به این موضوع، به معنای مخالفت با آموزش زبان مادری نیست که در جای خود باید به آن پرداخت.
4. انتشار کتاب شعر به زبان فارسی در استان اردبیل، امری بعید نیست که آن را «اتفاق فرهنگی» بدانیم. تمام شعرای ترکزبان ایرانی بیشتر اشعار خود را به زبان فارسی سرودهاند. سرودن شعر به زبان فارسی از سوی آذریهای ایران، امری معمول و روزمره و همیشگی است نه یک اتفاق. همان طور که سرودن شعر به زبان فارسی از سوی کردها و لرها و مازندرانیها و گیلکها و دیگر اقوام ایرانزمین، امری معمول و روزمره است. برای همین است که زبان فارسی توانسته است در طول قرون متمادی به زبان بینالاقوامی و تمدنی ایرانیان تبدیل شود و تمام ساکنان ایران از هر قومی در اعتلای آن نقش فعال داشتهاند.
بنا بر آن چه بیان شد، ضروری است در بیان مسائل منطقهای و نسبت آن با مسائل ملی در ایران، از فضای گفتمانی قومگرایی بیرون آییم و در گفتمانی وسیعتر و غنیتر و مبتنی بر بنیانهای تاریخ و تمدن ایرانی و واقعیات موجود سخن بگوییم تا ناخواسته و البته به نادرستی فضای گفتمانی قومگرایی را که چیزی جز ترویج خاصگرایی و کند کردن روندهای توسعهای به دنبال نخواهد داشت، ترویج و تقویت نکنیم.
انتشار یافته در روزنامه سازندگی؛ دیدگاه: یادداشت روز، سهشنبه 19 بهمن 1400، صفحه 3