
کتاب: اول اصلاح اقتصادی؛ مجموعه مقالات علی اکبر داور
به کوشش حسن رجبی فرد، تهران: نشر شیراز، ۱۴۰۰
«اول، اصلاح اقتصادی» نام کتابی است حاوی ۱۲۷ مقاله از علی اکبرخان داور که در نشریههای مختلف آن زمان نظیر «ایران نو»، «مرد آزاد»، «نامۀ تجدد»، «ستارۀ ایران»، «میهن»، «ایران» و «مجلۀ آینده» منتشر شده است. عموماً «داور» را به نقشش در تاسیس دادگستری نوین و همچنین نظریهپردازی «استبداد منور» (دیکتاتوری مصلح) میشناسند. با این حال دربارۀ نقش علی اکبر داور در تأسیس نظام اقتصادی دوران رضاشاه کمتر سخن گفته شده است. اندیشه اقتصادی داور در این کتاب بررسی شده است؛ اندیشهای که بعدها در دورۀ رضاشاه مجال بروز پیدا کرد و تقریبا از سال ۱۳۱۲ که داور به وزارت دارایی منصوب شد، به گفتار حاکم بر اقتصاد ایران تبدیل شد؛ به این معنا برخی مورخان علی اکبر داور پایهگذار اقتصاد دولتی در ایران بود.
«داور» برخلاف بسیاری از منورالفکران، درکی اخلاقی از مفهوم تجدد نداشت. وی ریشۀ برتری غرب را در قدرت اقتصادی و صنعتیِ آن میدید. او معتقد بود اصلاحات اقتصادی، مُقدم بر اصلاحات سیاسی و فرهنگی است و از مجرای این تفکر به استبداد مُنَوِّر روی آورد؛ زیرا معتقد بود در سایۀ حکومتی مقتدر میتوان این اصلاحات را انجام داد. فهم چرایی همدلی و همراهی این نسل از روشنفکران ایرانی با رضاشاه و نقش آفرینی آنها در جریانی که در ادبیات سیاسی به «تجدد آمرانه» مشهور است به فهم وضعیت ویژه ای بستگی دارد که کشور در آن برهه از تاریخ قرار گرفته بود.
ارزیابی میراث و عملکرد نقادانۀ این نسل از نخبگان ایرانی میتواند فهمی صحیح از ریشههای مسائل و بحرانهای تاریخ معاصر ایران ارائه دهد. مقالههای علیاکبر داور یکی از منابعی است که بر اساسِ آن میتوان از اندیشههای او آگاه شد. در ادامه بریده هایی از مقالات «داور» را به نقل از کتاب مذکور میآوریم:
«ایرانی اگر هنوز روزگارِ آدم پیدا نکرده و نکبتی مانده، فقط و فقط برای اینست که برخلافِ تجربۀ دنیا، مخالفِ اصولِ مُسَلَّمِ علمیِ مغرب زمین، اصلاحات اقتصادی را شرطِ اول و قطعیِ اصلاحاتِ اداری و سیاسی ندانسته، گمان میکند که باوجودِ فقر میشود آدم شد»
«اول باید فکر نان بود… دنبال نان بروید، آزادی خودش عقب شما میآید.»
«عقیدۀ اغلب سیاستمداران این مملکـت بـوده است که باید اول حکومت عادلِ برقرار کرد، بعد راجع به مسائل اقتصادى و زندگانى مادى مردم صحبت کرد؛ اما عقیدۀ بنده این است که طرز حکومت و سیاست در هر مملکت، تراوش و نتیجۀ اوضاع اقتصادى آن مملکت است»
«از راه مدرسه و اصلاحات فرهنگی، روحِ ایرانی را قوی ساخت؛ زیرا آنچه مدرسه آموزش میدهد، محیط خارج خراب میکند. مثلاً هر قدر مایلید به اطفال امروز ایران از راهآهن حرف بزنید، ولی طفلی که به هر طرف نگاه کرده، شتر و اسب و قاطر دیده، ممکن نیست روحِ این طفل، راهآهن را از ضروریات زندگی بداند.»
«هر چه زودتر باید دست سرمایهدار آمریکایی را در ایران بند کرد. با سرمایههای بینالمللی مردم ایران را به کار واداشت. به استخراج معادن مشغول شد و با راهآهن، مملکت مریض ایران را نجات داد!»
«هیچ مردمی حق ندارند ذخائری را که طبیعت در مملکت آنها جمع کرده، بیمصرف به حال خود بگذارند. منابع ثروت هر ملّتی که بهحکم بیاسبابی یا بطالت قادر به استفاده از ذخایر طبیعی مملکت خودش نیست، حقِ مللِ باکفایتِ دنیا است»
«زمانی که ژاپن به دنبال اصلاح اوضاع اقتصادی و تقویت توان مالی و نظامی خود بود، آزادیخواهان ایران برای آزادی و مشروطه غزل میساختند و توجهی به مسائل اقتصادی نداشتند!»
« سؤالِ «راه اصلاح ایرانی چیست؟» یک جواب دارد و بس: «زور»
در صورتی با زور، ایران اصلاح میشود که زور به دست ایرانی و برای ترقیِ ایرانی باشد، اما موافقِ اصولِ علمیِ امروزِ اروپا، اول به انقلاب مادی بپردازد، اول اساس زندگانی ما را تغییر بدهد. بلی، روحِ ایرانی را مدرسه و مطبوعات عوض نمیکنند. این معجزه را از راهآهن و چرخ و کارخانه باید خواست »
«بترسید از آنچه به سر مردم بادکوبه و ایروان آمد. بترسید از آن روزی که در تحتِ لوایِ بیعرضگیِ مستوفی، ایران دچار انقلاب مهیب بشود. نخندید به آنچه امروز میگوئیم. فکر کنید و از فعالیت نمایندههای پطروگراد بلرزید. بلی، بلرزید از آن روزی که نه کِه را منزلت ماند نه مِه را.»