در پیش همایش «حکیم نظامی شاعر بزرگ ایرانی از منظر تاریخ و ادبیات»، نادره جلالی پژوهشگر، مولف و مصحح متون تاریخی، محمد بهنامفر عضو هیاتعلمی دانشگاه بیرجند، محمد امین ناصح عضو هیاتعلمی دانشگاه بیرجند، خورشید نوروزی عضو هیاتعلمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد یادگار امام (ره) و شیرزاد خزائی عضو هیاتعلمی دانشگاه بیرجند سخنرانی کردند.
نظامی و هویت ایرانی
نادره جلالی در ابتدای این برنامه گفت: بیگمان، حکیم نظامی یکی از بزرگترین و نامآورترین شاعران پارسیگوی ایران در قرن ششم هجری است. شاعری که به ارزش کار خود واقف است و شاعران واقعی را «والیان سرزمین معنا» میداند. او چنانکه خود در شرفنامه میگوید: «مایه کارش عشق است و در زمره عاشقان و مردگان زر نیست.» شاعری است که یان ریپکا معتقد است: «اگرچه بعضی نام او را شنیدهاند اما پی به مقام عالی او نبردهاند.» شاعری که به ایران و هویت تاریخی و سرزمینی آن عشق میورزد و در اشعارش هنرمندانه درباره هویت فرهنگی ایران سخن میگوید بهطوری که خواننده با خواندن آثارش به میزان علاقه و توجه او به ایران و هویت فرهنگی آن پی میبرد.
اوافزود: ایران فرهنگیای که ما میشناسیم و پهنهای فراخ از تاریخ را دربر میگیرد، جایگاهی مهم در عرصه تمدنی جهان دارد و فرهنگ آن را پدید آورده است. ایرانی که قلمرو جغرافیایی گستردهتری از ایران سیاسی را دربرمیگیرد و الزاما تطابقی با ایران سیاسی ندارد، گرچه در برهههایی با آن تطابق پیدا میکند. باری، ایران فرهنگی که ما به فرهنگ گرانسنگش مینازیم و آن را ارج مینهیم.
جلالی اضافه کرد: اهل علم به خوبی واقف هستند آفریننده واقعی هر اثر هنری و ادبی، اجتماع است و آفریدگار شعر، شاعر ولی مایه و الهامبخش آن مردم و جوهر زندگی است، بنابراین شاعر از یکسو، تحت تاثیر محیط، فرهنگ و اجتماع است ولی از سوی دیگر، خود نیز بر محیط تاثیر میگذارد یعنی شاعر با محیط رابطه تعاملی دارد. از اینرو براساس زبان جامعهشناسی ادبیات، «شعر آینه زمان خویش است» که میتوان یک جامعه را با بررسی محتوا و موضوع ادبیات آن شناخت و سیر تحولات اجتماعی آن را ردیابی کرد. بنابراین مطالعات بین رشتهای و مشارکت ادبیات و تاریخ میتواند برای پژوهشگران این امکان را به وجود آورد تا در مطالعات خویش دریابند که هر یک از مفاخر علمی و فرهنگی ما چه تاثیراتی در زندگی انسانی زمانه خود داشتهاند و اندیشه آنان نسبت به هویت فرهنگی ایران چه بوده یا چیست.
او درادامه سخنان خود گفت: حکیم نظامی شاعری است که چند قرن بعد از فردوسی، توجه زیادی به ایران و هویت فرهنگ ایرانی دارد و مفاهیم اندیشه ایرانشهری به ذهن و زبان او راه یافته است، آن هم در روزگاری که ترکان سلجوقی بر مسند حکمرانی ایران تکیه زدهاند، و اگرچه ترک تبارند ولی مدافع فرهنگ و زبان فارسی هستند. حال هدف و علت توجه او به ایران و بازگویی هویت فرهنگی ایران چه بوده و چگونه در آثارش به آن پرداخته است؟ این همان موضوعی است که من درصدد بیان و تفسیر آن هستم تا دیدگاههای حکیم نظامی را نسبت به ایران و هویت فرهنگی ایران در زمانه او تفسیر کنم. تفسیری که با توجه به تفسیرگرایی فرهنگی و با استفاده از روشهای تحقیقی کیفی است.
جلالی تصریح کرد: میدانیم حیات حکیم نظامی از سویی با نفوذ خلافت عباسی بر سرزمینهای شرقی بویژه ایران و از دیگر سو، با حضور ترکان سلجوقی مصادف است که مرزهای ایران را تسخیر کرده و بر آن مسلط شدهاند. اگرچه آنان با فتوحات خود مرزهای ایران را گسترش دادند اما هیچگاه از این مرزها بهعنوان بازگشت به سرزمین یکپارچه پیش از اسلام استفاده نکردند. نظامی با الگوبرداری از فردوسی میکوشد تمام توان خود از طریق روایات داستانی در خلال داستانهای عاشقانه و افسانهای به کار گیرد تا ایرانیان را بار دیگر به صورت مستقیم و غیر مستقیم متوجه اهمیت هویت تاریخی و سرزمینی و فرهنگی ایران و تمرکز سیاسی و بازگشت به مرزهای ایران پیش از اسلام کند. زیرا مدت زمانی از سقوط ساسانیان گذشته و مرزهای سیاسی ایران زمان ساسانیان از بین رفته و نفوذ اعراب و ترکان ادامه یافته است.
او اضافه کرد: نظامی که شاهد حضور ترکان بهعنوان یک قوم بیگانه در آذربایجان بوده و این چیرگی بر او گران آمده میکوشد تا با آوردن اندیشههای ایران باستان در لابلای اشعار خود آیین کشورداری ایران باستان را به ترکان سلجوقی نشان بدهد. از سوی دیگر، در اشعار خویش از آذربایجان بهعنوان سرزمینی کهن با فرهنگ ایرانی یاد کند. از این رو در داستان فرار خسروپرویز از ایران به سمت آذربایجان یا در اسکندرنامه هنگامی که اسکندر آتشکدهها را ویران میکند با بهرهگیری از واژه «آذربایگان» و «آذرآبادگان» وسعت اطلاعات تاریخی و جغرافیایی خود را درباره ایران به ویژه آذربایجان بهعنوان سرزمینی کهن نشان میدهد.
جلالی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: نظامی بیشترین اشاره را به ایران و هویت فرهنگ ایرانی در اسکندرنامه، هفت پیکر و داستان خسرو و شیرین دارد و در بطن داستانهای عاشقانه و افسانهای هدف خود را دنبال میکند و از شهرهای مختلف آذربایجان و قفقاز نام میبرد که سابقه تاریخی آن مناطق نشانگر بخشی از هویت فرهنگی ایران است. در اسکندرنامه با بکارگیری مکرر از واژه ایران، آن را برجسته نشان میدهد و مهمترین بخش فرمانروایی اسکندر و اوج فتوحاتش ذکر میکند. اسکندر که ایرانی نبوده ولی بر صدر قدرت ایران تکیه زده و اصطخر را به پایتختی خود برگزیده است.
او ادامه داد: نظامی با بهرهگیری از دو واژه هفت اقلیم و هفت کشور در اشعارش نیز نشان میدهد به هویت فرهنگی ایران توجه دارد. از این رو وقتی اسکندر ایران را میگیرد، ایران را مهمترین بخش هفت اقلیم یا در داستان خسرو و شیرین از زبان شیرین، خسرو را مالک هفت اقلیم معرفی میکند، یا در داستان بهرام گور و حضور هفت دختر از هفت اقلیم در دربارش، از بهرام بهعنوان پادشاه ایران و صاحب هفت اقلیم یاد میکند. درواقع نظامی با قرار دادن ایران در دل هفت اقلیم در راستای مهم جلوه دادن جایگاه آن بر میآید و مهمترین و زیباترین ابیات خود را درباره ایران در هفت پیکر و در خطاب زمینبوس کرپ ارسلان پادشاه آقسنقری میسراید:
همه عالم تن است و ایران دل
نیست گوینده زین قیاس خجل
چون که ایران دل زمین باشد
دل ز تن به بود، یقین باشد
زان ولایت که مهتران دارند
بهترین جای بهتران دارند
دل تویی، وین مثل حکایت تست
که دل مملکت ولایت تست
جلالی در ادامه بیان کرد: نظامی تمام عالم را همچون پیکر میداند، ایران را دل آن معرفی میکند و برای این حرف خود دلیل و برهان دارد. برهان وی این است که مسلما بهترین جای دنیا آنجاست که بهترین جهانیان جایگاه دارد و تو که بهترین جهانیان و نسبت به همه به منزله دل هستی، در ایران جای داری. پس ایران هم بهترین جاهای عالم و دل جهان است. جالب آنکه، قلمرو کرپ ارسلان در آذربایجان و همین گنجه بوده است و نظامی در این ابیات حس وطن دوستی خود را درباره ایران، هم درباره زادگاه و اقامتگاهش نشان میدهد.
مدیرپژوهشهای راهبردی انجمن آثار و مفاخر فرهنگی درپایان گفت: نظامی مانند فردوسی به دنبال بازگرداندن مرزهای سرزمین ایرانزمین به نقطه آغازینی بوده که مورد توجه و تذکر فردوسی است. از اینرو به انگارههایی از هویت ایرانی میپردازد تا به ایرانیان نشان دهد که خود (self) و به دنبال آن هویت ایرانی کجاست و چگونه شکل میگیرد. هرچند که نهادهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در جامعه وجود داشته است ولی نظامی در آثار خود به انگارههای زیباشناختی حیات انسانی تکیه میورزد و میکوشد استنباط عمیق خویش را از پدیدههای زیباانگارانه ایرانی مملو سازد.
بررسی بینامتنی اشعار نظامی و مولانا
محمد بهنامفر دیگر استاد و سخنران حاضر در این پیش همایش بود. او با موضوع بررسی بینامتنی اشعار نظامی و مولانا به ایراد سخن پرداخت و گفت: براساس نظریه بینامتنی هیچ متنی جدا و مستقل از متون دیگر نیست. هر متنی از متون پیش از خود تاثیر میگیرد و بر متون پس از خود تاثیر میگذارد.
او افزود: این تاثیرپذیریها و تاثیرگذاریها در آثار شاعران بزرگ بازتاب و وسعت گستردهتری دارد؛ چون از طرفی این بزرگان تمام متون پیش از خود را میخواندهاند و بنا به کمال صورت و معنا در شعرشان مورد توجه دیگر شاعران و نویسندگان قرار میگرفته اند.
عضو هیاتعلمی دانشگاه بیرجند درادامه سخنان خود گفت: از سنایی و عطار که بگذریم نظامی و خاقانی از شاعرانی هستند که مولانا به شعرشان توجه داشته است. به گفته شادروان زرین کوب در کتاب سرنی شاید علاقه عطار به نظامی هم دراین امر بیتاثیر نبوده باشد. به هر روی این واقعیت در بررسی بینامتنی اشعار نظامی و مولانا به خوبی مشهود است.
بهنام فر در بخش دیگری از سخنان خود گفت: همانطور که بیان شد، با تکیه بر نظریه بینامتنی، به شیوه توصیفی و با رویکرد تحلیل محتوا تاثیر اشعار نظامی را بر اشعار مولانا میتوان بررسی کرد. دراین راستا نتایج پژوهشی نشان میدهند که مولانا به شیوههای گوناگون تحت تاثیر سخن و اندیشه نظامی بوده است؛ هرچند این رابطه بینامتنی بیشتر از نوع بیشمتنی و فرامتنی است؛ یعنی در این موارد یا نظامی الهامبخش مولانا بوده است یا مولانا به تفسیر و تأویل سخن نظامی پرداخته است.
عضو هیاتعلمی دانشگاه بیرجند ادامه داد: مهمترین روشهایی که در تاثیرپذیری مولانا از اشعار نظامی مشاهده میشود را میتوان در مواردی جمعبندی کرد: ۱- استفاده مستقیم و بدون تغییر بیت ۲-اقتباس با تغییرات جزئی۳-اقتباس با تغییرات کلی و با تعبیری متفاوت۴- اخذ مضمون۵ -اخذ تصویر۶-تلمیح به حکایتهای نظامی و ۷-تاثیرپذیری از مبانی فکری نظامی، بویژه در باب سخن، اندیشه و عشق.
او در بخش پایانی سخنرانی خود تاکید کرد: اینکه مولانا از همه شگردها و پشتوانههای فرهنگی و ادبی بهعنوان ابزاری برای القای مفاهیم عرفانی استفاده میکند، لذا در تمام این اخذ و تاثیرپذیریها حرف و صوت و گفت را به هم میزند تا بتواند با یارش دم بزند.
ملاحظات زبان شناختی شعر نظامی
محمد امین ناصح سومین سخنران این رویداد بود. او درابتدای سخنان خود گفت: در تکمیل بیانات دیگر سخنرانان ارجمند در باب ویژگیهای ادبی و تاریخی نظامی، شاعر برجسته قرن ششم هجری مایلم راجع به ملاحظات زبان شناختی شعر نظامی بهعنوان استاد شعر تمثیلی و داستانی مطالبی را به عرض علاقهمندان برسانم.
او ادامه داد: نکته نخست اینکه نظامی همچون بیهقی از افعال ساده بیش از سایر گونههای فعل (دوکلمهای و پیشوندی) بهره گرفته است. دلیل این امر را میتوان در دو موضوع جستوجو نمود. نخست اینکه نظامی تمایل زیادی به کاربرد افعال ریشه دار فارسی داشته است و لذا به رغم حافظ به استفاده از افعال دو کلمهای که عمدتا یک پایه آن عربی است عنایتی نداشته است. میدانیم که به کمک فعل ساده است که واژهسازی رونق میگیرد نه از دل افعال دوکلمه ای! پس نقش فعل ساده در واژه آفرینی بیش از فعل مرکب است. دلیل دیگر را میتوان در قالبهای شعری جستوجو نمود. حافظ در غزلیاتش برای سهولت قافیهپردازی با عنایت به محدودیت تعداد ابیات، تمایل به بهره گیری بیشتر از افعال دوکلمهای نشان میدهد تا بتواند با ایجاد گسست در اجزای آن راحتتر به رعایت وزن شعر دست یابد؛ در حالی که قالب مثنوی از چنان محدودیتی برخوردار نیست.
ناصح اضافه کرد: نظامی در انتخاب فرآیندهای واژهسازی از ترکیب به ویژه ترکیبات وصفی بهره بیشتری به نسبت ترکیبات اسمی و قیدی برده و مجموعا مبدع ترکیبات بکری در تاریخ شعر فارسی است که از یک شاعر دوزبانه چنین خلاقیتی در ترکیبسازیهای بدیع قدری دور از انتظار است. البته اشتقاق نیز از دیگر فرآیندهای واژهسازی معمول در زبان فارسی است که علی القاعده نظامی نیز در اشعارش از کاربرد وندهای فارسی بیبهره نبوده است. نکته دیگر اینکه او از ترکیبات بدیع خود استفاده مکرر نمیکرده تا مبادا از تازگی و لطافت آنها قدری کاسته شود.
عضو هیاتعلمی دانشگاه بیرجند ادامه داد: از منظری دیگر «باهم آیی» اصطلاحی است که از انواع انسجام واژگانی محسوب میشود و نظامی در اشعارش از «باهم آیی های» ترکیبی و نیز تلمیحی (قرآن یا اساطیر و افسانه ها) استفاده کرده است. ذکر دو نکته در نقد پژوهشهای انجام شده لازم است: نخست اینکه در آمارها از اصطلاح میانوند (infix) و میزان کاربردش در اشعار نظامی یاد شده است؛ در حالی که از منظر زبانشناسی فارسی، مصداق میانوند به معنی بینالملللی آن در زبان فارسی قابل ردیابی نیست بلکه باید به آنچه در افواه میانوند گفته میشود، اصطلاح دیگری چون بیناوند و… اطلاق نمود. همچنین در موارد مشابه از اصطلاح فعل مرکب استفاده شده در حالی که به لحاظ زبان شناختی فعل مرکب لزوما به هر فعل دوکلمهای اطلاق نمیشود.
او درپایان گفت: مایلم یاد نظامیپژوه معاصر دکتر منصور ثروتیان استادیار فقید دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج را گرامی بداریم که چون خودش نیز فردی دوزبانه بود، احتمالا قدر اشعار ممتاز نظامی را بیش از دیگران درک میکرد و به موضوع همگرایی فرهنگی در میان کشورهایی که نظامی را محترم میشمرند پایبند بود.
توجیه پذیری شطح و طامات در کلام نظامی گنجوی
درادامه این رویداد فرهنگی، خورشید نوروزی به ایراد سخن پرداخت و گفت: در مقالت نوزدهم مخزن الاسرار نظامی، حکایت نمادین هارون الرشید و حلّاق آمده است که تفسیرهای متعددی از آن میتوان به دست داد. حکایت این گونه آغاز میشود:
دور خلافت چو به هارون رسید
رایت عباس به گردون رسید
در این حکایت، هارون بلندترین مقام کشوری هست که به همت آل برمک و مداخله آنها در امور کشوری و لشکری، عصر طلایی عباسیان، با نام او رقم خورده و درفش شاهی به سبب اعتلای هنر و شکوفایی اقتصاد، تا به آسمانها گسترده شده است. در تقابل با شخصیت بلند پایه هارون، شخصیت فرومایه حلّاق، حوادث داستان را به پیش میبرد:
موی تراشی که سرش میسترد
موی به مویش به غمی میسپرد
کای شده آگاه ز استادیم
خاص کن امروز به دامادیم
خواستهای فراتر از حد و اندازه خود دارد…
طبع خلیفه قدری گرم گشت
باز پذیرنده آزرم گشت
او ادامه داد: چون این درخواست بیشرمانه از زبان حلاق تکرار میشود، از وزیر یاری میخواهد و او پی به راز نهان میبرد و نوید میدهد سخنان گستاخانه حلاق، حاوی بشارت است و بیشک پای او بر گنجی هست.
گفت وزیر ایمنی از رای او
بر سر گنج است مگر پای او
زود قدمگاهش بشکافتند
گنج به زیر قدمش یافتند
شاعر در این حکایت، تلویحا اعلام میکند در سرودن مخزن الاسرار که گنجینه رازهاست، پا بر گنجهای معنوی نهاده:
هر که قدم بر سر گنجی نهاد
چون به سخن آمد، گنجی گشاد
نوروزی افزود: شاعر بر این باور است که سخنانش، بر پایه پشتوانههای عظیم دانش، معرفت و عرفان اوست؛
گنج نظامی که طلسم افکن است
سینه صافی و دل روشن است
هر چند ممکن است به ظاهر، دانشمندان و اندیشمندان عصرش، کلام او را برنتابند و چه بسا ابیات متعددی در خمسه نظامی، به نکوهش ابنای عصر و بیان کدورت خاطر از دانشمندان هم دورهاش اشاره دارد.
عضو هیاتعلمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد یادگار امام (ره) اضافه کرد: در مقایسه با شطح و طامات عرفا، هم میتوان این حکایت را بررسی کرد: شطح و طامات در اصطلاح عرفانی به سخنان و ادعاهای خلاف شرع گفته میشود که به هنگام غلبه حال و سکر و وجد، از گرمای وجود عارف به بیرون میتراود و بر زبانش جاری میشود. معروفترین و تندترین شطحیات صوفیانه، متعلق است به ادعای «سبحانی ما اعظم شانی» بایزید و «انا الحق» منصور حلاج. حتی میتوان به سخنان کفر آمیز و خودستاییهای شمس تبریزی هم اشاره کرد… بهعنوان مثال؛ مرا رساله محمد رسول الله سود ندارد، مرا رساله خود باید (مقالات شمس، دفتر اول، ص۲۷۰) یا ما را با ائمه چه کار؟ ما خود ائمهایم (مقالات، دفتر دوم، ص ۲۲)
او افزود: البته واکنشها در برابر کفرگویی عرفا متفاوت است؛ عرفا در صدد توجیه برآمدند که این عارفان به سبب استغراق در وجود خدا، دیگر از خود وجودی ندارند و اگر قطرهای که به دریا پیوسته ادعا کند که دریاست، گزافه نگفته است، هر چند معتقدند نهایت کمال انسان، وصل شدن به مسیر منتهی به خداست و نباید افشای سر کرد. از آن سو علمای اسلامی، این ادعاهای خلاف شرع را بر نتافتهاند و آنها را تکفیر کردند و حکم به ارتداد دادند و داستان به دارکشیده شدن حسین منصور حلاج، نمونهای از مقابلههای تند عالمان دینی است.
نوروزی تصریح کرد: در این حکایت، «هارون»، نماد علمای صاحب نام ظاهری است که ادعاهای ملحدانه عرفا را برحق نمیدانند؛ «حلاق»، نماد عرفای شطح گو که با تکیه بر گنجینه عظیم که رمز پشتوانههای غنی روحانی و معنوی هست، از حد و اندازه خود فراتر سخت میگویند؛ «وزیر» هم نماد عارفانی است که بر منبع ادعاهای دین ستیز و خودستاییهای عرفا، وقوف دارند و معتقدند فراخ گوییهای آنها، از جهانی دیگر نشأت میگیرد و نهتنها که در صدد مقابله برنمی یابند، بلکه بشارت میدهند که عرفا بر گنجینه عظیم از عرفان و حقیقت، گام نهادهاند و سخنان شطح آمیز آنها، برخاسته از اعتبار قدرتهای عرفانی و معنوی آنهاست.
او در پایان تاکید کرد: پیام ضمنی این داستان سمبولیک آن است که پذیرش گفتار ملحدانه عرفا، تلاشی است برای بیرون آمدن از پوسته ظاهری شریعت و رسیدن به عمق، باطن و حقیقت آن؛ زیرا عرفا با اتکا بر گنجهای الهی، قدرت و شهامت خودستایی مییابند و اگر قدمگاه عرفای منتهی که شطح و طامات میگویند، شکافته گردد، حقیقت نهان و گنجینه بیپایان، نمایان خواهد شد و چشمهای خیره از آن، سجود ماه و خورشید را مشاهده خواهند کرد.
ضرورت پژوهش و معرفی شاعران پارسی گوی
درپایان این پیش همایش نیز شیرزاد خزائی گفت: امیدوارم این گونه نشستها چه در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی و چه در دانشگاهها و مراکز دیگر ادامه پیدا کند؛ زیرا تحقیق و پژوهش دربارۀ زوایای گوناگون شاعران پارسی گوی مانند نظامی گنجوی به دلیل تحریف تاریخ توسط برخی از کشورها در سده اخیر اهمیت زیادی دارد.
او ادامه داد: نظامی گنجوی، شاعر پارسی گوی ایران در نیمه دوم سده ششم هجری و همزمان با حکومت سلجوقیان زندگی میکرد. سلاطین سلجوقی برای زبان فارسی اهمیت فراوانی قائل بودند و زبان فارسی زبان رسمی و درباری حکومت آنان بود. گستردگی قلمرو سلجوقیان از چین تا دریای مدیترانه و رواج زبان فارسی موجب ظهور شاعران پارسی گوی فراوانی گردید. امرای محلی تابع سلاجقه بزرگ همچون اتابکان آذربایجان و سلجوقیان روم نیز برگسترش زبان و ادبیات فارسی تاکید بسیاری داشتند.
خزائی اضافه کرد: برای مثال علاء الدین کیقباد، سلطان سلجوقی روم، پدر مولانا جلال الدین رومی یعنی بهاءالدین ولد را از قرامان به قونیه آورد و وی را مورد احترام قرار داد. مولانا نیز در قونیه زندگی میکرد و با سلاطین سلاجقه روم روابط دوستانه داشته است و مثنوی معنوی شاهکار ادبیات فارسی را در آنجا سرود. دیگر سلاطین سلاجقه روم هم مانند عزالدین کیکاووس اول نیز برای زبان و ادبیات فارسی و شاعران ارزش زیادی قائل بودند. نکته جالب اینکه نام بسیاری از سلاطین سلجوقی مانند علاء الدین کیقباد و کیکاووس برگرفته از شاهنامه فردوسی است.
او افزود: آذربایجان نیز در نیمه دوم سده ششم هجری یکی از مراکز شاعران پارسی گوی بود و اتابکان آذربایجان با حمایت از شاعران از جمله نظامی گنجوی به گسترش زبان و ادبیات فارسی و اشاعه فرهنگ و تمدن ایرانی در این نواحی همت گماشتند. از این رو شاعران پارسی گوی بسیاری از جمله نظامی گنجوی با پدید آوردن آثار فاخری در حوزه شعر و شاعری موجب رونق و شکوفایی زبان فارسی را فراهم آوردند. در مورد تاریخ تولد و زمان مرگ نظامی گنجوی اطلاعات دقیقی در دست نیست. بعضی از پژوهشگران مانند سعید نفیسی تولد وی را سال ۵۴۰ و مصاحب سال ۵۳۵ هجری در گنجه ذکر کرده اند. پدر نظامی، یوسف و مادرش، رئیسه نام داشت. نظامی سه بار ازدواج کرد و اولین همسرش آفاق نام داشت و محمد تنها پسر نظامی، از آفاق بود. نظامی از دانش و علوم رایج آن روزگار همچون علوم ادبی، نجوم، علوم اسلامی، فقه، کلام و زبان عربی آگاهی وسیع داشته است و این ویژگی در آثار او به وضوح دیده میشود.
عضو هیاتعلمی دانشگاه بیرجند در بخش دیگری از سخنان خود گفت: مهمترین ویژگی آثار نظامی ابتکار و نوآوریهای وی در زبان و سبک اشعارش میباشد و مشخصات مکتب عراقی در شعر نظامی آشکارتر است. در بسیاری از اشعار نظامی نام ایران و شهرهای آن دیده میشود. نظامی علاوه بر دیوان اشعارش، خمسه یا پنج گنج به شرح ذیل دارد: مخزن الاسرار، لیلی و مجنون، خسرو و شیرین، هفت پیکر (هفت گنبد، بهرامنامه) و اسکندرنامه. بدین سان نظامی با پدید آوردن این آثار فاخر موجب اعتلای زبان فارسی در قرن ششم گردید. بعدها نیز شاعرانی مانند امیرخسرو دهلوی، نورالدین عبدالرحمن جامی، هاتفی خرجردی، میرزا محمدقاسم گنابادی و هلالی جغتایی با تقلید از سبک نظامی آثار فاخر منظومی را در ادبیات پدید آوردند.
او در پایان سخنرانی خود تاکید کرد: در کتاب نزهت المجالس از اشعار بیست و چهار شاعر پارسیگوی گنجه پیش از حمله مغول سخن به میان آمده است. ظهور این تعداد شاعر پارسیگوی در قرن ششم و هفتم از شهر گنجه بیانگر رواج بازار شعر و ادب پارسی در دوره نظامی بوده است. اما در سده اخیر به خصوص پس از فروپاشی اتحاد شوروی و تشکیل کشور آذربایجان، این کشور با تحریف وقایع تاریخی، «نظامی گنجوی» را شاعر آذربایجانی معرفی میکند. این امر ضرورت پژوهش و معرفی شاعران پارسی گوی را در داخل و خارج از کشور دوچندان میکند.
* پیشهمایش «حکیم نظامی شاعر بزرگ ایرانی از منظر تاریخ و ادبیات» به همت انجمن آثار و مفاخر فرهنگی با همکاری دانشگاههای بیرجند و آزاد اسلامی واحد یادگار امام (ره)، شنبه ۱۴ اسفندماه ۱۴۰۰ در فضای مجازی برگزار شد.