امسال در نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران غرفهای برای جمهوری آذربایجان اختصاص یافته است تا آثار خود را در آن عرضه کند. به این مناسبت خبرگزاری ایسنا مصاحبهای با رئیس غرفه باکو ترتیب داده که نکاتی عبرتآموز در آن نهفته است.
عاکیف معارفلی رئیس این غرفه در نمایشگاه کتاب تهران در این مصاحبه اظهار داشته است که «ایران و فرهنگ ایرانی و سرزمین و مردم ایران در جمهوری آذربایجان از نزدیک شناخته شده و دوست داشته میشوند. فکر میکنم ادبیات و نویسندههای ما نظامی گنجوی و محمد فضولی هم در ایران با اشتیاق خوانده میشوند.»
تلاش این نمایندگان و سخنگویان برای اینکه نظامی شاعر بزرگ ایرانی را به هر مناسبتی شاعر خود معرفی کنند البته نشانهای از ضعف استدلال و سست بودن ادعاهای فرهنگیشان است. عاکیف معارفلی در حالی مدعی نظامی است که همشهریان او متاسفانه سالهاست به دلیل سیاستهای فرهنگی شوروی و سپس سیاستهای حذف فرهنگ ایرانی در قرائت رسمی این حکومت از تاریخ، حتی از خواندن اشعار نظامی هم ناتوان هستند. صد البته اگر توان خواندن آن اشعار و آثار فرهنگی قفقاز را میداشتند، نیک پی میبردند که نه تنها نظامی شاعری پارسی گوی است، بلکه خود آنها نیز به لحاظ تاریخی جزئی از ایرانزمیناند.
عاکیف معارفلی در پاسخ به تذکر ایسنا که البته نظامی شاعر ایرانی است و جلو قاضی، معلق بازی معنا ندارد، در مغلطهای خام میگوید «نظامی گنجوی برای همه دنیا است و «گنجوی» پاسپورت نظامی است» و چون از پسوند گنجوی در نام او چنین برمیآید که در گنجه به دنیا آمده و در آن شهر زیسته، و گنجه هم امروز تحت حاکمیت حکومت باکو واقع است، پس شاعری ایرانی نیست، بلکه باکویی است. عاکیف معارفلی البته گناهی ندارد که نمیداند موجودیت سیاسی دولت متبوع خود او آنقدر تازهتأسیس است که شاید به زحمت یکصدم عمر کشور ایران بشود. این جهل تاریخی حاصل سالها آموزش تاریخ جعلی و مغزشویی است. اما این جهل نمایندگان آن دولت سبب شده تا با اعتماد به نفسی عجیب، مبلغ جعلیات تاریخی و فرهنگی و مصادره مفاخر فرهنگ ایرانی حتی در حضور ایرانیان میشوند.
وی درباره زبان آثار نظامی که همگی به فارسی است میگوید: «در گذشته، در [قفقاز جنوبی] زبان فارسی زبان شعر و ادبیات بوده است و شاعران با عشق و علاقه به فارسی مینوشتند و میسرودند. زبان فارسی در آن سالها فرصت بزرگی برای شاعران [اهل قفقاز جنوبی] ایجاد کرده است. البته به نظرم اینکه نظامی به چه زبانی نوشته است اهمیت زیادی ندارد. مهم این است که نظامی گنجوی را در دنیا دوست دارند و شعرهایش را در همه دنیا میخوانند.»
وی در ادامه با تصریح بر اینکه «در سالهای [سدههای] میانی، زبان فارسی زبان رسمی در [قفقاز جنوبی] بوده و حتی مکتوبات به زبان فارسی نوشته میشد و میتوانیم بگوییم که شعرهای ایرانی و مکتبهای شعری در [قفقاز جنوبی] به عنوان یک سبک شناختهشده خوانده میشده و شاعران در آن سبک شعر میگفتند»، از تاثیر و مطالعه آثار «ادیبان مشهور ایران در مدارس» میگوید.
این نکته اهمیت دارد که اگر آقای معارفلی و دیگر نمایندگان دولت باکو با صبر و تأمل آثار فرهنگی ایرانی مانند آثار نظامی را بخوانند و مروری بر مضمون این آثار داشته باشند، نیک درخواهند یافت که نه تنها زان ملّی آنها ایرانی بوده است، بلکه مضمون آثار و اشعار این بزرگان، از نظامی گنجوی تا خاقانی شروانی، کاملا ایرانی و ایرانگرایانه بوده است. به هر میزان که چهره نظامی توسط پروپاگاندای سیاسی- فرهنگی مراکز معلومالحال تحریف شود و اشعاری جعلی به او منتسب گردد، باز حقیقت همان است که آن شاعر بزرگ خود به روشنی گفته است:
همه عالم تن است و ایران دل
نیست گوینده زین قیاس خجل
چون که ایران دل زمین باشد
دل ز جان به بود، یقین باشد