
(شرق) هفتم خرداد ۱۴۰۱ مرکز مطالعات غرب آسیا میزگردی تحت عنوان «ایران و اقلیم کردستان عراق؛ افزایش فرصتها با تغییرات ادراکات عبور از دیوار بیاعتمادی» برگزار کرد که در آن چند نفر از شخصیتهای علمی و سیاسی، سخنانی را ارائه کردند که در جای خود شایان تأمل است.
اولا، عنوان نشست ایراد اساسی دارد و آنهم اینکه برگزارکنندگان این نشست، با وجود اینکه خود را دانشآموخته روابط بینالملل میدانند، گویا تعریف درستی از روابط بینالملل ندارند؛ چراکه در روابط بینالملل، معمولا دو واحد مستقل سیاسی در مقام مقایسه قرار میگیرند و به ارزیابی روابط بین آنها پرداخته میشود، درحالیکه اقلیم کردستان عراق بخشی از سرزمین دولت فدرال عراق است؛ بنابراین اگر در مقام عمل هم برآورد شود، درک متقابل بین دو کشور مطرح میشود نه بین یک کشور با پیشینه تاریخی کهن و مقتدر منطقهای با منطقه فدرالی در کشور همسایه که حق اعتراض دولت مرکزی عراق به ایران نسبت به اینگونه نشستها محفوظ است.
ثانبا، عبور از بیاعتمادی در این نشست، سالبه به انتفای موضوع بوده و یک سخن زائد است. وقتی دو واحد سیاسی همسنگ نباشند، بیاعتمادی نمیتواند متقابل باشد؛ چراکه دلیلی برای مقابله ایران با منطقهای از دولت فدرال کشور همسایه وجود ندارد، بلکه این واحد کوچک سیاسی است که باید تابع آداب سیاسی روابط بینالملل کشور متبوع خود باشد.
سوم و از همه مهمتر که هدف تقریر را تشکیل میدهد، اینکه به فرض قبول منطقه فدرالی در شمال عراق بهعنوان حاکمیت اقلیم کردستان این کشور، از برگزارکنندگان مدافعان این نشست پرسیده میشود وقتی سخن از اقلیم میشود، آیا منظور واحد منسجمی از یک منطقه فدرال است یا یک منطقه با حزب و عشیرهای خاص؟ اگر گفته شود کل منطقه اقلیم، یا نسبت به اوضاع اقلیم ناآشنا هستید یا با ملاحظاتی چشم بر واقعیات این منطقه پوشیدهاید. اگر واقعیات اقلیم کردستان عراق را در نظر بگیرید، قطعا اذعان خواهید کرد که عملا حاکمیتی که مدنظر شماست، با بدنه جامعه کردستان عراق فاصله بسیار دارد. کافی است نگاهی ابتدایی بیندازید به روابط احزاب حاکم بر اقلیم؛ نگاه حاکمیت اقلیم به منطقه جنوبی اقلیم کاملا غیردموکراتیک و آنارشیستی است و عملا اقلیم به دو اداره تحت نظارت حزب دموکرات کردستان عراق و اتحادیه میهنی کردستان عراق به همراه چند حزب اقماری تقسیم شده است؛ بنابراین وقتی مداحی اقلیم میشود، منظور همان حزب قدرتمند و متنفذ متکی بر ثروت نفتی شمال عراق است؛ پس اقلیم یکپارچه نبوده، بلکه بهصورت غیررسمی بین احزاب تقسیم شده است. به گفته یکی از رهبران فقید کردهای عراق، تا قبل از انتفاضه (۱۹۹۰) جنبش کردی در شمال عراق کوردایه تی (تلاش برای قومیت کرد) بود، اما پس از انتفاضه و کشتارهای خونین و تقسیم ثروت کردستان، جنبش کردی به حزبایه تی (تلاش برای حزب) تبدیل شد. این جمله کوتاه، تفسیر و تصویر درستی از وضعیت اقلیم کردستان عراق است. بنا بر قول جاناتان رندل، نویسنده آمریکایی کتاب «با این رسوایی چه بخشایشی» که شرح حال رویدادهای دهه ۲۰۰ میلادی در کردستان عراق است، اقلیم کردستان از اهداف اولیه رهبران خود فاصله معناداری گرفته است؛ بهطوریکه فعالان سیاسی و جامعه مدنی اقلیم کردستان عراق از رفتارهای برخی رهبران احزاب خود بهشدت ناراضیاند. در نگاه کلیتر میتوان گفت سخن جامعه کردی با رفتار رهبران احزاب دو نگاه متفاوت در اقلیم کردستان عراق است. پس وقتی عنوان نشست به اقلیم تعمیم داده میشود، منظور همان جناح حاکم اقتدارگرا است که جامعه کردستان عراق در قبال آن موضع دارند.
سخن آخر، توجیه برخی اعضای نشست از گسست و بیاعتمادی بین ایران و اقلیم و بر باد دادن خرمن کهنه رفراندوم است که گفته شده ایران تنها مخالف این اراده عمومی کردهای عراق بوده است. به اذعان همه کنشگران سیاسی و اسناد موجود، رفراندوم در جهان فقط یک رأی داشت و آنهم رژیم غاصب اسرائیل بود که برنارد هنری لویی یهودیتبار آن را مدیریت میکرد و حتی برخی احزاب کردستانی که واقعبینانه زمان رفراندوم را مناسب نمیدیدند نیز از طرف بانیان رفراندوم به خیانت متهم شدند و این نافی نظری است که گفته میشود این اراده و خواست عمومی کردهای عراق بوده است. وقتی سخن از بیاعتمادی میشود، بلافاصله به حملات موشکی ایران به نقاط تهدیدزای شمال عراق اشاره میشود؛ درحالیکه چشم خود را بر تجاوزات متوالی و دمادم ارتش ترکیه بر بخشهایی از مناطق اقلیم که مرتب مورد حمله قرار میگیرند، پوشیدهاند. همچنین رفتارهای طرف مقابل را نسبت به ایران کسی در نظر نمیگیرد و تولید انبوه و انتشار آتشفشانی اخبار علیه ایران از سوی رسانههای حزبی خاص و رفتارهای ناشایست سرویس امنیتی این حزب نسبت به شهروندان کرد ایرانی را کسی مطرح نمیکند. البته برخی مداحان ایرانی احزاب اقلیم از این قاعده مستثنا هستند. کسی نمیگوید سرنخ تمامی ترورهای داخل ایران متوجه حضور سرویسهای جاسوسی در اربیل است؛ خود اسرائیل نسبت به حضور عوامل موساد در منطقه اربیل اذعان دارد، اما برخی مالهکشهای سیاسی این همکاری را کتمان میکنند. حضور مستمر و دائم مقر گروههای مسلح مخالف جمهوری اسلامی در جدار مرزهای اقلیم کردستان عراق و ایران، خاصه در منطقه تحت کنترل حزب دموکرات، در پنج سال اخیر و اعزام تیمهای ترور و تخریب به داخل ایران بهعنوان منشأ دیگری از بیاعتمادی ایران به تعهدات شفاهی رهبران اقلیم کردستان نسبت به ایران است. دیوار بیاعتمادی را اقلیم کردستان با حضور گروههای ضد انقلاب و سرویسهای اطلاعاتی ضد ایران در این منطقه، روز به روز بلندتر میکند. در بین 15 کشور همسایه ایران، کدام کشور و منطقه وجود دارد که همچون اقلیم کردستان، مخالفان مسلح ایران در آن مستقر شده، آموزش نظامی میبینند، کار تشکیلاتی و سیاسی و تبلیغاتی میکنند، در مرزهای ایران مستقر شده و تیمهای ترور تخریب اعزام میکنند و تحت عنوان گروههای ضد تروریسم از آمریکا و غرب سلاح دریافت میکنند؟ با این توضیح مختصر، بهتر بود عنوان و محتوای نشست را به «علل واگرایی اقلیم کردستان عراق» تغییر میدادند.