فراکسیون ترک نشین جدالی با وحدت ملی/سیامک سپهرنیا

۱۶ آبان, ۱۳۹۵
فراکسیون ترک نشین جدالی با وحدت ملی/سیامک سپهرنیا

 

بدون داشتن انگاشت روشن از ویژه‌گی های هویت ملی ایرانیان در سیر تاریخ، واکاوی تشکیل فراکسیونی به نام ترک نشین‌ها در مجلسی که عنوان نمایندگی ملت ایران را یدک می‌کشد و ترسیم تألی‌های مبتذل آن امکان پذیر نیست بدین‌روی نگاهی به تاریخ هویت ملی ایرانیان از منظر فلسفی و بدور از سیاست بازی های روزمره می تواند ما را در تفسیر درست چنین عملی همراهی و کمک کند.

سرزمین ایران موطن تمامی ایرانیان است و از اوان گرد آمدن اقوام ایرانی در فلات ایران، وحدتی فرهنگی-سیاسی بین اقوام ایرانی حاکم بوده است، اقوامی که در حین کثرت، عین وحدت بوده‌اند یا به عبارتی کثرت هایی که بر اثر مدارای فرهنگی خویش را عین وحدت تصور می کردند، به طوری که این نگرش بنیان اندیشه ایرانشهری را شکل داده، و از دیگر سو این اندیشه ایرانشهری در طول تاریخ سپری در برابر از هم پاشیدگی منطق حاکم براین جُز و کُل بوده است. بدین سان اندیشه ایرانشهری و تعلقات، احساسات مشترک همه اقوام ایرانی که میراث مشترک سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را با خود حمل می کند به بن مایه هویت ملی ایرانیان مبدل گشته است، هویت و میراثی که کل اقوام ایرانی در رقم خوردن آن بازیگر نقش اول بوده اند، به نحوی که در میدان فرهنگی وجود شعرا و حکما از سراسر گستره سرزمینی ایران موجبات صورت پذیرفتن ایران بزرگ فرهنگی را فراهم آورده است و از سویی دیگر مشارکت در دفاع از منافع و مرزهای ملی در ادوار تاریخ با وجود همه اوج و حضیض‌ها در این وادی که به دلیل وزش باد بی نیازی خداوند گریزی از آن نبوده شاکله تاریخ ایران را با هویتی یکسان در صفحه دوران حفظ کرده است. چنان چه آوردیم اقوام ایرانی در کالبد ملتی واحد هماره توانسته‌اند وحدت سیاسی خود را حفظ نمایند وحدتی که بر شالوده این کثرت ها بنیان نهاده شده است، اما زمانی که کج فهمی هایی نسبت به وحدت و کثرت صورت گرفته ایران دچار انحطاطی مزمن شده است، چه زمانی که وحدت بر کثرت ها چیرگی یافته به سان دوران مغول نظامی خودکامه از درون این کج اندیشی برخواسته است و چه زمانی که  در اثر سایش وحدت برخی نیروهای گریز از مرکز فعال شده اند، ایران در معرض آسیب های بیگانگان قرار گرفته است.

تشکیل فراکسیون به اصطلاح ترک نشین ها در مجلس فارغ از تناقضاتی که در عنوان خود نهفته دارد که به آن بازخواهیم گشت، با توجه به تاریخی که از هویت ملی ایرانیان در بالا به دست دادیم در هیچ دوره ای قومی بر قومی دیگر چیرگی و برتری نداشته و این اجزا پیوسته در قامت یک کُل، خویش را متبلور نموده است به طوری که خانواده ایرانی تمام تلاش خود را کرده است تا این وحدت از باد و طوفان و سیل گزند نیافته و در امان بداند، وانگهی تشکیل چنین فراکسیونی منطق حاکم بر این پیکر واحد جُز و کُل را بر هم زده و خلاف آمد تاریخ ایران می باشد، خلاف آمدی که می تواند بازیچه نیروهای بیگانه قرار بگیرد و ضربه مهلکی به منافع ملی بزند.

ذکر این نکته هم ضروری است که مفهوم ملیت ایرانی نباید به معیار مفاهیم اندیشه اروپایی و رهیافت های پست مدرنیسمی قرن بیستمی زده شود چرا که  وحدت فرهنگی و ملیت ایرانی،  در مقایسه با کشور های اروپایی که سده های طولانی پیش از درگرفتن جدال تنصیص جزئی از امپراتوری مقدس مسیحی بودند و بعد از جدال حاکمیت عرفی و قدسی بین کلیسا و پادشاه  و شکل گیری دولت های ملی بوده که ملیت های جدید در اروپا پدیدار گشته اند،در ایران این هویت ملی بوده که سازنده حاکمیت شده، به سخنی دیگر هویت ملی مقدم بر پیدایش دولت های جدید بوده است. بدین سان دولت های ملی در جهان غرب باعث یک سلسله عوامل و رویدادهایی شد که این رویدادهای وابستگی های نژادی قومی با گروه های اجتماعی و کلیسا ها را از بین برد و فرد را از زیر یوغ دسته بندی های قبیله ای متعلق به قرون وسطا آزاد کرد و اکنون می‌بینیم که در جهان غرب و نظریه پردازان جدید  فرد و حقوق او را محل ارزش می‌دانند و دولت و نهادهای مابین این دو مبنتی بر اصالت سود و مصنوعی است ، نهادهای مابین فرد و دولت چون حزب، سندیکا و… محصول جهان مدرن اند، ولی از آنجا که به دنبال زوال در ایران  و عدم آگاهی از دگرگونی های غرب، مدرنیسم در ایران دست و پا شکسته به وجود آمده است، نهادهای مدرن در پسرفتی شگفت انگیز در خدمت همان احساسات قومی و قبیله ای متعلق به قرون وسطا اروپایی و سده های میانه ایران قرار گرفته اند و ما اکنون می‌بینیم که فراکسیون به اصطلاح ترک نشین تشکیل شده است، که به نظر می‌رسد عرصه سیاست در ایران را با تبعاتی که دارد به سوی قهقرا می‌برد. هر چند این عوامل هم معلول عدم ساختارمند شدن احزاب فراگیر در جامعه و سودمند و عقلانی شدن زیست ایرانیان بوسیله بازار آزاد آست، ولی سهم عوامل فردی هم در تشکیل این فراکسیون قومی مهم بود، زیرا که احساسات قومی را راحت می‌شود برافروخته کرد و بدون طی مدارج حزبی و کسب آموزش های علم سیاست، تنها با تاکید بر احساسات قومی و نیز دگرسازی از دیگر گروه‌های اجتماعی- قومی آینده سیاسی خود را تضمین می‌کنند.

باری بی تردید همگان بر این باور هستند که فلسفه وجودی مجلس شورای اسلامی نمایندگی منافع ملی ایران بوده و هر گونه اقدامی در مجلس باید به محک مصلحت عمومی زده شود ولی تشکیل فراکسیونی قومی گرا نه تنها بر خلاف موازین قانون اساسی ایران بوده بساکه بر آتش پلاریزاسیون در ایران دامن می زند و موجد تنش های قومی می شود که می تواند عامل انحطاط و زوال ایران باشد. البته از این مسئله غافل نباشیم که توجیه چنین امری در ظل گفتمان دموکراسی که به اشتباه مردم سالاری تعبیر شده است و رفته رفته با اعمال نسنجیده و عوام فریبی یک عده دارد به قومیت سالاری در ایران بدل می شود، به هیچ وجه طبق تعریف دموکراسی مبتنی بر قانون پذیرفتنی نبوده و در این مسائل مرز بین ازادی و خیانت به کشور نزدیک بوده به همین خاطر باید کمال احتیاط را کرد.