کیامهر فیروزی: ممالک محروسه ایران یکی از مفاهیم پیچیده در نظام دیوانی و تاریخ نگاری ایران است با این وجود فهم و تفسیر آن مستلزم مطالعه منابع کهن و استخراج معانی آن در کتب و تواریخ سنتی است. پرسش این پژوهش کوتاه تاریخی این است که این عبارت از چه زمانی وارد فرهنگ دیوانی شد و نظام ساماندهی فضای سیاسی در بستر ممالک محروسه چگونه بود. ممالک جمع واژه عربی مملکت است و واژه مملکت در واژه نامه دهخدا بهمعنای قلمرو و عزت پادشاه است و هرگز مفاهیمی همچون واحدهای مستقل سیاسی از آن متبادر نمیشود. معانی که دهخدا برای «مملکت» آورده است: کشورداری ، شهریاری ، پادشاهی و عظمت ،حکومت. بنابراین معنای اصل و گوهری مملکت به معنای کشور نیست هر چند بعدها در معنای کشور نیز مصطح شده باشد.
گویا عبارت ممالک محروسه نخستین بار توسط خواجه نصیرالدین طوسی، پس از فتح بغداد و براندازی خلافت این عبارت را برای کل سرزمین ایران به کار برد. در این هنگام بود که بار دیگر دیوان سالاران و دهقانان ایرانی به بازسازی هویت ملی همّت گماردند. اما به صورت مکتوب، عبارت ممالک محروسه نخستین بار در تاریخ گزیده حمدالله مستوفی مربوط به دوره مغول آمده است. حال باید در متون مختلف تاریخی، به ویژه از دوره مغول به این سوی جستجو کرد و مفهوم عبارت ممالک محروسه را دریافت.
در کتاب گلشن مراد میخوانیم: «مملکت کرمان که دارالملکش مشهور به گواشیر و اصلِ نیایَش از اردشیر بابکان است، با مکران و سایر ولایات تابعه از اعاظم بلاد ممالک محروسه ایران و شصت فرسنگ در شصت فرسنگ مساحت طول و عرض آن».(1)
در اینجا واژه مملکت دقیقاً بهمعنای ایالت به کار رفته است،چه آنکه کرمان مملکت مستقلی نبوده و نیست. همچنان که در ادامه اذعان دارد که جزو ایالات تابعه ایران است و در ادامه همین مطلب میخوانیم: «…و همت به استخلاص آن ولایت (یعنی مملکت کرمان) گماشته و نیت به انتظام آنجا مصروف داشته». در این متن منظور نویسنده از مملکت کرمان، همان ایالت و ولایت بوده است.
در تاریخ عالم آرای امینی آمده است:
«حضرت خاقان سعید آخر نهضتی که مزبور، غزای گرجستان بود…عساکر جرار و جنود بیحد و شمار از اقاصی (2) ممالک محروسه جمع نموده، عازم غزای کفار گُرج و متوجه الغای آثار هرجومرج در آن بلاد گشت» (3).
در اینجا منظور از اقاصی ممالک محروسه، دورترین نقاط کشور است و مفهوم ایالات و ولایات متبادر میشود نه واحدهای سیاسی مستقل.
احسن التواریخ تألیف حسن بیک روملو از مورخان عصر صفوی است. در بخشی از این کتاب میخوانیم:
«از آن زمان که شیبک خان بر ولایت خراسان استیلا یافته بود… تا در این سال که در خاطر عالی از ممر ولایات عراق و فارس و کرمان و شیروان و آذربایجان و دیاربکر و عراق عرب دغدغهای نماند و خبر استیلای شیبک خان به خراسان و بدخشان و ماوراءالنهر و تاشکند و ترکستان مکرراً به مسامع همایون رسید … و مکرراً معدودی از جنود غیر محمود به حدود ممالک محروسه و ایالات مانوسه فرستاده ..».(4)
همان طوری که ملاحظه میشود خراسان و فارس و کرمان و آذربایجان و غیره را به عنوان ولایت آورده و پس از عبارت ممالک محروسه، ایالات مأنوسه نوشته شده است نه ممالک مستقله و یا ایالات نامانوسه ودر بخش دیگری از همین منبع آمده است: «بنابراین، عزم و توجه بدان جانب تصمیم یافت و تواچیان(5) بهرام صولت جهت اجتماع لشکرهای ممالک محروسه به اطراف و اقطار بلاد و امصار در حرکت آمدند سپاهی به عدد قطرات امطار همه تیغ زن و نیزه گزار».
در اینجا نیز آنچه از ممالک محروسه مستفاد میشود مملکتی یکپارچه و واحد است.
در کتاب قصص الخاقانی آمده است: «چون حقیقت این خبر به وضوح بپیوست، احکام مطاعه به امراء ممالک شرف ابلاغ یافت.».(6) منظور از امرای ممالک به روشنی، امرای ایالات است نه مملکت های مستقل.
تذکره الملوک اثر میرزا سمیعا از آثار دوره صفویه است. در بخشی از این کتاب و در بیان تفصیل شغل وزارت اعظم آمده است:
«عالیجاه وزیر اعظم دیوان اعلی و اعتمادالدوله ایران عمدهترین ارکان دولت و قاطبه امراء درگاه معلی و سرحدات و ایالات ممالک محروسه، و دادوستد کل مالیات دیوانی وجوهات انفاری خزانه عامره و غیره بیوتات از کل ممالک ایران و دارالسلطنه اصفهان بدون تعلیقه و امرعالیجاه معظم الیه دادوستد نمیشود».(7)
آنچه از این متن مستفاد میشود این است که واژه ولایات در کنار ممالک محروسه آمده و دریافت مالیات از ولایات ممالک محروسه نیز در حیطه اختیارات وزیر اعظم بوده و ولایات زیر فرمان حکومت مرکزی قرار داشتهاند.
در عالم آرای نادری میخوانیم:
«گشاینده کلید فتح درهای جهان، و کشورگشایی اقالیم ممالک ایران چون به تأییدات ایزد منان خاطر جمعی تمام از مملکت خراسان حاصل نمود …».(8) در اینجا منظور نویسنده از اقالیم ممالک ایران، ایالات ایران است کمااینکه در ادامه، ایالت خراسان را مملکت خراسان می نگارد.
در وقایع نامه اسکندربیک منشی مربوط به دوره صفوی آمده است که همه شعرا و سخنوران ممالک محروسه به مدح و ستایش شاه تهماسب پرداخته و مورد عنایت قرار می گرفتند(9). در کتاب دستورالملوک و در بیان تفصیل شغل رکن السلطنه میخوانیم: «مشارالیه از جمله ارکان اربعه به عمده مقربان امراء عظیمالشان و ریش سفید قاطبه ایلات و اویماقات ممالک فسیح المسالک ایران و از آن جمله مناصب قدیمه است»(10).آنچه از این جملات مستفاد میشود یکپارچگی یسرزمین است نه تشتت و پراکندگی.
همچنین دو فرمان یکی از کریمخان زند و دیگری از علی مراد خان زند وجود دارند که آزادیهای مسیحیان را در سراسر ممالک محروسه تأمین میکند و نشان میدهد که همه ولایات در ممالک محروسه تحت فرمان حکومت مرکزی بوده اند.
با امعان نظر به حدود اختیارات امرا و والیان ولایات درمییابیم که آنان هرگز دارای حکومتهای مستقل نبوده در تمام امور تابع حکومت مرکزی بوده اند. در کتاب نزهت الاخبار آمده است که کریمخان زند حکام وعمال ایالات و ولایات ممالک محروسه را خود انتخاب می کرده است:
«کریم خان پادشاه، حکم به ساختن عمارت لازمه در تهران به جهت توقف خود فرمود. ایام تابستان را در شمیرانات گذرانید. زمستان را به شهر معاودت نمود. امورات مملکتی را منظم می ساخت. حکام و عمال به ممالک محروسه تعیین مییافت. چون هیبت الله خان نام ولد مسیح خان با وی که از الوار کوهکیلویه میباشند مدتها ملتزم رکاب نصرت انتساب بود، لهذا ایالت کهگیلویه را به مشارالیه عنایت فرموده، میرزا طاهر نام چهارمحال اصفهان به پیشکاری مشارالیه منصوب آمد».(11)
بدینترتیب ایالات و ولایات ممالک محروسه تحت فرمان حکومت مرکزی بوده اند و منظور از ممالک محروسه، مملکت های مستقل نبوده است.
نامهای از بیگلربیگی (والی) ارمنستان به صدر اعظم فرانسه در دست است که در آن پادشاه صفوی را حاکم و صاحب اختیار ممالک محروسه ایران معرفی میکند: «بندگان اعلیحضرت فریدون شوکت جمشید منزلت و زینت افزای تختگاه کیانی و فرمان فرمای ممالک فسیح ایران … در باب آمدن تجّار قونسل آوردن امتعه آن دیار به ممالک محروسه ایران».
در متون مربوط به دوره قاجار نیز عباراتی همچون ممالک محروسه بهمعنای قلمرو پادشاه قجر به کار رفته است و معنای ایالات و ولایات از آن متبادر میشود. کما اینکه عبارات ممالک خوزستان و ممالک آذربایجان نیز کاربرد داشته اند. در فرمان مشروطیت عبارت ممالک محروسه به صراحت آمده است و مفهوم ایالات و سرزمینهای ایرانی از آن مستفاد میشود: «جناب اشرف صدر اعظم از آنجا که حضرت باریتعالی جل شأنه سر رشته ترقی و سعادت ممالک محروسه ایران را به کف کفایت ما سپرده و شخص همایون ما را حافظ حقوق قاطبه اهالی و رعایای صدیق خودمان قرارداده…». بنابراین شخص پادشاه و به طریق اولی حکومت مرکزی، حاکم بر همه امور کشور و حافظ حقوق اهالی کشور در اقصی نقاط این ممالک محروسه است.
با مطالعه و تدقیق در متون تاریخی در مورد عبارت ممالک محروسه چند نکته مستفاد میشود: واژه مملکت کاربردهای مختلف داشته و گاهی به کل کشور و گاهی به یک ایالت و گاهی حتی به یک بخش کوچکتر مانند ده و ولایت و روستا اطلاق میشده است. منظور از ممالک محروسه، سرزمینها و بخشهایی از کل کشور است که توسط پادشاه حراست و نگهداری میشده. گاهی استفاده از عناوینی همچون ممالک و مملکت بر مبنای سلیقه نگارنده صورت پذیرفته است. واژگان و عناوینی هم چون مملکت و ممالک در دوران پیشا مدرن، مفهوم مدرن آن را نداشته اند. از عبارت ممالک محروسه، مفهوم ممالک مستقله متبادر نمیشود بلکه بهمعنای ایالات و ولایات است.
[1] ابوالحسن غفاری کاشانی، گلشن مراد، به اهتمام غلامرضا طباطبایی مجد (تهران: زرین، 1369)، ص 149 و 150.
[2] اقاصی جمع اقصی بهمعنای دورترها و نهایت ها، اقصا نقاط دورترین مناطق.
[3] فضلالله روزبهان خنجی اصفهانی، عالم آرای امینی، تصحیح محمد اکبر عتیق (تهران: میراث مکتوب، 1382)، ص 93.
[4] حسن بیک روملو، احسن التواریخ، تصحیح عبدالحسین نوایی (تهران: اساطیر، 1384)، ج 2، ص 1043 و 1046.
[5] تواچیان: جارچیان، مأمورانی که فرامین فرماندهان را ابلاغ میکردند.
[6] ولی قلی بن داوود شاملو، قصص الخاقانی، تصحیح حسن سادات (تهران: فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1371)، ج 1، ص 254.
[7] میرزا سمیعا، تذکره الملوک، به کوشش محمد دبیرسیاقی (تهران: امیرکبیر، 1378)، ص 6 و 7.
[8] محمدکاظم مروی، عالم آرای نادری، تصحیح محمدامین ریاحی (تهران: زوار، 1364)، ج 1، ص 109.
[9] راجر سیوری، ایران عصر صفوی، ترجمه کامبیز عزیزی (تهران: مرکز، 1363)، ص 204.
[10] محمد رفیع انصاری، دستورالملوک، تصحیح محمد اسماعیل مارچینکوفسکی (تهران: مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی، 1385)، ص 189.
[11] میرزا جعفرخان حقایق نگار خورموجی، نزهت الاخبار، تصحیح آل داوود (تهران: مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، 1380)، ص 458.
روزنامه سازندگی