نیما عظیمی
پاسخی کوتاه به دستبُردی چرک و پلید؛این مشت،نمونه‌ی خروار است!

۲۷ آذر, ۱۴۰۲
پاسخی کوتاه به دستبُردی چرک و پلید؛این مشت،نمونه‌ی خروار است!
تازه‌ترین شماره‌ی ماهنامه‌ی سراسری «وطن‌یولی»(راهِ وطن)_آبان ماه ۱۴۰۲، شماره ۶۰_ با تیتر «مدافعان ایران» و همراه با تصویری از شادروان «ایرج افشار» منتشر شد. (برای مطالعه و دانلود شماره 60 نشریه وطن یولی اینجا کلیک کنید)
درپی این رَویه بود که با واکنشی چنان سخیف و مبتذل روبه‌رو گشتم که مرا بسیار شگفت زده ساخت. این واکنش سخیف از سوی فردی ست که به گمانم «بقال» نامی باید باشد، این فرد در تیترِ نوشتارش این گونه مدعی شد: «مجله‌ی وطن‌یولی و ایرج افشار (ورود به حلقه خاص توسط تقی‌زاده)». و در ادامه، مدعاگرانه این‌گونه ادامه داد: «متن زیر تنها گوشه‌ای از افکار ضدتورکی این تئوریسین مورد علاقه‌ی ایرانشهری‌ها است: پس‌ازآن کم‌کم و خودبه‌خود، کلمات فارسی به‌قدری در زبان ترکی دخیل خواهندشد که حداقل صدی شصت آن فارسی خواهد بود و این نسبت روزبه‌روز زیادتر می‌شود تا به صدی هفتاد برسد و دو زبان یکی خواهد شد. اگر این سیاست فرهنگی را دولت بپذیرد و ملت هم کمک نمایند، چه در آذربایجان و چه در سایر شهرستان‌ها برای من تردیدی نیست که بی هیچ زحمتی برای هیچ‌کس و مخالفتی از هیچ کجا به مقصود خواهیم رسید. بی آن‌که آذربایجانی‌ها احساس کرده باشند، بعد از پنجاه سال به زبان فارسی ناحیه خودشان که باید آن را لهجه‌ی آذری خواند، صحبت خواهند کرد!
مرجع کتاب: زبان فارسی در آزربایجان_ موقوفات محمود افشار. گردآوری ایرج افشار_290 ».
اکنون کافی ست این نوشتارِ «بقال» را با اصل نوشتارِ آن فصل از کتاب دوجلدیِ «زبان فارسی در آذربایجان» مقایسه نماییم تا به دستبُرد و جعلی آشکار که از سوی او انجام گرفته، پی ببریم.
البته این فردِ دست‌دراز، پیشینه‌ای قابل‌توجه در این‌گونه دست‌بُردها را در نامه ی اعمال خود دارد؛ ازجمله تحریف کردنِ تیترِ گزارش‌هایم که در روزنامه‌های «شرق» و «طرح نو» نوشته بودم. همچنین موارد دیگری ازهمین‌دست، در کارنامه‌ی پربارِ او درج شده است!
گویا «بقال»، مخاطبِ خود را طفلی ساده‌لوح و چشم‌وگوش بسته فرض نموه است، که در این موردِ مربوط به یادداشت ما، او در آشکارترین دستبُردش، عنوانِ کتاب را با اجازه‌ی شخصی خود تحریف و آن را از «زبان فارسی در آذربایجان» به «زبان فارسی در آزربایجان»!(؟!)  تغییر داده است! شگفتا! آری، شگفت‌آور است! «ذَر» کجا و «زر» کجا!؟
اما «داستانِ دست‌درازی‌های او» خلاصه در عنوان کتاب نمی‌شود.  او هنوز یاد نگرفته تا هنگام اشاره به موضوع و مطلبی از نویسنده‌ای دیگر، نباید سر و ته مطلب را قیچی کند! «بقال» به راحتی و بی هیچ تعهدی نسبت به جایگاه دانش و ساحت پاکِ قلم، تنها برای تخلیه ی پریشانی های خود، به راحتی جملات و واژگان را حذف کرده و تغییر داده!
 بسیار جالب‌توجه است که شادروان ایرج افشار در این کتاب ارزشمند خود، فصلی با عنوانِ «زبان فارسی از لحاظ سیاست خارجی» دارند؛ که این فصل «۲۲۳» سطر، «۲» پاورقی بسیار کلیدی و نزدیک به «۳٠٠٠» واژه(تقریبی) را داراست؛ اما «بقال» ازآن‌جاکه گریزان از واقعیت و فراتر از آن، گریزان از حقیقت است، فقط «۱۱» سطر از آن «۲۲۳» سطر را بُریده و حتی در همان یازده سطر نیز دستی بُرده(!) و خواسته است  متنی بی سر و ته و تحریف‌شده را به‌خوردِ مخاطب بدهد!
در سطر دوم از آن ۱۱ سطری که البته در اصل کتاب ۱۳ سطر است، «بقال» با اجازه‌ی شخصی خود ترکیبِ «لهجه‌ی ترکی» را به ترکیبِ «زبان ترکی» تغییر داده؛ و سطر پنجم کتاب را به کلی حذف نموده است؛ و این سطری است که برنامه‌های تحریف او را به‌کلی بهم می‌ریزد و مکملِ سطور بالاست: «چنان که فارسی امروزِ ما با عربی مخلوط است و خطر ملی هم ندارد». ۱
همچنین این فرد در سطر یازدهم از آن «۱۳» سطرِ کتاب، دیگربار در کمال پررویی و با اجازه‌ی شخصی خود ترکیبِ «آذری تازه» را تبدیل به «لهجه‌ی آذری» کرده است! «بقال» در مرحله‌ای دیگر از دستبُرد خود به متن، نبوغ بالای خود در تحریف را نشان داده است؛ آن‌جاکه دست به حذفِ خودسرانه‌ی جمله‌ای زده که از «آخرِ سطر یازدهم» تا «ابتدای سطر سیزدهم» از کتاب مذکور را تشکیل و در پیوند و هماهنگیِ کامل با سطور بالاست: «به‌واسطه‌ی پیوندی که از سه زبانِ فارسی، عربی و ترکی خورده، از لهجه‌ی فارسی و تهرانی هم زیباتر خواهد شد». ۲
اما باید دانست که دلیل و دغدغه‌ی بزرگِ شادروان «ایرج افشار» برای نوشتن آن فصل از کتاب چیست؟ پاسخ را هر مخاطب عادی و پژوهش‌گرِ حقیقت‌جویی با تأملی کوتاه در همان چند سطر آغازین از آن فصل، خواهد یافت؛ هنگامی که آنجا می خواند: «در زمان سلطه‌ی پیشه‌وری و کمونیست‌ها بر آذربایجان، زبان فارسی را از مدارس و ادارات راندند، و زبان ترکی را اجباری نمودند. این عمل برحسب دستور خارجی‌ها بود؛ وگرنه خودِ آذربایجانی‌های وطن‌پرست، چنان‌که از نوشته‌های بالا پدیدار است، با چنین کاری مخالف هستند»۳
باری!
کوتاه‌سخن این‌که ما در فرهنگ گُهربارِ ایرانی_پارسی خود، زبان‌زدِ «مشت نمونه‌ی خروار است» را داریم که بیان می‌کند اندازه‌ی اندکی از هرچیز، روشن‌گرِ چگونگی و ویژگیِ تمام آن چیز است. بنابراین وقت ما بسیار باارزش‌تر از آن است که بخواهیم به تک‌تک لاطائلات آن فرد پاسخ بنویسیم؛ و از همین موردی که به آن پرداختیم، باید پیِ به پرشمار رفتار و گفتارِ نادرست و پوشالیِ دیگری ببریم که آلوده به همین دست از دست‌بُردها هستند!
پی‌نوشت‌ها: 
۱. زبان فارسی در آذربایجان، انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ اول، پاییز۹۷، جلد اول، ص ۲۹۰
۲.همان
۳.همان