به نظر دکتر جعفر شهیدی «شیر و خورشید از پایان عصر مغول و تمام دوره صفوی و عصر قاجاریه علامت مذهب تشیع به حساب آمده است.»(2) علاوه بر دلایل مذهبی و ملی از دیگر موارد این امر به نوشته یحیی ذکاء آن است که «به علت آشنایی ایرانیان با مردم کشورهای اروپایی و ازدیاد آمد و شد سفرا و نمایندگان سیاسی و جهانگردان و عقد قراردادها و معاهدهها و توجه به اینکه هر یک از کشورهای اروپایی علامت و آرمی مخصوص به خود دارد که در سرنامههای دولتی و درفشها و نشانها و سکهها از آن استفاده میکنند؛ احتیاج به وجود یک آرم دولتی در میان ایرانیان نیز کاملاً محصوص گردید.»(3) شیر و خورشید در دوره محمد شاه قاجار از وضع تثبیت شدهای برخوردار شد و در همین زمان بود که نظامنامهای درباره اعطاء امتیاز و نشان شیر و خورشید نیز تنظیم و تصویب شد.(4) چنین تصور میشود که ایرانیان بهویژه بعد از جنگهای ایران و روس و شکستهای متعدد حاصل از آن نسبت به نشان شیر و خورشید نگاهی عاطفی و حیثیتی یافتند.(5)
ایران و عثمانی چندین سال بر سر افراشتن بیرق در سفارتخانههای خود در اسلامبول و طهران اختلاف داشتند و این اختلاف که در این بررسی به گوشههایی از آن اشاره میشود در روشنتر دن پیشینه این نشان بهعنوان نشان ملی ایران معاصر بهویژه از منظر پارهای ملاحظات مذهبی نقش مهمی داشت. مسئله از این قرار بود که سفارتخانههای کشورهای فرنگی استانبول در یک منطقه فرنگینشین به نام بیک اوغلی قرار داشتند. این سفارتخانهها مجاز بودند که فقط روزهای یکشنبه بیرق کشورهایشان را بالا بکشند؛ اما سفارتخانه ایران در منطقه مسلماننشین اسلامبول که مرکز خلافت سنی عثمانی نیز محسوب میشد واقع بود بنابراین در این منطقه به جز بیرق عثمانی که نشان تسنن بود. بیرق کشور دیگری نمیتوانست برافراشته شود.
در ایران هم سفارتخانههای فرنگی روزهای یکشنبه حق افراشتن بیرق داشتند اما قراری بین ایران و عثمانی در این باره نبود؛ اولین جنگ بیرق در دوره ناصرالدین شاه در زمان صدرات امیرکبیر رخ داد.(6)
بعد از این تنشها در روابط بین ایران و عثمانی، توافقی بین دو دولت به عمل آمد که سالی پنج مرتبه که عبارت بود از ایام عید فطر، عید قربان. عید نوروز، روز تولد پادشاه ایران و روز تولد پادشاه عثمانی بیرق در دو سفارتخانه برافراشته شود.(7) اما این توافق پایدار نشد. دو ماه بعد از سقوط امیرکبیر و در زمان صدراعظم میرزاآقاخان نوری جنگ بیرق از نو بین ایران و عثمانی از سر گرفته شد. در ذیقعده 1268 احمد وفیق افندی وزیر مختار عثمانی وارد تهران شد و اصرار نمود که بیرق عثمانی باید در سفارتخانه عثمانی در تهران برافراشته شود. وزارت خارجه اظهار داشت که این رسم سابقاً نبوده است؛ نه در تهران و نه در اسلامبول و اید برای آن قراردادی رسمی بین دو کشور منعقد گردد و محترمانه از احمد وفیق افندی خواست که بیرق عثمانی را پایین آورد. اما وزر مختار عثمانی به این تذکر ایران توجهای ننمود. صدر اعظم ایران میرزاآقا خان نوری بعد از اینکه نتیجه تذکرات را بیحاصل دید نامهای گلایهآمیز خطاب به وزیر امور خارجه عثمانی نوشت و بعد از توضیحات لازم از رفتار متکبرانه وزیر مختار عثمانی شکایت کرد. علاوه بر موضوع بیرق، اختلافات دیگری نیز در کار بود؛ در حالی که در خلال شرفیابی وی به حضور ناصرالدین شاه نسبت به او احترامات و تشریفات کامل مرعی شده بود. اما در مقابل، رفتار وزیر مختار عثمانی مناسب نبود زیرا در موعد مقرر به دیدار ناصرالدین شاه نیامد و با پنج ساعت تأخیر ورود کرده و بلافاصله بعد از ورود به نحو آمرانهای خواستار افراشتن بیرق عثمانی در سفارتخانه عثمانی شد. اولیای دولت مکرر به وی توضیح دادند. چنین رسمی وجود نداشته و اگر سفارت عثمانی بیرق بکشد سفارت ایران در دارالسعاده اسلامبول هم باید بیرق بکشد و این رسم باید طبق توافقنامهای صورت گیرد. اما وزیر مختار عثمانی با لجاجت قبول ننموده و بر عمل خویش اصرار ورزیدند.(8)
دولت ایران از وزرای مختار روس و انگلیس که معمولاً نقش میانجی را در روابط عثمانی و ایران برعهده داشتند، خواست که از وزیر مختار عثمانی بخواهند که بیرق را پایین آورد تا وزیر مختار ایران در اسلامبول قراری برای افراشتن بیرق بگذارد. به این جهت میرزا لطفعلی تفنگدار خاصه پادشاهی برای ملاقات با مصلحت گذار ایران ـ نماینده دیپلماتیک ایران ـ راهی اسلامبول شد تا به همراه او مذاکرات لازم را با مقامات عثمانی بنماید.(9)
صدراعظم میرزا آقاخان نوری در نامهای به محمدخان مصلحتگذار ایران در اسلامبول ابلاغ کرد که در مذاکره با وزارت خارجه عثمانی درباره برافراشتن بیرق ایران در سفارت ایران در اسلامبول بر حقوق ایران اصرار نماید و در این باره ذرهای عقبنشین ننماید و هر چه زودتر بیرق ایران افراشته شود.(10)
فواد افندی ناظر امور خارجه عثمانی در نامهای به دولت ایران در محرم 1269 اعلام کرد که سفرای دول خارجی در تهران بیرق افراشته و هیچ منعی در این باره ندارند اما سفارت عثمانی از چنین حقی برخوردار نیست. دیگر آنکه دولت ایران میتواند سفارتخانه خود را مانند سفارتخانههای اروپایی در نواحی بیک اوغلی، طرابیه و بلوک دره مستقر سازد و در آن جا که حق را خواهد داشت که بیرق بکشد. وی تأکید داشت که دولت ایران نمیتواند در منطقه سور اسلامبول که مرکز دستگاه خلافت تسنن عثمانی است بیرق بالا ببرد. اما از آن جایی که ظاهراً سیاست مسئولین سفارت ایران در مذاکرات برمبنای مقابله به مثل پیشرفت چندانی نداشت و لهذا بنابراین تصمیم میگیرند به اخطار عثمانیها توجهای نکرده و با قاطعیت بیرق شیر و خورشید ایران را در سفارتخانه بالا ببرند. چند روز بعد دوباره به سفارت ایران اخطار میشود که اگر سفارت ایران بیرق را بالا ببرد دولت عثمانی تحمل نخواهد کرد و به مأمورین انتظامی اسلامبول دستور داده شده که اگر این عمل صورت گیرد مقابله کرده و مسئولیت آن با سفارت ایران خواهد بود.(11)
سفارت ایران برای تنویر افکار عمومی و دیپلماتهای مقیم نامههای جداگانهای برای سفرای دولتین روسیه و انگلیس و دیگر رجال دولتی عمثانی نوشته و به آنان اظهار نموده سفارت ایران قصد مقابله به مثل را دارد و این حق را برای سفارت ایران محفوظ است که در مقابل رفتار نماینده سیاسی عثمانی در ایران، بیرق شیر و خورشید را در مرکز خلافت تسنن عثمانی بالا بکشد. با حاد شدن اوضاع، وزرای مختار روسیه و انگلیس به سفارت ایران آمدند به محمدخان پیشنهاد کردند که دیگر بیرق ایران بالا نیاورند تا مذاکراتی با تهران و اسلامبول صورت گیرد. محمدخان در پاسخ وزرای مختار گفت که احمد وفیق افندی وزیر مختار عثمانی در تهران این رسم غیرمتداول را شروع کرده و با اینکه دولت ایران چندین بار اخطار کرد توجهای ننمود و حتی پس از مذاکرات وزرای مختار روسیه و انگلیس در تهران با او وقعی به گفتار آنان ننموده و به عمل خود اصرار ورزید. بنابراین این حق برای سفارت ایران در اسلامبول محفوظ است که مقابله به مثل بنماید.(12)
وزارت خارجه ایران در صفر 1269 به وزیر مختار خود نوشت که مذاکره با سفرای دولتین روس و انگلیس ادامه دارد و تأکید داشت که سفارت ایران دیرک بیرق را نباید بردارد و در بام سفارت باید باشد تا نتایج مذاکرات درباره افراشتن بیرق معلوم گردد؛ یا «باید هر دو دولت بیدق در پایتخت یکدیگر داشته باشیم یا هر دو دولت برداریم، شق ثالث ندارد.»(13) وزرا مختار روسیه و انگلیس در دیدار با صدر اعظم ایران اظهار داشتند دولت ایران در مسئله افراشتن بیرق محق میباشد ولی مصحلت آن است که ایران از اجرای حق خود صرفنظر کند. صدر اعظم در پاسخ گفت که هیچ دولتی از حق خود نمیگذارد. اگر وزرای مختار دلیل قانعکنندهای دارند بیان نماید.(14)
وزرای مختار گفتند که تاکنون هیچ دولت بزرگی نتوانسته در سور اسلامبول که مرکز خلافت تسنن عثمانی است بیرق بالا ببرد و ایران اگر چنین کند امتیازی خاص نسبت به پنج دولت بزرگ فرنگ خواهد داشت و ایرا نسبت به دول فرنگ معظمتر به نظر خواهد آمد. صدراعظم در پاسخ گفت: چندین سال است که سفارت ایران در منطقه سور اسلامبول است و هیچ وقت مأمورین و سفرا ایران در خارج از سور اسلامبول اقامت نگزیدند زیرا یکی از دلایل آن تعلق به جامعه اسلامی بودن دور کشور است و روزی که دولت ایران در سور اسلامبول سفارت را خرید هیچ وقت دولت عثمانی متعرض نشد و باید آن روز اعتراض میشد نه امروز. دیگر آن بیرق یک جزء از سفارت محسوب میشود نمیتوان سفارت داشت و بیرق نداشت و دولت ایران هرگز زیر بار این خفت نمیرود که سفارت چندین ساله را به دلیل بیرق به جای دیگر منتقل کند. صدر اعظم در انتقاد و پاسخ به اظهارات وزیر مختار عثمانی در ایران که گفته بود دولت ایران با عثمانی مانند دول کامله الوداد رفتار نمیکند، آن دول بیرق بالا میبرند اما عثمانی نمیتواند مانند آنان چنین نماید؛ اظهار داشت که ما با افراشتن بیرق عثمانی در طهران مخالف نیستیم ولی این حق ایران هم هست که در سفارت خود بیرق بالا ببرد.(15)
وزاری مختار دوباره مطرح کردند که به دلیل تفاوت مذهب بین ایران و عثمانی یک وضعیت استثنایی به وجود آمده و حساسیت عثمانی قابل درک است.(16)
صدراعظم توجیه حساسیت و اختلاف مذهب عثمانیها را در این باره نپذیرفته و در پاسخ به آنان گفت: اتباع دول فرنگ و با سلاطین حق ورود به داخل مسجد الحرام را ندارند ولی اتباع ایران از چنین حقی برخوردار هستند و این استثناء نمیتواند باعث تفاوت چندانی باشد. اما باز هم وزرای مختار روس و انگلیس به ایران کمک کنند. صدر اعظم از آنان سؤال کرد که آیا دولت ایران حق دارد یا ندارد؛ پاسخ آنها مثبت بود. صدر اعظم گفت پس شما باید در عمل و گفتار طرفدار حق باشید در غیر این صورت نمیتوانید میانجی باشید. وزرای مختار بالاخره به صدر اعظم پیشنهاد کردند که شرح ماجرا را برای رؤسای دول روسیه و انگلیس ارسال کند تا آنان در این باره رأی قطعی بدهند.(17)
صدراعظم ایران به فوریت از گفتوگوهایش با وزرای مختار دو کشور روس و انگلیس در ایران گزارشی به نمایندگان ایران در لندن و سن پطرزبورگ ارسال و به آنان تعلیم میدهد که با رؤسای دولت روس و انلگیس مذاکره و آنان را از وضعیتها آگاه نمایند تا رؤسای این دو دولت نظرات درست و عادلانهای در این باره به دو کشور ایران و عثمانی ارائه دهند.(18) میرزا آقاخان نوری در ادامه این نامه افزود که دولت عثمانی بیرق خود را برافراشتهاند و اعتراض دولت ایران بیتأثیر بوده است. علاوه بر آن عثمانیها به نظرات سفرای دولتین روس و انگلیس در تهران توجهای نکرده بودند، ولی علیرغم این تحولات، دولت ایران موقتاً اقدامی برای جلوگیری از این عمل به عمل نیاورده تا مذاکرات به نتایج برسد. صدر اعظم بیان کرد که عثمانیها اجازه ندادند بیرق شیر و خورشید ایران برافراشته شود زیرا خیرالدین پاشا با اعلان رسمی به نزد محمدخان نماینده سیاسی ایران در اسلامبول رفته و گفته بود، دولت عثمانی حتی یک در هزار هم اجازه نخواهد داد که در مرکز خلافت اسلامبول بیرق ایران برافراشته شود و به کلانتر شهر دستور داده شده است که از این عمل جلوگیری به عمل آورد. خیرالدین پاشا سپس محمدخان را از احتمال بلوای عام و شورش مردم اسلامبول بر علیه سفارت ایران هشدار داده بود و به همین دلیل محمدخان برای جلوگیری از احتمال حمله مردم اسلامبول به سفارت ایران از برافراشتن بیرق موقتاً صرفنظر کرد تا نظر سفرای دولتین روس و انگلیس از سوی اولیای این دو دولت اعلام شود.
در پی این تحولات میرزا آقاخان نوری صدر اعظم ایران با بیان شکوهآمیزی از رفتار عثمانیها به نمایندگان سیاسی روسیه و انگلیس در ایران چنین توضیح میدهد؛ دولت ایران پانصد سال است در دارالسعاده اسلامبول بوده و نمیتواند سفارتخانه را به خاطر بیرق تعویض نماید. زیرا سفارتخانه اصل است و بیرق فرع. برای حصول فرع نمیتوان دست از اصل برداشت. به نظر صدر اعظم اگر بنای بیرق افراشتن هست باید در همان سفارتخانه قدیمی باشد «… والا سفارتخانه داشته باشند و بیدق نداشته باشند خفت است و اگر به جهت بیدق از سفارتخانه چندین ساله خود [که] به علاوه ملکی خود پادشاه است بگذارند و بیرون شهر بروند، خفت [است].»(19) صدر اعظم در نامهای دیگر به محمدخان مصلحت گذار ایران در اسلامبول تأکید کرد تا حصول نتیجه از مذاکرات اولیای دولتین روس و انگلیس حتماً دیرک بیرق در بام سفارتخانه را حفظ کنند. او مینویسد که حالت بیرقهای ایران و عثمانی در تهران و اسلامبول دیرک بدون برده است و اگر دولت عثمانی به این اکتفا نکرد، دولت ایران متقابلاً بیرق برخواهد کشید، و یا این حق برای ایران محفوظ است که کلانتر تهران را مأمور کنند که بیرق عثمانی را پایین آورد.(20)
در اوایل سال 1269 ق محمدخان مصلحت گذار ایران در اسلامبول فوت کرد و احمدخان پسرش جایگزین او شد، صدراعظم در نخستین نامهای که ارسال داشت بعد از ابراز تأسف از درگذشت محمدخان به او تأکید کرد که: «در کارها مسامحه و اهمال ننمایید خاصه در باب بیدق مبادا چوب بیدق را از بام سفارتخانه بردارید باید دیرک بیدق که عبارت از چوب بیدق است در بام سفارتخانه بلند و برقرار باشد …».(21)
در صفر 1269 ق میرزا آقاخان نوری در نامههای جداگانه به وزرای مختار ایران در لندن و پطرزبورگ از آنان استعلام کرد که نظرات اولیای دولتین روسیه و انگلستان چیست و آن را زودتر به تهران منعکس نمایند. وی در توضیح افزود که «بیدق دولت علیه ایران که در اسلامبول افراشته شد. لا الله الله محمد رسولالله علی اسدالله در آن مسطور است اگر اولیای دولت بهیه روسیه [و انگلیس] ایراد نمایند که این کلمات [را] باعث بلوای عام خواهد شد آن مخدوم اظهار نماید که اولیای دولت علیه ایران این کلمات موقوف خواهند داشت. بیدق دولت علیه همان شیر و خورشید و بیرق دولت عثمانی همان ماه و ستاره خواهد بود دیگر و اما عذری و محل ایرادی از برای ایشان باقی نخواهد بود… »(22) او در ادامه تأکید داشت که: «… یا باید آنها در طهران و [ما] در نفس اسلامبول که حالا سفارتخانه داریم بیدق خود را بزنیم و یا باید طرفین بیدق زدن را از اصل موقوف داریم، شق ثالث ندارد و غیر از این هرگز قبول نخواهیم کرد …».(23)
در کنار این مذاکرات درباره بیرق، عثمانیها سعی داشتند که ایران را در زمینههای دیگر نیز تحت فشار قرار دهند به طوری که در بسیاری از مواقع مکاتبات رسمی دولت ایران در موضوعات مختلف را نیز بیپاسخ میگذاشتند. توجیه وزیر مختار عثمانی در تأخیر پاسخگویی به مکاتبات دولت ایران شور و مشورت رجال دولت عثمانی ذکر گردید، اما صدر اعظم این توجیهات وزیر مختار را قبول نکرده و به او تذکر داد که منظور اولیای دولت عثمانی تأخیر در کار است.(24)
یادداشتها
1- مجله آینده، پاییز 1358، شماره 7-9، سال پنجم، ص 705.
2- همان، ص 707.
3- مجله هنر و مردم، ش 31، اردیبهشت 1344، ص 20.
4- نصرتالله بختورتاش، پرچم و پیکره شیر و خورشید، تهران، مؤسسه مطبوعاتی عطایی، ص 152 و 153.
5- شاید بتوان گفت میرزا تقی خان امیرکبیر یکی از پایهگذاران این نگاه و توجه جدید نسبت به این نمادها و نشانه بوده است. آوردهاند که روزی وزیر مختار انگلیس با امیرکبیر به بازدید از ساختمانهای قراولخانهها رفتند و وزیر مختار انگلیس مشاهده نمود در «بالای هر قراول خانه بیرقی از شیر و خورشید است. پرسید مگر اینجا تهران و مرکز ایران نیست؟» امیرکبیر در پاسخ گفت: بلی، وزیر مختار در ادامه گفت: برای نشان دولت یک بیرق کافی است. این همه بیرق از چیست؟ [امیرکبیر] گفت که قدر بیرق از ایران بلند کنم که بیرق شما در آن میان گم بشود. سیدعلی آل داوود، اسناد و نامهها امیرکبیر، تهران، انتشارات سازمان اسناد ملی، 1379، ص 272.
6- سفارتخانه عثمانی در تهران بدون توافق و هماهنگی و با رفتاری متکبرانه نسبت به ایران، بیرق خود را برافراشت؛ ایران مقابله به مثل نمود و در اسلامبول بیرق شیر و خورشید را بر کشید. عثمانیها از این عمل برآشفته شدند و با نیروی نظامی وارد سفارتخانه شدند و قصد داشتند بیرق شیر و خورشید را به زور پایین بیاورند. اما وزیر مختار ایران میرزا جعفر مشیرالدوله خودش را با طناب به دیرک بیرق پیچیده و به آنان گفت که اول باید او را بکشند و بعد بیرق ایران را پاین آورند. ـ مرکز اسناد وزارت خارجه، سواد مکاتبات، شماره 188، ص 85، 86.
7- همان.
8- همان.
9- همان، سواد مکاتبات، شماره 30، ص 7، 908.
10- همان، سواد مکاتبات، شماره 28، ص 15.
11- همان، سوار مکاتبات، شماره 27، ص 4.
12- همان، سواد مکاتبات، شماره 28، ص 60، 59.
13- همان، ص 61.
14- همان.
15- همان، سواد مکاتبات، شماره 30، ص 6.
16- همان.
17- همان.
18- همان، سواد مکاتبات، شماره 28، ص 66 تا 68.
19- همان.
20- همان.
21- همان، ص 84.
22- همان، ص 76.
23- همان، ص 77، صدر اعظم در تذکر خود اعلام میکنند که تعدیات مأمورین دولت عثمانی نسبت به اتباع ایران دیگر خارج از تحمل رسیده به خصوص باج خراجی که به عنف از زوار ایرانی در عتبات گرفته میشد. این وضع به جایی رسیده بود که حتی علما شیعه حق دخالت در امور شیعیان را نداشتند. صدر اعظم در اعتراض خود میافزاید: «به کدام عهد و شرط و دلیل و برهان خزینه نجف اشرف را که جمیع اجناس و نقود آن از طرف ملوک و سلاطین عجم انارالله برهانهم و امراء و اعیان این دولت وقف شده است. باید ناظر اوقاف آن دولت ضبط نماید و آن اسبابها به این وسیله به هدر برود چنانکه تخت نقره خاقان شهید و مغفور را صادق بیک در ایام حکومت نجیب پاشا ضبط و تصرف نمود به مصرف رسانید …» صدر اعظم در ادامه به نتایج رفتار اشاره کرده مینویسد: «در این هفت و هشت سال چه اتفاق افتاد و کدام نحو بدعت و میثاق بینالدولتین واقع شد که رجال دولت علیه عثمانیه چشم از چندین ساله حقوق دولت ایران پوشیده طالب این نحو بدعتهای عجیب و غریب شدند و زوار و مترددین چنان سخت و صعب گرفته که علمای شرع این چنین سفر ثواب و مباح را به اهل ایران حرام غیرجائز دانستند …» ـ همان، سواد مکاتبات، شماره 30، ص 17 و 18.
24- همان، سواد مکاتبات، شماره 30، ص 18، 17.
* فصل نامه گفتگو، شماره 43، صص 86-94، 1384