همانطور که مخاطبان سایت « آذری ها» می دانند در دوران فعالیت چهار ساله این سایت، تلاش شده است ادبیات و نظام معنایی ویژه ای برای توصیف و تبیین مسائل مربوطه استفاده شود. یکی از آن مفاهیم استفاده از عبارت «جمهوری باکو» است که مکررا از سوی این سایت مورد استفاده قرار گرفته و مورد استقبال بسیاری از مردم، فعالان سیاسی- اجتماعی استان، روزنامه ها و نشریات و پژوهشگران قرار گرفته است. برخی نیز در خصوص فلسفه این عبارت پرسش هایی را مطرح کرده اند.
همانطور که محققین تاریخ معاصر اطلاع دارند، اطلاق نام «جمهوری آذربایجان» به عنوان منزلت و کیان سیاسی به سرزمین های شمال رود ارس به ویژه سرزمین مسلمان نشینی که از تنوع قومی مرکب از تابش،چرکس، بزگی و تاتار ( ترک زبان) تشکیل شده است تداول جدیدی است که از 1918 آغاز شد. پیش از این مشخص با عناوینی چون آران، خانا شکی و شروان از این ناحیه نام برده شده است.
در همان سالهای ظهور حکومت مستعجل مساواتی، اختلافات زیادی بین نویسندگان و سیاستمداران ایران و چهره های برجسته حزب مساوات از جمله شخص رسولزاده در خصوص این نام ظاهر شده و به مباحثه در روزنامه های ایران کشیده شد. در نهایت نیز ایران هیچگاه رسما حکومت مستعجل مساوات را با آن نام به رسمیت نشناخت.
محمدامین رسولزاده پس از شکست از قوای ارتش سرخ و فرار به ترکیه نامه نگاری هایی را با حسن تقی زاده آغاز کرده و خواستار کمک ایران شده بود. جمله معروف او که در زمره چرب زبانی های همیشگی سیاست مداران آن دیار در ایام سخت است این بود که :
« اگر در بالای سر ما یک حکومت مقتدر ایرانی وجود داشت روسها نه به این سهولت میتوانستند وارد باکو شوند و نه در قفقازیه این همه فجایع را میتوانستند مرتکب گردند ».
این نامه نگاریها منجر به این شد که تقی زاده بخشی از این یادداشت ها را که متضمن درخواست کمک بود، به فروغی ( وزیر خارجه) و سپس تیمورتاش ارسال دارد. پاسخ تیمور تاش به این یکی از این نامه ها در خور توجه است:
[یادداشت تیمورتاش درباره نامه رسولزاده]
به آقای فروغی نوشته شود.
« دوست عزیزم، مراسله محمدامین رسولزاده را که آقای خدمت حضرت اشرف آقای رئیس الوزراء نوشته بود و حضرتعالی ارسال فرموده بودند از طرف معظمالیه برای مطالعه و عرض به خاک پای مبارک ارسال شده بود و اوامر مطاعه مطابق با نظریاتی است که در موقع تشریف فرمایی در تهران نیز عرض کرده بودم.
فرقه مساوات که حالیه لیدر آن محمدامین رسولزاده ابراز دوستی به ایران میکند و ما را تشویق به مخالفت با حکومت شوروی میکند و به حمایت از اعضای فرقه مزبور که در ایران هستند تحریص مینمایند مادام که در بادکوبه زمامداری میکردند بزرگترین دشمن ایران و مثل سگهای کوچک عوعوشان گوش همه را کر کرده بود. اختراع اسم آذربایجان برای بادکوبه از آثار همین رسولزاده و همراهانش است. مساواتیان آلت سیاسی هستند که ما البته با صاحبان آن سیاست دوست ولی با اصل سیاست آنها مخالف هستیم؛ البته با ترکیه دوست هستیم ولی در این که ترکیه در قفقاز سلطه پیدا کند موافقت نداریم. ضمنا خوب میدانیم که جمهوریت بادکوبه یا ارمنستان و گرجستان که رسولزاده منادی اتحاد آنها است نمیتوانند مستقلاً زندگانی بکنند و قهراً باید به طرفی جذب بشوند و در فکر رسولزاده آن طرف البته ترکیه است».
متن کامل این نامه نگاری ها را در اینجا مطالعه کنید.
همانطور که مشاهده میظشود تقی زاده در این نامه نگاری تاریخی حاضر به اطلاق آذربایجان به شمال رود ارس نیست و از اصطلاح « جمهوریت بادکوبه» استفاده کرده است.
برخی از اسناد دستگاههای فرهنگی ایران در آغاز فروپاشی شوروی نشان میدهد که ایران در آن دوره نیز به سختی حاضر به پذیرش چنین نامی بود. برای نمونه در عنوان و متن یکی از مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی از اصطلاح « آران» برای جمهوری آذربایجان شوروی استفاده شده است. برای مطالعه مصوبه کلیک کنید.
انتخاب نام «آذربایجان » برای سرزمین های مسلمان نشین قفقاز امر موذیابه و به شدت ضد ایرانی بود که وزارت خارجه ایران نمی بایست زیر بار « شناسایی» چنین کشوری که نام یکی از استانهای کشورش را برای خود انتخاب کرده است، می رفت.
ولی اکنون که این اشتباه صورت گرفته است ، باید در هر فرصت به مجعول بودن این نام اشاره کنیم. به همین منظور ما به عنوان بخشی از روشنفکران و نویسندگان آذربایجانی بر آن هستیم که اطلاق نام استانهای ما بر روی یک کشور همسایه خالی از توطئه و سوء نیت نیست همانطور که روند تحریف و کتاب سازی های جعلی در این کشور خالی از سوء نیت نیست. فرض کنید همسابه ملک شما، مدام در حال سندساز ی و قباله تراشی برای بخشی از اراضی ملک تان است و به همین منظور هر روز به دفاتر رسمی و اداره های مختلف مراجعه میکند و یا از سایر مالکین ناحیه استشهادیه اخذ میکند اما هیچ گاه به طور رسمی به ملک شما تجاوز نکرده و یا هنوز دادخواست علیه شما تنظیم نکرده است. آیا با علم به نکته که این تلاشها بیهوده نیست و به هر حال هدف نهایی در پشت آن پنهان است، میتوان نسبت به این فعالیتها سکوت کرد؟ و از کنار آن گذشت؟
صدام حسین نیز سالها پیش از حمله،به تاریخ سازی هایی از این دست مشغول بود و تبلیغاتی سنگینی را برای ایجاد تخم نفرت از ایرانیها در عراق آغاز کرده بود. حمله صدام به ایران نه در اوج اقتدار نظامی ارتش ایران بلکه در دورانی بود که کشور دچار قلیان انقلاب و تغییر ساختار بود. اکنون با شناختی که از خوی تجاوزکارانه و زیاده خواهانه سیاست مداران باکو سراغ داریم، این واهمه می رود که الهام علی اف در آینده به صدام حسینی دیگر و حزب آذربایجان نوین به حزب بعثی دیگر بدل شود.