بسیار شنیده یا دیده ایم که در کتاب های درسی کشور همسایه شمال ارس، برخی از عناصر تاریخی فرهنگ ایران مصادره می شوند. نگاهی کوتاه به کتاب های درسی این کشور نشان میدهد که شمار زیادی از شخصیت ها یا دوره های تاریخی ایران زمین، از خواجهن صیر الدین توسی تا شهریار و ستارخان به نفع ایدئولوژی قومی در این حکومت مصادره شده اند. البته این رویه در سایر کشورهای تازه استقلال یافته نیز تکرار شده است. در دوران شوروی نیز تفسیر غالب از تاریخ، آمیزه ای از قرائت طبقاتی– کمو–شونیسم محلّی بود. اینروایت های ایدئولوژی زده، از طریق آکادمی های علوم باکو، دایره المعارف ها ، دانشگاهها و…دهها ارگان حکومتی دیگر بازتولید و توزیعمی شد. پس از فروپاشی، ناسیونالیسم قومی جایگزین سوسیالیسم گردید و بر شدت شونیسم قومگرایانه افزوده شد.
البته بخشی از این ادعاها در قالب رقابت داخلی و قلمروخواهانه این کشورهای قابل تحلیل است. از آنجایی که تقریبا همه کشورهای جداشده از شوروی درگیر مشکلات ارضی و مرزی هستند لذا برای مشروعیت بخشی به خواسته های خود نیازمند اثبات مالکیّت تاریخی میباشند بنابراین دستکاری تاریخ برای اثبات سبق تصرّف ضرورت پیدا میکند.
اما تا جایی که به ایران مربوط می شود مسئله در شونیسم قومی بجا مانده از شوروی متفاوتتر است. در روایت نسخه قدیمی آن که هنوز تاثیراتی از سوسیالیسم در خود دارد حکومت صفوی، بخشی از پروژه آذربایجان تاریخی و مستقل است. اما در روایت پانترکیستی، صفویان به دلیل ماهیّت ایرانی، شیعی و ضد عثمانی به طور کامل رد می شوند. اگر این مسئله با اوجگیری پان ترکیسم و نوعثمانیگری در ترکیه امروزی، یکجا بررسی شود، دلایل غلبه نگاه منفی به صفویه نیز آشکارتر خواهد شد. از نظر پان ترکیسم و نوعثمانیگری، مذهب حنفی در کنار زبان تُرکی دو عنصر اصلی هویّت ترکی هستند. انسان ترک از نظر این ایدئولوژی در ترک زبان های حنفی خلاصه می شود. چیزی که صفویه هیچ کدام از آن نبودند. قزلباشان (علوی های) آناتولی نیز درست به همین دلیل از ترکیه اخراج شدند که پایبند به مذهب حنفی نبودند. اگر چه تعلقات مذهبی از این دست در دوران جدید کمرنگ شده بود ولی با توسل ترکیه به نوعثمانیگری یکبار دیگر موجی از مذهبگرایی در منطقه به راه افتاد. پیرو این تحوّل، شبکه های پان ترکیستی در سایر مناطق وکشورها نیز سعی دارند خود را با شرایط جدید تطبیق دهند. محمد امین رسولزاده پس از فرار به ترکیه در نشریه تورک یوردو، مقاله ایمن تشر کرده و در آن، صفویه را به دو دلیل یعنی رسمیّت بخشی به تشیع استفاده از زبان فارسی و سنت های کهن حکومتی ایران نکوهشکرد.
اکنون همان نگاه یکبار دیگر در حال زنده شدن است. شبکه گوناز تی وی در برنامه هایی که جهت تغذیه ایدئولوژیک مخاطبان خود پخش میکند، در حال نکوهش صفویان و البته تبلیغات رسمی علیه تشیع است. از نظر آنها تا زمانی تشیّع وجود دارد، هویت به اصطلاح تُرکی تکمیل نخواهد شد. در این برنامه تلویزیونی که فیلم آن با زیرنویس فارسی ترجمه شده است، نصیب نصیب زاده که سر شبکه بزرگترین انجمن پان ترکی در باکو است، با استناد به آراء و افکار رسولزاده به نکوهش صفویان پرداخته است. از نظر وی گناه صفویّه در دومسئله خلاصه میشود: تشیّع و ایرانیّت. که هر دو اینها به زعم وی موجب ایرانی ماندن آذریها شده است. البته نصیب زاده با نگاه و مفروضات خاص خود مسئله را دنبال میکند و مدعی است، رسمیّت تشیع در دوره صفوی موجب «ایرانیزه» شده آذربایجانیها شده است! بازنمایی مسئله حاضر با این نگاه، کوچک ترین ارزش تاریخی ندارد. زیرا آذربایجانیها هیچ گاه ایرانیزه نشده اند بلکه هموارهایرانی بوده اند. ولی به هر روی افرادی مانند او ناچار اند برای فرار از تناقضات ایدئولوژیک با این روش به تبیین مسئله بپردازند. نصیب زاده در این راه تنها نیست. شاگرد و هم حزبی او یعنی «یاسمین قره قویونلو» نیز مروج همین خط مشی است.
یکی از دلایل نصیب زاده در رد صفویان، محتوای خطبه تاریخی شاه اسماعیل در مسجد جمعه تبریز است. یعنی هنگامی که او تبار خودرا به جمشید و کیانیان می رساند:
من امروز به زمین فرود آمدم، منم سرور و شاهنشاه. بدان به حقیقت که منم فرزند حیدر، منم فریدون، منم خسرو، منم جمشید، منم رستمپسر زال، منم اسکندر، سرّ انا الحق خفته است در این سینهی من. چون منم حقیقت مطلق ، حقیقت آن باشد که من به سرانجام رسانم.
اما این صرفا تلقی صفویان نبود. سلاطین عثمانی نیز آنها را با همین عناوین می شناختند. سلیمان قانونی در نامه به طهماسب وی را«مکرمت شعار جمشید خورشید»، « داور فیروز بخت»، «خسرو فغفور فرّ»، «شاه فریدون سیرت» می نامد. سلیم دوم نیز در نامه خود به طهماسب وی را «جمشید نشان»، «خورشید عنوان» ، «کسری بنیان»، «کیوان ایوان گیتی ستان» می خواند و در نامه اش با شعری ویرا توصیف می کند:
فریدون سطوت و کاووس شوکت … نریمان هیبت و جمشید فطنت
در سایر نامه ها نیز القاب دیگری مانند فریدونفر، همایون اثر، خسرو ایران، دارای رایت کاوس، کیاست هوشنگ فراست، جاوی مفاخرکیخسروانی، راوی ماثر جمشید نشانی، فیروز بخت، منوچهر نژاد، صورت کیقباد نامیده است.
اینکه افرادی مانند نصیب زاده به این نتیجه رسیده اند که نمیتوان صفویه را به آسانی مصادره کرد به دلیل روح حقیقت جویی در آنهانیست بلکه به دلیل تضاد صفویان با ماهیّت پان ترکیسم است. حقایق تاریخی، افرادی مانند نصیب زاده را به شدت آزار می دهد. پسبهترین راه برای آنها، کتمان یا تقلیل حقیقت و حتی اگر شدنی بود دست یازی به «تکفیر» صفویان و شیعیان به نفع دیدگاههای افراطیو بنیادگرا در جهان اسلام است. نصیب زاده و سایر پان ترکیست ها بر این باور اند که شیعه موجب اختلاف در جهان اسلام شده است و اسلام واقعی نیست! دقیقا به همین خاطر است که فیلم اظهارات وی از سوی کانال های وهابی در شبکه های اجتماعی از جمله یوتوب بارها بارگذاری و توصیه شده است. ولی باید پرسید، مگر امثال نصیب زاده، محمد امین رسولزاده، گنج آلپ و… به اصل اسلام باوری دارند؟ پاسخ منفی است، اما اکنون به صورت تاکتیکی برای مقابله با دشمن مشترک یعنی ایران، آذربایجان و تشیع در حال همکاریهستند. هم افزایی این طیف ضد دین (نه حتی سکولار) برای جریانات وهابی در باکو نیز بخشی از تناقضات همیشگی آنها است.
به هر روی آخرین نقطه ای که شبکه بین المللی پان ترکیسم بر روی آن به اجماع رسیده، همین روایت است و البته باید منتظر شکلگیری روایت های عملیّاتی آن نیز بود.
این حملات، یکبار دیگر ما را به اهمیّت اساسی هویّت سیاسی تشیع آگاه می سازد.
اکنون از زمانه جنگ ها و درگیری های مذهبی گذشته ایم و نباید شکافی دیگر بر شکاف های خاورمیانه افزود، دستکم دامن زدن به چنین اختلافاتی نباید از سوی ایرانیان باشد. اما این بدان معنا نیست از موجودیّت هویّتی خویش محافظت نکنیم یا در صدد دفاع برنیائیم. از این رو باید این گرایش ها را شناخت و با دقت مورد پایش قرار داد.