
محمد مطلق: بخت اگر یارت باشد، مثل من درست روزی به ارومیه میرسی که برای جوانترین استاد تمام زبان و ادب فارسی و یکی از پنج شاهنامه شناس شاخص جهان، بزرگداشت گرفتهاند. دکتر سجاد آیدنلو را میگویم؛ نابغه ادبیات فارسی که آوازهاش در معتبرترین دانشگاههای اروپا و امریکا نیز پیچیده است. راستش را بخواهید موضوع از جهت دیگری برای من اهمیت دارد؛ جایگاه شاهنامه و ادبیات فارسی در آذربایجان و از آن بالاتر، نقش آذربایجان و آذربایجانیان در بسط و گسترش زبان و ادبیات فارسی و اینکه تحصیلکردگان نسل جوان، چگونه به این موضوع مینگرند. اما مگر میشود به چنین چیزی اندیشید و آیدنلو را که خود مثال بارز جوهره آذربایجانیان در زمینه زبان و ادب فارسی است، کنار گذاشت؟
دکتر خسرو قلی زاده، مدیر گروه زبان و ادب فارسی دانشگاه پیام نور ارومیه میگوید: «از همان دوره دانشجویی مشخص بود که دکتر آیدنلو جوهره دیگری دارد سوای آنچه ما داریم و معلوم بود که بهزودی کسوت استادی به حضور ایشان افتخار خواهد کرد. من مدتی افتخار داشتم از طرف دانشگاه پیام نور در دانشگاه فرانکفورت آلمان تدریس کنم. همان روزهای اول که به کتابخانه دانشگاه رفتم، دیدم هر گوشهای را که نگاه میکنم یکی از آثار دکتر آیدنلو را میبینم. به هر دانشگاه معتبر دیگری هم که رفتم مثل کلن، برلین، هامبورگ و… به همکار و هم اتاقیام افتخار کردم که آثارش زینت بخش معتبرترین کتابخانههای آلمان و اروپاست. هر کتاب ایشان یک کارگاه ایرانشناسی است.»
دکتر احمد علیزاده استاد زبان و ادب فارسی دانشگاه پیام نور میاندوآب درباره کتاب «آذربایجان و شاهنامه» آیدنلو میگوید: «این کتاب یک اثر بسیار بسیار معتبر علمی در پاسخ به منتقدان شاهنامه است و چقدر هم با حوصله و درایت و روشمندی و در نهایت ادب و احترام و تواضع پاسخ دادهاند و به ریشه برخی انتقادات پرداختهاند. به عنوان مثال در این کتاب متوجه میشویم منشأ برخی سخنان نادرست ابیات الحاقی است که پس از فردوسی به شاهنامه افزوده شده و اینها را با روش علمی میتوان استخراج کرد. دانش ایشان در حوزههای مختلف ادبی بسیار بهروز است اما هرگز ندیدهام جز ادب حماسی در حوزههای دیگر هم ورود کنند. اگر هم این کار را بکنند باز از منظر شاهنامه است، مثل مقاله «تشبیهات شاهنامهای خاقانی.» یکی از علل موفقیت دکتر آیدنلو هم همین است.»
دکتر سجاد آیدنلو متولد ۱۳۵۹ ارومیه ۱۶ کتاب و ۲۶۰ مقاله دارد اما آنچه در این سالها باعث شهرت روزافزون او شد، کتاب «آذربایجان و شاهنامه» اوست که به جایگاه شاهنامه در آذربایجان و جایگاه آذربایجان در شاهنامه پرداخته است. سالن دانشگاه پیام نور ارومیه مملو از استادان، دانشجویان و علاقهمندان آذربایجانی زبان و ادب فارسی است و در این میان بیش از هر کتاب دیگر آیدنلو، سخن از همین اثر اوست. کتابی که فراتر از بحث اصلی آن، مهر تأییدی است بر این گفته مشهور ادبی که آذربایجان و خراسان، همواره دو کانون اصلی زایایی و رشد و توسعه زبان و ادب فارسی بودهاند.
سعید سلیمانی، حمید واحدی و علی شجاع از شاعران شناخته شده استان در وصف آیدنلو شعر میخوانند و دکتر سعید سلیمانی پیش از شعرخوانی در وصف بهنگام بودن کتاب «آذربایجان و شاهنامه» میگوید: «ما معمولاً وقتی صفات یک پژوهشگر را برمیشمریم، میگوییم پژوهشگر باید دانش کافی و احاطه علمی داشته باشد، کاوشگر و ریزبین و بلندهمت و نقدپذیر باشد و… اما اغلب نکتهای مغفول باقی میماند و آن اینکه پژوهشگر باید بصیرت فرهنگی ادبی داشته باشد و زمان شناس باشد و بداند چه موضوعی را چه وقت طرح کند. ما در دورهای زندگی میکنیم که بیشترین هجمه علیه فردوسی شکل گرفته و تیرهای زهرآگین دروغ و تهمت و بدزبانی از هر سو به سمت دژ مستحکم زبان و ادب فارسی روان است. وقتی هم با ادبا و فضلا که نگهبانان این دژ هستند حرف میزنیم و میگوییم واکنشی نشان دهید، میبینیم سر خود گرفته و در غفلت علمی خویش گرفتارند و این طور شانه از بار مسئولیت خالی میکنند که «کی شود دریا به پوز سگ نجس» در چنین فضایی است که «آذربایجان و شاهنامه» قد علم میکند و نه تنها جلو تیرها میایستد که کمان کمانگیر را هم زمین میزند.»
دکتر کامران جباری رئیس دانشگاه پیام نور استان آذربایجان غربی و ارومیه میگوید: «نام و آوازه آیدنلو از جغرافیای ایران زمین به مرزهای ایران فرهنگی رسیده و آثار و خدمات ایشان در این زمینه بر کسی پوشیده نیست.» و دکتر علیرضا مظفری استاد آیدنلو دانشجوی خود را یک مرجعشناس تمامعیار توصیف میکند و میگوید: «آثار دکتر آیدنلو در تاریخ ادب ما ماندگار خواهد بود.» و چه دلپذیر است که این همه غیرت و حمیت و بلندهمتی برای معشوقهای به نام زبان و ادب فارسی را یکسره به لهجه شیرین ترکی آذربایجانی میشنوی. با خودم میگویم اصلاً فارسی درست و شیرین را این طور باید حرف زد به لهجه ترکی آذربایجانی.
در جلسه بزرگداشت دکتر آیدنلو فرصتی برای گفتوگو با خود او پیدا نمیکنم اما متوجه میشوم ایشان روزهای پنجشنبه با جمعی از علاقهمندان به مباحث فرهنگی و ادبی کتابخانهگردی دارند. هوا ناجوانمردانه سرد است اما محفل عصر پنجشنبه در کتابخانه بهار گرم و تماشایی است؛ آنقدر که یادم میرود از دکتر افشین جعفرزاده دانش آموخته پزشکی و تاریخ چیزی پرسیده باشم. محمد رنجبری دانشجوی دکترای ادبیات درباره جایگاه شاهنامه و ادب فارسی در آذربایجان میگوید: «مردم منطقه آذربایجان علاقه خاصی به داستانهای حماسی و پهلوانی دارند و همین طور اشعار و مثلهایی که باعث تهییج این روحیه در آنها بشود و در رأس همه این آثار شاهنامه بر دل و جان و ذهن و زبان مردم این منطقه جاری است و این را میشود در ضربالمثلها، کنایهها، نقل قولها و انواع قصهها و حکایتهای عامیانه به وضوح دید. تحقیقات ادبی به خوبی این را اثبات میکند که شاهنامه کتابی پر ارجاع در آذربایجان است. من دبیر ادبیاتم و میتوانم به شما بگویم که اغلب دانش آموزانی که با آنها سر و کار دارم اسامی شاهنامهای دارند.»
زهرا محمدزاده همسر محمد رنجبری از شاعران شناخته شده ارومیه نیز میگوید: «اینجا هم مثل هرجای دیگر ایران شعر حافظ جزءلاینفک سفرههای مردم در شب چله است و بچهها با سبد در پارکها فال حافظ میفروشند و… با این تفاوت که در آذربایجان شعر و ادبیات در بطن زندگی مردم جاری است و شاید پررنگتر از هرجای دیگر کشور باشد.» وی به محافل و انجمنهای پررونق ادبی در ارومیه اشاره میکند و میگوید: «با اینکه زبان غالب ما ترکی آذربایجانی است ولی اکثر شعرهای قابل تقدیر و مورد توجه به زبان فارسی سروده میشود. خود من مدتی به ترکی آذربایجانی شعر گفتم اما دیدم کار من نیست و متأسفانه چیز قابلعرضهای از آب درنیامد. برای همین دوباره برگشتم به زبان فارسی.»
رنجبری درباره بده بستان زبان فارسی و ترکی آذربایجانی میگوید: «من تمام زبانها را بالذات امکانی برای وفاق و ارتباط میبینم که زبان فارسی و ترکی آذربایجانی هم در همین قالب میگنجند. این دو زبان چنان بده بستانهای ظریف و زیرپوستی و زیبایی دارند که خارج از اراده ما در جریان است؛ از انواع تلمیحات و ضربالمثلها گرفته تا… گاهی به ضربالمثلهایی در ادبیات فارسی برمیخورم و متوجه میشوم این ضربالمثل اصلاً فارسی نیست و از ترکی آذربایجانی وارد فارسی شده یا برعکس. این دو زبان هیچگاه باهم در تضاد نبودهاند. اساساً دنیای اندیشه و دنیای ادبیات و مطالعه و کتاب و تحقیق هیچگاه نمیتواند سر سوزنی با کسی ستیز داشته باشد مگر ستیز با جهل و نادانی و امیدوارم این ستیز با جهل و نادانی هرروز پررنگتر شود و کتاب و اندیشه جای آن را بگیرد.»
در کتابفروشی احمد آقا و در محفل دوستداران فرهنگ و ادب نمیشود با دکتر آیدنلو گفتوگویی دو نفره راه انداخت. به کوچه میرویم و در سرمای استخوان سوز شب چله درباره کتاب «آذربایجان و شاهنامه» حرف میزنیم. آیدنلو میگوید: کتاب آذربایجان و شاهنامه دو بخش دارد؛ جایگاه آذربایجان در شاهنامه و جایگاه شاهنامه در آذربایجان. در بخش نخست جغرافیای آذربایجان در شاهنامه را بررسی کردهام که تا چه اندازه منطقهای مهم، تأثیرگذار و جریانساز بوده و به خاطر آتشکده آذرگشسب، مقدس. همین طور به دلیل برخی حوادث مهم حماسی اساطیری و تاریخی که در این منطقه اتفاق افتاده میشود گفت آذربایجان به نوعی پایتخت دوم و معنوی ایران پیش از اسلام در جغرافیای شاهنامه است.
اما پس از نظم شاهنامه این اثر و سراینده آن حکیم فردوسی طوسی مثل نواحی دیگر ایران در آذربایجان هم جایگاه بسیار نمایانی دارد که من این بحث را از چند منظر و در ۱۳ بخش با اسناد و شواهد در آذربایجان و شاهنامه بررسی کردهام که بخش اعظم کتاب را هم به خود اختصاص داده است. ابتدا باید به شعرا و نویسندگان و اندیشه ورزان و دانش وران این منطقه اشاره کرد که به شیوههای مختلف به شاهنامه توجه کردهاند؛ فردوسی را ستودهاند یا از شخصیتها و داستانهای شاهنامه تأثیر گرفتهاند که این رویکرد در قیاس با دیگر نواحی ایران بسیار قابل توجه است. دیوان قطران تبریزی نخستین سند ادبی توجه ادبای آذربایجان به شاهنامه است که این بذل توجه فاصله بسیار کمی با سرایش شاهنامه دارد؛ یعنی حدود دو یا سه دهه پس از نظم شاهنامه، این اثر در آذربایجان در اختیار قطران بوده و به آن واکنش نشان داده است.
تا این لحظه که من با شما حرف میزنم خارج از خراسان که خاستگاه شاهنامه است از نواحی دیگر ایران اثری قدیمیتر از دیوان قطران نداریم که سند کتبی توجه و احترام به شاهنامه باشد. این روند ادامه دارد و تا همین الان هم در دوره معاصر به هر دو زبان فارسی که زبان ملی ماست و زبان ترکی آذربایجانی که از مقطعی به بعد زبان محلی و مادری مردمان این نواحی شده، به شاهنامه توجهات گوناگونی نشان داده شده است.»
میپرسم چرا از مقطعی به بعد؟ میگوید: «برای اینکه ما سندی نداریم که زبان ترکی آذربایجانی از قدیم در اینجا متداول بوده باشد. طبق اسناد تاریخی و ادبی زبان این مناطق آذری بوده که یکی از زبانهای ایرانی است و از مقطعی به بعد ترکی آذربایجانی رایج شده که با نهایت احترام زبان مادری ماست.»تدوین نسخ خطی و نگارگری بر روی شاهنامه در آذربایجان مثل شاهنامه ایلخانی، انتشار دومین اثر چاپ سنگی شاهنامه در تبریز، فراوانی نامهای شاهنامهای در این منطقه، نقالی و محافل شاهنامه خوانی در تبریز و شهرهای دیگر آذربایجان، باورهای عامیانه از حضور رستم و شخصیتهای شاهنامهای در برخی مناطق، تأثیر حکایتها و داستانهای عامیانه از قصههای شاهنامه و… هرکدام گوشهای از این علاقه دیرین را نشان میدهد.
کتابخانه احمدآقا را ترک میکنم اما قلبم را همین جا در ارومیه و در محفل پاسداران راستین زبان و ادب فارسی جا میگذارم. در دورهمیهای گرم عصر پنجشنبه، در آذربایجان؛ چشم و چراغ زبان و ادب فارسی.
برش
تا این لحظه که من با شما حرف میزنم خارج از خراسان که خاستگاه شاهنامه است از نواحی دیگر ایران اثری قدیمیتر از دیوان قطران نداریم که سند کتبی توجه و احترام به شاهنامه باشد. این روند تا همین الان هم در دوره معاصر به هر دو زبان فارسی که زبان ملی ماست و زبان ترکی آذربایجانی که از مقطعی به بعد زبان محلی و مادری مردمان این نواحی شده، به شاهنامه توجهات گوناگونی نشان داده شده است.