ابهام در سخنان علی یونسی

۱۵ بهمن, ۱۳۹۲
ابهام در سخنان علی یونسی

زبان‌ها از جمله مردم عرب خوزستان در دستور کار است». کسانی که با الفبای این موضوع آشنا باشند می‌دانند که آنچه در اصل پانزدهم قانون اساسی آمده آزاد بودن تدریس ادبیات زبان‌های محلی و قومی است یا به اصطلاح «آموزش زبان مادری»، و نه «آموزش به زبان مادری» که معنایش آموزش همه‌ی درس‌ها به زبان‌های قومی است.
حجت‌الاسلام و المسلین علی یونسی پیش از این چهارمین وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی ایران پس از استعفای اجباری دُرّی نجف‌آبادی در دولت خاتمی بوده ‌است. کسانی که در حوزه‌ی مهم آسیب‌شناسی وحدت و هویت ملی پژوهش و تحقیق می‌کنند اصولاً یکی از دلایل اصلیِ وجودِ کاستی در این حوزه را همین نگریستن از زاویه‌ی امنیتی به آن، و دیکته کردن آنچه حاکمان صحیح می‌دانند به بستر فرهنگ، می‌دانند. بسیاری از پژوهشگاه‌های فعال در این حوزه وابسته به وزارت اطلاعات هستند در حالی که مسائلی از این دست در گذر زمانی دراز و به آهستگی شکل گرفته‌اند. همان‌گونه که در سالیان گذشته برخورد امنیتی با بخش‌هایی از نمادهای ملی و به‌ویژه کمرنگ کردن تاریخ و فرهنگ مشترکِ ایرانیان در کتاب‌های درسی و رسانه‌ی ملی کاری خطا و دارای پیامدهای منفی بوده است اکنون نیز این‌گونه به دفاع برخاستن از میراثی گرانقدر، هم‌چون زبان‌ها و گویش‌های موجود در کشورمان، می‌تواند عواقبی ناخوشایند داشته باشد.
یونسی در همان گفت‌وگو اظهار داشت: «در نشست‌هایی که با وزیر آموزش و پرورش داشتیم قرار شد برنامه‌ای مدون شود تا این مسأله حل شود». بر پایه‌ی این سخنان می‌توان از ایشان پرسید: چه کسانی در تدوین چنین برنامه‌ای یاریگر «آموزش و پرورش» و «معاونت امور اقوام و اقلیت‌های دینی و مذهبی» و در حال انجام تحقیقات بر روی آن هستند و این دو نهاد از کدام مشاورانِ شناخته‌شده بهره می‌برند؟
ـ آیا از مشاورانی خبره در زمینه‌ی حقوق بهره‌مندند تا نخست برایشان به تشریح اصل دقیق و باریک‌بین پانزدهم قانون اساسی و نکات مندرج در آن بپردازند و به ایشان یادآور شوند آنچه در قانون اساسی به آموزش و پرورش تکلیف شده است، نه اصل پانزدهم بلکه اصل سی‌ام قانون اساسی است؛ آنجا که دولت موظف است «وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همه‌ی ملت تا پایان دوره‌ی متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی را تا سر حد خودکفایی کشور به طور رایگان گسترش دهد» و آیا دولت به وظیفه‌ی خود به درستی عمل کرده است و همه‌ی کودکان واجدِ تحصیل می‌توانند از وسایل آموزش و پرورش رایگان بهره ببرند؟ و آیا اصولاً سخت‌افزار و فضای آموزشی به میزان کافی در اقصی‌نقاط کشور وجود دارد؟
ـ آیا از مشاورانی خبره در زمینه‌ی روابط عمومی و دانش رسانه بهره‌مندند تا به آنها بگویند برای انجام چنین امر مهم و ملی‌ای که اکنون از سوی دولت در حال طرح شدن است نخست باید در برنامه‌هایی هم‌چون میزگردهای تلویزیونی می‌توان نظرات کارشناسان موافق و مخالف را بازتاب داد و همگان را با نظرهای دو سو آشنا کرد تا اگر روزی این کار انجام شد نخبگان قومی مدعی نشوند که ما را 30 سال از حقوق‌مان بازداشته‌اند و ایران‌گرایان هم، که بسیاری از آنها از وابستگان اقوام مختلف ایرانی هستند، مدعی نشوند که حرکتی فرصت‌طلبانه و در جهت ضربه زدن به منافع ملی رخ داده، که قطعاً چنین پیامدهایی به صلاح نظام نیست و ممکن است به نتایجی وارونه‌ی نیت خوب یونسی و هم‌اندیشانش بینجامد.
ـ آیا از مشاورانی خبره در زمینه‌ی تاریخ معاصر ایران‌زمین بهره‌مندند تا به آنها یادآور شوند استعمارهای روس و انگلیس پس از تجزیه‌ی سرزمین‌های ایرانی در 200 سال گذشته سیاستِ برتری دادن آموزش زبان‌های محلی بر زبان فارسی را، گام به گام، در مناطق تسخیرشده پی گرفتند، که نتیجه‌ی آن سیاست‌ها امروز قابل مشاهده است و به جداییِ فکری برخی از پاره‌های تن ایران‌زمین از ایرانِ سیاسی انجامیده است؟ حتی نظریه‌پردازان اصلی جریان‌های قوم‌گرا نیز، با پیروی از جریان اصلی این اندیشه در کشور همسایه، تأکید بر روی مسأله‌ی زبان را زمینه‌ساز حرکتی برای قطع پیوندهای تاریخی با دیگر مردمان ایران می‌دانند و این موضوع را کتمان نمی‌کنند و موضوع آموزش زبان‌های قومی را نقطه‌ی آغازی برای بسط اندیشه‌هایی تجزیه‌طلبانه می‌دانند که دست‌کم برای مدت یک‌سال در آذربایجان‌مان سابقه‌ی اجرا دارد. از این‌روست که تا امروز ایران‌دوستان ــ با وجود گرایشی که به پاسداری از همه‌ی جنبه‌های فرهنگی تمدن ایرانی دارند ــ به سیاستی واحد در این‌باره نرسیده‌اند.
ـ آیا از مشاورانی خبره در زمینه‌ی جامعه‌شناسی بهره‌مندند تا به آنها بگویند در محل‌هایی که ساکنانش از خانواده‌هایی با وابستگی به قومیت‌های گوناگون و در نتیجه با زبان‌هایی مختلف تشکیل شده‌اند این برنامه چگونه اجرا می‌شود؟ (البته باید پذیرفت که امروزه کمتر جایی را، حتی در دورافتاده‌ترین نقاط ایران، می‌توان یافت که بافت زبانی آن کاملاً یکدست باشد). آیا قرار است هم‌چون وابستگان به ادیان مختلف ــ تا جایی که امکان دارد ـــ کودکان وابسته به قومیت‌های مختلف به مدارس مختلف بروند؟ و یا قرار است میان کودکان وابسته به قومی خاص که در منطقه‌ای در اقلیت قرار دارند با کودکانِ همان قوم در منطقه‌ای که اکثریت دارند تبعیض وجود داشته باشد؟! آیا برای تدریس زبان‌هایی که چندین گویش مختلف دارند تک تک آن گویش‌ها مورد توجه قرار خواهد گرفت یا برای راحتی کار یک گویشِ معیار در نظر گرفته خواهد شد؟ و آیا شخصیت‌های فرهنگی منطقه‌ای که گویشِ آنان معیار گرفته نشده است حاضر به پذیرش آن کتاب درسی و شیوه‌ی آموزشی خواهند شد و رضایت خواهند داد تا پس از مدتی گویش آنان به کل نابود شود؟ چرا که زبان فارسی دست‌کم بر گویش‌های متفاوت زبان‌های دیگر تأثیری سوء ندارد (هر چند گویش‌های متفاوتِ خود زبان فارسی را به ورطه‌ی انقراض کشانده)، اما هنگامی که یک گویش از یک شاخه‌ی زبانی، گویش معیار گرفته شود حتماً به گویش‌های هم‌خانواده آسیب خواهد زد و پس از مدتی آنان را نابود خواهد کرد…
ـ آیا از مشاورانی خبره در زمینه‌ی فرهنگ بهره‌مندند تا به آنان یادآور شوند چنین موضوعاتی را نمی‌توان به صورت موردی حل کرد و باید برنامه‌ای کلی و روشن برای آنها داشت وگرنه تبعاتی بسیار آسیب‌زننده به وحدت ملی را ایجاد خواهند کرد؟ به سخن دیگر، آیا آقای یونسی هم‌چنان که در اندیشه‌ی تدریس زبان قومیت‌ها هستند به فکر تقویت هویت ملی نیز هستند؟ آیا می‌توان تدریس زبان قومی را پیش برد بدون آن که به پاسداری از کلیت میراث فرهنگی ــ از جمله یادمان‌ها، سنت‌ها و جشن‌های محلی، صنایع دستی، زیست‌بوم، موسیقی،… که جایگاه هر یک از اینان باید در مجموعه‌ای ملی تبیین شود ــ بی‌توجهی شود؟ آیا اولویت تدریس چنین سرفصل‌هایی نیز نزد آموزش و پرورش وجود دارد؟
به نظر می‌آید کم‌رنگ شدن موضوع‌های هویتی در سامانه‌ی آموزش و پرورش، در چند دهه‌ی اخیر، یکی از عواملی است که می‌تواند فرصت‌های اجرای تدریس زبان قومیت‌ها را به تهدید تبدیل کند. چیزی که هم‌اینک هم در فضاهای قوم‌گرایانه قابل مشاهده است.
از این‌رو، با موضوعی تا این اندازه مهم و سرنوشت‌ساز باید با ظرافت برخورد شود و نباید مثلاً با نگاهی امنیتی و اطلاعاتی، این‌گونه تصور شود که با به میان کشاندن موضوع «آموزش به زبان مادری» می‌توان راه را برای «آموزش زبان مادری» هموار کرد.