ترکیه و «کردها »در مسیر عقلانیت

۸ اسفند, ۱۳۹۱
ترکیه و «کردها »در مسیر عقلانیت

 زندگی می‌کرده‌اند. نخستین مهاجران ترک نیز نه با هویت ترک بلکه با هویتی ایرانی عهده‌دار خدمت نظامی سلجوقیانی بودند که با شیوه و زبان و فرهنگ ایرانی از شمال خراسان به اصفهان و روم آمدند و از جمله بر سرزمین روم شرقی حکومت می‌کردند.

 

اینان برای پشت‌گرمی نظامی پیوسته طوایفی از عشایر ترک از خویشاوندان ایغور از ترکستان چین را به آن‌جا می‌کشاندند. این وضع ادامه داشت تا هنگامی که عثمان از دولت ضعیف سلجوقی برید و برای خودش دولت عثمانی را در شهر زیبای بورسا در غرب ترکیه تشکیل داد. این دولت در زمانی که قره‌قویونلوها بر ایران فرمانروایی می‌کردند، در سال 1453 در زمان سلطان محمد دوم (فاتح) قسطنطنیه را گشود و در تابستان 1514 میلادی در زمان سلطان سلیم اول در جنگ چالدران دیار بکر و بخش‌های بزرگ دیگری را از دیرین‌ترین سرزمین‌های ایرانی کرد از دیار بکر تا دره دجله از ایران جدا کرد. حکومت عثمانی نیز تا مدتی دراز رنگ فرهنگ ایرانی داشت، اما تدریجا عنصر ترک در آن سلطه یافت و با تشکیل دولت ترکیه بر بنیاد ناسیونالیسم افراطی ترکی عرصه را بر دیگر اقوام تاریخی آن سرزمین تنگ کرد.

بزرگی لقمه ستانده‌شده از ایران صفوی به حدی بود که کردها را از نظر جمعیتی در موضعی قوی قرار داد. تا زمانی که ناسیونالیسم متمرکز ترکی سلطه‌ای قهار داشت، کردها را حتی از سخن‌گفتن به زبان خودشان، بزرگداشت آیین‌های سنتی مانند نوروز و حتی کردنامیدن خودشان منع می‌کردند. آنان را ترکان کوهی می‌نامیدند. پس از آغاز مهاجرت بزرگ روستاییان جویای کار از ترکیه به آلمان و هم‌زمان با توسعه فرهنگی و اقتصادی در ترکیه و افزایش آگاهی‌های سیاسی و اجتماعی، کردهای ترکیه درک بهتری از سهم جمعیتی بزرگ خود یافتند و از داخل و خارج نهضت‌هایی را برای استیفای حقوق فرهنگی و تاریخی خود آغاز کردند. سختگیری‌ها و تحمل‌ناپذیری‌های دولت‌های ترک موجب شد مبارزه کردها رنگ خشونت‌بار و نظامی به خود بگیرد.

این مبارزه در هر دو طرف کینه به بار می‌آورده است و موجب تحلیل بنیه اقتصادی و آسیب‌های انسانی دو طرف می‌شود و بی‌آن‌که نتیجه سودمندی از آن حاصل شود؛‌ اکنون جای خوشوقتی است که به نظر می‌رسد هر دو طرف در شرایط موجود به این نتیجه رسیده‌اند که با تعامل در جامعه‌ای متکامل بهتر می‌توانند به خواسته‌های نهایی خودشان دست یابند. ترکیه اکنون به‌عنوان کشوری که با سرعتی بیش از حدود متعارف منطقه و همسایگانش به روند توسعه اقتصادی ادامه می‌دهد، مایل نیست اختلالی در روند این توسعه پدید‌ آید و آن را کند سازد. کردها که در بخش‌های فقیرتر ترکیه زندگی می‌کنند، ترجیح می‌دهند در این توسعه اقتصادی سهمی بیشتر از اعزام کارگر از شرق به غرب کشور داشته باشند. ترکیه مایل است به جامعه اروپا بپیوندد، اما آن جامعه که جدایی چک و اسلواکی را به آن نرمی و سادگی می‌پذیرد، آن‌گونه یک‌سونگری‌های مرسوم در ترکیه را برنمی‌تابد و ترکیه با آن سیاست‌های تحمیلی و خشن نمی‌تواند شانس ورود به اتحادیه اروپا را داشته باشد و ناچار است به سیاست‌های عقلانی‌تری روی آورد.

ترکیه عملا توجه کمتری به توسعه اقتصادی و اجتماعی در شرق کردنشین خودش داشته است. چنین وضعی این تصور را پدید می‌آورد که گویی خودشان نیز پیوندی متزلزل برای کردها قائلند و چنین دیدگاهی قابل دوام و به سود کشور نیست. کردان می‌بینند که با مقاومت نظامی می‌توانند آسیب برسانند، ‌اما نمی‌توانند کسب منفعتی کنند و به جایی برسند. برای کردان هموندی با کشوری ثروتمند که منشاء اشتغال و رفاه می‌تواند باشد بهتر از تنها و بی‌تخصص و بی‌سرمایه‌ماندن در سرزمینی برّی و مسدود است و بنابراین ادامه بقا با ترکیه مادر را با نگاهی عاقلانه به سود خود می‌بینند و بنابراین بهتر خواهند دید که روی قدرت عددی و جمعیتی خودشان که سر از صندوق آرا در خواهد آورد حساب کنند و بیشترین سود و منافع را در قالب کشور مقتدر مادر طلب کنند. این‌ها واقعیاتی است که دو طرف را با وجود تلخی‌های پیشینه خونین، پای میز مذاکره و تعامل می‌کشاند. ترکیه نیز به آن درجه از توسعه و آگاهی و قدرت رسیده است که مانند بسیاری دیگر از کشورهای دوفرهنگی یا چندفرهنگی دریابد که با قبول این واقعیات بدون ترس و واهمه به انسجام و احترام و قدرت بیشتری دست خواهد یافت.