قرن‌ها حاکمیت ایرانیان در قفقاز
شش کتیبهٔ فارسی در دربند داغستان

شش کتیبهٔ فارسی در دربند داغستان

شش کتیبهٔ فارسی در دربند داغستان

آناهیتا شاهرخی

مقدمه

قفقاز سرزمینی کوهستانی، افسانه‌ای و زیباست که در محدودهای به وسعت 400 هزار کیلومتر مربع از شرق، کرانه‌های غربی دریای مازندران و از غرب به کرانه‌های شرقی دریای سیاه محدود میشود. از جنوب با شمال غربی ایران و شرق ترکیه همسایه است و از شمال به چاله‌ی کوما مانیچ در دشتهای جنوب روسیه محدود است. منطقه‌ی قفقاز از رود ولگا و دُن در شمال آغاز شده و تا رود کورا و ارس در جنوب ادامه دارد. قفقاز اقلیمی بسیار متنوع دارد و میزان رطوبت هوای آن از شرق به غرب کاسته میشود. منطقه‌ی قفقاز با رشته‌کوه قفقاز به دو بخش قفقاز شمالی و قفقاز جنوبی تقسیم می‌‌شود. هر دو بخش زمانی در زمره‌ی خاک ایران بودند که توسط دولت روسیه‌ی تزاری اشغال شدند و به‌مرور زمان کشورهای مستقلی تشکیل دادند. قفقاز جنوبی امروزه از سه کشور آذربایجان، گرجستان و ارمنستان و هم‌چنین جمهوری قراباع کوهستانی (در دل جمهوری آذربایجان و از نظر سیاسی پای‌بند ارمنستان)، نخجوان (از نظر سیاسی پای‌بند آذربایجان)، آجاریا (از نظر سیاسی پای‌بند گرجستان)، آبخازیا (در دل گرجستان و از نظر سیاسی پای‌بند روسیه) و اوسِتیای جنوبی (در دل گرجستان و از نظر سیاسی پای‌بند روسیه) تشکیل شده است و قفقاز شمالی نیز دو ولایت (سرزمین) و سه استان و هشت جمهوری خودمختار (داغستان، چچن، اینگوش، اوستیای شمالی، کاباردینوبالکاریا، کاراچای، چرکسیا، آدیغه) را در بر می‌گیرد که هنوز از نظر سیاسی پای‌بند روسیه‌اند.
داغستان در قفقاز شمالی یکی از متنوع‌ترین پراکنش‌های قومی را داراست، به این سان که با داشتن حدود دو میلیون و دویست هزار نفر جمعیت، 30 گونه قومی در آن ساکن‌اند از جمله مهم‌ترین آن‌ها عبارتند از آوارها (Avars)، دارگین‌ها (Dargins)، لزگین‌ها (Lesgins)، لاک‌ها (Laks)، کومیک‌ها (Kumyks)، آذری‌ها (Azeris)، تات‌ها(Tats) و… نسبت به سایر مناطق قفقاز، اسلام در منطقه رنگ و بوی قوی‌تری دارد و وجود مسجدهای پرشماری که در سالیان اخیر ساخته شده است، نشانه‌ای بارز از آن است. داغستان را باید شمالی‌ترین ناحیه از ایران فرهنگی و جهان ایرانی دانست که در اثر فتوحات اعراب در همان سده‌های نخستین اسلام آورد. اقوام کنونی دارگین و طبرسران (Tabassarans) و قموق (Kumuk) اولین مسلمانان داغستان به شمار میآیند. رواج کامل اسلام (اکثراً شافعی‌مذهب) در داغستان تا سده‌ی شانزدهم میلادی به طول انجامید.
کتابت و کتیبه‌نویسی بخشی از میراث ایرانی است که از دوران باستان تا روزگار اخیر در این ناحیه باقی مانده است، زیرا همان‌طور که گفته شد ساکنان محلی از کتابت برخوردار نبودند. این امر به‌ویژه در جنوب داغستان و شهر دربند که، چه در دوران باستان و چه پس از اسلام، کانون فرهنگی داغستان بوده است ادامه می‌‌یابد – با خط جدیدی که میراث فاتحان عرب و دانش‌مندان ایرانی است.

پیوندها و مناسبات
منطقه‌ی قفقاز از روزگاران پیشین، به‌ویژه در دوران شاهنشاهی‌های اشکانی و ساسانی و هم چنین دوره‌ی اسلامی، از هنگام تشکیل دولت ملی توسط صفویان تا فرمان‌روایی فتح‌علی‌شاه قاجار، همواره جزیی از خاک ایران یا محل مناقشه‌ی این کشور با قدرت‌های بزرگ منطقه بوده است. در زمان حاکمیت فتح‌علی‌شاه قاجار حاکمان روسیه‌ی تزاری، با تحمیل قراردادهای گلستان و ترکمانچای، قفقاز را به روسیه منضم نموده، این سرزمین را برای همیشه از ایران جدا کردند.1 ولی میراث مشترک و نشانه‌های بی‌شمار از فرهنگ و تمدن ایرانی و زبان و خط پارسی از این سرزمین پاک‌شدنی نیست. داغستان واقع در قفقاز شمالی و هم‌مرز با جمهوری آذربایجان و پهلوداده به دریای مازندران از پررنگ‌ترین مرکزهای ایرانی در قفقاز شمالی است. شهرهای جنوب داغستان، به ویژه شهر دربند، در صدر اسلام در ورود دین اسلام به شمال نقشی کلیدی داشته‌اند.
در سده‌های هفتم و هشتم میلادی، قفقاز به دست مسلمانان فتح شد و در برخی بخش‌های آن – از جمله شیروان و داغستان – دین اسلام گسترش یافت. در سده‌ی 9 میلادی، جنبش خرم‌دینان از آذربایجان آغاز شد و سایر نقاط قفقاز را نیز در برگرفت و در سده‌های نهم و دهم میلادی، شماری دولت فئودالی در قفقاز جنوبی به وجود آمد. امیران شهرهای دربند، شماخی، بردعه، بیلقان و نخجوان نخست از سوی خلیفگان برگزیده میشدند، ولی رفتهرفته امیران محلی چون یوسفبن ابی‌ساج و سپس مرزبان بن محمد تا 340 ق. جای آن‌ها را گرفتند. پس از مرزبان، شدّادیان، حدود 100 سال بر اَرّان فرمان راندند و سپس سلجوقیان جای آن‌ها را گرفتند. در شیروان فرمان‌روایی از آنِ مزیدیها، سالاری‌ها، روادی‌ها و شدادی‌ها بود و در ارمنستان باگراتی‌ها و در گرجستان تائوکلارجتیها حکومت میکردند. سلجوقیان در سده‌ی یازدهم میلادی به شیروان، گرجستان و ایروان هجوم آوردند و سپس، در سده‌ی سیزدهم میلادی، مغول‌ها قفقاز را به تصرف خود درآوردند و دولت ایلخانیان را تأسیس نمودند.
در سده‌ی 15 میلادی در آذربایجان دولت «قراقویونلوها» و «آق‌قویونلوها» و در شمال آن دولت شیروانشاهان حکومت میکردند. در سده‌ی 16 در آذربایجان دولت صفویه تشکیل شد.
مردم ارّان تا پیدایی دولت صفویه، بیش‌تر سنی‌مذهب بودند و از آن پس همراه دیگر ایرانیان به تشیّع گرویدند. از این زمان به بعد، همانند روزگار ساسانی، پادشاهان ایران ناگزیر به دفاع از این سرزمین در برابر یورشها و تاخت‌وتازهای عثمانیان از غرب و روسها از شمال بودند. قلمرو شمال رود ارس شامل شیروان، دربند، قراباع، ایروان، نخجوان و گرجستان شرقی (کارتلی ـ کاختی) دوباره به زیر حاکمیت ایران درآمد.2

تاریخ شهر دربند
در میان شهرهایی که در دوران باستان به وجود آمده‌اند و تا امروز باقی مانده‌اند، شهر دربند با تمام آثار و بناهای به‌جا مانده‌اش جای‌گاه خاصی دارد. ویژگی و خصوصیت شهر دربند که در معماری بناهای این شهر وجود دارد با گذر زمان و تخریب‌ هم‌چنان پایدار مانده است. با تمامی حوادثی که رخ داد، دژ بالای شهر با آن همه عظمت و شکوهش باعث حیرت و تحسین است.
در خلال سده‌های سرنوشت، این شهر با حوادث تاریخی بسیاری از مردمان در جنوب شرق اروپا، قفقاز و ایران در ارتباط بوده است.
دربند (Derbent) در واقع ترجمه‌ای از لغت فارسی برخوردگاه، تقاطع، راه موصلاتی و یا دروازه‌ی مسدودکننده بوده است. این شهر، به لحاظ وسعت، دومین شهر در جمهوری داغستان است. این شهر در کنار ساحل دریای مازندران است. دربند در روزگار قدیم با عنوان‌های مختلفی شناخته می‌‌شده است. تاریخ‌نویسان یونانی و رومی آن را در دوران باستان «کاسپین یا درآلان»؛ نویسندگان قفقازی سده‌های میانی با نام «چارا، دروازه‌ی چولا» (که حتا امروز نیز داغستانی‌ها آن را با نام چورول یا چولی یاد می‌‌کنند)؛ بیزانسی‌ها نام استحکامات تزور (تسور) به آن داده بودند؛ گرجی‌ها نام Dzigvis-Kari (دروازه‌ی دریا) و دروبند؛ و اعراب نام باب‌الابواب (دروازه‌ی درها) و یا باب‌الخلید (دروازه‌ی آهنی) به آن داده بودند؛ مغولان آن را کاخولگا (دروازه)؛ ترک‌ها تِمیرکانی (دروازه‌ی آهنی)؛ و روس‌ها و نویسندگان آن‌ها دروازه‌ی آهنی یا دربنت نام نهاده بودند.

قلعه‌ی دربند
قلعه‌ی دربند

تاریخ شهر دربند با ساخت بنای باب‌الابواب و یا قلعه‌ی دربند است که معنا می‌‌یابد، بنابراین برای بازگویی تاریخ این منطقه تاریخ ساخت و علت‌های بنای این سازه‌ی عظیم باید مورد بررسی قرار بگیرد. از تاریخ بنای باب‌الابواب تا پیش از روی کار آمدن ساسانیان، اطلاع چندانی در دست نیست، به نوشته‌ی لِوُند ارمنی، سپاهیان مسلمان در زمان خلافت سلیمان بن عبدالملک، کتیبه‌ای در باب یافتند که بر اساس آن شهر در دوره‌ی امپراتور مارکیانوس، هم‌زمان با سلطنت یزدگرد دوم، بنا شده است.3 یزدگرد هنگام جنگ با هون‌ها و کیداریان و دیگر قبیلگان چادرنشین شمال ناگزیر شد در ناحیه‌ی باب ‌و ابواب، با خشت و گل، دیواری بسازد.4 به نوشته‌ی مارکوارت در 451 م.، براثر شورش آلبان‌ها قلعه‌ی باب ‌ویران و در نتیجه حمله به آن‌جا آسان شد. بارتولد به نقل از دربندنامه، می‌‌نویسد: یزدگرد نخستین شاهی بود که دیوار دربند را تعمیر کرد و بر اساس همین روایت‌ها، اسکندر پیش از او این دیوار را ساخته بود.5 به نوشته‌ی گردیزی، دیوار بسیار طویل بود و یزدگردبن بهرام آن را میان ارمنیه و خزر تا باب‌الابواب احداث کرده بود که در زمان حیات او به اتمام نرسید و قباد آن را به پایان رساند. حمزه‌ی اصفهانی، بنای باب‌الابواب را به انوشیروان (خسرو اول) نسبت داده، می‌‌نویسد که او دیوار باب‌الابواب را که طول آن از دریا تا کوه حدود بیست فرسنگ بود ساخت و در هر ناحیه‌ی آن امیری از سپاه گماشت و آن‌جا را به اقطاع به آنان داد. به قول دیگر، خسرو اول، شهر معروف به «باب ‌و ابواب» را با حصار در خشکی و دریا و کوه بساخت و بسیاری از اقوام و ملوک را در آن‌جا سکونت داد. به نوشته‌ی حمزه‌ی اصفهانی، بنای دیوار باب‌الابواب برای خسرو اول چنان اهمیت داشت که به نگهبانان مرزی که به آن‌جا می‌‌فرستاد خلعتی از دیبا، منقش به نوعی تصویر، می‌‌بخشید و به یکی از آنان به مناسبت اهمیتی که داشت تخت سیمینی اختصاص داد و او را سریرْشاه نامید.6 حمداللّه مستوفی صاحب سریر (سریرشاه) را همان ملک باب‌الابواب می‌‌داند. به ظاهر، انوشیروان هنگامی که بر بنای دیوار باب ‌همت گماشت، قسمتی را که به دریا می‌‌پیوست از سنگ و سرب با عرض سیصد ذراع بنا کرد و قسمت دیگر آن را به بالای کوه‌ها متصل کرد و دستور داد تا سنگ‌هایی را در کشتی حمل، و در دریا غرق کردند تا سطح آب بالا بیاید و برروی آن‌ها دیواری تا سه میلی داخل دریا امتداد داد و چون از ساختن دیوار فراغت یافت بر مدخل آن درهایی از آهن قرار داد و برآن دبابه‌ای نصب کرد. ظهیرالدین مرعشی بنای دیوار دربند را از انوشیروان نمی‌‌داند؛ بلکه به نرسی پسر جاماسب، که حدود سیزده سال در نواحی دربند جنگ می‌‌کرد و همه‌ی آن منطقه را آرام کرده بود، نسبت می‌‌دهد. پس از خسرو انوشیروان، هنگام پادشاهی هرمز، ترکان در ماوراءالنهر شورش کردند و پادشاه خزر با سپاهی انبوه به باب‌الابواب حمله برد و ویرانی بزرگی به بار آورد.7 هنگام درگیری خسرو دوم با رومیان، خزرها با هراکلیوس متحد شدند و دربند را تصرف کردند. سرانجام، در اواخر دوره‌ی ساسانیان و درگیری خسرو دوم و جانشینان او با مسلمانان، فرصتی مناسب پدید آمد تا ترکان و خزرها به نواحی باب‌الابواب تاخت‌وتاز کنند.
در سال 22 ه.ق، سپاهیان اسلام حمله‌ی خود را به دربند آغاز کردند. در این سال خلیفه‌ی دوم، سراقه‌ی بن عمرو (ذوالنّور) را به باب ‌روانه کرد. سپس عبدالرحمان بن ربیعه و حذیفه‌ی بن اُسید غفاری و بکیربن عبداللّه لیثی را به یاری او فرستاد. مدتی بعد، چون خبرمرگ سراقه‌ی بن عمرو و جانشینی عبدالرحمان بن ربیعه را به جای او شنید، حرکت او را بر سرحدات باب ‌پذیرفت و دستور داد که به جنگ ترکان رود. به نوشته‌ی طبری، در آن زمان باب‌ را مرزبان ایرانی به نام شهربُراز (ابن اثیر در ج 3، ص 28، شهریار ضبط کرده است) اداره می‌‌کرد که با عبدالرحمان مکاتبه کرد و امان خواست. در سال 25، عثمان خلیفه‌ی سوم، سلمان بن ربیعه‌ی باهلی را به ارمنستان فرستاد.8 او با پادشاه شروان و دیگر ملوک آن سامان و مردم مسقط و شابران و شهرِ باب صلح کرد. در سال 30، حذیفه از جنگ ری به یاری عبدالرحمان بن ربیعه به باب ‌رفت. در سال 32، عثمان به سعیدبن عاص دستور داد، تا سلمان بن ربیعه را بر سرحدات باب ‌بگمارد و به جنگ بلنجر بفرستد. در سال 92، ولیدبن عبدالملک برادر خود مسلمه‌ی بن عبدالملک را به امارت جزیره و ارمنستان گماشت. او از راه آذربایجان به باب ‌رسید. ظاهراً در سال 99، ترکان از راه معابر قفقاز از جمله باب ‌به آذربایجان حمله کردند. در سال 104، در زمان خلافت یزیدبن عبدالملک، خزرها باب‌الابواب را تصرف کردند و آن‌جا را اردوگاه خود قرار دادند. پس از آن، جراح بن عبداللّه حکمی باب ‌را فتح کرد و بر خزرها پیروز شد. در سال 114، مسلمه‌ی بن عبدالملک باب‌الابواب را به پادگان جنگی تبدیل کرد. مسلمه بن عبدالملک، 24000 تن سپاه شامی را در باب‌ مستقر کرد و مردی از یاران خود را به حکومت آن‌جا گماشت. این سپاه از اعراب دمشق، حمص، مردم شام و جزیره بود.9 از آن هنگام به بعد اعراب در آن‌جا ساکن شدند. در سال 145، قبایل ترک و خزر در باب ‌شورش کردند. سپس یزیدبن مَزید تا 172 حاکم شروان و باب ‌بود. خلیفه پس از او چندتن دیگر را به حکومت باب ‌فرستاد، ولی آن‌جا هم‌چنان ناآرام بود. در سال 175، فضل بن یحیی بن خالد برمکی حاکم ارمنستان شد و به ناحیه‌ی باب ‌آمد و بر قلعه‌ی حَمزین حمله برد، اما شکست خورد.10 در سال 183، خزران، باب ‌را گرفتند، و مردم را کشتار و شهرها را ویران کردند و تا پل رود کُر (کورا) پیش آمدند. در سال 230، امیر باب‌الابواب، همه‌ی نواحی را به دست آورد. در سال 255، در زمان مهتدی، گروهی از موالی بنی سُلَیم به منطقه‌ی مرزی باب ‌آمدند و یکی از آنان به نام هاشم بن سراقه به امارت باب ‌رسید و حکومت هاشمیان باب ‌را پایه‌ریزی کرد. در سال 288، کسابن بلجان، امیر خزر، به باب‌الابواب حمله کرد اما امیر باب، محمدبن هاشم، آنان را شکست داد. به نوشته‌ی ابن رسته در زمان او، باب‌الابواب از تقسیمات سیاسی ارمنستان شمرده می‌‌شد. در اوایل سده‌ی چهارم، برابرِ مطالب تاریخ وزراء، هنگام وزارت ابوالحسن بن فرات و حکومت یوسف بن دیوداد بر آذربایجان، براثر حوادثی که در اران و شروان صورت گرفت، بَندِ دربند خسارت دید. این بند دنباله‌ی دیوار شهر بود که به طول شش‌صد ذراع تا دریا پیش می‌‌رفت و بندرگاه را در برابرِ خزران حفظ می‌‌کرد. چون یوسف خبر خرابی بند را شنید، محل حادثه را بررسی و بهای احیای آن را 000،60 دینار برآورد کرد. در سده‌ی چهارم، به نوشته‌ی مسعودی، یکی از مسلمانان به نام محمدبن یزید، که خاندان او از زمان مسلمه‌ی بن عبدالملک در باب‌ سکونت اختیار کرده بودند و نیای خود را به هشام می‌‌رسانید، با لقب شروان‌شاه در باب ‌حکومت می‌‌کرد.11 در سال 342 هنگامی که سالار مرزبان بن محمّد بر آذربایجان فرمان می‌‌راند گروهی در باب‌الابواب بر مرزبان قیام کردند، و مرزبان به جنگ آنان شتافت. در سال 344، سراسر مناطق باب ‌و شروان در تسلط مرزبان بن محمد سلاّر (سالار) بود. در سال 357 سلاّر ابراهیم بن مرزبان در لشگرکشی به شروان، پیرامونِ باب ‌را غارت کرد، و در سال 358، از امیر باب، احمدبن عبدالملک، خواست که به نزد او رود. چون امیر باب‌ خودداری کرد، میان آنان جنگ سختی درگرفت و ابراهیم بن مرزبان شکست خورد.
در سده‌ی چهارم، ابن حوقل، وضع باب ‌را مفصل‌تر از اصطخری شرح داده است: «باب ‌شهری است بر کرانه‌ی دریای خزر و در میانه‌ی آن لنگرگاهی برای کشتی‌هاست. در این لنگرگاه بندی است که در میان دو کوه مشرف به آب ساخته‌اند و در دهانه‌ی این بند برای ورود و خروج کشتی‌ها زنجیری با قفل آویخته‌اند مانند بندرگاه صور در شام …، کلید زنجیر در دست کسی است که بر دریا نظارت دارد، و ورود و خروج کشتی‌ها به فرمان اوست. بند را از سنگ و سرب ساخته‌اند. شهر، حصاری محکم از سنگ و آجر و گل دارد. زراعت شهر از اردبیل بیش‌تر و میوه‌ی آن کم‌تر است. پارچه‌ی کتانی از آن‌جا به دست می‌‌آید. زعفران بسیار دارد و از دیگر بلاد کفر برده‌ی فراوان به آن‌جا می‌‌آورند».

کتیبه‌ی شماره‌ی 3
کتیبه‌ی شماره‌ی 3

در اواخر سده‌ی چهارم، مقدسی مطالب بیش‌تری از ابن حوقل درباره‌ی باب ‌آورده است. او می‌‌نویسد: «باب‌الابواب درکرانه‌ی دریای خزر سه دروازه دارد: دروازه‌ی بزرگ، دروازه‌ی کوچک و دروازه‌ی دیگری که در سمت دریاست و بسته است. دیواری از بالای کوه تا دریا کشیده شده که چند برج دارد، هم‌چنین چند مسجد و نگهبان دارد. جامع در میان بازارها است».12 در سال 423، سریرها و آلان‌ها شروان را غارت کردند. هنگام بازگشت، مردم باب ‌راه‌ها و معبرهای کوهستانی را بستند و اموال‌شان را غارت کردند و آنان را کشتند. در سال 424، آلان‌ها به تلافی کشته‌شدگان، به باب‌ حمله کردند. در سال 460 سلطان آلب ارسلان سلجوقی وقتی به آذربایجان رسید، پرده‌دار خود، شاوتکین، را با سپاهی به باب‌ فرستاد و او اغلب بن علی، امیر باب، ‌را که نزد شروان‌شاه زندانی بود آزاد کرد و باز به حکومت آن‌جا گماشت. در سال 462، الب ارسلان غلام خود، یغمای ترک، را به باب ‌فرستاد و او شهر و قلعه‌ی باب ‌را به جنگ گشود. در سال 517، بسیاری از بزرگان شهر باب به خدمت سلطان محمودبن محمد سلجوقی آمدند و از گرجیان شکایت کردند. در سده‌ی ششم، شروان‌شاه اخستان بن منوچهر در جنگ با روس‌ها، باب‌ و شابران را گشود. در سده‌ی هفتم به نوشته‌ی بکران، دو دیوار باره‌ی شهر از کوه درآمده و به دریا درشده و این دیوارها از سنگ است. یاقوت حموی، نیز می‌‌نویسد: «مساحت باب‌الابواب دومیل در دو میل است، کنار شهر، کوه بزرگی معروف به کوه ذئب (گرگ) است که هر سال هیزم زیادی بر بالای آن جمع می‌‌کنند، اگر دشمنی به ایشان رو کند و به کمکی نیاز داشته باشند، هیزم‌ها را آتش می‌‌زدند تا مردم آذربایجان و اران و ارمنیه باخبر شوند. مغولان پس از فتح آذربایجان و اران، دربند شروان را فتح کردند، اما قلعه‌ای که امیر باب‌ در آن پناه گرفته بود گشوده نشد»13. پس از بازگشت از گرجستان، برای عبور از باب، نماینده‌ای به نزد شروان‌شاه، امیر دربند شروان، فرستادند تا مغولان را به آن سوی مرز باب‌ بفرستد.14 در سال 619، شروان‌شاه رشید، امیر شروان و باب ‌بود. او در جنگ با قپچاق‌ها گریخت و آنان قلعه‌ی باب ‌را تصرف کردند. شروان‌شاه رشید پس از رفتن قپچاق‌ها، قلعه‌ی باب ‌را به دست آورد و باقی‌مانده‌ی آنان را کشت. وقتی خبر تصرف باب ‌به قپچاق‌ها رسید، به باب‌ بازگشتند و رشید در جنگ با آنان کشته شد. قزوینی می‌‌نویسد: باب، ‌شهر شگفتی است که از سنگ ساخته‌اند، به شکل مستطیل است و در کنار دریای خزر قرار دارد. یک سده‌ بعد، ابوالفداء از باب‌الابواب به نام باب‌الحدید نام می‌‌برد. ظاهراً از این زمان به بعد، نام‌های باب‌الابواب و باب‌الحدید به‌تدریج حذف شد و شهر نام کهن خود، دربند، را بازیافت. امروز آثار دیوار و قلعه و بند باب‌الابواب هنوز در شهر دربند دیده می‌‌شود.

کتیبه‌ها
در سفری شش‌ماهه که به قفقاز داشتم در موزه‌ی شهر ماخاچ‌قلعه، پایتخت داغستان، تصویر کتیبه‌های چندی را به زبان‌های عربی و فارسی دیدم. این کتیبه‌ها در اغلب موارد از میان رفته بودند و فقط تصویرهای آن‌ها بدون هیچ‌گونه بررسی و مطالعه‌ای در موزه به صورت فهرست وجود داشت. در این‌جا به شش کتیبه‌ی فارسی می‌پردازم. در تاریخچه‌ی کوتاهی که در بالا از شهر دربند گفته شد می‌‌توان به‌راحتی به علت وجود کتیبه به زبان فارسی در این منطقه پی برد. در پی، متن این کتیبه‌ها را به‌همراه توضیحاتی آورده‌ام.

1
در عصر شاه شروان سلطان خلیل سرور
شد این حصن مرتب و این قلعه کشت ساتر
فتنه یأجوج باز برگشت چون سکندر
تا صیت این عمارت شد در بلاد کافر
بادا بن حصارش تا روز حشر معمور
بادا ثبات ملکش تا قرنهاء وافر
مخبر شوی ز آن که یابی خبر ز سالش
کر ز انک برشماری تاریخ او ز مخبر

محل کشف: شهر دربند، کتیبه‌ی فارسی، اشعار روی دیوار دروازه‌ی کیرخلار،15 دیوار شمالی شهر، از سمت شمال دروازه، در سال 1861 گیپویس طبق اشاره‌های دُرِن16 طرحی از آن ترسیم کرد. در گزارش دورن کتیبه با نام «شروان‌شاه سلطان خلیل‌الله 842 ه.ش.» یاد می‌‌شود. در مجموعه‌ی دورن متن آن موجود است. در مجموعه‌ی کوماروف17 تصویر، متن و ترجمه‌ی آن وجود دارد: «این دژ، این دیوار در زمان شروان‌شاه سلطان خلیل کبیر در سال 842 هجری. این دیوار تا آخر دنیا، تا جایی که آسمان آبی وجود خواهد داشت، ایستاده است». در سال 1928 اسپاسکی تنها اشاره کرد که روی دروازه‌ی کیرخلار دو نیم‌تنه‌ی شیر که بین آن‌ها کتیبه‌ای بزرگ است وجود دارد. نعمتف18 متن و ترجمه و بازسازی طرح را به زبان آذربایجانی انجام داد.
در خصوص شاه‌شروان خلیل‌الله، حاکم شروان، در گلستان ارم چنین آمده است: در سال 820 که امیر ابراهیم از دنیا رفت پسرش سلطان خلیل ـ که نامش تاریخ جلوس است ـ به سلطنت رسید. بعضی کاروان‌سراهای واقع در راه باکو و قبه و سالیان و مرمت‌کاری حصار شهر و قلعه‌ی دربند و بسیاری از برج‌ها و مسجدهای باکو از تعمیرات او بوده است و نامش بر آن‌ها هنوز نمایان است و عمارت‌ عالی اساسی که در شهر باکو داشته، خرابه‌ی آن نشان شکوه و حشمت و شأن اوست.19

2

معمار این عمارت استاز حاج احمد بود‌ای عریز (؟) از جان کمر بسته بفرمان
از کوه سابدر (؟) تا در جه[ا]د … مرتب کرد او بسعی و کوشش بحکم سلطان
دربند گشت معمور از نیک …
تاریخ او مطابق گردید با محقّر
محل کشف: شهر دربند، کتیبه‌ی فارسی کنار کتیبه‌ی بالایی و کمی بالاتر از آن، برای اولین بار توسط دورن یاد شده است. متن دو خط اول در میان اوراق منتشرنشده‌ی او نگه‌داری می‌‌شود. در مجموعه‌ی کاماروف نقاشی‌های دقیق و متن و ترجمه وجود دارد. «این دیوار به دستور شاه، حاج احمد بنا کرد که به کوشش او دیوار از کوه شروع شده و شهر را هم به وضعیت دفاعی بهتری، به کوشش او در همان سال 842 درآورده است».

3

شهنشاه زمانه شاه عبّاس که او را صد سکندر بود چاکر
غلام در کهش اندر جهان چند چنین شاهی که او را بر فلک سر
مجّدد کشت تعمیر همین باب ‌بأقبال شهنشاهی میّسر
بفرمانش مجّدد کشت تعمیر بنای ثانی سدّ سکندر

محل کشف: شهر دربند، اشعار فارسی کتیبه روی دروازه شرقی مسجد اصلی از طرف حیاط با حرف‌های برجسته وجود دارد. این مسجد در نیمه‌ی اول سده‌ی 8 ساخته شده است. این بنا به جهت اندازه کاملاً با قلعه دربند برابری می‌‌کند. مسجد بسیار بزرگ است و پلان آن چهار گوشه است که توسط ستون هایی به 3 سالن بزرگ تقسیم می‌‌شود. بدین ترتیب، اندازه‌ی آن از سمت شرق 68 متر و از شمال به جنوب 28 متر و بلندترین ارتفاع از پائین تا بالای سقف 17 متر است. فضای چهارگوش که به سمت 3 تالار بزرگ (شبستان) باز می‌‌شود و با سقفی گنبدی پوشانده شده است. محراب مسجد در این فضا قرار دارد. کتیبه‌ای در بالای ورودی مسجد وجود دارد که می‌‌گوید این مسجد در سال 770 توسط معماری به نام ایدین20 در انتهای سده‌ی 14 به فرمان تیمور لنگ به همراه برخی دیگر بناهای شهر مرمت شده است. گنبد‌های مذکور و دیوار شرقی مسجد بر اساس نقشه ساخته شده‌اند و آجرهای چهارگوش احتمالاً مربوط به همین دوره است. بر اساس کتیبه، سقف و گنبد پس ار این‌که ریخته بودند بازسازی و مرمت شده اند.
در خصوص شاه‌عباس و دستورات او مبنی بر مرمت بناها و آثار مناطق شروان و دربند، باکیخانوف در کتاب گلستان ارم می‌‌آورد که: شاه عباس به آرایش مملکت و آسایش رعیت مشهور جهان و بسیاری از قوانین او در مواد ملکیه و عسکریه دستورالعمل شاهان ایران بوده، در تواریخ اروپا که قدر سلاطین را به امتیازات علی حده تشخیص می‌‌دهند، این پادشاه علم‌دوست و صنعت‌پرور به لقب کبیر موصوف و در میان خاص و عام هنوز به عدالت‌گستری معروف است. در تعمیرات و ابنیه‌ی خیرات نیز پادشاهی در ایران به عهد اسلام نظیر او نبوده، مساجد و مدارس و کهریزها و کاروان‌سراهای بسیار در بوادی دور از آبادی در تمام ایران از آن جمله در ممالک شیروان و دربند به صدق این مدعا شاهد نمایان است و فضلای بسیار در فنون علوم از یمن تربیت او سرآمد روزگار و در آفاق بلند اشتهار گشتند و او با وجود همه اشغال و حل اشکال به صحبت اهل کمال مایل و طبع وقادش به شعر قایل بود.21

4
در زمان عدالت آن شه شاه‌عباس چاکر حیدر
قلّت آب قلعه‌ی دربند چون شنید آن شه خجسته سیر
حکم بر خان شیروان فرمود آن عدالت بنا نیکو محضر
نامش نجفقلی خان است که ز عدلش نمانده آفت و شر
حاجی یعقوب را مقرّر کرد که بر آرد ز سنگ خاره کهر
جست توفیق سال تاریخش هاتفی در رسید داد خبر
که بر قدسیان ارض و سما هست این هفت جشم از کوثر

محل کشف: شهر دربند، کتیبه شعر فارسی که در روی دیوار بالکنی روی چشمه مسجد اصلی قرار داشت. در شهر دربند مکان‌های مختلفی برای ذخیره‌ی آب وجود داشته است، آب‌انبارهای زیرزمینی نقش مهمی در زندگی مردمان باستان و سده‌های میانی دربند داشته است. دربند آب مورد نیاز خود را از طریق کانال‌های زیرزمینی که به سمت آب‌انبارهای زیرزمین هدایت می‌‌شد، به‌دست می‌‌آورد. منابع آبی که در بخش قدیم دربند موجود بوده از این قرارند: خان بولاخ (نزدیک مناره مسجد)، شاه صلاح (نزدیک دورتاقاپی)، کیرخلار بولاخ (نزدیک دروازه کیرخلار)، جارچی بولاخ (نزدیک دروازه‌ی جارچی)، و هم‌چنین منبعی را که در حیاط مسجد وجود داشته، می‌‌توان نام برد. اما آب انباری که در شهر و کتیبه‌ی بالا ذکر می‌‌شود به نظر می‌‌رسد که منبع داخل قلعه را مد نظر دارد. این منبع آب در قلعه از جذابیت بسیار زیادی برخوردار است. این مخزن بر روی قطعه‌سنگی بزرگ حکاکی شده قرار دارد و بالای آن با گنبدی با طاق بندی نوک تیز پوشانده شده است. به نظر می‌‌رسد که در آن زمان به دلیل کمبود آب در قلعه به فرمان شاه عباس و به دست نجف‌قلی‌خان، که والی شروان و دربند بوده است، امر به تعمیرات و اصلاحات برای جبران کمبود آب در قلعه دربند (نارین قلعه) داده شده است.
در زمان شاه عباس در شروان به مدت هفت سال نجف‌قلی خان سمت بیگلربیگی22 را داشت که در این زمان همت به آبادانی و امور خیر زیادی کرد.23

5

تعمیر دروازه باب‌جارچی
دربند فی تاریخ هزار و دویست و شش
محل کشف: شهر دربند، در یک آلبوم منتشر نشده از خانیکف24 تصویر نوشته به همراه حاشیه‌ی آن وجود دارد. دو تصویر دیگر این نوشته به همراه متن و ترجمه در بین کتیبه‌های منتشر نشده کامارف بودند. در خاتمه‌ی این نوشته‌ها گفته شده بود روی دیوار دروازه‌ی جارچی از سمت بیرونی یک سری حروف به زبان فارسی نوشته شده بود. ولی متأسفانه هر دو تصویر دقیقاً مشخص نیست که نشان‌دهنده‌ی نگهداری بد و نادرست از نوشته می‌‌باشد. در خط اول می‌‌توان خواند: تعمیر در جارچی باب‌الابواب و در خط دوم: دربند در تاریخ … و کمی پایین‌تر می‌‌توان خواند: سال 947 (744). اما در تصویری که کامارف گرفته است تاریخ به فارسی این‌گونه خوانده می‌‌شود: 1206 هزار و دویست وشش.
دروازه‌ها از پرکارترین بخش‌های قلعه‌ی دربند بوده‌اند. مثلاً سه دروازه در بخش شمالی وجود داشت که دیواری به طول 1650 متر را حمایت می‌‌کرده است. یکی از این دروازه‌ها جارچی‌قاپی(دروازه‌ی جارچی) است، که فاصله‌ی چندانی با قلعه ندارد، راهی که از این دروازه می‌‌آید به دره عمیی منتهی می‌‌شود که قلعه را از شمال غرب محصور کرده است. تمام دروازه‌های شهر و قلعه‌ی دربند مربوط به دوران باستان است که اغلب در ادوار مختلف تاریخی و حکومت‌های زیادی که قدرت را در دست داشتند مرمت و تعمیر شده‌اند. این کتیبه یکی از نمونه‌های این مرمت‌ها است که به گمان نگارنده در تاریخ 947 تعمیر شده است و تاریخ 1206 به دلایل تاریخی درست به نظر نمی‌‌رسد. در واقع تصویری که در بالا به صورت عکس مشاهده می‌‌شود مربوط به کاماروف است که بنا بر دیده‌های خود کشیده، ولی به لحاظ تاریخی همان تاریخ 947 صحیح به نظر می‌‌رسد.

6

توفیق خدای لایزالی شد شامل حال
خانخانان آن چاکر دودمان حیدر نواب
جناب شیخعلی خان فرمود که تا کنید
آباد این مدرسه را که بود ویران
هم از ید غاصبان گرفتند چون کعبه
ز دست بت پرستان زین پس بکنید
اگر کسی غصب لعنت ز خدا بر او فراوان
در سال دویست و بیست با الف
معمور شد این خجسته بنیان

محل کشف: شهر دربند، روی در ورودی به ساختمان مدرسه‌ی سابق، که در حیاط مسجد جامع واقع است، به صورت طبیعی شبیه نوشته‌ی اولیه است. دُرِن این نوشته‌ی فارسی را که به صورت شعر است نگه‌داری می‌‌کند. متن آن در برگه‌های دفتر او نگه‌داری می‌‌شود. ترجمه، نقاشی و متن آن به آذربایجانی توسط نعمتف منتشر شده است.
شیخ‌علی‌خان از والیان قبه و دربند در طول دوران حکومت خود با نبردهای بسیاری، گاه در برابر روس و گاه در برابر ایران، روبه‌رو بود. او مدت زمانی حکومت برخی از مناطق تحت نفودش را از دست می‌‌داد و دوباره طی مبارزات آن را به‌دست می‌آورد.25 این کتیبه مربوط به اواخر دوران اوست و از معدود شواهد کارهای عمرانی اوست. این کتیبه به سال 1220 نوشته شده است.

نتیجه
کتیبه‌نویسی هنری است که ارتباط مستقیم با خوشنویسی دارد و در بر گیرنده‌ی زوایایی از هنر معماری نیز است و به‌کارگیری آن در ابنیه نه تنها به بناها شکوه و عظمت می‌‌بخشد و آن‌ها را دارای حس روحانی و معنوی می‌‌کند که در بیننده نیز احساس شوق و شعف می‌‌نماید. کتیبه‌ها از گویاترین نمادها در تزئینات و هم‌چنین معرفی آثار و بناها هستند. بیشترین اطلاعات و اخبار و حتی حوادث تاریخی را می‌‌توان از روی کتیبه‌های به جا مانده بر روی بناها به‌دست آورد. در این میان کتیبه‌ها می‌‌توانند در جست‌وجو برای یافتن مرزهای فرهنگی ایران نیز نقش اساسی داشته باشند.
بررسی‌های تاریخی و باستان‌شناسی شمالی‌ترین مرز فرهنگی ایران را به اتفاق قفقاز شمالی و جنوب جمهوری داغستان کنونی می‌‌داند. کتیبه‌های فارسی باستان مربوط به دوران ساسانی از قدیمی‌ترین آثار این مرز هستند. همان‌گونه که در تاریخ دربند گفته شد اعراب در سده‌ی هشتم به این حوزه‌ی جغرافیایی دست یازیدند و پس از آن این منطقه در طی جنگ‌ها و مبارزات بین ایرانیان و روس‌ها و عثمانی‌ها و حتی بین حاکمان محلی دست به دست می‌‌شد. پادشاهان ایران در زمان نفوذ خود در این منطقه اقداماتی داشته‌اند که برخی از آن‌ها را در کتیبه‌ها دیدیم. ولی جای سؤال برای محقق باقی می‌‌ماند که چرا کتیبه‌های حکام شروان و دربند نیز به فارسی موجود است؟ برای پاسخ به این سؤال باید به تایخچه‌ی فرهنگی سرزمین‌مان، ایران، اشارتی کوتاه بیندازیم. در طول هزاره‌ها و سده‌‌ها و در تمامی مدارک و مکتوبات و شواهد تاریخی، ایرانیان همواره به عنوان هنرمندان و صنعت‌گران قابل و فهیم شناخته شده و می‌‌شوند. بر اساس اسناد و تواریخ محلیِ این منطقه و به خصوص بر اساس کتاب بسیار مهمِ گلستان ارم، در دوران مختلف ایرانیان ساکن در دربند، که به دلایل مختلف از جمله کوچ‌های اجباری و یا تجارت به این منطقه آمده بودند، در کارهای هنری و صنعت و معماری نقش کلیدی داشتند. بنابر این، در اغلب ساخت و سازها و مرمت‌ها ایرانیان حضور داشته و در نهایت به زبان شیرین فارسی کتیبه‌ی مربوط به بنا را خود هنرمند ایرانی می‌‌نگاشته است.

پی‌نوشت‌ها:
1. دهنوی، نظام‌علی، ایرانیان مهاجر در قفقاز، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، 1383، مقدمه.
2. مینورسکی، ولادیمیر، پژوهشهایی در تاریخ قفقاز، ترجمه‌ی محسن خادم، تهران، 1375، ص57.
3. مارکورات، ژوزف، ایرانشهر، ترجمه‌ی دکتر مریم میراحمدی، اطلاعات، تهران، 1373، ص 105.
4. آرتور امانوئل کریستن‌سن، ایران در زمان ساسانیان، ترجمه‌ی رشید یاسمی، تهران، 1351، ص 311.
5. دایره‌‌المعارف اسلام، ذیل عنوان دربند.
6. حمزه‌ بن حسن حمزه‌ی اصفهانی، تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیاء، بیروت، ص 51.
7. طبرى، محمد بن جریر، تاریخ طبری یا تاریخ الرسل و الملوک، جلد 2، مترجم ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، 1362، ص 174.
8. طبرى، محمد بن جریر، تاریخ طبری یا تاریخ الرسل و الملوک، جلد 4، مترجم ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، 1362، ص 158-155.
9. احمد بن یحیی البلاذری، فتوح‌البلدان، ترجمه‌ی آذرتاش آذرنوش، تصحیح محمد فرزان، تهران، سروش، 1364، ص 291.
10. یعقوبى، احمد بن واضح، تاریخ یعقوبى، جلد دوم، تصحیح هوتسما، لیدن، بریل، 1969، ص 426.
11. مینورسکی، ولادیمیر، تاریخ شروان و دربند، ترجمه‌ی محسن خادم، بنیاد دایره‌ی المعارف اسلامی، تهران، 1375.
12. مقدسى، محمد بن احمد، احسن التقاسیم فی معرفه‌ی الأقالیم، لیدن، بریل، 1967، ص 376.
13. ابن اثیر، عزالدین، تاریخ کامل، مترجم حسین روحانی، تهران، علمی، 1373، ص 359.
14. همان، ص 359
15. دروازه کیرخلار (کیرخلار قاپی)، یکی از دروازه‌های مرکزی در شمال شهر دربند است. اعراب این دروازه را باب‌الجهاد می‌نامیدند. قبرستان کیرخلار (به فارسی چهل تن) مکانی بسیار مقدس برای مسلمانان است که در نزدیکی این دروازه قرار دارد. بنا بر شواهد تاریخی، در این مکان چهل تن از جنگ‌جویان عرب طی اولین حملات به داغستان شهید شدند. این دروازه به لحاظ تزئینات و آرایه‌ها بسیار جذاب است. سر ستون و دو مجسمه از شیر در ورودی این دروازه وجود دارد.
16. Doren
17. Komarov
18. Nematov
19. آقا قدسی بادکوبی، عباسقلی، گلستان ارم، تهران، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، 1382، ص 107.
20. Eddin
21. آقا قدسی بادکوبی، عباسقلی، گلستان ارم، تهران، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، 1382، ص 153.
22. بیگلربیگی: خان محلی.
23. آقا قدسی بادکوبی، عباسقلی، گلستان ارم، تهران، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، 1382، ص 109.
24. Khanikov
25. آقا قدسی بادکوبی، عباسقلی، گلستان ارم، تهران، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، 1382، ص 245.

بن‌نوشت‌ها:
• آرتور امانوئل کریستن‌سن، ایران در زمان ساسانیان، ترجمه‌ی رشید یاسمی، تهران 1351.
• آقا قدسی بادکوبی، عباس‌قلی، گلستان ارم، تهران، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، 1382.
• ابن اثیر، عزالدین، تاریخ کامل، ترجمه‌ی حسین روحانی، تهران، علمی،1373.
• احمد بن یحیی البلاذری، فتوح البلدان، ترجمه‌ی آذرتاش آذرنوش، تصحیح محمد فرزان، تهران، سروش، 1364.
• حمزه‌ بن حسن حمزه‌ی اصفهانی، تاریخ سنی ملوک الارض والانبیاء، بیروت.
• دایره‌‌المعارف اسلام.
• دهنوی، نظامعلی، ایرانیان مهاجر در قفقاز، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، 1383.
• طبرى، محمد بن جریر، تاریخ طبری یا تاریخ الرسل و الملوک، جلد 4، مترجم ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، 1362.
• مارکورات، ژوزف، ایرانشهر، ترجمه‌ی دکتر مریم میراحمدی،اطلاعات، تهران، 1373.
• مقدسى، محمد بن احمد، احسن التقاسیم فی معرفه‌ی الأقالیم، لیدن، بریل، 1967.
• مینورسکی، ولادیمیر، تاریخ شروان و دربند، ترجمه‌ی محسن خادم، بنیاد دایره‌‌المعارف اسلامی، تهران، 1375.
• یعقوبى، احمد بن واضح، تاریخ یعقوبى، 2 جلد، تصحیح هوتسما، لیدن، بریل،1969.

• Chenciner, Robert, Daghestan Tradition & Survival, Curzon, 1997.
• E.J.Brill, Encyclopedia of Islam, Volume 3, 1987.
• Encyclopedia Americana, International Edition, Volume 8, 1998.
• The new Encyclopedia Britanica, Volume 3, 15th Edition.