نیما عظیمی
دریاچه ارومیه و اشک تمساح

۱ مرداد, ۱۴۰۲
دریاچه ارومیه و اشک تمساح
در این که اشتباهات و بی تدبیری‌ های مسئولین و نهادهای رسمی و دولتی در بحران به‌وجود آمده برای دریاچه‌ی ارومیه پررنگ و غیرقابل انکار می‌باشد، سخنی نیست! اما محتوای این یادداشت، سَوا از پرداختن به زوایای گوناگون موضوع مذکور بوده و سعی در تحلیل و بررسی برخی سوء استفاده ها و واکنش های غیرمدنی و ضدایرانی از این بحران را دارد. بنابراین گذاردن عنوانِ «اشک تمساح» برای این یادداشت، مناسب‌ترین عنوانی بود که به نظر نگارنده رسید.
باید توجه داشت که سال‌هاست جریان‌ها و گروه‌های واگرای قومی و قبیله‌ای -خودآگاه و ناخودآگاه- در گستره‌ی ایران، تبدیل به بخشی از ماشین تبلیغات و پروپاگاندای ایران‌ستیزانه‌ی بازیگران سیاسی حوزه‌ی قفقاز و به‌طور ویژه ترکیه و جمهوری باکو شده‌ و تلاش در تضعیف ایران با هر بهانه و دست‌آویزی را دارند!
آری! نفس‌های دریاچه‌ی ارومیه به شماره افتاده است و این بحران، مایه‌ی اندوه و ناراحتی عمیق و واقعی تمام کسانی است که دل در گِرو مِهر میهن و آبادانی آن دارند؛ که بی‌تردید همین طیف هرآن‌چه در توان دارند، بی‌دریغ و بی‌منت برای سربلندی ایران به کار خواهند گرفت. چراکه در اندیشه و عمل و آرمانِ ملی ایرانی، میان دریاچه‌ی ارومیه و بحران به‌وجودآمده برای آن با بحران کارون و شادگان و گاوخونی و انزلی و جازموریان و بختگان یا زاینده‌رود و… هیچ تفاوتی نبوده و از آبادانی هریک از آنان خرسند و از بحران هریک دچار آشفتگی شده و در پیِ چاره خواهند بود؛ و این از آن است که اجزای تامین منافع ملی ایران، پیوستگی و هماهنگی کاملی با یکدیگر دارند و چنان‌چه اشکی از چشم این نگاه (نگاه ملی) برون ریزد، اشکِ اندوه یا شوقی حقیقی و مقدس برای ایران است.
اما در برابر این واکنشِ سراپا ایرانی، دشمنانِ تمامیت ایران در بزنگاه‌های تاریخی، اشک تمساح می‌ریزند؛ و اشک تمساح، اشکی خطرناک است که به ظاهر برای دریاچه‌ی ارومیه می‌گرید اما باطن آن طعمه قراردادن دریاچه‌ی ارومیه برای تحریک گسل‌های قومی در آذربایجان و ایجاد گسست بین ملت ایران است!
گفتنی است که تمام این تحرکات و تحریکات ضدایرانی، برآمده از عقده‌هایی ضدایرانی و برگرفته از برنامه‌های بلندمدت دشمنان این سرزمین است!
 درنتیجه، توجه ویژه به یکی از مشکلاتِ زیست‌محیطی از سوی این جماعت، آن هم تنها در یک منطقه و بی‌توجهی و سکوت محض در مورد دیگر مناطق و مشکلات آنان و درعین‌حال تبلیغ گسترده‌ی پروپاگاندایی با درون‌مایه‌ای پوچ و مشمئزکننده همچون عامل و مسبب دانستنِ سایر مناطق ایران در بحران به‌وجودآمده برای دریاچه‌ی ارومیه، نشان از تلاش برای ضدیتی علنی با همبستگی ملی ایرانیان است.
آری! ما ایرانیان سال‌هاست که با مشکل و بحرانی بسیار جدی به نام دریاچه‌ی ارومیه چهره‌به‌چهره بوده و پنجه‌درپنجه افکنده‌ایم؛ و آگاه از آن هستیم که مطالبه‌گری در چهارچوب قانون و با رعایت اصول مدنیت، حق مسلم و طبیعی شهروندان ایران است، اما در مقابلِ این مطالبه‌گری‌ها و کنش‌های مدنی ملت ایران برای دریاچه‌ی ارومیه، گشودن و بالا بردن پرچم بیگانگانی از جمله ترکیه و جمهوری باکو _به بهانه‌ی اعتراض_در کنار دریاچه‌ی ارومیه چه معنایی دارد؟! چه معنایی دارد بر تنِ نحیف و خشکیده‌ی ارومیه ایستادن و سردادنِ زوزه‌های تلفیق‌شده با شعارهای برخاسته و بیرون آمده از اتاق‌های فکرِ ضد ایرانی و سازمان‌های تروریستی ازجمله سازمان «گرگ‌های خاکستری»؟!
باید با چشم‌های باز نگریست و دانست که این تحرکات و تحریک‌ها جز این‌که مایه‌ی خرسندی دولت‌های همسایه‌آزار در آن سوی ارس را فراهم آورد، چه دست‌آوردی داشته است؟! به بهانه‌ی خشکی دریاچه‌ی ارومیه اشک تمساح ریخته و سیلی بر صورت خشکیده ی دریاچه‌ی ارومیه می‌زنند! این درحالی است که خشک شدن و حتی مرگ دریاچه‌ی ارومیه، کمترین اهمیتی برای آنان ندارد و ارومیه تنها بخشی از پروژه‌ی ایران‌ستیزانه و تجزیه‌طلبانه‌ی آن خودباخته‌ها و وطن‌فروشان است.
این خائنان به ایران و فرزند نازنینِ ایران یعنی دریاچه‌ی ارومیه، در تلاش هستند تا از شکل‌گیری نهادهای قانونیِ منسجم و مدنی پیشگیری نموده و در راس اهداف شان، خیالِ ایجاد هویت غیر حقیقی و غیرتاریخی “تورک” برای مردم آذربایجان را می‌پرورانند تا این نیرنگ‌ها درنهایت به جداسازی این خطه‌ی ایران‌پرست از هویت تمام‌ایرانی آن منجر شود! درپی این تجاوزات و تخطی‌ها، چندی پیش شبکه‌ی دولتی TRT ترکیه ادعاهای متجاوزانه‌ی امارات در موضوع حاکمیت ایران بر جزایر سه‌گانه را تکرار و تایید نموده و سپس نام ارجمند و تاریخی «خلیج فارس» را تحریف کرد! استفاده‌ی موذیانه از عنوان جعلی «خلیج عربی» در خبرگزاری‌های رسمی و وابسته به اردوغان، همچنین به کاربردن واژگان «خلیج» و «خلیج عربی» ازسوی برخی افراد  در داخل ایران -به‌طور ویژه آذربایجان- چه مفهومی جُز هم‌صدایی با پان‌عربیسم و به‌ویژه پان‌ترکیسم را دارد؟! آن جماعت  دشمنان اتحادملی و منافع ملی ایران هستند!
چگونه است که این جماعتِ ایران‌ستیز، اشک تمساح برای دریاچه‌ی ارومیه می‌ریزند اما در برابر آب‌دزدی‌های اردوغان و سدسازی‌های بی‌رویه و غیرقانونی ترکیه و تاثیر بسیار مضر و مخرب آن روی منطقه‌ی «ارس»، روزه‌ی سکوت گرفته‌اند (!؟) و فارغ از آن هستند که پروژه‌ی «داپ» ترکیه روی سرشاخه‌های ارس قرارگرفته و صدمات جبران‌ناپذیری بر حیات این منطقه وارد می‌کند، که بخش عمده‌ی آن حیات به‌طورمستقیم وابسته و تابع این رودخانه است. ترکیه با این سدسازی‌های متجاوزانه و غیر قانونی، در حال خشکاندن ارس و تبدیل کردن آذربایجان به بیابان است!
حال کدام عقل سلیم و محاسبه‌گری است که تفاوت «اشک‌های تمساح» برای بحران دریاچه‌ی ارومیه و «روزه‌ی سکوت» برای اوضاع خطیر ارس را تشخیص ندهد!؟
باری! مطالبه‌ی رسیدگی به اوضاع دریاچه‌ی ارومیه، مطالبه‌ای تمام ملی است؛ نه مطالبه‌ای قبیله‌ای و عشیره‌ای!
 ما “ملت ایران” چنان نجیب و رنجور هستیم که بارها حتی در مرگ‌مان رویین‌تن شده‌ایم؛ در طول تاریخ، همیشه با کم و بیش آن ساخته‌ایم تا وطن نفروشیم! و «خاک خورده‌ایم اما خاک نداده‌ایم»! پس تمام خائنان و بدخواهان این آب و خاک، به احترام عظمت و ایستادگی ملت ایران، باید به جای ریختن اشک تمساح، سکوت کنند (!) تا کمتر رسواشوند!