قومیت، ابزار یا دغدغه/ امین داودی

۱۳ شهریور, ۱۳۹۵
قومیت، ابزار یا دغدغه/ امین داودی

شرق: با شکل‌گیری دولت مدرن در ایران به‌تدریج برخی از سران قبایل، ایلات و خوانین که نتوانستند خود را با تحولات جدید متناسب با دولت تطبیق دهند، سر از مخالفت برآوردند و فرزندان آنها که معمولا برای تحصیل به خارج کشور فرستاده می‌شدند، بازگشته و دیگر شاهد شوکت و عظمت خانی و درباری خود و خانواده خود نبودند و در پی آن، معمولا به دو دسته تقسیم می‌شدند: عده‌ای از این فرزندان جذب تشکیلات دولتی و جنبش‌های ملی و روشنفکری می‌شدند و ملاک را منافع ملی در نظر می‌گرفتند و عده‌ای از این فرزندان نیز در پی شوکت و عظمت خانی پدر خود بوده و دراین‌راستا گام برداشتند.

در کنار این دو گروه باید به گروه سومی هم اشاره کرد که جزء نخبگان قومی محسوب می‌شوند ولی خود از آن قوم نیستند و معمولا از تحصیل‌کردگان ایرانی در خارج بوده که تفکرات مارکسیستی داشته و وابسته به شوروی محسوب می‌شدند و با عضویت در گروه‌ها و احزاب قوم‌گرا، سعی در تحریک و شورش اقوام علیه حکومت مرکزی داشتند و این از عجایب روزگار بود، شخصی که خود از آن قوم نباشد ولی در رأس یکی از احزاب قومی که مطالباتی قومی دارد، قرار گیرد. این دو گروه نخبگان قومی که همانا بعد از ورود ایران به دنیای مدرن و تغییر مناسبات قدرت در ایران دیگر نمی‌توانستند براساس مناسبات قدرت در ایران پیش از مدرنیته و شکل‌گیری دولت (state) در بازی سیاست به قدرت دست پیدا کنند، بنابراین مناسبات سیاسی جدید را قبول نداشته و در پی تحریک اقوام علیه دولت مرکزی برای احیای مناسبات قدرت ایلی و قومی پیشامدرن بودند و از این نقطه است که ما شاهد شروع سیاسی‌شدن اقوام و طرح مطالبات جدیدی از جانب نخبگان قومی هستیم که بدعتی جدید در بازی سیاست در ایران یا مخالفت با حکومت مرکزی تلقی می‌شود.
درهمین‌راستا، شکل‌گیری ناسیونالیسم قومی از جانب نخبگان قومی صرفا تأکید بر ناحیه‌ای حساس از جنبه‌های احساسی اقوام در راستای تدوین ایدئولوژی قومی برای رسیدن به منافع شخصی خود در بازی سیاست بود.
معمولا این نخبگان قومی بر مسائل اقتصادی ناحیه خود تأکید دارند و آن را دستاویزی برای بسیج قومی و به‌حرکت‌درآوردن توده قومی در جریان رقابت بر سر قدرت قرار می‌دهند. بعد از انقلاب اسلامی نیز گروه‌های مخالف دولت مرکزی یا سیاسیون درون نظام که برای به‌قدرت‌رسیدن نیاز به آرای مردم داشتند، بر احساسات اقوام تأکید کرده و این‌چنین در پی کسب قدرت سیاسی بودند و هستند چنان‌که چندی پیش یکی از همین افراد مطرح در یادداشتی در کانال تلگرام خود رمز موفقیت دکتر روحانی برای دور دوم انتخابات ریاست‌جمهوری را این‌چنین می‌داند: «توجه ویژه دولت و اصلاح‌طلبان به مطالبات اقوام و کارگران: در سال پیشِ‌رو ضروری است اصلاح‌طلبان و میانه‌روها برای جلب اعتماد و رأی دو گروه اجتماعی بزرگ ناراضی – کارگران و اقوام تحت تبعیض سیاسی، فرهنگی و اقتصادی- برنامه‌های راهبردی جدیدی تدوین و عملیاتی کنند. تأکید نظری و عملی بیشتر بر «دموکراسی چند فرهنگ‌گرا» (در مقابل مرکزگرایی فارس‌محور) و چند گام مرئی دولت برای کاهش نارضایتی غیرفارس‌های ایران، گذشته از اینکه وظیفه اخلاقی دولت است، می‌تواند به صدها‌ هزار رأی شهروندان ناراضی کُرد، عرب، آذری و بلوچ ایران به روحانی ترجمه شود» که همانا دراین‌راستا، نیز دولت دست به کار شده و بدون بررسی کارشناسانه اقدام به تأسیس کرسی زبان و ادبیات ترکی در دانشگاه‌ها می‌کند که در نوع خود کاری غیرکارشناسانه و غیرعلمی است، زیرا تأسیس یک کرسی زبان و ادبیات ترکی در دانشگاه نیاز به کار کارشناسی چندساله دارد تا بتوان محتویات درسی و کتبی دراین‌راستا تدوین و مواد درسی را تهیه کرد و در دسترس دانشجویان قرار داد (درهمین‌راستا، یادداشتی با عنوان «سیاست، هویت و کمپین انتخاباتی» در روزنامه «شرق» به قلم سالار سیف‌الدینی منتشر شده است).
بنابراین هویت قومی یک پدیده «کهن و اولیه» نیست، بلکه صحیح‌تر آن است بگوییم «هویتی متکی بر شرایط است که در برخی اوضاع و احوال ساختاری به وجود می‌آید تا در خدمت پیشبرد منافع مادی و سیاسی بازیگرانی قرار گیرد که وفاداری، دل‌مشغولی و هدف اساسی آنها قومی نیست» (حمید احمدی، قومیت و قوم‌گرایی در ایران، نشر نی، ١٣٩١، ص ١٧٢).
با این حساب، ناسیونالیسم قومی را باید حرکتی هدایت‌شده از بالا دانست نه حرکتی از بطن قوم و پایین به بالا. حرکت‌های قوم‌گرایانه برخی از نمایندگان مجلس و سیاسیون دیگر را می‌توان در این مقوله بررسی کرد و از این رهیافت سیاست پشت‌پرده منافع شخصی نماینده و افراد نزدیک به وی را دید و بررسی کرد که این افراد را نباید به اسم شناخت، بلکه این افراد نمایندگان یک تفکر خاص هستند که همانا باید این تفکر را شناخت؛ تفکری که مبنای آن بر منافع شخصی است و «مصلحت عمومی» و «منافع ملی» در آن نقشی ندارد.