نقش عثمانی در حمایت از عشایر یاغی ارومیه و جنایات آنان در غرب آذربایجان/ حجت یحیی پور

۲۷ آذر, ۱۳۹۶
نقش عثمانی در حمایت از عشایر یاغی ارومیه و جنایات آنان در غرب آذربایجان/ حجت یحیی پور

برخی از عشایر غرب آذربایجان که مدت‌ها سر به شورش گذاشته و امنیت منطقه را به خطر انداخته بودند از حوالی سال 1284 خورشیدی به حملات خود شدت بخشیده و نواحی تحت سکونت خود را از سلطه قوای دولتی خارج ساختند.

افزایش توان مالی و نظامی این اشرار ، همزمان با خلاء حاکمیت کارآمد ، سبب شد تا دشت‌ها و روستاهای زیادی به تصرف آنان در آمده و خوانین بیشتری به آنان ملحق گردند. به این ترتیب خودباوری اشرار روز به روز افزایش یافت تا جایی که حوزه عملیاتی خود را تا روستاهای اطراف ارومیه و سلماس گسترش دادند.

اوج این شرارت‌ها در سال 1286 خورشیدی بود و هیچ یک از اقوام کرد و ارمنی و آشوری و آذری از حملات اشرار در امان نبودند. در جریان این شرارت‌ها حدود 1500 نفر از اهالی منطقه به طور مستقیم توسط اشرار به قتل رسیدند و مقدار بی حسابی از اموال و اثاثیه اهالی روستاهای دور و نزدیک توسط آنان به تاراج رفت.

«روزنامه فریاد» که از ابتدای اسفند 1285 تا اوایل آذر 1286 خورشیدی به مدت 9 ماه در ارومیه منتشر می‌گردید به عنوان نخستین و یگانه نشریه ارومیه در آن دوران ، حملات این اشرار را به خوبی انعکاس داده و با انتشار مجموعه اسناد و گزارش‌ها پرده از حمایت دولت عثمانی از آنان برداشته است ، همچنین حاوی اخبار و گزارشات ارزشمندی از تلاش امرای ارومیه جهت سرکوب اشرار است.

نوشتار پیش رو به حمایت‌ دولت عثمانی از اشرار محلی ، ورود ارتش عثمانی به ایران به نفع این اشرار و اشغال نواحی غربی آذربایجان و نیز جنایات آنان در اطراف ارومیه پرداخته است و مجموعه اخبار ، گزارشات و تحلیل‌های روزنامه فریاد به عنوان مبنای این پژوهش در نظر گرفته شده است.

در خرداد 1286 خورشیدی و به منظور سرکوب اشرار ، به همت اهالی ارومیه قوای چهار هزار نفری متشکل از همه گروه‌های ساکن در شهر ارومیه و شهرهای اطراف اعم از کرد و ارمنی و آشوری و آذری تشکیل شد و «جمشید خان مجدالسلطنه» به عنوان فرمانده این نیرو انتخاب گردید. بسیاری از خوانین کرد از جمله تیمور آقا ، پرو بیک ، عمر خان و… با قوای خود به این قوا پیوستند و تفنگداران مسیحی نیز به اردو ملحق شدند ، همچنین مسیحیان ارومیه با هزینه خود تعداد هزار فشنگ تهیه کرده و به اردو اهدا نمودند. به این ترتیب اردوی ملی ایرانیان در شهر ارومیه و با همت اهالی این شهر متشکل از همه اقوام و ادیان تشکیل گردید و جهت سرکوب اشرار به حرکت در آمد.

عشایر یاغی که نواحی غربی ارومیه را تحت تسلط خود داشتند و در مرز با عثمانی در رفت و آمد بودند خیلی زود توانستند با عشایر مسلح و اتباع عثمانی ارتباط برقرار کنند به طوری که حداقل دویست نفر از اشرار مسلحِ تحت تابعیت عثمانی در میان آنان به کشتار و غارت در شهرها و روستاهای اطراف ارومیه میپرداختند. دولت عثمانی نیز روابط تنگاتنگ و حسنه‌ای با این عشایر یاغی برقرار کرده بود و این اشرار در قبال کمک‌های مادی و معنوی که از عثمانیان دریافت می‌کردند ، در جهت پیشبرد سیاست‌های عثمانیان در نواحی غربی ایالت آذربایجان از هیچ کاری فروگذار نکردند تا جایی که مالیات مناطق تحت تصرف خود را با نام دولت عثمانی دریاف می‌کردند!

سربازان و امرای نظامی عثمانی ، ماه‌ها پیش از تشکیل اردوی ملی به طور غیر قانونی از مرز عبور کرده و ضمن اشغال بخش‌های کوچکی از اطراف ارومیه اقدام به آموزش ، تربیت و تجهیز اشرار می‌کردند. در اوایل فرودین 1286 خورشیدی میرزا جواد آقا ناطق در جریان سفر خود به ارومیه و سخنرانی در میان اهالی ارومیه در مسجد جامع این شهر ضمن اشاره به این موضوع بیان میدارد دولت عثمانی که خود از جانب دول اروپایی مورد تهدید است ، سودای اشغال بخشهایی از «ملک شش هزار ساله ایران» را در سر میپرواند!

عثمانیان که با واکنشی از سوی دولت و قوای نظامی ایران مواجه نبودند رفته رفته پیشروی کرده و نواحی بیشتری را به اشغال خود در آوردند ، به طوری که کمی پیش از حرکت اردوی ملی در اوایل خرداد 1286 خورشیدی مجدالسطنه در مجموعه نامه نگاری‌های خود با انجمن ایالتی تبریز ، به پیشروی قوای عثمانی در نواحی تحت تسلط اشرار اشاره کرده و از تصرف «گمرک‌خانه دولتی برادوست» به دست قوای عثمانی صحبت به میان آورده است!

گسترش عملیات نظامی اشرار مسلح در جغرافیای وسیع‌تر و استقرار قوای عثمانی در مناطق تحت تسلط آنان سبب شد تا نیاز به تشکیل یک اردوی نظامی جهت برقراری نظم و امنیت ، بیش از پیش احساس گردد. به این ترتیب در خرداد 1286 خورشیدی اردوی ملی با فرماندهی جمشید مجدالسلطنه و با حضور داوطلبانه همه اقوام ارومیه تشکیل شد و با وجود نبود امکانات و تجهیزات مناسب ، در حالی که حتی چادر برای اسکان سربازان وجود نداشت ، اردو با بدرقه باشکوه مردم ارومیه جهت سرکوب اشرار به حرکت در آمد.

 شخصی به نام «منتظم السلطان» که به عنوان «معلم کل» در اردو به خدمت مشغول بود به طور منظم گزارش‌های کامل و ارزشمندی از حرکت اردو و اخبار جبهه‌ها به روزنامه فریاد ارسال می‌کرد. به این ترتیب در حدود نیمی از شماره‌های روزنامه فریاد به اخبار و گزارشات مهم و ارزشمند اردو پرداخته شده است. بر اساس این گزارش‌ها در آغاز حرکت اردو ، پیش‌قراولان در نزدیکی رودخانه باراندوز با 18 نفر پیاده نظام عثمانی و دو نفر ضابط و یک راهنمای کرد مواجه میشوند! سربازان عثمانی سریعا حالت جنگی به خود میگردند ولی قوای ایران بدون درگیری از کنار آنان عبور می‌کنند!

مجدالسلطنه در تلگراف‌های ارسالی به رجال سیاسی کشور بارها به روابط حسنه عثمانیان با اشرار و نیز به تعدی عثمانیان به مرزهای ایران اشاره کرده است. از جمله در جریان یکی از نخستین عملیات‌های نظامی بر علیه اشرار در تلگرافی به اتابک اعظم بر این حقیقت صحه گذاشته و به صدر اعظم اطلاع می‌دهد که اشرار پس از شکست‌های پیاپی اموال و اهل و عیال خود را به خاک عثمانی منتقل میکنند و با خیالی آسودی پس از تجدید قوا به کوهستان‌های مرزی بازگشته و به شرارت ادامه می‌دهند! روابط عثمانی با عشایر شورشی و اشرار مسلح به همینجا ختم نمی‌شود و این اشرار به زودی در قالب قوای نظامی عثمانی ظاهر شدند و سرکوب آنان از نظر دولتمردان عثمانی به عنوان جنگ علنی ایران با دولت عثمانی تلقی شد! مجدالسلطنه پس از موفقیت‌های اولیه در میدان جنگ در تلگرافی دیگر به اتابک اعظم ، یکی از شروط مورد نظر جهت بخشش اشرار را خودداری از رفت و آمد آنان به عثمانی اعلام می‌کند و ابراز امیدواری می‌نماید که بتواند حدود مرزی ایران را از اشرار و عساکر عثمانی پاکسازی نموده و به شهر بازگردد.

سربازان ایرانی با وجود کمبود امکانات ، با رشادت و حس میهن‌دوستی در جنگ مقابل اشرار به پیروزهای ارزشمندی دست یافتند اما اردوی ایران در برابر اشرار (که توسط عثمانیان به بهترین نحو تجهیز شده بودند) همچنان از کمبود تجهیزات نظامی و تدارکات رنج می‌بُرد و با وجود درخواست‌های مکرر مجدالسلطنه از تبریز ، این تدارکات هنوز به ارومیه ارسال نشده بود. مجدالسلطنه در تلگرافی به انجمن ایالتی تبریز ضمن اعلام نارضایتی از اینکه سرنوشت مردم ارومیه اهمیتی برای اهالی تبریز ندارد ، بار دیگر به عبور غیرقانونی سربازان عثمانی از مرز اشاره کرده و این نکته را یادآور گردید که مردم ارومیه به عنوان مرزبانان ایران سپر بلای دیگرهموطنان از جمله اهالی تبریز شده اند ، در حالیکه مردم تبریز از رسیدن تجهیزات کمکی به دست ما جلوگیری به عمل می‌آورند!

در ایامی که نبردها به اوج خود رسیده بود ، به کریمخان هرکی و عبدالله بیگ (دو تن از سرداران کرد اردوی ملی) دستور داده شد تا حهت سرکوب اشرار به سمت جرمی و بیدکار حرکت کنند. کریمخان اخبار مبنی بر افزایش روز افزون قوای عثمانی در منطقه جهت حمایت از این اشرار را مانع از حرکت به سمت اهداف می‌داند ، اما مجدالسطلان با قاطعیت به او جواب می‌دهد که دولت عثمانی هرگز نمی‌تواند بطور رسمی وارد خاک ایران شده و با قوای نظامی خود از اشرار حمایت کند. البته مدت زیادی طول نکشید تا خلاف این امر بر مجدالسلطنه ثابت شد…

عملیات اردوی ملی ایران در نواحی غربی ارومیه جهت سرکوب اشرار و برقراری امنیت در منطقه ، کارساز واقع شد و در مدت کوتاهی بخشهای بزرگی از منطقه توسط اردوی ملی فتح گردید و پرچم ایران پس از دو سال بار دیگر در این نواحی به اهتزاز در آمد. خوانین شورشی یکی پس از دیگری تسلیم گشته و ضمن قبول همه شروط ، از دولت مرکزی اعلام اطاعت می‌کردند. مهمترین شروط از این قرار بود که مالیات‌های به تاخیر افتاده با احتساب بهره آنها تا دینار آخر پرداخته شوند و هر طایفه شورشی جهت ضمانت یک گروگان در ارومیه داشته باشد و اینکه هرگونه رابطه با دولت و اتباع عثمانی کاملا قطع گردد. با وجود اینکه اکثر خوانین شورشی تسلیم قوای دولتی شده بودند ، برخی از آنان همچنان مقاومت می‌کردند و در این میان امیدشان به وعده‌ها و حمایت‌های دولت عثمانی بود!

دولت عثمانی در اقدامی خبیثانه ، وعده‌های فریبنده‌ای به خوانین شورشی داده و با تطمیع و ایجاد انگیزه مانع از تسلیم شدن آنان می‌شد. عثمانیان در پیام‌هایی به خوانین وعده میدادند که اگر بتوانند به بهانه مذاکره با امرای ایرانی مدتی فوت وقت کنند ، ارتش عثمانی در حمایت از آنان وارد عمل شده و با ورود رسمی به خاک ایران به قلع و قمع سربازان ایرانی خواهد پرداخت به طوری که حتی یک نظامی ایرانی در منطقه یافت نشود!

سه فقره از مکتوبات بسیار مهم عثمانیان که توسط امرالله (از ضابطان ارکان حرب عثمانی) ، شیخ محمد طه و رستم بیک به خوانین شورشی و عشایر یاغی منطقه ارسال گردیده بود با همت ماموران اردوی ایران کشف گردید و پرده از نیات شوم عثمانی در ارتباط با نواحی غرب آذربایجان برداشته شد. متن این سه نامه در پیوست آورده شده است.

همزمان با تکاپوی دولت عثمانی جهت تغییر اوضاع به نفع اشرار و تلاش‌ها برای زمینه سازی جهت ورود به خاک ایران ، آنگونه که مجدالسلطنه درخواست کرده بود مهمات لازم از جمله 207 قبضه اسلحه ورندال به همراه بند و سرنیزه ، 31000 فشنگ ، 150 باب چادر ، کرناد هفت سانتی متری 64 تیر ، کرناد هشت سانتیمتری 130 تیر و… از تبریز به ارومیه رسید و از آنجا به جبهه‌های جنگ ارسال شد.

در میدان نبرد ، همانطور که امرای عثمانی سفارش کرده بودند گروهی از اشرار از در حیله با اردوی ملی ایران وارد شده و اقدام به فوت وقت کردند ، در این مدت گروهی دیگر از اشرار به خاک عثمانی رفته ، در آنجا تجدید قوا نموده و آماده حمله همه جانبه به ارومیه شدند. عثمانیان سرانجام به وعده‌های داده شده به خوانین یاغی عمل کرده و با 1600 نفر در قالب چهار فوج پیاده به همراه شش توپ به نفع اشرار وارد عمل شدند و پس از عبور از مرز و ورود به منطقه ، در جنگ مستقیم با اردوی ملی تلفات سنگینی به قوای ایرانی وارد کردند.

قوای ایرانی که به جنگ با اشرار مشغول بودند ، صفوف نظامی عثمانیان را از راه دور ملاحظه می‌کردند ولی هرگز باور نداشتند که قوای عثمانی تا این میزان و در این وسعت جرات تعدی به خاک ایران را داشته باشند. به زودی توپخانه عثمانی به سوی قوای ایرانی آتش گشود و جمعی از سربازان ایرانی و جوانان رشید آذری و کرد و ارمنی و آشوری را به خاک و خون کشید. مجدالسلطنه که نمی‌خواست خودسرانه وارد جنگ با کشور همسایه شود فرستاده‌ای به اردوی عثمانی اعزام کرد و از آنان علت تجاوز به خاک ایران و حمله به اردوی ملی ایران را جویا شد و به فرمانده عثمانی خاطر نشان کرد که در صورت صدور فرمان جنگ از جانب دولت مرکزی او نیز در مقابل قوای عثمانی به جنگ خواهد پرداخت. فرستاده پس از بازگشت از اردوی عثمانی پاسخ فرمانده عثمانی را اینگونه بیان کرد: «به مجدالسلطنه بگویید که من از طرف دولت متبوعه خودم امر شدید دارم که اردوی جناب مجدالسلطنه را ازین نقطه بکوچانم اگر تا سه ساعت حرکت ننمایند ناچارم اقدامات علیحده شدیده نمایم» مجدالسلطنه که نه اجازه ورود به جنگ با دولت همسایه را داشت و نه توان مقابله همزمان با اشرار و چهار فوج تا بن دندان مسلح عثمانی را در خود می‌دید تصمیم به عقب نشینی از منطقه گرفت. اما در حین عقب نشینی توپخانه عثمانی در اقدامی غیر انسانی و ناجوانمردانه به سوی سپاهیان ایران آتش گشود و عشایر یاغی با حمله به قوای ایرانی همه اساس و تجهیزات را به غارت بردند. قریب به سیصد نفر از جوانان وطن در راه دفاع از سرزمینشان شهید شدند و خون پاکشان دشت‌ها و کوه‌های نواحی غرب ارومیه را رنگین کرد. همه تجهیزات و تسیلحات توسط اشرار به یغما رفت و دویست هزار تومان مهمات دولتی به دست دشمن افتاد.

قوای عثمانی در روزهای آتی تا منطقه پل قویون (که امروزه بخشی از شهر ارومیه است) پیشروی کرده و به آزار و اذیت اهالی میپرداختند. به گفته نویسنده روزنامه فریاد : «سربازان ترک هر روز به ارومیه نزدیک تر شده و روستاهای بیشتری را به اشغال خود در می‌آورند. حقوق چندین هزار ساله با ناموس ایرانیت پایمال هوسات مشتی رذالت پروران و حشرات بیوجدان خیانت پیشه عومه [نوعی کرم سیاه] عبدالحمید شد…» با این وجود اهالی ارومیه اتحاد و همبستگی ملی خود را حفظ کرده و با آغوش باز برادران و خواهران کرد و ارمنی و آشوری را که از روستاها و دشت‌های مورد هجوم عثمانی به شهر پناه آورده بودند در خانه‌های خود اسکان دادند اما خانه‌های اهالی برای این تعداد از آوارگان کفاف نمی‌کرد و به این ترتیب آوارگان در مساجد شهر اسکان داده شدند. ارومیه در بهت و ناباوری به سر می‌برد. دشت‌ها و کوه‌های غرب ارومیه توسط قوای عثمانی و اشرار به خاک و خون کشیده شدند. بهترین جوانان شهر به شهادت رسیدند. مجروحان و جانبازان غرق در خون بودند و امکانات مناسبی برای درمانشان وجود نداشت. موسم برداشت محصول فرا رسیده بود و کشاورزان و زارعان محل زندگی خود را ترک کرده به شهر پناه آورده بودند. محصولات کشاورزی از بین رفتند و این علاوه بر وارد کردن زیان مالی سنگین به اهالی ، خطر جدی بروز قحطی را نیز تشدید می‌کرد.

قوای عثمانی که از اتحاد اقوام در ارومیه خشمگین بودند و این همبستگی را مانعی در برابر رسیدن به اهدافشان میدانستند ضمن تلاش برای ایجاد تفرقه قومی به کشتار هدفمند اقوام مختلف دست زدند. تنها در یک مورد در هجوم به روستای موانه هشتاد نفر از جوانان را به شهادت رساندند و تعدادی از زنان را نیز به اسارت بردند و این روستا را به محل استقرار و مقر فرماندهی خود تبدیل کردند. دهات نواحی غربی ارومیه تا نزدیکی شهر تماما توسط اشرار و قوای عثمانی تخریب و خالی از سکنه شد. چنانچه گفته شد ، عثمانیان که از اتحاد و همبستگی همه اقوام اعم از کرد و ارمنی و آشوری و آذری در مقابل خود خشمگین بودند ، تلاش‌های زیادی انجام دادند تا اقوام ارومیه را در مقابل هم قرار داده و در منطقه نفاق قومی ایجاد کنند. ارومیه در طول تاریخ سکونتگاه اقوام مختلف با ادیان و مذاهب و زبان‌های گوناگون بوده است و امروز نیز این شهر با عنوان «دیار همزیستی اقوام و ادیان» شناخته میشود. اقوام ساکن در ارومیه از دیرباز به عنوان یک ملت واحد با اتحاد و برادری در کنار یکدیگر زیسته اند و این همبستگی همواره موجب ناکامی دشمنان از جمله عثمانیان در ایجاد اختلافات قومی شده است.

همزمان با جنایات عثمانیان و اشرار در منطقه و تلاش‌های قوای عثمانی جهت ایجاد نزاع قومی میان اقوام ، نمایندگی وزارت خارجه در ارومیه در اقدامی هوشمندانه و در پیامی به کنسولگری‌ها ، میسیونرها و روحانیون خارجی ساکن در ارومیه نظر آنها را در مورد رفتار و رابطه اقوام ساکن در ارومیه با یکدیگر جویا می‌شود. وتس (سر کنسول روس مقیم ارومیه) ، رئیس روحانی آمریکا ، رئیس روحانی انگلیس ، آرخماندره‌ت (خلیفه روس) ، مارالیه (خلیفه ارتودوکس) و نیس فرید من (مدیر دار الایتام آلمانی در ارومیه) همگی در پیام‌های خود ضمن اذعان به روابط حسنه و برادرانه اقوام ساکن در ارومیه ، تایید کرده‌اند که حرکت اردوی ایران صرفا جهت سرکوب اشرار و در داخل جغرافیای سیاسی ایران بوده و دولت عثمانی در حمایت از این اشرار به خاک ایران تجاوز کرده است.

در اینجا لازم است یادی بکنیم از قهرمانان ناشناخته وطن ، کسانی مانند صمصام الدوله و جلال خان و فرزندش نعمت الله سلطان که با دست خالی و با شهامت و شجاعت مثال زدنی آمیخته با حس میهن‌دوستی در برابر دو هزار نفر از اشرار تا بن دندان مسلح یک روز تمام مقاومت کردند ، اما پس از مجروحیت به اسارت در آمده و به طرز فجیعی مثله شده و به قتل رسیدند. آوازه میهن دوستی و شجاعت و شرافت صمصام الدوله و جلال خان و نعمت الله سلطان در ارومیه و نواحی اطراف پیچید اما آنان هرگز به مانند دیگر قهرمانان ملی جایگاه تاریخی شایسته خود را به دست نیاوردند.

در حالی که بیش از دو ماه از اشغال نواحی غربی ارومیه سپری شده بود شایعاتی مبنی بر ادامه حرکت عثمانیان جهت اشغال سرتاسر ارومیه تا سواحل غربی دریاچه ارومیه به گوش می‌رسید. نظامیان جنایت کار و بی اخلاق عثمانی در مدت اشغال نواحی غربی آذربایجان از هیچ گونه وحشی‌گری و بی‌اخلاقی فروگذار نکردند. از جمله اقدامات وحشیانه عثمانیان که بر اساس همه قوانین جهانی ممنوع بود میتوان به قتل مجروحان جنگی ، کشتار غیر نظامیان و حمله به اماکن مذهبی و مقدس اشاره کرد که نظامیان عثمانی مرتکب هر سه این جنایت‌ها شدند!

چنانچه گفته شد لشگر متجاوز عثمانی روستای موانه را به مقر خود تبدیل کرده بودند و از آنجا به قتل و غارت و کشتار پرداخته و به پیر و جوان رحم نمی‌کردند. عثمانیان که در طول تاریخ بارها به مرزهای غربی ایران یورش آورده و سابقه طولانی در تجاوز و کشتار و جنایت در شهرهای مختلف آذربایجان داشتند اینبار نیز از هیچگونه جنایت و خشونت فروگذار نکردند ، از بی عصمت کردن زنان و دختران هیچ ابائی نداشتند و حتی به جنازه‌ها نیز رحم نکرده و آنان را می‌سوزاندند. عمق فجایع ، جنایات ، تجاوزات و وحشی گری عثمانیان به اندازه‌ای بود که نویسنده روزنامه فریاد بیان میدارد که از شرح ابعاد مختلف آن شرمگین و خجالت زده است!

هرچند عثمانیان مدت زیادی در نواحی غربی آذربایجان دوام نیاوردند و نهایتا با رایزنی‌های سیاسی و اعمال نفوذ قدرت‌های جهانی مجبور به عقب نشینی از مناطق تحت اشغال خود شدند ، اما در این مدت خشم و نفرت اهالی ارومیه از جنایات و اقدامات رذیلانه و خبیثانه عثمانیان به اشکال گوناگون ادامه داشت. بازتاب احساسات میهن دوستانه و ضد عثمانی اهالی آذربایجان را در ادبیات نویسندگان روزنامه فریاد و در اشعار شاعران محلی ارومیه و سلماس و تبریز می‌توان دید که اوج آن شعر ملمع آذری-فارسی سعید سلماسی مشروطه خواه پرآوازه آذربایجانی است. این شعر که حقیقتا میتوان آن را عاشقانه‌ای حزن آلود در وصف ایران دانست به شرح زیر است :

 

آه ای یار جان ای مونس شبهای اضطراب

بازم توئـــی ؟  فـــدای نگــاه ملـول تو         گل ای مــدام گریــه و افغــان ایدن وطـن

بـــازم چـــرا غریـــق خیـــال و تاثری          هر شب آقـــان سرشـک تاثر نه در نه دن

بی خوابی و بیحضوری چشمان  حسرتت          ایلر لیـــــال  عشقمــی بر بــاد ای وطـن

ای خسته طبیــب جـوان بـاغ خـاطرات          ای سبزه زار شوقی سوسزدان صولان چمن

آهـــی کـه از درون مــن آید  معـانیش           مقصودمــز خلاص وطنـدر وطـن ، وطـن

ایـــام دی گذشت صبــاح بهــار ماست           اوغرنده حاضریـز که ایدک بذل جان و تن

 

 

منبع :

23 شماره روزنامه فریاد ، 21 فوریه 1907 الی نوامبر 1907 میلادی (اسفند 1285 الی آذر 1286 خورشیدی)


 

پیوست

 

ترجمه مکتوب امرالله نام از ضابطان ارکان حرب عثمانی که به اشرار نوشته است : «ترجمه مکتوب فوق : «مکتوب شما رسید. بتاریخ ماه حال رومی دو طابور [صف فوج] پیاده نظام و شش عراده توپ در تحت ریاست یکنفر قوماندان میر آلای از وان حرکت کرده امروز فردا از (باش قلعه) به (سعید) و (کوار) خواهد رسید و از آنجا آمده طرف برده صور خواهم راند و یک نفر از عساکر ایران در آنحوالی نخواهم گذاشت. سه چهار روز تانی لازم است در وقت استخبار مواصلت طابور به (کوار) مکتوبی بمن بفرستید شاید وظیفه دیگری هم برای شما معین نمایم. امری که تا کنون نگرفته بودم حالا گرفتم. اینک خواهید دید که عسکر ایران بچه حالی خواهد افتاد همینقدر که قبل از مواصلات قوت استعدادیکه از وان می‌آید من خودم یک کار دیگر خواهم کرد چون بدینگونه امر داده اند. بدرخان بیک ، محمد سید تاج بیک و ساید بیک ها را سلام مخصوص برسانید از قراریکه میگویند چنگیزخان بیک در اردوی ایران میباشند. ندانم ، درست است؟ امضا / مُهر – ارکان حرب / امرالله»

 

کاغذ شیخ محمد طه است که در تاریخ 10 جمادی الثانی 1325 نوشته است : «عالیجاه عزت همراه گرگین بیک سرتیپ بسلامت بوده باشید بعد چندیست خودداری نموده مخابره با شما نکرده دیدم سفاهت و حماقت را از حد برون کردید مدتی است پریشان و تفرقه شده و به مجهولیت تصاحبداری دولت علیه عثمانیه با ایران بنای جنگ و نزاع گذاشته و حسب الامکان بقدر طاقت ناموسی کافی هم کرده و گرفت و گیر نفوسی در میان ایران نیز با این همه حسن اتفاقات حالیه بحد توضیح معلوم گردیده که موجب اراده سنیه بهمه حال که دولت عثمانی از شماها تصاحبداری مینمایند و در این فقره بصورت شدت اراده سنیه صادر شده و سواره حمیدیه و افراد شاهانه تماما در حرکت آنجا هستند و یقین است که سرباز ایران را از ترگور بیرون مینمایند با این همه اسباب حسنه که برای شماها اتفاق افتاده بقول مجدالسلطنه و غیره فریب خورده ای مشغول دخاله و رد و بدل و تقدیم رشوت هستید. اسف بر حال شما چه غیرتی دارید ، بدست خودتان خودتان را فریفته مکر و حیله ایرانیان مینمایید. نگویید فلانی با ماها خویش بود صلاح کار را بما اشعار نکرد. آنست محض برای قطع اللسان گله گویان مینویسم : شماها هر یک اسمی دارید ، عیب و قبیح نیست غلامی بعضی کسان می‌کنید ، مسلم بدانید هر احدی از شما داخل اردوی عجم بشود همینکه رفته دیگر باز نخواهد آمد. دیگر چه حاجت برد کردن مال غارتی عجم و رشوت دادن و خود را مبغوض کردن در نظر اولیای امور دولت علیه عثمانیه. نه رشوت دهید و نه اطاعت نمائید و نه مال غارتی را پس بدهید بهر وضعی باشد ده روز دیگر ایرانیان را اغفال نمایید و امرار وقت با ایشان کنید. تا اقدامات مجدانه دولت علیه عثمانیه را از شماها معلوم میشود. خدا عقلتان دهد بعد از غالبیت خود را مغلوب عجم و مبغوض روم مینمایید؟ مدت اقامت مجدالسلطنه کم مانده به او مغرور و فریب خرده نشوید امرار وقت کنید تا انشاالله تمامی عساکر شاهانه در این روزها میرسند. اراده سنیه خودم دیده و خوانده امر شدید است بعجم مغرور نشوید.  فی 10 شهر جمادی الثانی  1325»

ایضا : «عالیجاه عزت و نجابت همراه شجاع لشکر (قوردو) بیک انشاالله با سعادت فی الدارین باشند. بمنه و کرمه و پس از سلام وافره و عنایت متکاثره مشهود رای شریف شود که مکتوب ذی شرف وصول بخشید و هر آنچه در او نگارید باستخبار عساکر شاهانه بود محقق بدان که یک طابور با شش توپ داخل قصبه باش قلعه شده اند و دو طابور با دوازده توپ با یاوربیک روز دوشنبه از بلده وان حرکت شده و کرده اند. اصبح و بلاشبه با شکایت و امداد شمایان آمده اند و کار دولت است و خدمت بدستم نیست و تا پنج شش روز دیگر توقف فرمائید و صبر کنید و استخبار خود از طرف دولت عجم بامره قطع مکنید تا از احدی الحسین خالی نباشید و مقاوله و خبر دار خود با ارکان حرب دائما خبردار باشید و پرسش خود کم مکنید و تا پنج روز دیگر طابور بناحیه مرگور خواهد رسید و از آن پس بامر و اراده خود باشید اگر خوف شما از ولایت عجم باز داشت با دولت خود مدارا کنید و اسلام»

 

سواد مکتوب رستم بیک : «جناب جلالتماب بدر خان بیک و قوط بیک ادام الله اقبالهم. بعد از اهدای تسلیمات وافره اینک چند روز است مردمان ماها از خدمت عالی عودت نموده قطعا از احوال شماها خبر نداشته ام چونکه مقاوله شما با یوسف آن بود که جناب شما نتیجه کار خود برایم بنویسی تا الحال چیزی اظهار نکردی جناب ارکان حرب امر از اراده خلافتپناه ستانیده است. طابورهای عساکر والای حمیدی سوق مرگور و ترگور بکند. مبادا با عجم مصالحه بکنید. آنوقت در میان دولتین معدوم شوید. لکن پولتیقه زبانی با عجم برای گذرانیدن زمان عیب ندارد اما تا ده پانزده روز دیگر خود را گرفته مصالحه نکرده باشی تا ده روز دیگر یقین بدانید سخن صریح ارسال خواهد شد. دیگر حمید پاشا سلام مخصوص رسانیده میگوید الف البته خود را تسلیم عجم نکرده باشی چند روز دیگر صبر کرده فقط با عجم مخابره نبریده و اموال خود را ضایع نکرده خلاصه تا ده روز دیگر با عجم مخابره بگذرانی تا از این طرف خدمت ها اظهار شود و از طرف عجم هم مایوس نباشی. جمله سوال جواب شماها از ارکان حرب می کنند. البته از ارکان حرب غافل نباشی ، پیوسته مخابره بکنید با ارکان حرب زیاده و السلام.  مهر / رستم

حاشیه : هرچیزی محتاج باشید از حکیم و غیره ها بنویس ارسال خواهم کرد. ایضا یوسف و محمد مخصوص دست شریف بوسند قندره درست نشده دو سه روز دیگر درست خواهد شد.»

 

 

 

 

 

                       مجدالسلطنه ، فرمانده اردو ایران                               خبر شکست اردوی ایران در روزنامه فریاد