۱۱ تیر، سالمرگ کیخسرو شاهرخ
در مجلس ما یک مسلمان هست، آن هم زرتشتی است

در مجلس ما یک مسلمان هست، آن هم زرتشتی است

سید حسن مدرس در یکی از نطق‌هایش در مجلس شورای ملّی  در شأن ارباب کیخسرو شاهرخ رجل ممتاز سیاسی و فرهنگی ایران معاصر گفته است: «در مجلس ما یک مسلمان هست، آن هم ارباب کیخسرو».

کیخسرو شاهرخ ملقب به ارباب کیخسرو که همیشه به آیین خویش عشق می ورزید، در دوران پادشاهی پرتلاطم ناصرالدین شاه و در 8 تیرماه 1253 و در یک خانواده‌ای زرتشتی کرمان متولد گردید.

پدرش ( شاهرخ زرتشتی فرزند اسکندر که تاجر بود ) در ایام تولد وی درگذشت. اجدادش در شغل تجارت و منجمی دربارهای زند و قاجار فعالیت داشتند.

مادرش ( فیروزه دکتر خسرو سندل ) در نبود پدر، با بافندگی مخارج او و برادرش ( رستم ) را تأمین کرد اگرچه او در کودکی به کارگری پرداخت و هم‌زمان در مکتب خانه زرتشتیان کرمان ( توسط پسرعموی پدرش به نام ملا مرزبان در کرمان تاسیس شده بود ) مشغول تحصیل گردید.

در نوجوانی به تهران رفت و در مدرسه شبانه‌روزی آمریکایی‌ها به مدت چهار سال مشغول به تحصیل شد و هم‌زمان در بیمارستان آمریکایی‌ها کار می‌کرد.

در همین ایام با فیروزه کریم‌داد خرمی ازدواج می‌کند و حاصل آن 7 پسر و 4 دختر گردید که دو پسرش در کودکی فوت می کنند  و یک پسر دیگرش به نام شاهرخ جوان تحصیل‌کرده‌ای میشود که به اصرار خودش برای تحصیلات عالی با شخصی به نام پرنسس ارفع عازم اروپا می‌شود که در این راه کشته می‌شود. این واقعه‌ی تلخ برای خانواده کیخسرو بسیار ناگوار تمام می‌شود. پسران دیگر کیخسرو افلاطون، منوچهر، شاه‌بهرام، شاه‌بهمن و دخترانش فرنگیس، هما و پروین بودند. همسرش فیروزه خانم پس از درگذشت پسرش فوت کرد. پس از آن کیخسرو با کتایون قباد ازدواج کرد و از او نیز صاحب دو فرزند به نام فریدون و داریوش ‌شد.

در ابتدای دوران جوانی به هندوستان  سفر کرد و در دارالفنون بمبئی به تحصیل ادامه داد. در این سفر وی توانست نظر انجمن خیریه پارسیان بمبئی را به خود جلب نماید و از سوی آنان به مدیریت مدرسه زرتشتیان کرمان نائل گردید و با بازگشت به کرمان، فعالیت‌های فرهنگی و اجتماعی خود در جامعه زرتشتی ایران را آغاز نمود. وی در خصوص تعلقش به جامعه زرتشتی و دین زرتشت،  در خاطراتش آورده است:

« در جوانی در مدرسه آمریکایی‌ها روزهای یکشنبه به کلیسا سپرده می‌شدم و کشیش اصول دین مسیحی را برای ما تدریس می‌کرد، یک روز تعدادی از روحانیان مسلمان برای دیدن عشاء ربانی به مدرسه آمدند. در این مراسم شخصی به نام شیخ یحیی حضور داشت که پس از مراسم او را می‌بیند که در فکر فرو رفته، از دین او می‌پرسد؛ کیخسرو می‌گوید زرتشتی است، ولی از دین زرتشتی چیزی نمی‌داند. از دین مسیحی چیزهای زیادی یاد گرفته است. شیخ می‌گوید، بهتر است تو بروی و دین خودت را که اولین دین یکتاپرستی در دنیاست، مطالعه کنی، چراکه دین زرتشتی  اصول خود را با سه دستور ساده و کامل: «اندیشه نیک، گفتار نیک، کردار نیک به جهانیان اعلام داشته و اغلب آموزش‌های ادیان دیگر مثل کلیمی و مسیحی از دین زرتشتی گرفته شده است. شیخ یحیی مدتی برای او و چند دانش‌آموز دیگر اصول دین زرتشتی را بیان می‌کند. سخنان او در کیخسرو تاثیر زیادی به جای می‌گذارد و نقطه عطفی برای زندگی آینده‌ی او می‌شود. کیخسرو می نویسد که شیخ یحیی بعدها چند دوره نماینده مجلس می شود. اوهیچ گاه توصیه های شیخ یحیی را فراموش نکرده و به روان او درود می فرستد.

ارباب جمشید با کمک جامعه زرتشتی توانست سه مدرسه دخترانه،  دو مدرسه پسرانه و یک دبیرستان به نام دبیرستان ملی زرتشتیان در محله‌های فرموتن و محله شهر تاسیس نماید. از آنجاییکه این مدارس با سرمایه ارباب جمشید احداث شد، به مدارس جمشیدیه ملقب گردید.

کیخسرو در ادامه به تهران مهاجرت کرد و در قالب صرافی، فعالیت های اقتصادی خود را آغاز نمود و  نقش مناسبی را نزد تجار کشور برای خود ایجاد نمود.

 وی از سال 1286 عضو انجمن زرتشتیان تهران شد و منشا خدمات دیگری در این جامعه شد که گسترده شدن فعالیت انجمن و نیز ساخت و راه اندازی مدرسه جمشید جم، دبستان ایرج، دبستان دخترانه گیو، سالن ایرج برای مراسم آیینی، دبیرستان فیروزبهرام، مدرسه‌ی دخترانه  انوشیروان دادگر از آن جمله می باشد.

 کیخسرو همچنین یادگارهایی از خود در شهر تهران به جا گذاشت که مدرسه‌ای احمدیه ( به یاد احمد شاه در پارک امین‌الملک ) و یا نمایشگاه آدریان و یا گورستان زرتشتیان تهران در قصر فیروزه و یا تاسیس انجمن آثار ملی ایران و یا آتشکده زرتشتیان تهران در خیابان سی‌تیر از آن جمله می باشند.

علاوه بر آن، کیخسرو با بهره گیری از موقعیتش در جامعه زرتشتی، به فعالیت های سیاسی روی آورد و در ایام مشروطیت با مشروطه‌خواهان همراه شد و از این طریق ( دوره دوم مجلس شورای ملی ) به عنوان نماینده زرتشتیان در  مجلس انتخاب شد.

با این حرکت، کیخسرو هم در عرصه سیاسی به موقعیت قابل توجهی دست پیدا کرد و هم برای جامعه زرتشتی موقعیت مناسبی در حاکمیت پدید آورد.

کیخسرو با استفاده از موقعیت ارباب جمشید ( نماینده تجار تهران در دوره اول مجلس شورای ملی )، به ریاست اداره مباشرت (امور اداری و مالی) مجلس انتخاب و تا پایان عمر آن را حفظ نمود.

در فعالیت های سیاسی و اجتماعی وی می توان مشارکت در برقراری دولت تبعید در کرمانشاه (همراه با حسن مدرس و میرزاده عشقی و شماری از نمایندگان مجلس )، نگهداری از ساختمان و تاسیسات مجلس در هنگام تعطیلی مجلس سوم در جریان جنگ جهانی اول ( سال ۱۲۹۵ )، ریاست شرکت تلفن ایران، تهیه گندم در دوران قحطی کشور ( ۱۲۹۸– ۱۲۹۶ )، رهبری مخالفان قرارداد ۱91۹ در سوئد و آمریکا، ناظر مجلس بر ذخیره پولی و ضرب سکه و چاپ اسکناس ( 1311 )، راه اندازی شبکه تلفن کشور و ایجاد شرکت تلفن ایران در سال ۱۲۹۵ با کمک شرکت زیمنس آلمان ( فروشنده تجهیزات تلفن )، تلاش در جهت راه اندازی کتابخانه مجلس و گشایش آن در سال 1304، راه‌اندازی چاپخانه مجلس با خرید تجهیزات از آلمان در سال 1304، همراهی با افرادی چون حسن پیرنیا، حسن مستوفی، محمدعلی فروغی، حسین علاء، سید حسن تقی‌زاده و حسن اسفندیاری جهت کشف و ساخت آرامگاه فردوسی و … را مشاهده نمود. درباره وی نقل قول هایی وجود دارد که برخی از آن عبارتند از :

سند وزارت خارجه بریتانیا: «ارباب کیخسرو بر زرتشتیان ایران ریاست دارد و در کاردانی و درستکاری نامبردار است. او یک مرد ملی نامداری است و هرگز تحت تأثیر افسونهای خارجیان قرار نگرفته‌است».

مورگان شوستر: «او کسی بود که هیچ‌وقت از اوقات شبانه‌روزی، از پیشرفت مقاصد و اصلاحات مملکتی کوتاهی نمی‌نمود. در دورهقریب شش ساله مجلس با خرابی وضع مالی کشوری، با سیاست و تدبیر غریب، آن دوره را طی نمود. تا دوره فترت منقضی و باز مجلس شروع به کار کرد. در جنگ بین‌الملل اول بود که با خطرات جانی که متوجه مشارٌ‌الیه بود، از طرف مستوفی الممالک، در مرتبه مأمور مذاکره با کمیته دفاع ملی قم شد». ملک‌الشعرا بهار:

جنتی دیدم بی حور و سراپای قصور                            به بهارستان افتاد مرا دوش عبور

جای مستوفی، بنشسته فلان رند به زور                   جای کیخسرو، بگرفته فلان گبر به زر

سید حسن مدرس در یکی از نطق‌هایش در مجلس شورای ملّی: «در مجلس ما یک مسلمان هست، آن هم ارباب کیخسرو».

باستانی‌ پاریزی: ارباب کیخسرو در پایان عمر سخت زیر نظر بود. چندبار اداره شهربانی دستور داشت با وسایلی او را تلف کند، ولی موفق نشد.

ارباب کیخسرو مانند دو سرمایه‌دار بزرگ زرتشتی دیگر ایران، ارباب جمشید و ارباب بهمن دچار ورشکستگی شد و ناچار شد هر چه دارد، حتى خانه مسکونی خودش را بفروشد تا بدهی‌هایش را بدهد. اما باز هم نتوانست از عهده پرداخت بدهی‌هایش برآمد و در همین میانه، به صورت ناگهانی درگذشت.

درباره مرگ مشکوک او گفته می‌شود که به‌خاطر دفاع پسرش از نازی‌ها، به مخمصه افتاد و ۱۱ تیر ۱۳۱۹ در تهران ترور شد.  باقر عاقلی می گوید کیخسرو در حال عبور از پیاده‌رو خیابان کاخ ( فلسطین ) بود که اتومبیلی وارد پیاده‌رو شد و او را زیر گرفت.

دکتربوذرجمهر مهر آخرین نماینده زرتشتیان در مجلس شورای ملی نیز مدعی است که در  شب یازدهم  تیرماه که ارباب در یک جشن عروسی شرکت داشته، عباس مسعودی، مووسس روزنامه اطلاعات، ارباب را صدا می کند و به او می گوید که در بیرون کسانی با او کار دارند و وی پس ازخارج شدن ازمراسم دیگر برنمی گردد. گویا با آمپول هوای پزشک احمدی کشته می شود و جسدش را صبح روز بعد در نزدیکی خانه‌اش در خیابان کاخ پیدا می کنند.

روایت دیگر آن است که ” بهائیان او را ترور کردند به جهت منع زرتشتیان در پیوستن به ائین باب  و اینکه او توبه نامه «سید علی محمد باب» را بدست اورد و به انها تحویل نداد و در کتابخانه نگهداری کرد و البته مخالفتهای بسیار او با بابی گری و بهائی گری”.

می توان گفت کیخسرو شاهرخ از تاثیرگزارترین چهره های سیاسی، ملی و فرهنگی زرتشتیان ایران بود که با مشروطه خواهان و طرفداران برقراری حکومت قانون در آن ایام همراه بود

کیخسرو به مسایل فرهنگی جامعه توجه زیادی داشت. فارسی سره نویسی را در مجلس رواج داد واز کسانی بود که نامه نگاری در مجلس را به سوی فارسی نویسی برد. دو کتاب به نام های « آیینه آیین مزدیسنی» (به فارسی سره) و «فروغ مزدیسنی» نوشت.این کتاب ها از اولین کتاب هایی است که به فارسی اندیشه های زرتشت را تفسیر و بیان می کند.