نشانه های اولیّه در عقب نشینی باکو
استقبال دستیار علی اف از مواضع علی اکبر ولایتی

استقبال دستیار علی اف از مواضع علی اکبر ولایتی

به گزارش تسنیم، حکمت حاجی‌اف دستیار الهام علی اف و رئیس بخش سیاست خارجی نهاد ریاست جمهوری، در گفت‌وگو با خبرگزاری «آپا» اظهار داشت: «ما سخنان آقای علی اکبر ولایتی درباره میراث تاریخی، مذهبی، فرهنگی و سنن مشترک مردم آذربایجان و ایران و در کل نظرات وی درباره روابط دو کشور را مثبت ارزیابی و از آن تقدیر می‌کنیم».

اما علی اکبر ولایتی در مقاله خود پیرامون مثراث تاریخی، مذهبی و فرهنگی دو کشور به چه نکاتی اشاره کرده بود؟ خطوط اصلی مقاله ولایتی در این زمینه ها، بر اساس چند محور قرار دارد که عبارت اند از: «مخالفت قاطع ایران با تغییر مرزهای بین المللی»، تعلق تاریخی 17 شهر قفقاز به ایران، منطقه قفقاز جنوبی از هخامنشیان به این سو همواره تحت حاکمّت ایران بوده،جمهوری آذربایجان از ایران جدا شده است اما ایران قصد الحاق ندارد، و نقش اشغالگرانه یا تجاوزکارانه عثمانی ها در جنگ جهانی اول در قراباغ و آذربایجان همانند صهیونیست ها.

پذیرش این نکات تاریخی از و سیاسی از ناحیه یکی از مقامات ارشد باکو در امور سیاسی احتمالا نشانه هایی از عقب نشینی از ادعاهای تاریخی و سیاسی است. در ادامه به برخی از این نکات به صورت اجتمالی اشاره می شود:

* سرمایه بازار تبریز بیش از سرمایه کل کشورهای قفقاز جنوبی است:

اگر نگارندۀ آن مقاله می‌خواهد خطای خود را جبران کند،  یک بار از ابتدای بازار تبریز تا انتهای آن قدم بزند و با کسبه آن صحبت کند و ببیند سرمایه‌ای که در یک راسته بازار تبریز وجود دارد، بیش از همه سرمایه های  بازارهای منطقه قفقاز جنوبی است و دیگرانند که باید اگر دچار مشکل شدند، بیایند و از سخاوت آذربایجانی‌ها یا کل ایرانی‌هایی که آذری هستند، بهره‌مند شوند.

* هر آذری، ایرانی است و ایرانی آذری:

امروز باید با صدای بلند اعلام کرد که هر آذری، ایرانی است و هر ایرانی، آذری است؛ ولو این‌که آن آذری و ایرانی در خارج از ایران باشد و گذرنامه دیگری داشته باشد. اگر هر آذری در هر کجای دنیا بتواند بدون مانع ابراز نظر کند، یا تبعۀ ایران است و یا اگر نیست گوشه چشمی به ایران داشته و در دل خویش جایگاهی بسیار خودمانی‌تر از هر جای دیگری برای ایران قائل است؛ چه مخالفان ایران و آذربایجان عزیز ما بخواهند و چه نخواهند.

* منطقه قفقاز جنوبی از هخامنشیان به این سو همواره تحت حاکمّت ایران بوده است:

در این منطقه، در متن و حاشیه آن، 6 کشور شامل آذربایجان، ارمنستان، گرجستان، روسیه، ایران و ترکیه وجود دارد و از گذشتۀ دور تا 200 سال اخیر از زمان کوروش هخامنشی تا عهد فتحعلی‌شاه، کم‌و‌بیش امنیت این منطقه دست ایران بود.

* ایران اجازه تغییر مرزها را به باکو نمیدهد

سخن ایران در یک کلام یعنی مخالفت با هر تغییر غیرقانونی که برخلاف منشور ملل متحد است خلاصه می شود و مرزهای کشورها محترم است و فرقی ندارد ما باشیم یا کشور دیگری و هر کشوری بخواهد برخلاف این هنجار و قاعده عمل کند، ما با آن مخالفت می‌کنیم ولو این‌که یک یا چند همسایه ما باشد؛ زیرا می‌دانیم که منافع همه در این است که این‌جا (قفقاز جنوبی) مرکز و محل اختلافات و مشکلات نباشد و نباید اقدامی منجر به اختلافات بین کشورهای همسایه است شکل بگیرد، زیرا امنیت از همگی سلب می‌شود. تأکید می‌کنیم امنیت این‌جا ربطی به کشورهای خارج از منطقه ندارد و بی‌جهت اتحادیه اروپا و ناتو احساس تکلیف نکنند، زیرا ملت های این منطقه از رشد کافی برخوردار هستند.

*جمهوری آذربایجان از ایران جدا شده است اما ایران قصد الحاق ندارد:

17 شهر قفقاز متأسفانه از ایران جدا شد و گذشت، ولی ما بر اساس واقعیت‌های کنونی زندگی می‌کنیم و نمی‌خواهیم درباره آذربایجان حرف‌های نوستالوژیک بزنیم. آن آذری در جمهوری آذربایجان، برادر، خواهر، پدر و مادر ما است و حتماً حمایت و کمک می کنیم. کشور جمهوری آذربایجان امروز وارث «اران» است. پس از این‌که این منطقه در زمان تزار نیکولای اول بعد از مقاومت طولانی ایرانیان به‌ ویژه آذری‌ها، در طی دو عهد‌نامۀ گلستان و ترکمنچای لاجَرَم از ایران جدا شد، مردم تحت فشار نیروهای مهاجم به لحاظ عقیدتی و فرهنگی قرار گرفتند؛ لذا به حوزه‌های علمیۀ متعدد شیعه در ایران و عراق به‌ویژه نجف اشرف نامه فرستاندند و از شرایط خود شکایت کردند.

* استمداد محمدامین رسول زاده از ایران :

و محمدامین رسول‌زاده در نامه‌ای که در 15 مه 1924 به سیدحسن تقی‌زاده (1257-1348ش) نوشت، در این زمینه چنین می‌گوید: «اگر یک حکومت قوی مانند حکومت ایران بالای سر ما بود، نه روس‌ها به این سادگی می‌توانستند وارد باکو شوند و نه در قفقاز این همه فجایع اتفاق می‌افتاد».

* عثمانی ها مانند صهیونیست ها اشغالگر اند:

عثمانی ها این‌طور تظاهر می‌کردند که برای کمک به مردم آذربایجان، آن‌ها را به رسمیت شناختند ولی بعداً معلوم شد که هدفشان این بوده که: آذریابجان را به عنوان مأمن و پناهگاه خود قرار دهند، چون دیگر جایی در سرزمین از هم‌پاشیدۀ عثمانی نداشتند و عملاً همانند صهیونیست‌هاکه فلسطین را اشغال کردند، آن‌ها نیز می‌خواستند آذربایجان را ولو به قیمت آواره کردن ساکنین اصلی آن اشغال کنند و لذا نیروهای شکست‌خوردۀ عثمانی و گریخته از مقابل شمشیر متفقین ظاهراً به عنوان کمک به آذری‌ها وارد قلمرو جمهوری آذربایجان شدند و ناگهان مردم آذربایجان که به امید دریافت کمک از عثمانی‌ها آن‌ها را استعمار کرده بودند، دریافتند که عثمانی‌ها آمده‌اند که جای ایشان را بگیرند و آن‌ها را از اوطان خود بیرون کنند. در عمل، جنگ شدیدی بین نیروهای عثمانی و آذری ها درگرفت که نیروهای روسیه به عنوان طرف سوم از راه رسیدند و عثمانی‌ها را شکست دادند.